مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

امام هادی(ع) با بیان زیارت جامعه کبیره کوشیدند تا مرام‌نامهٔ شیعه را در امام‌شناسی بیان کنند. ایشان در آن زیارت‌نامه، نحوهٔ صحیح نگرش نسبت به امامان را نشان داده‌اند و از هر گونه انحراف فکری و عقیدتی بازداشته‌اند. امام علی النقی(ع) با این نحوه از رفتارها و اعمال خود، کوشیدند تا فکر اعتقادی شیعیان را نظم و نسق دهند و از اعتقادات شیعه که نهال نوپایی بود پاسداری کنند.

imam-hadiهر کدام از ائمهٔ معصومین در زمانه‌ای می‌زیسته‌اند که ترویج دینداری، نیازمند تدبیری عالمانه بود. دوران امام هادی(ع) اوج پیدایش مکتب‌های گوناگون عقیدتی بود. امام(ع) نیز با نحله‌های مختلف فکری مواجه بود. ایشان در این فضا کوشید تا مکتب شیعه را به نحو نیکی معرفی کند و از بدعت در آن بکاهد. امام هادی برای این منظور به شیوه‌هایی متوسل و به مواجهه با فرقه‌هایی رفت، تا نهال تشیع را از نابودی حراست کند.

فرقه‌های ضاله

یکی از مهم‌ترین فرقه‌ها در زمانهٔ امام دهم(ع)، غالیان بودند. آنان انسان‌هایی تندرو، افراطی و بی‌منطق بودند که دربارهٔ امامت مبالغهٔ بیش از حد و اندازه می‌کردند و امام را تا سر حد الوهیت و پرستش بالا می‌بردند.

سران این فرقه افرادی چون علی بن حسکه قمی، محمد بن نصیر نمیری و فارس بن حاتم قزوینی بودند. امام هادی(ع) در مقابل اعتقادات باطل آن‌ها به شدت واکنش نشان می‌دادند. امام هادی(ع) در پاسخ به سؤال بعضی از شیعیان که دربارهٔ ابن حسکه و عقاید باطل او پرسش کرده بودند، نوشتند: «ابن حسکه که لعنت خدا بر او باد، دروغ می‌گوید و من او را در ردیف دوستان خود نمی‌شناسم. خدای او را لعنت کند سوگند به خدا، پروردگار رسول خویش و پیامبران پیش از او را جز به آیین حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت نفرستاد و پیامبر(ص) جز به خدای یکتای بی‌همتا دعوت نکرد. ما جانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمی‌ورزیم. اگر او را اطاعت کنیم بر ما رحم خواهد کرد و چنانچه از فرمانش سرپیچی نماییم، گرفتار کیفرش خواهیم شد.» (بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۳۱۷)

امام هادی(ع) در برخی مواضع، بدون اینکه از ایشان پرسشی طرح شود نیز به مخالفت با غالیان پرداخته‌اند. محمد بن عیسی نقل کرده است: «امام هادی(ع) بدون اینکه پرسشی از او شود، برای من نوشت: خداوند قاسم بن یقطین و علی بن حسکه را لعنت کند! شیطانی در برابر او ظاهر می‌شود. حرف‌های بی اساس و دروغ را بر او القا می‌کند». امام هادی(ع) به شدت علیه غالیان واکنش نشان دادند و روش ناصواب آن‌ها را مکرراً مورد نکوهش و مذمت قرار ‌دادند.

فرقه‌های دیگری نیز بودند که مورد نکوهش امام قرار گرفتند. فرقهٔ «واقفیه» که تن به امامت امام رضا(ع) نداده بودند و منکر شهادت امام موسی بن جعفر(ع) شده بودند نیز مورد مذمت امام قرار گرفتند. حتی صوفیه‌ای که انحراف در فکر شیعه را ایجاد می‌کردند نیز، از فرقه‌های منحرفه شناخته شدند. امام هادی(ع) با برشمردن معایب این فرقه، فرمودند: «آنان (صوفیه) همنشینان شیطان و ویران‌کنندگان پایه‌های دین هستند. برای تن‌پروری زهدنمایی می‌کنند و برای شکار کردن مردمِ ساده‌لوح، شب‌زنده‌داری می‌کنند. روزگاری را به گرسنگی سپری می‌کنند تا برای زین کردن، استری بیابند.»(منتهی الامال، ج ۲، ص ۵۸)

تحریر رساله کلامی

از جمله تلاش‌های امام هادی در زمینهٔ پرورش اعتقادات، نوشتن رسالهٔ کلامی است که آن را به انگیزهٔ پاسخ‌گویی به مشکلات اعتقادی مردم اهواز نوشتند. امام(ع) در این رساله با ایراد بحث‌های مستدل دربارهٔ قرآن و عترت، و معرفی ثقلین و لزوم تمسک به آن، مبحث جبر و تفویض را که از پیچیده‌ترین مسائل کلامی است، با بیانی روشن و شیوا مطرح کرده است. در بخشی از این رساله آمده است: «در این باره به گفتار امام صادق(ع) آغاز می‌کنم که فرمود: نه جبر است و نه تفویض، بلکه مقامی است میان آن دو که عبارت است از: تندرستی، آزادی، مهلت کافی و توشه، مانند مرکب سواری و وسیله تحریک فاعلی بر کار خود. پس این پنج چیز است که امام صادق(ع) به عنوان اسباب جمع‌کنندهٔ فضل گرد آورده است. پس اگر بنده‌ای یکی از آن‌ها را نداشته باشد، به لحاظ آن کاستی و کمبود، تکلیف از او ساقط است.» (تحف العقول، ص ۴۹۶)

امام با این بیان اذعان می‌دارد که اعتقاد به مشیّت خداوندی با فراهم کردن اسباب مورد نیز هر عمل، منافاتی ندارد؛ بلکه مقدمات انجام هر فعل در وهلهٔ نخست، فراهم کردن اسباب است و سپس دل سپردن به تقدیر الهی.

امام هادی(ع) به بررسی بیشتر جبر و تفویض در قالب پنج مثال دیگر پرداخته است و تفسیر دقیقی از مسائلی چون تندرستی، گشوده بودن راه، سنت مهلت، توشه و انگیزه را بیان کرده‌اند. استنادهای امام(ع) علی الأغلب بر قرآن کریم است. و در ضمن آن با شیوهٔ کاملاً مستدل و عقلانی به این مباحث ورود می‌کنند.

مناظره‌های علمی و اعتقادی

در زمانهٔ امام هادی(ع) حکومت عباسیان می‌کوشید تا از وجهه و حرمت امام هادی(ع) در نزد شیعیان بکاهد. دولت عباسی بر همین اساس بود که مناظره‌هایی را ترتیب می‌داد تا امام را به چالش بکشاند. این سیاست اما به اهداف امام در گسترش بیشتر اندیشهٔ ایشان کمک می‌کرد. نقل شده است که متوکل عباسی دو تن از دانشمندان را به نام‌های «یحی بن اکثم» و «ابن سکیت» را به خدمت خواند تا نشستی علمی با امام علی النقی(ع) ترتیب دهند. در این نشست ابن سکیت از امام پرسید چرا موسی(ع) با عصا برانگیخته شد، عیسی با شفای بیماران و زنده کردن مردگان و محمد(ص) با قرآن و شمشیر؟ امام در پاسخ فرمودند: موسی(ع) با عصا و ید بیضا در دوره‌ای برانگیخته شد که مردم تحت تأثیر جادو قرار گرفته بودند. او نیز به همین منظور بر ایشان معجزه‌ای آورد که جادویشان را از بین ببرد و حجت را بر ایشان تمام سازد. عیسی(ع) با شفای بیماران خاص و بدون درمان و با زنده کردن مردگان برانگیخته شد، زیرا در آن زمان، پزشکی و پیشرفت‌های آن مردم را شگفت‌زده کرده بود و او به فرمان خدا، مردگان را زنده می‌کرد و بیماران را شفا می‌داد. محمد(ص) با قرآن و شمشیر در دوره‌ای برانگیخته شد که شعر و شمشیر بر اندیشه مردم حکمرانی می‌کرد. او نیز با قرآن تابنده بر شعر و شمشیرشان چیره گشت و پیام خدا را به آنان رساند و حجت را بر آن‌ها تمام فرمود.» (بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۶۴)

امام هادی(ع) همچنین با بیان زیارت جامعه کبیره کوشیدند تا مرام‌نامهٔ شیعه را در امام‌شناسی بیان کنند. ایشان در آن زیارت‌نامه، نحوهٔ صحیح نگرش نسبت به امامان را نشان داده‌اند و از هر گونه انحراف فکری و عقیدتی بازداشته‌اند. امام علی النقی(ع) با این نحوه از رفتارها و اعمال خود، کوشیدند تا فکر اعتقادی شیعیان را نظم و نسق دهند و از اعتقادات شیعه که نهال نوپایی بود پاسداری کنند. حفاظت ایشان و دیگر ائمه(ع) بود که اعتقاد شیعه را بال و پر داد و به درخت تنومندی از معرفت، عقلانیت و معنویت بدل کرد.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید