شیخ آقا بزرگ تهرانی را به نام کتاب الذریعه میشناسند. این کتاب، دایرة المعارفی در فرهنگ شیعی محسوب میشود. در مورد انگیزهٔ شیخ آقا بزرگ در تألیف الذریعه چنین گفته شده است که جرجی زیدان در کتاب مشهور خود «تاریخ آداب اللغة العربیة» در مورد شیعه سخنی بدین مضمون گفت: «شیعه طایفهای بود کوچک و آثار قابل اعتنایی نداشت و اکنون شیعهای در دنیا وجود ندارد»؛ این شد که شیخ آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمیاش، شیخ محمد کاشف الغطاء و سید حسن صدر همپیمان شدند تا هر یک در باب معرفی شیعه کاری را بر عهده گیرند و به این صورت پاسخ سخن جرجی زیدان را بدهند. سید حسن صدر با نگارش کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الإسلام» این کار را انجام داد. علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء نیز متعهد شد کتاب «تاریخ آداب اللغة» جرجی زیدان را نقد علمی بکند. از این بین شیخ آقا بزرگ هم مأمور شد فهرستی برای تألیفات شیعه بنویسد که حاصل آن کتاب «الذریعه» شد. (محمدرضا حکیمی در کتاب شیخ آقا بزرگ تهرانی، صص ۲۲-۲۴)
نگارش و چاپ الذریعه
شیخ آقا بزرگ در تهران متولد شده بود اما برای تحصیل علم به عتبات رفت. وی در سامرا حوزهٔ درسی تشکیل داده بود. نخستین جرقههای نگارش کتاب الذریعه در سامرا زده شد. وی در خلال چند سال، دو مرحله از تألیف کتاب الذریعه را در این شهر به پایان رسانیده بود.
اکبر ثبوت، ماجرای انتشار نخستین مجلد از الذریعه را اینگونه بیان کرده است: شیخ آقا بزرگ در سال ۱۳۵۰ قمری پس از ۳۵ سال تحمل غربت، سفری به ایران کرد تا ضمن تجدید دیدار از وطن و زیارت امام رضا(ع) هزینهٔ چاپ و نشر الذریعه را نیز فراهم آورد. در ایران مورد استقبال علما و رجال حکومت قرار گرفت و مرحوم حاج سید نصرﷲ تقوی که مردی بسیار متنفذ و مقتدر و کتابشناسی دانشمند بود و خود کتابخانهای بزرگ داشت، پس از دیداری با آقا بزرگ از او دعوت کرد در مجلسی باشکوه که برای پذیرایی از او تشکیل میدهد شرکت کند. عموی آقا بزرگ حاج میرزا حبیب ﷲ محسنی تهرانی – از بازرگانان و ثروتمندان نیکوکار- نیز از مدعوین بود و پس از حضور در مهمانی، چون حرمتی که آقا بزرگ در نزد تقوی داشت ملاحظه کرد، به او گفت: من ۵۰۰۰ تومان (به پول آن زمان) از کسی طلب دارم و بدهکار از ادای دین خود استنکاف مینماید، از تقوی بخواهید ترتیب وصول این مبلغ را بدهد و شما آن را بگیرید و به هزینه چاپ ذریعه برسانید. آقا بزرگ به همین گونه عمل کرد و با ۵۰۰۰ تومان که از این طریق به دست آمد، به محل اقامت خود در سامرا بازگشت.
اما پیش از اقدام به چاپ ذریعه، در میان شیعیان و سنیان مقیم سامرا جنگی درگرفت و بر اثر آن، یک روحانی شیعه ایرانی موسوم به شیخ هادی تهرانی به قتل رسید و عمال حکومت در سامرا با اقدامات شدید خود، شیعه و علمای شیعه و ایرانیان مقیم سامرا از جمله آقا بزرگ را در تنگنا گذاشتند و او ناگزیر پس از ۲۶ سال اقامت در این شهر، کار تدریس رسمی را برای همیشه تعطیل کرد و به نجف بازگشت و در آنجا اقامت گزید و با پولی که در دست داشت، تصمیم به تأسیس چاپخانهای به نام مطبعة السعادة گرفت.
این عمل شیخ آقا بزرگ با واکنش منفی چاپخانهداران نجف مواجه شد. آنان که از به میدان آمدن یک رقیب تازه ناراضی بودند، به توطئه برخاستند و به سراغ عمال حکومت رفتند و آنها را به صرافت انداختند که از ادامهٔ کار چاپخانه جلوگیری کند. حکومت ضد شیعی و ضد ایرانی هم که در پی فرصتی به منظور ایجاد تنگنا برای شیعه و علمای شیعه بود، به این بهانه که آقا بزرگ، ایرانی است چاپخانه را تعطیل و مهر و موم کرد و آقا بزرگ را با انواع و اقسام دردسرها مواجه ساخت. آقا بزرگ مدیریت چاپخانه را به یک نفر عراقی واگذار کرد اما باز هم مشکل حل نشد و او ناگزیر تجهیزات و ادوات چاپخانه را فروخت و شیخ محمد علی صحاف که مالک مطبعهٔ الغری بود، آنها را خرید و به مطبعهٔ مزبور منتقل کرد و از پولی که پرداخت، در سال ۱۳۵۵ قمری مجلد اول الذریعه در همین چاپخانه به چاپ رسید… (به نقل از اکبر ثبوت، گزارشی از کتاب الذریعه، یادنامهٔ شیخ آقا بزرگ تهرانی، صص ۲۵-۲۶)
شیخ آقا بزرگ از نگاه دیگران
نگارش کتاب گرانسنگ الذریعه کافی بود تا دانشمندان بزرگ اسلامی زبان به تحسین شیخ آقا بزرگ تهرانی بگشایند. آیتﷲ شبیری زنجانی در وصف ایشان گفته است: «آیتﷲ حاج آقا بزرگ تهرانی هشتاد سال مداوم در رشتههای متنوع علوم اسلامی، مخصوصاً علم تراجم و کتابشناسی، با زحمتی طاقتفرسا اشتغال داشت و حدود شصت سال یا بیشتر است که کتابهای ایشان مرجع بسیار مهم اهل تحقیق است و بسیاری از رجال اسلامی امامیه و غیر امامیه از این دانشمند عالیمقام اجازه روایتی تحصیل کردهاند…» (یادنامه علامه امینی، ص ۷۲)
جلال آل احمد هم آقا بزرگ تهرانی را ستوده بود. وی پس از انتشار جلد پنجم الذریعه مقالهای در معرفی آن منتشر کرد که ضمن آن اینگونه نوشت: «بهراستی باید گفت کمتر محقق و کتابدار و یا مطالعهکنندهای در تاریخ ایران بعد از اسلام میتواند خود را از این مجموعه گرانبها بینیاز بداند. (به نقل از مجلهٔ سخن، س ۲، ش ۱۱-۱۲، دی و بهمن ۱۳۲۴)
محمدرضا حکیمی هم شیخ آقا بزرگ تهرانی را مورد تمجید قرار داده است. وی در وصف ایشان گفته است: «شیخ آقا بزرگ، در طول سالهای نجف، همچون روزگاران گذشتهٔ خویش به پیگیری کارهای تحقیقی و ادامهٔ رسالت علمی خود شب و روز میگذرانید و با امانت و اخلاص تمام، به تألیف و نشر اطلاعات خود اشتغال داشت. حوادث اندوهآفرین روزگار، پیشامدهای نامنتظر و بیماریهای دردخیز که در زندگی وی بسیار بود هیچ یک نتوانستند او را در کار سست کنند و رنگ ناتوانی و ضعف به جوهر وجود او بزنند. شیخ در اخلاق اسلامی و تقوای نفس و طهارت ضمیر نیز از نمونههای اندکیابی بود که احوالات آنان، اصحاب ائمه طاهرین و علمای بزرگ شیعه را به یاد میآورد». (شیخ آقا بزرگ تهرانی، محمدرضا حکیمی، ص ۷)
محمدرضا حکیمی سپس از سه اثر بزرگ و آبروآفرین شیعی در صد سال اخیر یاد میکند، و مینویسد: «هنگامی که حماسهآفرینان پیاپی در رسیدند، حماسهسرایان باید به پا خیزند و حماسه آنان را بسرایند. آنان که حماسههای ژرف را، حماسههای پاک را، حماسههای والا را میسرایند خود نیز حماسهآفرینند. کدام حماسه، ژرفتر و پاکتر و والاتر از «الغدیر»، از «الذریعه»، از «بیان الفرقان»؟ الغدیر میگوید: حق با علی است. الذریعه میگوید: فرهنگ پهناور اسلام در گرو شیعه علی است. بیان الفرقان میگوید: معارف حقه و علوم الهیه در نزد علی و اولاد علی است». (همان، مقدمه ص ۲۱)
محمدرضا حکیمی پس از آنکه یکی از آثار خود را به نام شیخ آقا بزرگ مینامد و از محقق تهرانی مینویسد، در نهایت نیز از وی اینگونه یاد میکند: «علامه کبیر، مؤلف مجاهد، متتبع کممانند، خادم دین و جامعه، عاشق کتاب و فرهنگ، ناشر علم و فضیلت، عالم ربانی، و تربیتیافته مکتب جعفر بن محمد(ع)، حضرت شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمة ﷲ علیه». (همان، ص ۶۵)
شیخ آقا بزرگ تهرانی توانست میراث مکتوب شیعه را جمعآوری کند و آن را در ۲۹ جلد به چاپ برساند. با وجود کتاب الذریعه، کمتر متفکری میتواند آن ادعای جرجی زیدان را بار دیگر تکرار کند.
ناشناس
رحمت خداوفرشتگان خدا به روح پاک علمای متعهد اسلام باد.