«شهرهای عراق به خصوص کربلا و نجف پیش از آمدن آقا، پر از علمای اخباری و عوام الناس آنها بود و به قدری متصلب در اخباریت بودند که اگر یک نفر از آنان میخواست کتابی از کتب مجتهدین را به دست گیرد، برای اینکه دستش نجس نشود آن را در دستمالی پیچیده و به دست میگرفت. ولی پروردگار منان شهرهای عراق را به برکت قدوم وی از وجود آنان پاک گردانید و کسانی که بر اثر سلطهٔ اخباریین در احکام دین خود حیران بودند، به وسیلهٔ انوار علوم آن بزرگوار هدایت شدند.»
این شرح مختصری از زمانهای است که آیتﷲ وحید بهبهانی در آن میزیسته است. اخباریگری در کربلا و نجف به اوج خود رسیده و ریشه دوانده بود. آقا وحید بهبهانی اما با عزیمت به نجف، به مقابله با رویکرد اخباریگری میپردازد و فقه شیعه را بار دیگر به عرصهٔ عقلانیت بازمیگرداند.
شیخ عبدﷲ مامقانی در مورد ورود وحید بهبهانی به نجف مینویسد: «بعد از آنکه آقا از بهبهان مراجعت کرد وارد نجف اشرف شد و در مجلس بحث مدرسین آن وقت حضور بهم رسانید. ولی استاد کاملی که بتواند از آنها استفاده کند نیافت. از این رو منتقل به کربلا شد. در آن موقع کربلا محل تجمع اخباریها، و رئیس آنها در آن زمان شیخ یوسف صاحب حدائق بود. وحید چند روزی در بحث وی حاضر گشت. آنگاه روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای رسا فریاد برآورد که ای مردم! من حجت خدا بر شما هستم. علما و فضلا از هر طرف متوجه او شدند و به دور وی اجتماع نمودند و گفتند چه میخواهی؟ وحید گفت میخواهم شیخ یوسف منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پای منبر من حاضر شوند. … وحید سه روز به درس و بحث و گفتوگو پرداخت و در نتیجه دوثلث شاگردان شیخ یوسف را برگردانید به مذهب اصولی!»
آقا وحید بهبهانی با ورود به نجف و کربلا، ورق را به نفع مکتب اصولی بر میگرداند و روح دوبارهای به فقه شیعه میدهد. گفته میشود که پیش از آمدن آقا به کربلا، علامه بحر العلوم و آقا سید محمد مهدی شهرستانی و دیگران که بعدها از افاضل شاگردان آقا به شمار آمدند، جزو بزرگان تلامیذ شیخ یوسف – بزرگترین عالم اخباری آن زمان- بودند ولی به محض اینکه آقا شروع به تدریس کرد و بنای مخالفت با مسلک اخباری را گذاشت، اینان با شیخ ترک مراوده نمودند و صرفاً به استفاده از محضر آقا وحید پرداختند.
شیوهٔ مبارزه با اخباریگری
آقا وحید بهبهانی از شیوهٔ مناظره برای غلبه بر اخباریگری استفاده میکرده است. وی در کتاب الإجتهاد و الأخبار، مناظرهٔ خود را با گروهی از علمای اخباری در مورد تعیین قبله چنین وصف کرده است: «… بر یکی از آنها اعتراض نمودم که قبله در نزد تو سعه ندارد. پس با کدام حدیث آن را میشناسی؟ گفت به حدیث «ضع الجدی علی یمینک». گفتم از کجا میدانی که این علامت قبله شهر توست؟ زیرا راوی همشهری تو نبوده است؟ گفت من اگر بگویم قبله من قبلهای که این حدیث تعیین کرده است نمیباشد ناچارم که عمل به غیر حدیث کنم! در صورتی که این باطل است، و چطور ممکن است به غیر حدیث تمسک جست!! عجب اینجاست که یکی از کوتهفکران آنها با اینکه مدعی اعلی درجه اجتهاد است، تمام قبله شهر خود را تغییر داده. زیرا به نظر وی حدیثی که بتوان قبله را شناخت در دست نیست! و میگوید امارات که حدیث نیست! و علم هیئت هم کفر است!»
سپس آقا وحید بهبهانی مینویسد: «در سال جاری اتفاق افتاد که اشتباهی در رویت هلال ماه شوال رخ داد، به تواتر نزد من شهادت دادند که ماه دیده شده من هم افطار کردم. یکی از آنها (علمای اخباری) بر من اعتراض نمود که به چه دلیل افطار کردی؟ گفتم به وسیلهٔ یقین حاصل از تواتر، گفت حدیثی برای من بیاور که دلالت بر حجیت یقین در این مورد داشته باشد! با اینکه در حدیث وارد شده که رویت هلال با شهادت دو عادل ثابت میگردد. (ولی این شخصِ اخباری، ثبوت آن را با تواتر هم قبول ندارد) من فکر میکنم که برخی از اینان مثلاً اگر در حدیثی دیدند که مریضی را باید با آب سرد یا نظیر آن مداوا کرد، حکم میکنند که هر مریض را باید با آن مداوا نمود!»
گفته میشود اگرچه وحید بهبهانی با شیوهٔ اخباریگری به مقابله برخاسته اما هیچگاه علمای دینی را مورد تخفیف شخصیتی قرار نمیداده است. او در راه مبارزه با اخباریگری، نهایت حرمت را بر مخالفان خود نیز مینهاده است. شیخ عباس قمی در کتاب الکنی و الألقاب آورده است که از آقا پرسیده بودند، با چه وسیله به این مقام از علم رسیدهای؟ وی در جواب آنها گفته بود: «من ابداً خود را چیزی نمیدانم و در شمار افراد موجود به شمار نمیآورم. آنچه ممکن است مرا به این مقام رسانده باشد این است که هیچگاه در تعظیم علما و بزرگداشت آنها و نام آنان را به نیکی بردن خودداری ننمودم…»
تعابیری که مرحوم بهبهانی به کار میبرده سبب شده بود نسبنامهٔ علمی وی نیز مکشوف گردد. در کتاب قصص العلما آمده است: «مؤلف کتاب روزی در کتابخانه شهید ثالث حاجی ملا محمد تقی قزوینی رفتم. آن جناب برایم حکایت نمودند که چون کتاب فوائد آقا را به اصفهان بردند و به نظر علمای اصفهان رسید، گفتند که مؤلف این کتاب گویا در نزد زن درس خوانده است، پس چون این حکایت را برای آقا نقل کردند آقا فرمودند راست گفتند، زیرا که من تا سیوطی و حاشیه را نزد عمهام درس خواندهام».
دینداری با تمسک به اجتهاد
وحید بهبهانی را باید از پایهگذاران اجتهاد اصولی در عصر اخیر دانست. وی بر ضرورت اجتهاد و انفتاح باب علمی و استمداد از قوانین اصول فقه تأکید میورزید. او مسئلهٔ اجتهاد و وجود مجتهد را برای قانونگذاری و بیان احکام (همانند وجود طبیب برای سلامت مردم) برای نظم بخشیدن به معاش و معاد مردم ضروری میدانست. (رساله أجوبة المسائل، ص ۷). وی دربارهٔ اهمیت اجتهاد و جایگاه مجتهد، مرتبهٔ اجتهاد را نیابت پیامبر و امام معصوم(ع) میدانست و مجتهد را همانند پیامبران بنی اسرائیل تلقی میکرد و علم فقه را از فیوضات ربانی و انوار الهی معرفی مینمود که خداوند آن را در قلب مجتهد قرار میدهد.
وی بر این باور بود که احکام اسلام قابلیت ورود به همه مسائل را دارد به شرط اینکه اجتهاد به کمک آن بیاید. وی حدیثی از امام محمد باقر(ع) نقل میکرد که در آن بر شمول دایرهٔ دین تأکید میکرد. «خداوند متعال هیچ چیزی را که مردم در زندگی خود به آن نیاز دارند فروگذار نکرده مگر اینکه درباره آن قانونی در کتاب خود نازل کرده و برای پیامبرش آن را بیان فرموده است. همچنین برای هر رفتاری حد و مرزی قرار داده و بر آن حد نیز نشانهای مقرر کرده که بر آن دلالت میکند و برای کسی که از آن حد فراتر رود، مجازات و تعزیز معین کرده است».
وی بر اساس این حدیث استناد میکرد که میتوان در احکام دینی اجتهاد کرد و امور دنیوی را سامان داد. وی بر این باور بود که دین اسلام شریعت سهله و دین سمحه است و در تشریح احکام آن، جانب تساهل و تسامح مراعات شده است. از دیدگاه وی، عنصر رحمت و رأفت در پیامبر(ص) نسبت به تمام جهانیان و نیز نگرانی آن حضرت از مشقت امتش که در شریعت وی تجلی یافته، امری مسلم و خدشهناپذیر است. (الرسائل الفقهیه، ص ۲۷۲)
وی در یکی از اعتراضاتی که بر اخباریون وارد میکند عنوان میکند که در مواردی که اخباریون حکم برائت را جاری نمیدانند، اگر ایشان مورد بازخواست خداوند قرار گیرند که دین من دین سهل و آسان بود چرا آن را بر خود تنگ گرفتید و به مردم سخت جلوه دادید، چه پاسخی خواهند داشت؟
وی در ادامه، حدیثی را که در مذمت خوارج وارد شده نقل میکند که آنها به خاطر جهالت و سختگیری در امر دین مورد توبیخ امام معصوم(ع) قرار گرفتند: «إن الخوارج ضیقّوا علی أنفسهم بجهالتهم و إنَّ الدین أوسع من ذلک» (الرسائل الأصولیة، صص ۳۷۸-۳۷۹)
آیتﷲ وحید بهبهانی با ترسیم عقلانیت و با بصیرتی اجتهادی، به عرصهٔ دینداری وارد شد و فقه شیعه را به اقتداری دوباره بازگرداند؛ اقتداری که در پیوند با فهم صحیح از احکام دینی حاصل شده بود.