منظومهٔ فکر شیعی به واسطهٔ متفکرانی برجسته بنا شده است. افرادی که تأمل در دینداری کردهاند و فهمی شیعی از مکتب اسلام را عرضه کردهاند. شاید پیش از آنها، پارادایم فکر شیعه انضباط و نظم کمتری داشت. علامه حلی از آن جمله متفکرانی است که مباحث عقیدتی در فکر شیعه را نظم و نسق بخشیده است. وی در مباحث مختلف اعتقادی وارد شده و صورت منضبطی از اندیشه شیعی را ارائه کرده است. فهم کلام علامه حلی زمانی مشخص میشود که نظریات رقیب را در مقابل اندیشههای وی قرار دهیم و استواری کلام وی را تحسین کنیم.
پاداش و کیفر
بحث از پاداش و کیفر گناهان از مباحث چالشبرانگیز میان معتزله و اشاعره بود. اشعریان بر این باور بودند که خداوند عقلاً مکلف به پاداش دادن یا کیفر کردن نیست. آنان این قاعده را رد میکردند که بنده برای انجام افعالش مستحق پاداش یا کیفری باشد.
غزالی بر این باور بود که هیچگونه تکلیف عقلی بر خداوند نیست که انسانی را به پاداش اعمالش برساند و یا کافری را به عذاب خود دچار کند. (غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۸۴)
در مقابل این دیدگاه، علامه حلی بر این اعتقاد بود که پارهای از امور را میتوان از خداوند به نحو عقلانی انتظار برد. وی درباره پاداش و کیفر بندگان اینگونه استدلال میکرد که دلیل اینکه فعل عبادی بنده شایسته پاداش است، مشقتی است که خداوند بر مکلف تکلیف کرده است. اگر هدفی در بین نبود این کار امری ظالمانه و عبث بود و این قبحی است که از حکیم صادر نمیشود. و اگر دارای هدفی باشد یا به قصد ضرر زدن است که این ظلمی است برای نفع رساندن. این نفع یا در آغاز داده میشود یا داده نمیشود. شق اول باطل است، زیرا در این صورت تکلیف عبث خواهد بود. شق دیگر همان است که ما در صدد اثبات آن میباشیم. آن نفع شایسته طاعتی است همراه با تعظیم و تمجید و ارائه آن در آغاز (یعنی قبل از اعمال تکلیف) قبیح است. زیرا تعظیم کسی که شایسته نیست، قبیح است. (کشف المراد، ص ۳۲۳) علامه حلی بر این اساس، استدلال فکر شیعی را به رخ میکشید و از امور غیر عقلی حتی در ساحت خداوند هم باز میداشت.
عفو
از دیگر مسائلی که محل اختلاف میان متفکران و مکاتب اسلامی بود، بحث از عفو و بخشایش خداوند بود. معتزلیان بر این باور بودند که امکان عفو گناهکاران محال است. آنها استدلال میکردند که چون خداوند به انسان تذکر داده است که گناهکار را کیفر خواهد داد، روا نیست که او وعیدش را به کار نبندد. (رازی، تفسیر، ج ۴، ب ۷، ص ۱۰)
علامه حلی در مقابل، معتقد بود که عفو گناهکار بهویژه از جانب خداوند حسن است و از نظر عقلی دلیلی علیه آن وجود ندارد. علامه همچنین کوشیده بود تا در کتاب معارج، با استفاده از ادلهٔ عقلی استدلال کند که خداوند واقعاً بعضی از گناهکاران را میبخشد و بر اعمال ناروای آنها قلم بخشایش میکشد. (معارج، ص ۱۲۹) این در حالی بود که متفکری همچون رازی، این موضع را میپذیرفت اما برای تأیید موضعش از اجماع و کتاب و سنت مدد میگرفت. (اربعین، ص ۴۰۶) علامه حلی در این موضع نیز کوشیده بود تا ادلهٔ شیعه را بر اساس استدلالهای عقلی و منطقی به رخ کشد.
شفاعت
از مباحث چالشبرانگیز میان مکاتب اسلامی، بحث از شفاعت بود. معتزلیان تصدیق داشتند که شفاعت فقط برای کسانی روا و شایسته پاداش در آخرت است که این شفاعت، حظّ و بهرهٔ آنان را در آخرت افزون میکند. (ابن ملاحمی، فائق، ۲۳۰) اما عرف امامیه این نظریه را نمیپذیرفت و مدعی بود که شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتکب گناهان کبیره معقول است به طوری که عذابی که سزاوار آنهاست از ایشان برداشته شود. به نظر آنان قابل قبول نیست که پیامبر از کسانی که سزاوار پاداشاند برای افزایش بهرهشان شفاعت کند. (خلاصه النظر، ص ۵۴)
علامه حلی نیز در این رأی با روش امامیه همرأی بود. اما علامه در مسئلهٔ شفاعت، برخلاف شیعیان گذشته، وظیفهٔ شفاعت را صریحاً به امامان شیعه نسبت نمیداد؛ بلکه آن را فقط مربوط به انبیاء میدانست. علامه حلی بر این باور بود که شفاعت را فقط انبیاء انجام میدهند و آنان هستند که شفیع گنهکاران در روز محشر میشوند. اما گمان نمیرود که علامه حلی، این عقیدهٔ مهم شیعی را رد کرده باشد.
توبه
توبه از گناهان که مورد تأکید دین اسلام است نیز مورد مناقشهٔ متفکران اسلامی قرار گرفته است. فخر رازی که از سنت عقلگرایی نیز مدد میگرفت، در این موضوع، همرأی با اشعریان شده بود و به دلایلی نقلی بسنده کرده بود. علامه حلی اما در مورد تکلیف بنده برای توبه با دلایل عقلی استدلال میکرد. در شرحی که او بر تجرید الإعتقاد خواجه نصیر الدین طوسی نوشته است، در موضوع توبه اینگونه میگوید: «بر وجوب توبه از دو جهت میتوان استدلال کرد. نخست اینکه توبه دفعکننده ضرر است یعنی عذاب یا ترس از آن را دفع میکند و دفع ضرر واجب است. دوم اینکه ما به روشنی از وجوب ندامت برای انجام فعل قبیح یا ترک واجب آگاهیم و به همین علت میدانیم که توبه بر هر گناهی واجب است. زیرا برای معصیتی به علت معصیت بودن آن فعل و برای هر ترک واجب به علت ترک این فعل توبه واجب است. و این به طور کلی بر هر گناهی و به هر ترک واجبی اطلاق میگردد». (کشف المراد، ص ۳۳۱)
علامه حلی کوشیده بود تا با استدلالورزی و خردگرایی، منظومهٔ فکر شیعه را انضباط بخشد. او در مواجهه با دو جریان اعتزالی و اشعری، شیوهای خردپذیر را در معرفی مکتب تشیع برگزید. عقلگرایی او نه در دام اعتزال میافتاد و نه تن به اندیشههای اشعری میداد. راهی را که علامه حلی پیمود، مستنبط از معارف اهل بیت(ع) بود که سویههای عقلانی برجستهای در آن دیده میشد.
موقعیتشناسی تاریخی حضرت فاطمه زهرا (س)
امام صادق(ع) و مکتب تشیع
علامه امینی؛ تمامقامت علیه مخالفان
همزیستی دینی و درایت سیاسی