(۱)
میدانیم که در پی افول یا از رونق افتادن حوزه علمی در شهر یا کشوری، حوزه در شهر و دیار دیگری سر برمیآورد؛ به عنوان نمونه در سده پنجم، پس از فروپاشی حوزه شیعه در بغداد، حوزه نجف به دست پربرکت شیخ الطائفه شیخ طوسی (م:۴۶۰) بنیان گذاشته شد و پس از مدتی از رونق افتاد. آنگاه حوزه حله شکوفا شد و در دوران محقق حلی (م:۶۷۶) و علامه حلی (م:۷۲۶) به اوج شکوفایی خود رسید و پس از دوره شاگردان علامه حلی، فخرالدین فرزند علامه (م:۷۷۱) عمیدالدین (م:۷۵۴) و ضیاءالدین، هردو پسرخواهر علامه، به دلیلهایی که نمیدانم در جایی شرح داده شده یا نه، به سردی گرایید و شاگرد بزرگ و برجسته این سه بزرگوار، یعنی محمدبن مکّی شهید اول (بعد از ۷۲۴ ـ ۷۸۶) دمشق و جبل عامل، بهویژه جِزّین را مرکز تلاشها و تکاپوهای علمی خود قرار داد و شاگردان بسیاری پرورش داد و شهرت و آوازهاش عالمگیر شد، بهگونهای که سربداران ایران از او خواستند که به ایران بیاید؛ ولی او عذر آورد و لمعه دمشقیه را به گونه کرامتآمیزی نگاشت و برای آنان فرستاد.
از عهد شهید اول (م:۷۸۶) تا حدود ۲۵۰ سال، یعنی از سال ۷۵۰ که تلاش علمی شهید اول شروع میشود، تا حدود سال ۱۰۰۰، بزرگترین و بنامترین فقیهان و عالمان دین، از جبل عامل برخاستهاند و از ایران در این مدت طولانی، هیچ فقیه بنامی برنخاسته است، به جز محقق اردبیلی (م:۹۹۳). عالمان و فقیهان عراق و سایر کشورها هم در این دوره، به پای عالمان جبل عامل نمیرسند، بزرگانی مانند ابن فهد حلی (م:۸۴۱) و فاضل مقداد سیوری (م:۸۲۶) و شیخ ابراهیم قطیفی (معاصر محقق کرکی) هرچند از غیر جبل عامل برخاستهاند، اما شماری مانند فاضل مقداد، شاگرد بیواسطه شهید اول هستند و شماری مانند ابن فهد، شاگرد باواسطه. اما هیچ یک در حد شهیدین و محقق کرکی و مانند آنان، مؤسس و مبتکر نیستند.
در پی افول یا از رونق افتادن حوزه علمی در شهر یا کشوری، حوزه در شهر و دیار دیگری سر برمیآورد؛ به عنوان نمونه در سده پنجم، پس از فروپاشی حوزه شیعه در بغداد، حوزه نجف به دست پربرکت شیخ الطائفه شیخ طوسی (م:۴۶۰) بنیان گذاشته شد.
باری، در این دوره ۲۵۰ ساله، ستارگان درخشانی از جبل عامل طلوع کردند و در حوزه جبل عامل تربیت شدند که کسانی مانند شهید اول (م:۷۸۶)، علی بن یونس نباطی بیاضی (م:۸۷۷)، محقق میسی (م:۹۳۸)، محقق کرکی (م:۹۴۰)، شهید ثانی (م:۹۶۵)، شیخ حسین بن عبدالصمد، والد بزرگوار شیخ بهایی (م:۹۸۴)، سید محمد نوه شهید ثانی (م:۱۰۰۹) و سرانجام شیخ حسن فرزند شهید ثانی (م:۱۰۱۱) در زمره بزرگترین و نامآورترین آناناند.
(۲)
پس از تشکیل دولت صفوی در ایران و ازسوی دیگر، فشارهای دولت عثمانی بر شیعیان و عالمانِ حوزه جبل عامل، مهاجرت عالمان جبل عامل به ایران آغاز شد و بزرگترین شاگرد شهید ثانی، شیخ حسین بن عبدالصمد، در زمان حیات شهید ثانی ـ و شاید به امر او ـ به ایران آمد و گزارش سفر خود را به ایران، به امر شهید، برای وی فرستاد.[۱] مدتی پس از آن بود که حوزه جبل عامل از هم پاشید و به دیگر سخن، در جبل عامل غروب و در ایران طلوع کرد و برای ایران و دولت صفویه، برکتهای بیشمار داشت که به بنیانگذاری حوزه علمی اصفهان و پرورش یافتن بزرگانی در حوزه اصفهان انجامید؛ بزرگانی مانند علامه محمدتقی مجلسی (م:۱۰۷۰) شاگرد بیواسطه شیخ بهایی، فیض کاشانی (م:۱۰۹۱) و محقق سبزواری (:۱۰۹۰) که در پرتو مهاجرت علمای جبل عامل به ایران و بنیانگذاری حوزه علمی اصفهان، بالیدند و به رونق حوزه علمی ایران کمک شایانی کردند.
(۳)
اکنون که کوتاه و فشرده، به تاریخچه برآمدن و برافتادن حوزه جبل عامل اشاره شد، به پارهای از نکتههایی که نمایانگر جایگاه والا، مهم و نقشآفرین آن است میپردازیم و پارهای از سخنان در این باره را نقل میکنیم:
بزرگی و جایگاه والای جِزّین ـ زادگاه و حوزه علمی شهید اول ـ چنان چشمنواز و دارای اهمیت است که ذهبی در مختصر تاریخ الاسلام، از آن به عنوان «مأوی الرافضة» یاد میکند و آنجا را جایگاه شیعه میداند.[۲]
همچنین قلقشندی در صبح الأعشی، متن بیانیهای را از والی دمشق که سال ۷۶۴ (و شاید ۷۸۴)[۳] و دوران اوج تلاشهای شهید اول، صادر شده نقل کرده است. هرچند این بیانیه، آکنده از بهتانهای بسیار به شیعه است ولی نشاندهنده تلاشهای گسترده و بنیادین، هدفمند و اثرگذار شیعه در آن دوره تاریک است.
پس از تشکیل دولت صفوی در ایران و ازسوی دیگر، فشارهای دولت عثمانی بر شیعیان و عالمانِ حوزه جبل عامل، مهاجرت عالمان جبل عامل به ایران آغاز شد.
قلقشندی پیش از نقل متن بیانیه یاد شده مینویسد:
«هذه نسخة توقیع کریم ـ بمنع أهل صیدا و بیروت وأعمالهما من اعتقاد الرافضة والشیعة وردعهم، والرجوع إلی السنّة والجماعة … ـ فی خامس عشرین جمادی الآخرة سنة أربع وستین وسبعمائة»، این نبشتهای است ارزشمند درباره بازداشتن اهل صیدا و بیروت پیرامون آنها از اعتقاد رافضیان و شیعیان و بازگشت آنان به سنّت و جماعت ۱/۲۵/ جمادی الآخره ۷۶۴.
و آنگاه متن آن را بدینگونه نقل میکند: به ما خبر رسیده است که گروهی از مردمان بیروت و صیدا و پیرامون این دو شهر، به این مذهب باطل [یعنی تشیع] گرویدهاند و در اظهار و ترویج و تحکیم مبانی آن، بیاندازه میکوشند. اینان از جمله بهترینِ مردمان پس از پیامبران را دشنام میدهند و ریختن خون سنّیان را حلال میدانند و اموال آنان را غارت میکنند و ازدواج موقت را جایز میشمارند و در ازدواج، جمع بین دو خواهر را روا میپندارند و جز اینها برخی از کارهای ناشایست دیگر را نیز انجام میدهند. ما به شدّت این مذهب و این رفتارها را محکوم میکنیم و از برای رضای خدا [!] از این امور به خشم آمدیم که در دولتِ ما چنین رفتارهایی سر میزند و در صدد بودیم لشکری بیاراییم که این جماعت و گروه ملحد را از ریشه برکند و زمین را از پلیدی این تباهی پاک گرداند. سپس به نظرمان رسید که پیش از فرستادن چنان لشکری، هشدار دهیم. از این روی، این بیانیه را صادر کردیم تا بر آنان خوانده شود و به اطلاع همه آنان برسد و به آنان اعلام شود کارهایی که انجام میدهند و مذهبی که به آن گرویدهاند، سبب مباح دانستن جان و مالِ آنها میشود. آنان باید از مخالفتِ اهل سنت، نکاح متعه، سبّ صحابه، توهین به امّ المؤمنین و جمع بین دو خواهر در ازدواج، دست بردارند وگرنه رعدآسا بر سر آنان فرود آییم، و بساطِ باطلشان را برچینیم… .
(۴)
از جمله چیزهایی که نشاندهنده بزرگی، گستردگی و با شکوهی حوزه جبل عامل است، بسیاری علما و مجتهدان آن دیار است، به گونهای که شیخ حرّ عاملی (م:۱۱۰۴) در آغاز أمل الآمل مینویسد: «از شماری از مشایخ شنیدم که در روزگار شهید و نزدیک به آن، در روستایی از جبل عامل، هفتاد مجتهد در تشییع جنازهای شرکت داشتند و در این کتاب خواهید دید که شمار علمای جبل عامل و نگارشهای آنان، حدود یکپنجم علما و نگارشهای پسینیان است، با اینکه گستردگی جغرافیایی جبل عامل، کمتر از یکصدم شهرهای امامیه است.»[۵] بله، در آن روزگار در روستایی کوچک به نام جُبَع ـ که اکنون نیز شهرکی بیش نیست ـ دو تن از بزرگان و عرصهداران حوزه فقاهت، شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک، در یک زمان با هم زندگی میکردند و اکنون سالهاست که در همان روستا در کنار هم آرمیدهاند.
از جمله چیزهایی که نشاندهنده بزرگی، گستردگی و با شکوهی حوزه جبل عامل است، بسیاری علما و مجتهدان آن دیار است
از خدمات ستودنی شیخ حرّ عاملی، کتاب با ارزش أمل الآمل فی علماء جبل عامل است که در اواخر عمر بابرکت خود، آن را نگاشته است. وی در فائده نهم از خاتمه این کتاب، درباره انگیزهاش از نگارش آن مینویسد: «اعلم أنی فی السنة التی قدمت فیها المشهد الرضوی ـ وهی سنه ۱۰۷۳ ـ وعزمت علی المجاورة به والإقامة فیه رأیت فی المنام کأنّ رجلاً علیه آثار الصلاح یقول لی: لأیّ شیء لاتؤلّف کتاباً تسمیّه أمل الآمل فی علماء جبل عامل؟. فقلت له: إنی لاأعرفهم کلهم ولاأعرف مؤلفاتهم وأحوالهم کلها. فقال: إنک تقدر علی تتبعها واستخراجها من مظانها. ثم انتبهت فتعجبت من هذا المنام وفکرت فی أنّه بعید من وساوس الشیطان و من تخیلات النفس، ولم یکن خطر ببالی هذا الفکر من قبل اصلاً، فلم التفت الی هذا المنام؛ فانه لیس بحجة شرعاً ولا هو مرجّح لفعل شیء أو ترکه، فلم اعمل به مدة أربع و عشرین سنة؛ لعدم الاهتمام بالمنام وللاشتغال بأشغال أُخر. ثم خطر ببالی أن افعل ذلک لأسباب کثیره أشرت إلی بعضها فی المقدمات.»[۶]
شیخ حر عاملی حدیثی نیز در فضیلت اهل این سرزمین در دوره غیبت به نقل از خط شهید اول نقل میکند که خواندنی است.[۷]
(۵)
وجود کتابخانههای غنی و در اختیار داشتن بسیاری از منابعی که امروزه در اختیار ما نیست، از ویژگیهای حوزه جبل عامل است. از باب نمونه شهید اول از منابع بسیاری مطالبی نقل میکند که حتی علامه و محقق هم در آثار خود از آن منابع مطلبی نقل نکردهاند و چون آن منابع امروزه در اختیار ما نیست، تنها از آثار شهید بدانها پی میبریم و از درونمایه آنها باخبر میشویم. درمَثَل شهید اول، فقط در غایة المراد نام این آثار را میبرد و از آنها مطالبی نقل میکند که در هیچ یک از منابع پیش از شهید خبری از آنها نیست.
افزون بر شهید اول، عالمان دیگر آن دیار نیز مانند شهید ثانی و شاگردش، پدر شیخ بهایی، منابعی در اختیار داشتهاند که امروزه در دسترس نیست. در مَثَل شهید ثانی در رساله صلاة الجمعة، از نهج العرفان نوشته عمادالدین طبری و تهذیب المسترشدین تألیف کراجکی نام میبرد که پس از شهید، دیگران به نقل از وی از آن یاد کردهاند.
وجود کتابخانههای غنی و در اختیار داشتن بسیاری از منابعی که امروزه در اختیار ما نیست، از ویژگیهای حوزه جبل عامل است.
همچنین تهذیب شیخ طوسی (م:۴۶۰) به خط شیخ در اختیار شهید ثانی بوده است و شیخ حر عاملی آن را لابهلای کتابهای شهید ثانی دیده است.[۸] نیز شهید از کتابهایی از جمله نزهة ذوی العقول فی نسب آل الرسول، مطالبی نقل میکند که امروزه در کشورهای اسلامی نسخهای از آن شناخته نشده و تنها یک نسخه از آن در کتابخانه ملی برلین به شماره ۹۳۹۸ هست.
اینها افزون بر آثار ابن جنید، ابن ابی عقیل عمانی، سید احمد بن طاوس و دیگر عالمانی است که در آثار دیگران، مانند علامه و محقق نیز آراءشان نقل شده و شهیدین نیز از آنان نقل کردهاند.
همچنین از سخن شیخ حسین، پدر شیخ بهایی و شاگرد بزرگ شهید ثانی، استفاده میشود که مدینة العلم شیخ صدوق (م:۳۸۱) را در اختیار داشته که پس از وی، گم شده و کسی آن را ندیده است. وی میگوید: «وأصولنا الخمسة: الکافی و مدینة العلم وکتاب من لایحضره الفقیه والتهذیب والاستبصار قد احتوت علی أکثر الأحادیث المرویّة عن النبیّ، صلّی ﷲ علیه وآله، والأئمّة المعصومین، علیهم السلام عندنا…»[۹]
و از همه اینها مهمتر، مجموعههای شهید اوّل است که هرچند آنها از دست رفته است ولی جد شیخ بهایی، شیخ شمس الدین محمد بن علی جباعی (م:۸۸۶) آنها را در مجموعههای خود گنجانده است و باید گفت: «فیها ما تشتهیه الأنفس وتلذّ الأعین» که بسیاری از آگاهیها درباره مفاخر امامیه و آثار آنها تنها به برکت همین مجموعهها به دست ما رسیده است. این مجموعهها منبع بسیار معتبری برای علامه مجلسی، محدث نوری، شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محسن امین عاملی و سید حسن صدر بوده است. چون اینجانب این مجموعهها را به شرح در کتاب الشهید الأوّل: حیاته وآثاره که در آستانه نشر است، شناساندهام، در این مجال بیش از این به آنها نمیپردازم.
(۶)
برای آگاهی از چگونگیهای تاریخ جبل عامل، عالمان آن سامان، و رخدادهای تلخ و شیرین آن، منابع فراوانی در دست است که پارهای از آنها را در اینجا یاد میکنیم:
۱. خطط جبل عامل، علامه سید محسن امین عاملی.
۲. تاریخ جبل عامل، محمد جابر آل صفا.
۳. تاریخ بیروت، صالح بن یحیی.
۴. جبل عامل فی التاریخ، محمدتقی فقیه
۵. التشیّع بین جبل عامل و ایران، علی مروّه.
۶. مقاله «جبل عامل» در دائرةالمعارف الإسلامیة الشیعیة، سید حسن امین.
۷. الهجرة العاملیة إلی إیران فی العصر الصفوی، شیخ جعفر مهاجر.
۸. تاریخ سوریة، لبنان و فلسطین، فیلیپ حِتّی.
۹. مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، مهدی فرهانی منفرد.
۱۰. جبل عامل تحت الاحتلال الصلیبی، شیخ جعفر مهاجر.
۱۱. التأسیس لتاریخ الشیعة فی لبنان و سوریة، شیخ جعفر مهاجر.
۱۲. لبنان من الفتح العربی حتّی الفتح العثمانی، محمدعلی مکّی.
۱۳. خطط الشام، محمد کردعلی.
۱۴. سنّة علماء أبطال، شیخ جعفر مهاجر.
۱۵. أمل الآمل فی علماء جبل عامل، شیخ حرّ عاملی.
این اثر، متمّمها و تکملههایی دارد که پارهای از آنها چاپ شده است. در اینجا از برخی آنها نام میبریم:
* تکملة أمل الآمل، علامه سید حسن صدر، تنها بخشی از آن چاپ شده است.
* تتمیم أمل الآمل، شیخ عبدالنبی قزوینی، چاپ شده است.
* تتمیم أمل الآمل، سید محمد بحرانی.
* تتمیم أمل الآمل، سید عبدالعلی طباطبائی حائری.
* تتمیم أمل الآمل، سید ابراهیم تبریزی قزوینی.
* التعلیقه علی أمل الآمل، علامه مولی محمدباقر مجلسی.
* تعلیقة أمل الآمل، میرزا عبدﷲ افندی، صاحب ریاض العلماء، چاپ شده است.[۱۰]
(۷)
چنانکه یادآور شدیم، روزگاری روستای جزّین، مرکز تلاشهای شهید اول و سپس شاگردان بنام وی بوده است، بهگونهای که ابن فهد حلّی در آغاز ماه محرم ۸۲۴ در جزّین از فرزند شهید اجازه روایت گرفته است.[۱۱] نیز یکی از شاگردان شهید به سال ۷۸۴، دو سال پیش از شهادت شهید، کنز الفوائد را از روی خط شهید در این روستا استنساخ کرده است.[۱۲] و هزاران افسوس که امروزه آن شکوه، فراموش شده و آن عظمت از یاد رفته است، و از آن کتابخانهها و جنبوجوش علمی دیگر خبری نیست، بهگونهای که حتی یک خانواده مسلمان در جزّین زندگی نمیکند، بلکه همه ساکنان آن دیار مسیحیاند و مسجد شهید اول در آن روستا به کلیسا دگر شده است و اینها همه بر اثر ستمِ حاکمان ستمپیشه و بیرون راندن شیعیان از جزّین روی داده است.
اما هزاران شکر خدای سبحان را که برخلافِ خواست، سیاست راهبردی و برنامهریزیهای دشمنان، پس از سده دهم و به دنبال فروپاشی حوزه جبل عامل، باز هم پرتوافشانی ستارگان آن سامان ادامه یافت و فقیهان، عالمان و احیاگران بزرگی در آسمان این منطقه طلوع کردند؛ مانند فقیه نامور سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه، و سید حسن صدر عاملی، علامه سید محسن امین و امام سید عبدالحسین شرف الدین، که امروزه اگر رایت تشیع در آن خطه برافراشته است و برخلاف سرزمینهایی مانند حجاز، شیعیان نهتنها آزادی کامل دارند، بلکه مظهر عزّت و افتخار آن سرزمین شدهاند، صد البته تلاشهای شبان و روزان و توانفرسای بزرگانی مانند سید محسن امین و شرف الدین در به حقیقت پیوستن این وضع بسیار اثرگذار بوده است. نقل داستانی در این باره، وضعیت سیاسی ـ اجتماعی شام در چند دهه پیش را به خوبی نشان میدهد:
برخلافِ خواست، سیاست راهبردی و برنامهریزیهای دشمنان، پس از سده دهم و به دنبال فروپاشی حوزه جبل عامل، باز هم پرتوافشانی ستارگان آن سامان ادامه یافت و فقیهان، عالمان و احیاگران بزرگی در آسمان این منطقه طلوع کردند.
در سال ۱۳۵۸ ق. محدّث قمی به شام و بعلبک رفته و با علامه شرف الدین و سید محسن امین دیدار کرده است. فرزند آیتﷲ میلانی در این باره میگوید: «در آن سال، محدّث قمی با جمعی همسفر بودند. مرحوم حاج سید عبدالحسین حجّت هم از کربلا و مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین از صور و… به دیدن آقایان به دمشق آمدند… در جلسه منزل آقا سید محسن امین، ایشان به مرحوم حاج شیخ بسیار احترام کرد… در آن زمان، مرقد حضرت زینب، علیها السلام، خارج شهر شام بود و… فقط شش اتاق در طرف غربی صحن داشت. مسجد سنّیها هم در داخل حرم بود. روزِ جمعه خطیب سنّی شیعه را تکفیر نمود. از این جهت، چنان جوّ نامساعدی به وجود آمد که آقایان نتوانستند شب را در زینبیه بمانند. معمولاً آقایان عصرها به زیارت حضرت رقیه میرفتند و نماز مغرب و عشا را در ایوان جنوبی مسجد اموی، نزدیک مقام رأس الحسین، علیه السلام، میخواندند و بر سنگهای ایوان سجده میکردند، چون نمیتوانستند مهر بگذارند.»[۱۳]
به دقت بنگرید! ۶۸ سال پیش، سال ۱۳۵۸ وضع دمشق چنان بود که:
۱. خطیب سنّی شیعه را تکفیر میکرده است.
۲. عالمان شیعه نتوانستهاند شب در زینبیه بمانند.
۳. در مسجد اموی دمشق نمیتوانستهاند مهر بگذارند.
این وضع را با امروز بسنجید تا نتیجه تلاشهای فرهنگی بزرگانی مانند سید عبدالحسین شرف الدین و سید محسن امین روشن شود.
(۸)
اکنون که بحمدﷲ کنگره بزرگداشت شرف الدین برگزار میشود، بسیار شایسته است به بهانه این کنگره و کنگرههای همانند، آثار و مآثر بزرگان جبل عامل حفظ شود و از دست تطاول روزگار مصون بماند، از جمله قبرهای مطهّر برخی عالمانِ آن سامان که در شرفِ نابودی و از بین رفتن است تعمیر شود. در مَثَل قبر مطهر صاحب مدارک و صاحب معالم در جبع، زیر تلّی از خار و خاشاک رفته و به خوبی روشن نیست و سنگ قبر بسیار قدیمی صاحب معالم، بر اثر حملههای ددمنشانه و ویران گرانه رژیم صهیونیستی خرد شده است. این وضع را اینجانب در خرداد ماه ۱۳۸۰ دیدم و الآن نمیدانم چه کیفیتی دارند. نباید در این زمینه کوتاهی شود وگرنه تا چند سال دیگر، قبر بسیاری از بزرگان، درخور بازشناسی نخواهد بود. همچنان که در سوریه این اتفاق افتاده است و بر اثر بیتوجهی، قبر بسیاری از علما در دامنه کوه جوشن در حلب ویران شده است مانند قبر بزرگانی چون ابن شهرآشوب مازندرانی، سید ابوالمکارم بن زهره و احمد بن منیر عاملی که محدث قمی مینویسد:
«من قبر او را در جبل جوشن زیارت کردهام و دیدم بر لوح مزارش نوشته بود: من زار قبری فلیکن موقناً أنّ الذی ألقاه یَلقاه فیرحم ﷲُ امرءاً زارَنی وقال لی یرحمک ﷲ»[۱۴]
(۹)
اکنون بحمدﷲ واحد احیای آثار اسلامی در مرکز مطالعات و تحقیقات، در حال تحقیق و احیای دوره کامل آثار شرف الدین و علامه بلاغی است؛ ولی نشر نیافتن آثار شرف الدین تا هنگام برپایی کنگره، دلیلهایی دارد از جمله دقت، همهسونگری و علاقه شدید به ارائه کاری استوار و محکم و تصحیح دقیق، عالمانه و بهدور از اشتباه و کمترین لغزش از آثار ایشان و پرهیز از هرگونه شتابزدگی و تباه کردن کتابهای آن بزرگوار که سبب شده کار به کندی پیش برود. وگرنه چند سال است که کار تحقیق آنها آغاز شده است.
به خوبی به خاطر دارم هنگامی که مسئول واحد احیا بودم (سال ۱۳۷۹) طرح احیاء آثار شرف الدین و بلاغی به ذهنم رسید و آن را ابتدا با آیتﷲ شبیری زنجانی مطرح کردم و ایشان پسندید. سپس پس از سخنرانی حضرت استاد آقای استادی در مجلس ترحیم آیتﷲ حاج سید مهدی روحانی (م:۱۳۷۹ ش/ ۱۴۲۱) با ایشان نیز در میان گذاشتم و آن را تأیید کرد. از این روی این دو طرح را در شورای علمی واحد احیا به تصویب رساندم و کار تحقیق آنها هرچند کند، از همان زمان آغاز شد و اینک چند سالی است که دوستان محقق، در واحد یاد شده در حال تحقیق فنّی و تصحیح آنها هستند و برای نگهداشت همه زوایای کار و محکمکاری، هنوز موفق به نشر آنها نشدهاند.
(۱۰)
در وصف شرف الدین، عالمان و ادیبان به نظم و نثر بسیار سخن گفتهاند. در اینجا در این مجال برای حسن ختام، پارهای از آنها را نقل میکنم:
علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء:
فیا ابن السابقین بکلِّ فضلٍ
تُدَکدِکُ دونه شمّ الهضابِ
أبوک من المدینة باب علمٍ
وأنت لعلمه مفتاح بابِ
أبی الباری قیاسکُم بخلقٍ
وأنتم منه شأناً قوس قابٍ
بمدحکُمُ تقاصرت الخُطی بی
وکیف وعندکم فصلُ الخطابِ
أبا المجد المؤثَّل والمزایا اللـ
تی منها استضاء سنا الشهابِ
إذ اغتربت لرغبتها أُناس
فعندک رغبتی ولا اغترابی
شیخ حبیب آل إبراهیم:
إمام الوری کنز التقی علم الهدی
ملاذ الملا کهف الحجی علیم الندی
سید احمد قندیل موسوی:
وإن حارت الآراء یوماً بمشکل
وطالَ بها بین الأنام التفاضلُ
رماه بفکرٍ عن سنا الحقّ سافِر
ورأیٍ سدید لایدانیه باطلُ
لقد فاق بالفضل الأواخِرَ کُلَّهم
وجاء بما لم تستطعه الأوائل [۱۵]
پینوشتها:
۱. این گزارش به نام «الرحلة» با پیشنهاد و پیگیری اینجانب و همکاری دوستانی در واحد احیاء آثار اسلامی مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، نخستبار بر اساس تنها نسخه خطی آن به همت بوستان کتاب منتشر شد. گفتنی است که شیخ حسین در وصول الأخیار/۳۰، سفر خود به ایران را «فرار از اهل طغیان و نفاق» خوانده است که البته منظور وی، ایادی دولت عثمانی است.
۲. مجله العرفان، مجلّد ۸۰، شمارههای ۱ و ۲/۵۷، پانوشت ۲۴.
۳. غایةالمراد، ج ۱/۲۵۲، مقدمةالتحقیق، پانوشت ۳.
۵. أمل الآمل، ج ۱/۱۵.
۶. همان، ج ۲/۳۷۰.
۷. همان، ج ۱/۱۵ ـ ۱۶.
۸. رسائل الشهید الثانی، ج ۲/۱۱۷۵.
۹. وصول الأخیار/۸۵.
۱۰. مصفّی المقال و الذریعة، شیخ آقا بزرگ تهرانی.
۱۱. الشهید الأوّل: حیاته وآثاره، باب اوّل، فصل ۹.
۱۲. همان، باب دوم، فصل چهارم.
۱۳. جمع پریشان، ج ۱/۴۰۲، پانوشت.
۱۴. همان/۴۰۸.
۱۵. مجله العرفان، مجلّد ۸۰، شماره های ۱ و ۲/۹۳ ـ ۹۶.