در ماههای اخیر حرکتی از سوی چند نفر از ایرانیان مقیم خارج درباره موضوع حجاب آغاز شد که مورد توجه بسیاری قرار گرفت. این افراد که اساساً فعال سیاسی شناخته میشوند در حرکتی اینترنتی مخالفت علنی و مصداقی با حجاب را آغاز کرده و از زنان و دختران ایرانی درخواست کردهاند که عملاً حجاب خود را کنار بگذارند و با انتشار تصاویر خود، دیگران را هم به این امر تشویق کنند.
این امر باعث آزردگی خاطر بسیاری از متدینان از جمله علما و مراجع گردید که خوشبختانه همچون سایر جنبشهای مشابه در اقلیت قرار گرفت. اما نگاهی موشکافانه و دقیق نشان میدهد این حرکت یکی از قطعات پازلی بوده است که پیش از این از سوی برخی از نواندیشان که در محافل مختلف «فقها و مجتهدان» نامیده میشوند آغاز شده است. در واقع ساختارشکنی این موضوع با ظاهری کاملاً علمی از سوی برخی از حوزویان انجام شده و بستر مناسبی برای دیگر فعالان فراهم گردیده است.
تعدادی از پژوهشگران دینی پیش از این عملاً حکم حجاب را غیر ضروری دانسته و آن را نه یک امر واجب بلکه توصیهای اخلاقی برای بانوان محسوب کردهاند. این جماعت که نگاه متفاوت فکری و دینیشان دقیقاً با قعالیت سیاسی علیه نظام مصادف شده است، تلاش کردهاند مخالفت خود با روش جمهوری اسلامی ایران در اجباری بودن حجاب برای بانوان را به اصل موضوع حجاب تعمیم دهند. در حالی که ابتداییترین اطلاعات دینی نشان میدهد نادرستی روش یا سیاست یک کشور اسلامی کاملاً با اصل موضوع فقهی متفاوت است و قرار نیست مخالفت با اجرای اجتماعی یک حکم دینی منجر به نفی اصل آن شود.
اما متأسفانه نگاهی گذرا به کارنامه و نوع مواجهه این افراد با مسائل دینی که به نوعی با نظام جمهوری اسلامی ایران مرتبط است نشان میدهد «لجاجتِ سیاسی» مهمترین مبنای فکری آنان قرار گرفته است.
سوگمندانه باید گفت صدور حکم فقهی این نواندیشان دقیقاً در راستای خیانت به باورهای اعتقادی و خدمت به دشمنان اسلام بوده و تکمیلکننده پازل آنان برای ریشهکن کردن اسلام واقعی است.
بیان این نکته نیز ضروری است که بیان دیدگاه کاملاً متفاوت از آنچه که فقها به آن اعتقاد دارند امری مرسوم و حتی پسندیده در حوزههای علمیه بوده و مورد استقبال نیز قرار میگیرد. اما شرط آن، بیان بیغرض و عاری از لجاجتهای سطحی و در فضایی کاملاً علمی است که متأسفانه نظریات این جماعت نواندیش هیچ یک از این شروط را ندارد.
در این مجال تنها به بیان دیدگاههای سه تن از این نواندیشان میپردازیم و خوانندگان محترم میتوانند پاسخهای متقتن و علمی به این ادعاها را در مقالات متعدد بیابند.
۱- محسن کدیور که از سوی برخی از سایتها «فقیه نواندیش» خوانده میشود به مناسبتهای مختلفی به مساله حجاب پرداخته است. نظریات وی درباره حجاب پیش از مهاجرتش از ایران که دلایل کاملاً سیاسی داشته و بسیاری از نظرات علمیاش نیز دقیقاً تحت تأثیر این مهاجرت بوده در دسترس نیست. آنچه از وی در چند سال اخیر درباره حجاب قابل مشاهده است دیدگاهی کاملاً شاذ و مخالف نظرات فقهای امامیه است که خود نیز به آن اقرار میکند. دیدگاه وی اغلب تحت تأثیر فضای جامعه بوده و معتقد است احکام فقهی نیز باید منطبق با شرایط روز باشد.
وی معتقد است قرآن کریم تنها خواستار عفاف و حیا برای زنان بوده: «در بحث بررسی تفصیلی ادلهٔ قرآنی پوشش بانوان خواهد آمد که قرآن کریم از بانوان رعایت عفاف و نجابت و حفظ زینت باطن از نامحرم را خواسته است و دشوار است که موی سر را از جمله زینت غیر ظاهر به حساب آورده به قرآن نسبت دهیم»[۱] . و احکام حجاب را غیرمستند به قران کریم و سنت نبوی دانسته و نشأتگرفته از فهم مردسالارانه فقها میداند: «پوشش بانوان بیش از آنکه مستند به قرآن و سنت رسول ﷲ یا سیرهٔ ائمه باشد، مبتنی بر اجماع متشرعه و فهم خاص مردسالارانهٔ فقهاست»[۲] .
کدیور پس از آنکه دیدگاه رسمی خود درباره حد شرعی حجاب را بیان میکند به موضوع رعایت حجاب در انظار عمومی میپردازد. با توجه به اعتقاد عدم وجوب پوشاندن موی سر، وی تلاش میکند راه حلی در این زمینه پیدا کند. اما راه حل ارائهشده وی کاملاً عوامانه بوده و از یک فقیه بسیار بعید است: «راه حل به شکل دقیقتر کاهش حد قانونی پوشش الزامی است. در فیلمهای خارجی که از تلویزیون جمهوری اسلامی نمایش داده میشود، یک حدی را رعایت میکند، این حد، در ادبیات ما بیحجابی است، اما پورنوگرافی در آن ممنوع است. در آن صحنههای مستهجن نمایش داده نمیشود، ولی اجمالاٌ زنان مکشّفه نمایش داده میشوند. با این شکل شرعی این مسئله را حل کردهاند که عکس انسان، با خود انسان تفاوت میکند، و فیلم هم در حکم عکس است. به لحاظ فقه سنتی، عکس زن بیحجاب را میشود نگاه کرد. حتی اگر صاحب عکس مسلمان باشد، ولی به شرطی که ناشناس باشد. از این حکم استفاده میکنند و میگویند این عکس آنهاست، خودشان که نیستند؛ پس اشکالی ندارد. به هر صورت من کاری به این راه حل فقهی ندارم. این شیوه در حال نمایش دادن است. خوب چه فرقی میکند، اگر ما همان حد را در جامعه هم رعایت کنیم ولی بگوییم حداقل قانون لباس متعارفی است که اندام زنان اجمالاً پوشیده باشد، در همان حدی که در اکثر جوامع خود زنان در معابر عمومی رعایت میکنند، همان حدی که در تلویزیون دولتی ما هم رعایت میشود. تجاوز از این حد متعارف که بسیار اندک خواهد بود، جرم شناخته شده و مجازات داشته باشد»[۳] .
۲- احمد قابل: وی نیز یکی از پژوهشگران روشنفکری است که دیدگاهی کاملاً شاذ و عجیب درباره حجاب دارد. وی معروف به یکی از شاگردان مبرز آیتﷲالعظمی منتظری است و در نوشتههای مختلف عنوان شده است که از ایشان اجازه اجتهاد نیز دارد. اما در حالی اجتهاد ایشان به امضای مرحوم آیتﷲ منتظری نسبت داده میشود که ایشان در مقوله حجاب کاملاً همنظر با علما و فقهای معاصر بودهاند.
احمد قابل برخلاف محسن کدیور معتقد است به صورت مطلق حجاب برای زنان واجب نیست: «عدم وجوب پوشاندن سر و گردن زنان بردهٔ مسلمان (که مقتضای دلایل نقلی معتبر و گرایشی اجماعی است) نشانگر این امر بسیار مهم است که: «در مرأی و منظر بودن سر و گردن هر زن مسلمانی، حرام نیست». به عبارت دیگر؛ «نه زن بودن و نه مسلمان بودن زن» دلیل وجوب پوشش سر و گردن نیست. چرا که «زنان بردهٔ مسلمان» هم «زن» و هم «مسلمان» بودند و پوشش سر و گردن (و حتی برخی اجزای دیگر بدن، بنا به اظهارات صریح برخی فقهاء) بر آنان واجب نبود. حتی برخی معتقد به کراهت یا حرمت پوشش سر برای زنان بردهٔ مسلمان بودهاند)… قضیهٔ پوشش سر و گردن به گونهای «خط قرمز» تبدیل شده و حریمی برایش فراهم کردهاند که گویی وظیفهای جز تکرار مکررات و تأیید برداشتهای رایج، برای محققان و فقیهان عصر حاضر وجود ندارد… چه تفاوتی در تحریککنندگی بین زنان مسلمان برده و غیر برده وجود دارد که پوشاندن سر و گردن بر آنان لازم نیست و بر آزادگان لازم است؟ (با توجه به اینکه برخی بردگان زمان ائمهٔ هدی(ع) اهل ایران و اروپا بودند و از نظر تنوع رنگ مو و زیبایی، از بسیاری زنان عرب در مکه و مدینه و یمن زیباتر و جذابتر بودند)… با توجه به اینکه اساس زیبایی در محدودهٔ سر و گردن به زیبایی «چشم، ابرو، دهان، لب، دندان و چانه و ترکیب آنها» برمیگردد، و اسلام پوشاندن آنها را واجب نکرده است، چه خصوصیت جذابی در مو و گردن زن بوده که لزوم پوشش آن، اینگونه مورد تأکید مسلمانان قرار گرفته است»[۴] .
جالب اینجاست که نظریات قابل، منشأ دیدگاه برخی از روشنفکران دینی میشود. برای نمونه سروش دباغ فرزند دکتر سروش در مقالهای به بررسی مسائل مختلف پیرامون حجاب پرداخته و در جمعبندی مقاله خود چنین مینویسد: «چنانکه پیشتر آمد، مجتهدی نظیر احمد قابل بر این باور است که نپوشاندن گردن و موی سر، حرمت شرعی ندارد و کسی که چنین پوششی ندارد، از منظر فقهی مرتکب فعل خطایی نشده است. مطابق با روایتی از «نظریه حداقلی فرمان الهی» که نگارنده آن را موجه میانگارد، توزین احکام فقهی در ترازوی اخلاق و مدد گرفتن از عقل و شهودهای اخلاقیِ عقلانی و عرفی، شرطِ ضروریِ موجه انگاشتن احکام فقهی و کشف مراد خداوند در روزگار کنونی است. با مد نظر قرار دادن تحقیقات تاریخی و فقهی امیر ترکاشوند و فتوای احمد قابل از سویی و احراز حدود و ثغور عمل عفیفانه و اخلاقی در روزگار کنونی با توجه به شهودهای اخلاقیِ عقلانیِ ناظر آرمانی از سویی دیگر و همچنین عنایت در پررنگ بودن صبغه هویتی و فقهیِ حکم حجاب؛ میتوان چنین نتیجه گرفت که نپوشاندن موی سر و گردن در روزگار کنونی، قبح اخلاقی ندارد و مصداقی از کنش غیر عفیفانه نیست و بسنده کردن به حجاب عرفی و حفظ حریم در تنظیم مناسبات و روابط با جنس مخالف، علی الاصول اخلاقی است و در عین حال متضمن نادیده انگاشتن مراد شارع و خداوند نیست»[۵] .
۳- حجتالاسلام حسن یوسفی اشکوری نیز از دیگر پژوهشگران دینی است که طی چند سال اخیر نظرات کاملاً متفاوتی درباره حجاب داشته است. او به گفته خودش تا بیست سال پیش معتقد به وجوب حجاب بوده اما پس از مطالعات مختلف دریافته این اعتقاد نادرست است و هماینک معتقد است حجاب مربوط به عصر پیامبر و موضوعی مربوط به نیازهای اجتماعی آن زمان است: «همان آیات (واجب یا غیر واجب)، بر اساس ضرورت و رفع مشکلی خاص (از جمله اصلاح پدیده برهنگی و نیز به نص قرآن وقوع آزار جنسی زنان در کوچههای تاریک و شبانه مدینه) بوده و طبعاً بر اساس قاعده فقهی رابطه حکم و موضوع، با انتفاء موضوع حکم نیز منتفی خواهد شد و از این رو رعایت شکل و یا نوع خاصی از پوشش نمیتواند جاودانه باشد و از آن نمیتوان یک حکم شرعی دائمی استنباط کرد. چرایی و چگونگی نزول آیات حجاب و سیر تحولی آن نشان میدهد که در همان زمان پیامبر هم نوع خاص و فرم ویژه و محدوده معین و ثابت برای پوشش زنان (از سر و گردن گرفته تا تمام اعضای بدن) وجود نداشته و در واقع حکمی خاص و ثابت تشریع نشده است. هرچه بود همان پوشش رایج و عرفی بود و اسلام به دلایل کم و بیش روشنی اندکی آنها را اصلاح و متحول کرد»[۶] .
وی همچنین معتقد است: «از کاربرد آیات قرآن در این زمینه، میتوان استنباط کرد که بیان و مضمون توصیهها از جنس توصیههای اخلاقی و ترجیحی (استحسانی و به تعبیر فقهی استحبابی) است نه در مقام جعل حکم شرعی به مثابه یک قانون الزامآور (به همین دلیل در قرآن هیچ مجازاتی دنیوی برای متخلفان لحاظ نشده است). مضمون و یا بهتر بگوییم «فحوا»ی آیات این است که زنان مؤمنه در پوشش و رفتارهای خود در حریم مردان مواظب باشند و به تعبیر دقیق قرآن از «تبرّج»[۷] (قابل ذکر که شماری از مفسران تبرج را رفیقبازی خاص زنان شوهردار در روزگار جاهلی دانستهاند) دوری گزینند تا حریمها حفظ شود و جامعه (زنان و مردان) به همسرانشان وفادار بمانند و مرتکب زنا نشوند. اصولاً واژه «تبرج» که به معنای «خود عرضه کردن» است (نه لزوماً آرایش و یا رعایت نوعی خاص از پوشش؛ چرا که تبرج رفتار زباندار و عامدانه است نه ظاهر و پوشش)، به خوبی مراد و مقاصدالشریعه در این مورد را نشان میدهد. همان گونه که مردان با ایمان نیز لازم است از تبرج خودداری کنند»[۸] .
یوسفی اشکوری همچون سایر فقهای نواندیش آیات قرانی را غیرکافی در وجوب حجاب میداند و میگوید: «استنباط وجوب شرعی حجاب به معنای پوشش سر و گردن و حتی بازوها و قسمت پایین پا از آیات مربوطه[۹] محل تأمل است و به رغم غلبه نظریه وجوب کسانی هم صرفاً از منظر تفسیری و فقهی چنین وجوبی استنباط نمیکنند. فکر میکنم حداقل دیدگاه این دسته اخیر درستتر، معقولتر و و مقبولتر باشد.
ثانیاً- اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در آیات (مانند جلباب)، دقیقاً روشن نیست و حداقل میتوان به گمان قوی گفت منظور اصلاح برهنگی و نیمهبرهنگی رایج آن زمان در مورد مردان و زنان و در هر حال حداکثر رعایت همان پوشش متداول زنان عرب بوده منتهی با دقت و تحفظ بیشتر»[۱۰] .
محمد حقگو
سلام. در مطلبی که زحمت نگارش آن را کشیدید ، دو نکته قابل توجه است. نخست اینکه بر خلاف بسیاری از تحقیقات نمادین و مغرضانه ، شما نظر فرد مورد بحث را صادقانه و صریح و بدون دستکاری ارائه نموده اید. این امانت داری کمیاب ، قابل تقدیراست. دومین نکته این که شما بهتر از خقیر می دانید در بخث علمی و تحقیق ، پیش داوری معنایی ندارد. یعتی اکر پیش از ارائه ی نظر متفاوت بگوییم بطلان آن از پیش واضح است ، عملا پایان تحقیق را برای خود و شنونده اعلام نموده ایم و مانند قاضی هستیم که به متهم بگوید آقا یا خانم اعدامی ، ما می خواهیم در باره ی گناهکاری یا بیگناهی شما قضاوت کنیم !!
درریادداشت شما که عنوان آن « خدمت و خیانت» است و مقذمه ی آن ، ارائه کنندکان نظرات متفاوت را عامدا یا سهوا بخشی از پازل دشمنان دین معرفی می کند ، به وضوح جهت دار و پیش داورانه است.
ضمنا مطمئنم که شما بهتر از بنده می دانید که هیچ التزامی بین نظر شاگرد فقیه با خود فقیه وجود ندارد که اکر جز این بود اجتهاد معنا یی نداشت و نیازی به مجتهد متاخر احساس نمی شد. این لغزش قلمی را در باب مرحوم قابل ، قابل عرض دانستم. خداوند همه ی ما را به راه حق پذیری و انصاف هدایت فرماید. ( این طعنه نبود بلکه واقعا دعا در حق خودم و شما و همه ی ابناء بشر است). ممنون