شاید کتاب بحار الانوار علاوه بر اینکه پرحجمترین اثر شیعه معرفی شده است، باید پرچالشترین کتاب جهان تشیع هم لقب گیرد. مواجهه با این اثر اگرچه تمجیدهای فراوانی را به همراه داشته، اما تیغهای نقد بسیاری هم بر آن نشانه رفته است. زمانی که علامه طباطبایی تعلیقهای بر این کتاب مینگاشت، با مخالفت زعیم حوزهٔ قم مواجه شد. علامه طباطبایی بر ۸۸ موضع از بحار الانوار تعلیقه نوشت. اما از حوزهٔ قم خبر رسید که آیتﷲالعظمی بروجردی از ادامهٔ چاپ و انتشار تعلیقات علامه ناخرسند است.
علامه طباطبایی بر این باور بود که بحار الانوار بهترین دایرة المعارف شیعه است، اما مرحوم مجلسی در مسائل عمیقهٔ فلسفی وارد نبوده است و مانند شیخ مفید و سید مرتضی که از متکلمین شیعه و پاسداران و حافظان مکتب بودهاند، نبوده است. لذا در بعضی از بیاناتش دچار اشتباه گردیده و این موجب تنزل این دایرة المعارف شده است. (مهرتابان، ص ۳۵)
آیتﷲ حسینی طهرانی از شاگردان علامه طباطبایی، گفته بود: «علامه تا جلد ششم تعلیقه بر بحار را نگاشتند اما در یکی دو تعلیقه صریحاً نظر علامه مجلسی را رد کردند. این امر برای طبقهای که تا این اندازه حاضر نبودند نظرات مجلسی مورد ایراد واقع شود، خوشایند نشد و متصدی و مباشر طبع، بنا به الزامات خارجیه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضی مواضع، قدری کوتاهتر بنویسند و از بعضی ایرادات صرف نظر کنند. علامه حاضر نشدند و فرمودند: در مکتب شیعه ارزش جعفر بن محمد صادق(ع) از علامه مجلسی بیشتر است و زمانی که امر دایر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی و ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین(ع)، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. و من از آنچه به نظر خود در موضع مقرر لازم میدانم بنویسم، یک کلمه کم نخواهم کرد». (مهر تابان، آیتﷲ محمد حسینی طهرانی، ص ۳۵) پس از این بود که نگارش تعلیقه بر بحار، متوقف شد.
سید جواد علوی، نوهٔ آیتﷲالعظمی بروجردی در مورد این واکنش آیتﷲ گفته است: «آیتﷲ بروجردی آقای حاج احمد خادمی را امر فرمودند آقای آخوندی را صدا کنید و جلو چاپ تعلیقه کتاب بحار الانوار را بگیرید و فرموده بودند دیگر لازم نیست این کتاب چاپ شود و اگر قرار شد چاپ شود بدون حاشیه چاپ شود.» آقای آخوندی ناشر این کتاب بود. وی در مورد واکنش آیتﷲ بروجردی نسبت به انتشار این تعلیقه گفته بود: «آیتﷲ بروجردی در حالی که ناراحت بودند مرا به خانه خود صدا کردند و فرمودند این حاشیه را چاپ نکن».
حامیانِ این رفتارِ آیتﷲ بروجردی در مقام دفاع از این عمل برآمدهاند: «با در نظر گرفتن طرز تفکر آیتﷲ بروجردی و مشرب فقهی آن مرحوم، واضح است که برخورد تند یکی دو مورد از حواشی مرحوم علامه طباطبایی نسبت به علامه مجلسی و آن هم در زمینه تنازع فقها و متکلمین با فلاسفه و عرفا میتواند چه اثراتی بگذارد. آیتﷲ بروجردی مرجع کل تشیع بود و نسبت به علامه مجلسی علاقه وافری داشت و حتی به نسبت و خویشی با علامه مجلسی مباهات و افتخار میکرد، چرا که علامه مجلسی از ارکان تشیع محسوب میشود. آیتﷲ شکست حرمت و حریم ایشان را به مصلحت تشیع نمیدیدند. لذا از ادامه چاپ تعلیقه جلوگیری نمودند». (کیهان اندیشه، شماره ۴۵، صص ۱۵۹-۱۶۹)
آیتﷲ شبیری زنجانی همچنین از آیتﷲالعظمی سید محمود شاهرودی (۱۳۹۴ ق) به عنوان یکی از مخالفان تعلیقات علامه طباطبایی بر بحار الانوار یاد کرده است.
محسن کدیور اما از مخالفان این نحوه برخورد مرجعیت بود. وی در مقالهای که در همین موضوع نگاشت، با پیشِ هم نهادن آراء مجلسی و طباطبایی، اذعان کرد که شیوهٔ مجلسی حدیثگرا و منش طباطبایی عقلی و استدلالگراست. کدیور در نقد برخورد آیتﷲ بروجردی، این حرکت را نماد اخباریگری دانست و عنوان کرد: «اگرچه بنده بین روشهای مختلف فقهی معاصر، روش فقهی مرحوم آیتﷲالعظمی بروجردی را اقرب طرق به مذهب اهل بیت(ع) میدانم و در نوشتارهای دیگر به این نکته تصریح کردهام و در مباحث فقهی به شیوهٔ مدرسهٔ ایشان سلوک میکنم، ولی این احترام هرگز باعث نمیشود اظهار تأسف خود را از آنچه در زمان ایشان به واسطه بعضی فشارها نسبت به تعلیقههای مرحوم طباطبایی روا شد مخفی دارم». (عیار نقد در منزلت عقل، کیهان اندیشه، ش ۴۶، صص ۱۰۹-۱۳۵)
انتقادهای کدیور اما بیپاسخ نماند. علی ملکی میانجی در مقام پاسخ بر آمد و عنوان کرد: «بر همگان روشن است که جریان اخباریگری در نیمه اول قرن سیزدهم دچار ضربات سهمگین شده و بسیار ضعیف و تقریباً متلاشی گشت. با این حال اخباریگری و یا اندیشهٔ آن چگونه میتواند در زمان زعامت آیتﷲالعظمی بروجردی جان تازهای بگیرد؟ نویسندهٔ محترم که همه گونه مخالفتها با فلسفه را مصداق اخباریگری میداند، سؤالی که مطرح است این است که آیا لازمهٔ مرعوب نشدن در مقابل یک متفکر و یا یک اندیشه خاص فلسفی اخباریگری است؟ آیا این مراجع بزرگ اصولی را صرفاً به جهت مخالفت با آرای فلسفی باید به اخباریگری انتساب داد؟» (کیهان اندیشه، ش ۴۹، صص ۴۵-۷۱)
مواجهه با آراء علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار اما تازگی نداشت. امام خمینی(ره) هم در مقابل منتقدان، از مقام دفاع بر آمده بود: «علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار نخواسته کتابی عملی بنویسد یا دستورات و قوانین اسلام را در آنجا جمع کند، تا در اطراف آن بررسی کرد و درست را از غیر درست جدا کرد. در حقیقت بحار الانوار خزانهٔ همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست. در آن کتابهایی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمیداند و او نخواسته کتاب عملی بنویسد، تا کسی اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردی. پس نتوان هر خبری که در بحار است به رخ دینداران کشید که خلاف عقل یا حس است، چنانکه نتوان به جهت اخبار، آن را رد کرد و گفت که موافق سلیقهٔ ما نیست، بلکه در هر روایتی باید بررسی شود و آنگاه با میزانهایی که علما در اصول تعیین کردند عملی بودن یا نبودن آن را اعلام کرد». (کشف الاسرار، صص ۳۱۹-۳۲۱)
مواجهه غیر روحانیون با بحار الانوار
این تنها روحانیون نبودند که به مواجهه با بحار الانوار پرداختند. این کتاب در میان غیر روحانیون هم مورد مداقه قرار گرفت. بهاء الدین خرمشاهی در تمجید از این اثر گفت: «چنین دائرة المعارف پر موضوع و مدخلی، نه در ده قرن اول تاریخ شیعه، تا عصر مجلسی، و نه در سه قرن کاملی که از وفات او میگذرد، در عالم تشیع و نیز سایر مذاهب اسلامی نوشته نشده است که همهٔ شئون اندیشه و عمل و عقائد و احکام اسلام و تشیع را از ملک تا ملکوت و از جنین تا جنان در بر داشته باشد. روش مجلسی در جمع و تدوین بحار الانوار به روشی که امروزه و در عصر جدید در علوم انسانی و دایرة المعارفنویسی معمول است بسیار شبیه است». (دایرة المعارف تشیع، ج ۳، ص ۹۱-۹۸)
احمد عابدی از روحانیون قم بر این متنِ خرمشاهی نقدی نوشت و دیگر ویژگیهای بحار الانوار را به رخ کشید. مجتبی مینوی هم بحار الانوار را مورد تمجید قرار داد. وی جنبههای داستانی بحار الانوار را برجسته دیده بود و داستانی را از این کتاب برگزیده و شرایط زمانه را به واسطهٔ آن توضیح داده بود: «ما معتقدیم که یک شرط آدمیت و انسانیت این است که با هم به سازگاری و وسعت صدر و بیآزاری و تسامح زیست کنیم. بعضی معتقدند دنیا دنیای آکل و مأکول است و هنوز باید متصل مانند سگ و گربه به جان یکدیگر بیفتیم و هر روزی جماعتی گربه باشند و دیگران موش. عالم بزرگ شیعه ملامحمد باقر مجلسی کتابی دارد که معرف افکار این دسته است.» (یغما، سال هشتم، شماره دوم، (اردیبهشت ۱۳۳۴)، ص ۴۹-۵۵)
محمد تقی ملک الشعرای بهار هم علامه مجلسی را ستوده بود. او گفته بود: «مهمترین کاری که مجلسی کرده است، بعد از تألیف مجلدات بحار الانوار که دایرة المعارف شیعه امامیه اثنی عشریه است، تألیف مجموع کتب دینی و اخلاقی شیعه است به فارسی ساده عوامفهم که تا آن روز اهل علم چنان کاری نکرده بودند و غالب تألیفات علما خاصه علمای دین به زبان تازی بود و اگر به پارسی چیزی مینوشتند، به شیوهٔ متقدمان و به سبک قدیم بود و احترام مقام علم را در نزدیک شدن به سطح فکر و فهم عوام نمیدانستند، بل آن را مغایر عظمت جایگاه دانش میشمردند، لکن این مرد اجتماعی که شیفتهٔ ترویج مذهب حقه بود، با وسایل و اسباب کار بینظیری که در دست داشت و همراهیهایی که دولت با اهل علم از بدو ظهور صفویه تا آخر میکرد و با وجود دانشمندانی که به واسطهٔ سعه صدر و بسط ید و خلق نیکو گرد او گرد آمده بودند، توانست در مدت عمر قریب یک ملیون و دویست و دو هزار و هفتصد بیت در پیرامون مذهب شیعه کتابت کند یا به امر او در دفتر او کتابت شود و به نام وی مدون گردد.» (سبکشناسی، ج ۳، ص ۳۰۳-۳۰۴)
شاهرخ مسکوب از دیگر متفکران ایرانی نیز جنبهای دیگر از بحار الانوار را برجسته دیده بود، وی در توضیحی که در باب بحار الانوار میدهد، این کتاب را یکی از برجستهترین آثار به زبان ساده میداند و رسم سادهنویسی در این کتاب را مورد تقدیر قرار میدهد و عنوان میکند: «رسم نوشتن مسائل فقهی به زبان ساده و عوامفهم، برای استفاده مؤمنین، به دستور شاه عباس و به وسیلهٔ شیخ بهایی شروع شد. میتوان حدس زد که اثر این امر در حیات معنوی و مادی، در فرهنگ، روحیات و در زندگی روزمره مقلدین، یعنی اکثریت مردم ایران که به این رسالات عمل میکردند، تا چه حد عظیم و عمیق بوده است». (هویت ایرانی و زبان فارسی، ص ۱۶۲-۱۶۳)
بیش از سه قرن از نگارش کتاب بحار الانوار میگذرد. اگرچه نقدهای درازدامنی بر این اثر شده است اما منتقدان هم نتوانستهاند چشم بر ویژگیهای ممتاز آن ببندند. کتابی که چالشهای فراوانی برانگیخته است اما زبان تحسین را هم نبسته است. و این اگر نشان از هیچ امری ندهد لااقل میتواند بر اهمیت، مقبولیت و امتیاز این اثر صحه گذارَد.
مواجهٔ علامه مجلسی با حاکم جائر