شاید علت اصلی جنجالی که در ماجرای کتاب شهید جاوید برخاست، مواجههٔ سید بن طاووس نسبت به علم امامان (علیهم السلام) بود. کتاب لهوف، مانیفست سید دربارهٔ علم امامان بود. از دیدگاه وی، منبع علم امام آموزش و یادگیری نیست، بلکه.به واسطهٔ اتصال به خداوند و از طریق نزول فرشتگان حاصل میشود. در نظر وی، ائمه اطهار با وجود اینکه علمی ویژه نسبت به امور داشتند ولی این علم ویژه را چندان در زندگی خود دخالت نمیدادند و بهگونهای رفتار میکردند که گویی مانند دیگر انسانها تنها دانشی عادی دارند و از حوادث آینده آگاه نیستند. (الطرایف، ابن طاووس، ص ۵۱۰)
او به این اشکال مقدّر که «اگر امام حسن(ع) میدانست پیکار او جز هدر رفت خون مسلمانان راه به جایی نمیبرد و برای جلوگیری از هدر رفت خون مسلمانان باید با معاویه مصالحه میکرد؛ علی(ع) نیز اگر میدانست سرانجام معاویه زمام امور را به دست خواهد گرفت، پس چرا او با معاویه به صلح ننشست و حکومت را به او وانهاد؟» چنین پاسخ میگوید: اولاً امام علی(ع) مأمور به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین بود. ثانیاً جنگ امام با معاویه برای این مصلحت بود که برای مسلمانان آشکار سازد که به حاکمیت معاویه ناراضی است تا مسئله برای مسلمانان مشتبه نشود. چنانکه امام حسن(ع) نیز در صلح خود با معاویه، به آنچه از سوی خداوند مأمور به انجام آن بود، عمل کرد. او نخست مأمور به جنگ و سپس مأمور به صلح بود؛ هرچند هم او، هم امام علی(ع) میدانستند سرانجام حکومت به دست معاویه خواهد افتاد. (الملاحم، ص ۲۱)
سید ابن طاووس میگفت در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که امام حسین(ع) از سرانجام کار خود آگاه بوده، اما برای ادای تکلیف خود قیام کرد. (لهوف، ص ۱۱) وی در پاسخ به این اشکال فرضی که علم امام حسین(ع) به شهادت و در عین حال اقدام او به مبارزه، مصداق انداختن نفس در هلاکت است و خداوند نیز انسان را از این کار برحذر داشته و نهی کرده است، میگوید: شهادتطلبی از مصادیق انداختن نفس در هلاکت نیست. سید روایتی را نقل میکند که بر اساس آن، در معرض هلاکت قرار دادن نفس، درست در نقطه مقابل جهاد و شهادتطلبی قرار دارد و اساساً آیه «ولاتلقوا بأیدیکم إلی التهلکة» (بقره ۱۹۵) درباره کسانی نازل شده است که از شرکت در جهاد خودداری ورزیده و در خانه نشستهاند. (ﷲوف، ص ۱۲-۱۳)
در مورد موضوع چگونگی وفات ائمه نیز گفته میشود که سید ابن طاووس این عقیده را که امام رضا(ع) به دست مأمون شهید شده را رد کرده است. (اربلی/ در کشف المحجه، ۳/۷۲)
نظرات ابن طاووس در مورد علم امامان و تفسیر او از حرکت امام حسین(ع) سبب شد تا صالحی نجفآبادی کتاب شهید جاوید را در نقد چنین دیدگاههایی بنویسد و مخالفان و موافقان زیادی را برانگیزد و به یکی از تاریخیترین جدالهای معرفتی بدل شود. سید ابن طاووس ولی در دیگر مبانی اندیشهٔ اسلامی نیز نظر کرده بود.
او امر به معروف و نهی از منکر را آنگونه که در کتابهای مرسوم فقهی بیان شده، نمیپذیرفت. به نظر او، حکم امر به معروف و نهی از منکر تنها باید در قلب آدمی ایجاد شود و فراتر از آن نرود. او میگفت اگر کسی بر ضد بیعدالتیهای مردم سخن بگوید، آنها دشمن وی خواهند شد و دشمنی آنها او را از توجه به خداوند بازمیدارد. از طرف دیگر اگر بخواهد آنها را با تملّق خوشحال کند، آنان به جای خدا، خدای شما خواهند شد. زیرا نظر مردم درباره او مهمتر از نظری است که خداوند درباره وی دارد. (کشف المحجه، ص ۱۰۲) او با این دیدگاه، میکوشید تا با مدارای دینی، جذابیت و گرایش به دین را توصیه کند و از درافتادن در نزاع بازدارد.
وی معاشرت زیاد با مردم را نیز روا نمیدانست. موضع ابن طاووس را درباره دنیا میتوان از وصیت وی به فرزندش محمد دریافت. وی بر این باور بود که اختلاط در جامعه که وی آن را (داء معضل) میخواند، اندیشهٔ انسان را از خداوند منحرف میکند و به همین دلیل، چنین فعالیتی را باید به حداقل رساند. (کشف المحجه، صص ۱۰۱-۱۰۲) وی به فرزندش توصیه میکرد که از اختلاط با حکام نیز برحذر باشد. (همان، صص ۱۰۲-۱۰۳)
سید ابن طاووس اما در مقابل فقیهان، نظر چندان مساعدی نداشت. او از پدربزرگ خود که فردی متقی بود نقل کرده است: امامیه دیگر فقیهی نخواهد داشت که مسائل را به طور تحقیقی بررسی کند. به نظر او فقیهان تنها آگاهیهای گذشته را نقل میکنند. وی میگوید: تنها دو سال و نیم از زندگی خود را به آموختن دانش فقه اختصاص داده و دیگر نمیخواهد بیش از این وقتی را برای آن بگذارد. (کشف المحجه، صص ۱۲۷-۱۲۹) وی در کتاب اجازات هم موضع خود را در قبال فقه روشن میکند. او میگوید از فقه احتراز کرده و تنها یک کتاب را درباره مسائل فقهی نوشته است. ابن طاووس توضیح میدهد که نمیخواهد پاسخ به سؤالهای فقهی را بدهد زیرا جواب درست در بین علمای شیعه مورد اختلاف بوده و او میخواسته از دادن جوابهایی که احتمالاً مشتمل بر نقطه نظرات خطا باشد پرهیز کند. (کشف المحجه، صص ۱۰۹-۱۱۰)
او اما به فرزندش توصیه میکند که اگر میخواهد فقه بیاموزد باید از شیوهٔ پدر پیروی کند و کتب ابوجعفر طوسی را بخواند و این درسها را زیر نظر استادی باتقوا که برای خدا تعلیم میدهد نه صرفاً برای تدریس، فرابگیرد. (کشف المحجه، صص ۱۲۷-۱۲۹)
سید بن طاووس از درافتادن در نزاعهایی در علم کلام نیز بر حذر میداشت. وی گفته بود از نوشتن کتاب کلامی هم دوری میگزیند زیرا به این نکته رسیده است که مسلمانان عادی، به سختی از دانش کلام، معرفتی به دست میآورند و چنانکه انبیا نشان دادهاند، حق را میتوان بدون تمسک به مجادلات کلامی به مردم تعلیم داد. (الاجازات، ص ۴۳/۱۸) وی میافزاید که تنها تألیف وی در این موضوع کتاب «شفاء العقول من داء الفضول» است.
اگرچه ابن طاووس شرح منظمی از عقاید خود را عرضه نمیکند، ولی تصویری کلی از نوشتههای او به دست میآید که از او مردی تصویر میکند با افکاری روشن درباره مسائل مهمی که در اندیشه شیعه دوازدهامامی وجود دارد سخن گفته است. او با طرح اندیشههای خود، یکی از مباحث چالشبرانگیز جهان معرفت را در دنیای اسلام کلید زد و به همین دلیل است که نام او پس از قرنها همچنان زنده مانده است.
نیاز جدی به حوزه علمیه برای جلوگیری از انحراف در عزاداریها
موقعیتشناسی تاریخی حضرت فاطمه زهرا (س)
رد پای حجتالاسلام کردمیهن در فستفود مدیترانه و احمدالحسن در شهر قم
تصاویری از مراجع تقلید در عزاداری سیدالشهدا