در تاریخ بشر، هر جا دینی وجود داشته است، در کنار آن، نهادی به نام عاملان و حاملان دین یا روحانیت نیز شکل گرفتهاند. در اسلام نیز این امر مستثنی نیست.
مؤسسه دینپژوهی بشرا کتابی منتشر کرده و در آن به بررسی و شکلگیری و فراز و فرود حوزههای شیعی پرداخته است. این کتاب، «شکلگیری و تحول حوزههای شیعه» نام دارد و سید محمدعلی حسینی زاده آن را به رشتهٔ تحریر در آورده است. هدف این کتاب معرفی اجمالی و عمومی حوزهها و دانشمندان بزرگ شیعی است. بر این اساس، در معرفی هر حوزه ابتدا بنیانگذاران و مؤسسان برجسته آن به تفصیل مورد بررسی قرارگرفته و سپس عالمان متعلق به آن حوزه به اجمال مورد اشاره قرار گرفتهاند. این اثر به لحاظ تاریخی از آغاز عصر غیبت تا ظهور انقلاب اسلامی را دربرمیگیرد.
به باور نویسنده، شیعیان به شهات تاریخ، در زمینهٔ تأسیس مدارس علمی پیشتاز بودهاند. سید رضی (۳۵۹-۴۰۶) نخستین دارالعلم جهان اسلام را ۸۰ سال پیش از نظامیه در بغداد به وجود آورد و دولت شیعی آل بویه اولین مدارس اسلامی را تأسیس کرد. فاطمیان سلسلهٔ شیعی حاکم در مصر، الأزهر مشهورترین دانشگاه اسلامی را تأسیس کردند که تاکنون اعتبار و عظمت خود را حفظ کرده است. (ص ۱۴)
نویسنده، تاریخ شکلگیری حوزههای شیعه را از این هم فراتر میبرد و میگوید: اولین حوزههای شیعی در عصر حضور ائمه و با زعامت ایشان تأسیس گردید. حوزه مدینه که در عصر صادقین بنا گذاشته شد، اولین حوزه رسمی تشیع محسوب میگردد. (ص ۲۲)
وی معتقد است حوزههای شیعه در بیشتر مقاطع تاریخی به دلیل عدم همراهی با قدرتهای سیاسی، بیرون از ساخت آموزش رسمی جهان اسلام، در مناطق شیعهنشین گسترش مییافتند و بهشدت تحت تأثیر شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خود قرار داشتند. به همین سبب، حوزههای شیعی در طول تاریخ با ویژگیهای متفاوتی شکل گرفت و رو به تکامل نهاد و سپس تحت تأثیر شرایط نامساعد، روبهزوال گذاشت. (ص ۱۴)
این کتاب در شش فصل تنظیم شده است. حوزهٔ علمیه قم نخستین فصل این اثر را تشکیل میدهد. نویسنده پس از بیان تاریخ شکلگیری حوزه قم به ویژگیهای برجستهٔ حوزه قم اشاره میکند. به تعبیر وی ویژگی برجستهٔ حوزه قم تأکید بر نقل و ضبط احادیث و تدوین آن بوده است. با توجه به ماهیت کاملاً شیعی این شهر و عدم حضور مخالفان، علمای این شهر چندان نیازی به کلام و علومی مثل آن احساس نمیکردند و شاید به همین دلیل، در حوزه قم، کلام و سایر گرایشهای عقلی رشد چندانی نداشت؛ تا آنجا که گاه متکلمان مورد مذمت قرار میگرفتند و کتابهایی در نقد آنان نوشته میشد و گاه احادیثی در مذمت عقلگرایان در میان محدثان این شهر رواج مییافت.
ویژگی دوم این حوزه، انحصار فقه به متن احادیث بود. کتب فقهی که بر پایه احادیث نگارش مییافتند و در آنها به اظهار نظر اجتهادی و نقد و بررسی احادیث پرداخته نمیشد.
سومین ویژگی این حوزه طرح مباحث فقهی است که از چارچوب مسائل موجود در احادیث فراتر نمیرفت و تفریع و فرض صورتهای مختلف برای مسئله واحد در فقه این حوزه جایی نداشت. (ص ۲۸-۲۹)
دومین فصل این کتاب به حوزه بغداد اختصاص دارد. به باور نویسنده، حوزه بغداد را میتوان به جهت گستره و عمق، تأثیرگذارترین حوزه شیعه به شمار آورد. (ص ۴۳) در این حوزه با توجه به فضای سیاسی حاکم، و جو اجتماعی حاکم بر بغداد، علمای این حوزه به جانب عقلگرایی سوق یافتند. آثاری ماندنی در فقه استدلالی در این دوره به نگارش درآمدند و در همین دوره بزرگانی چون سید مرتضی و شیخ طوسی فقه مدون شیعه را بنا گذاشتند.
در این دوره همچنین علم اصول فقه برای اولین بار در میان علمای شیعه تدوین شد و کتابهایی در این زمینه به نگارش درآمد که سرآغاز توجه به اصول در حوزههای شیعه محسوب گردد.
از دیگر ویژگیهای این حوزه توجه به فقه تطبیقی بود. سعهٔ صدر و گشودگی علمای این حوزه در برخورد با مخالفان هم از دیگر ویژگیهایی است که نویسنده بر آن تأکید میکند و آن را از خصوصیات ممتاز حوزهٔ بغداد میداند. (ص ۴۵)
حوزهٔ حله، دیگر حوزهای است که نویسنده، آن را به عنوان حوزههای برتر شیعه در طول قرنها یاد میکند. این حوزه در شرایطی زمینهساز علم و دانش بود که در بیشتر مناطق جهان اسلام امنیت و آرامشی وجود نداشت. شهر حله اما به واسطهٔ امیرانی کاردان و شایسته از جنجالهای روز به خصوص تعصبات ضد شیعی برکنار بود. همین عامل یکی از اسبابی شد که محیطی نسبتاً امن و آرام ایجاد شود و حوزههای علمیه در این شهر بتوانند رشد کنند.
به باور نویسنده، حوزه حله با تکیه بر میراث حوزه بغداد و دمیدن روح نوگرایی و اجتهاد در فقه شیعی، حوزههای شیعی را از رکود خارج کرد و عالمان بزرگی را در دامن خود پرورش داد که بار دفاع از کیان مذهب شیعه را طی چند قرن بر دوش کشیدند و میراث گرانقدر حوزه بغداد را، پربارتر از قبل به آیندگان سپردند. (ص ۹۰)
حوزهٔ اصفهان هم از حوزههایی است که نویسنده از آن به نیکی یاد میکند. ظهور صفویه به جهت تأثیرات عمیقی که در فرهنگ و سیاست ایران و تاریخ شیعه بر جای گذاشته، نقطهعطفی مهم در تاریخ ایران و مذهب تشیع به شمار میرود.
با رسمیت یافتن تشیع، ایرانزمین به کانون امن شیعیان تبدیل گردیده و حوزههای علمی پرباری با حمایت شاهان صفوی بنا نهاده شد که نقش بسیاری در گسترش فرهنگ شیعی ایفا کرده و تحولی بزرگ در تاریخ تشیع به وجود آوردند. بسیاری از علمای شیعه، بعد از شکلگیری صفویان و با دعوت شاهان صفوی به ایران روی آوردند.
شکلگیری و تکامل مدارس شیعی در این عصر، عمدتاً مدیون علمای مهاجر عربتباری است که از جبل عامل، عراق و بحرین به ایران روی آوردند. (ص ۱۲۰)
معرفی حوزهٔ عتبات پنجمین فصل این کتاب را به خود اختصاص داده است. سقوط صفویه دورهای از هرج و مرج، جنگ و ناآرامی را در پی داشت که به ویرانی شهرها و آبادیها و نابودی اقتصاد ملی و کاهش شدید جمعیت ایران منجر شد. بخشهای وسیعی از ایران به اشغال عثمانیها و افغانها درآمد و هرجومرج تا ظهور نادرشاه ادامه یافت.
در این فضای آشفته، حوزههای علمیه نیز چندان رونقی نداشتند. اصفهان که پس از سیطرهٔ افغانها روزگاری بس اسفناک را تجربه میکرد، مرکزیت علمی خود را از دست داد و بسیاری از علمای آن مجبور به مهاجرت شدند و برخی در گوشهای انزوا گزیدند. در این احوال، در حالی که ناامنیها، آشفتگیها و نابسامانیهای موجود، مدارس ایرانی را به تدریج از رونق میانداخت، مدارس عتبات به تدریج رونق میگرفت. بدینسان پس از دو قرن، مراکز علمی شیعه، مجدداً بهآرامی به خارج از ایران بازگشت. (ص ۱۶۷) حوزهٔ عتبات در این زمان بود که شکل گرفت و به پویایی فقه شیعه کمک کرد.
این اثر اگرچه با معرفی حوزهٔ قم آغاز میشود اما در فصل پایانی هم با تجدید بنای حوزهٔ علمیهٔ قم به پایان میرسد. (ص ۲۱۴)
این کتاب را میتوان مقدمهای بر شناخت مدارس شیعی و جریانهای فکری رایج در حوزههای علمی شیعه به شمار آورد. نویسنده این اثر کوشیده است در حد امکان، شرایط تاریخی، نوآوریها و ویژگیهای ممتاز هر حوزه و نیز علمای بزرگ آنها را توضیح دهد و بدین ترتیب نمایی کلی از تحولات تاریخی و فکری حوزههای شیعی را به علاقهمندان ارائه کند. کتاب را از این حیث میتوان به علاقهمندان چنین حوزههایی توصیه کرد.