در میان آنچه امروزه به نام شیوههای عزاداری – پذیرفته و یا نپذیرفته – میان جوامع شیعیان رواج دارد، برخی رسوم قدمت چندانی ندارند و به سبب مسائلی که در حاشیه آنها وجود داشته، گاه مورد اختلاف نظر فقها قرار گرفتهاند. قمهزنی یکی از این دست مظاهر است که به عقیده بسیاری از پژوهشگران، عمر آن حداکثر به دوران صفویه میرسد. در عین حال در دو قرن اخیر رواج بسیاری در میان عوام شیعیان در برخی جوامع پیدا کرده و مورد تقابل شدید آراء علما قرار گرفته است؛ تا جایی که از فتوا به حرمت تا وجوب کفایی درباره آن دیده میشود.
این رسم عزاداری که احتمالاً از قرن نوزدهم در نجف اشرف رواج پیدا کرده بوده[۱] ، در اوائل قرن بیستم، به اختلافی گسترده در جامعه نجف – از طبقه عموم مردم تا خطبا و فضلا و مراجع آن حوزه – کشیده شد. نوشتار حاضر به گزارشی از نقطه شروع این نزاع و آنچه در حوزه نجف در پی داشت پرداخته است.
بسیاری گمان میکنند نقطه شروع نزاع و اختلافهای عمیقی که در نجف بر سر مسئله شیوههای عزاداری پیش آمده بود، به سید محسن امین (م ۱۳۷۱ هـ ق)[۲] و رساله مشهور او یعنی «التنزیه» و مسئله قمهزنی بازمیگردد، در حالیکه برخلاف آنچه عموماً تصور میشود، نخستین جرقه نزاع و اختلاف درباره مظاهر عزاداری، به خاطر خصوص مسئله قمه نبوده است بلکه واکنشی بوده به مقالهای که از سید مهدی قزوینی (م ۱۳۸۵ هـ ق)[۳] در مجله «الأوقات العراقیة» بصره – که مجلهای سیاسی بود – منتشر شد و در آن به انتقاد از شیوههای عزاداری و خصوص شبیهگردانی پرداخته شده بود.
وی در سال ۱۳۴۵ هـ ق کتابی مستقل به نام «صولة الحقّ علی جولة الباطل» منتشر کرد و در آن به تندی از آنچه در میان دستههای عزاداری رایج بود به «محرمات و منکرات و سخافات و حماقات» یاد کرد و علی الخصوص از تشبیه انتقاد کرد که مایه تمسخر «الملل الخارجیة» و موجب استهزای شیعیان شده و اشاره کرد که پیش از هجرت به بصره و در دوران حضورش در کویت، این کار را حرام اعلام کرده بوده است[۴] .
انتقاد دیگر او که در یکی از مقالاتش در مجله الاوقات چاپ شده بود و به شدت مورد اعتراض علمای پس از او قرار گرفت تعارض دستههای عزاداری با وحدت میان فرق اسلامی بود، بهگونهای که دستههای عزاداری را باعث و نمادی برای خرق این وحدت میدانست: «إن هذه المواکب هی عامل من عوامل التفرقة و رمز یشیر إلیها»[۵] . وی در کتاب صولة الحق خود هرچند در پی تبیین تحریم تشبیه بود، اما در ادامه اشارهای به بحث قمهزنی داشت که از نگاه او افعال وحشیانهای بود که دلیل شرعی نیز برای آن وجود نداشت[۶] .
از سویی دیگر سید محسن امین که در دمشق سکونت داشت، پس از برخوردهایی که با دستههای عزاداری در زینبیه دمشق داشت، به نشر انتقادات خود از وضعیت عزاداریها پرداخت و علاوه بر نوشتن مقاله در مجله العهد الجدید بیروت، با تألیف کتاب «المجالس السنیة» ضمن اعتراض به جعلیاتی که در منابر رواج داشته، به تألیف تاریخی برای واقعه کربلا که تنها بر منقولات صحیح تکیه دارد پرداخت. هرچند کتاب او صراحتاً متعرض شیوههای عزاداری نشده بود، اما در مقدمه کتاب خود با اشاره به قمهزنی، آن را از وسوسههای شیطان میخواند که موجب غضب سید الشهدا(ع) نیز میشود[۷] .
سیره عملی پیشین او برای درک زمینههای نوشتارهای او بسیار حائز اهمیت است؛ در سال ۱۳۲۰ هـ که وی وارد دمشق شد و پس از چند ماه اقامت در این شهر اعلام کرد که در برنامه عزاداری عمومی روز عاشورا در زینبیه که با سینهزنی و قمهزنی همراه بوده شرکت نخواهد کرد و خود در مجلسی مستقل، به مقتلخوانی اکتفا خواهد کرد. این رفتار هرچند در سال نخست طرفداران چندانی پیدا نکرد، اما پس از سه سال و با تحکیم موقعیت علمی او در دمشق، بساط دستههای عزاداری توسط طرفداران او برچیده شده و مقرر شد به خواندن روضه و زیارت سید الشهدا(ع) اکتفا شود[۸] .
کلام سید مهدی قزوینی به سرعت موجب اختلافی گسترده در میان اهل بصره شد و استفتاهای بسیاری به سوی علمای نجف از این شهر سرازیر شد. در پاسخ و نقد اعتراضهای او، علاوه بر فتاوایی که از نجف صادر شد، کتابهای مستقلی نیز در رد او نوشته شد. شیخ عبد ﷲ مامقانی (م ۱۳۵۱ هـ ق) کتاب «المواکب الحسینیة» را نوشت، شیخ مرتضی آل یاسین (م ۱۳۹۸ هـ ق) کتاب «نظرة دامعة حول مظاهرات عاشوراء» را تألیف کرد، شیخ حسن مظفر (م ۱۳۸۸ هـ ق) با «نصرة الظلوم» و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (م ۱۳۷۳ هـ ق) نیز با نگارش سه رساله که به نام «المواکب الحسینیة» منتشر شد به مخالفت با او پرداختند. از سوی دیگر شیخ محمد جواد حچامی (م ۱۳۷۶ هـ ق) با تألیف «کلمة حول التذکار الحسینی» فتاوای دیگر علمای نجف مانند سید محمد فیروزآبادی (م ۱۳۴۵ هـ ق)، شیخ مرتضی کاشف الغطاء (م ۱۳۴۹ هـ ق) و علامه محمد جواد بلاغی (م ۱۳۵۲ هـ ق) را نقل و به فتاوای بسیاری دیگر نیز اشاره کرد[۹] .
اما مهمترین واکنش و نقطه عطف را میتوان فتوایی دانست که میرزای نائینی (م ۱۳۵۵ هـ ق) در پاسخ به استفتاهای مکرر اهالی بصره صادر کرد. ایشان در این فتوا با اشاره به کثرت تلگرافها و نامههایی که از سوی بصره آمده و در باب شیوههای صحیح عزاداری پرسش کرده است، به تفصیل نظر خود در باب مظاهر عزاداری را در چند بند بیان میکند که خلاصه آن چنین بوده است:
۱- خروج دستههای عزاداری در روز عاشورا بدون شک جائز و از بارزترین جنبههای عزاداری است[۱۰] و البته باید در این دستهها از امور حرام مانند غناء و یا نزاعهای محلی اجتناب شود.
۲- اشکالی در سینهزنی و یا زنجیرزنی حتی اگر موجب کبودی بدن شود نیست، وهمچنین است اگر موجب جراحت و یا خونریزی مختصری شود. قمه زدن نیز مادامی که خونریزی آن موجب صدمه جدی نشود – چنانکه اهل این فن بر آن خبره هستند – علی الأقوی جایز است.
۳- شبیهگردانی، تعزیه و مانند اینها جایز است و باید از امور محرمه در کنار اینها پرهیز کرد، هرچند حرمت این امور به اصل جواز شبیهگردانی و مانند آن تسری پیدا نمیکند[۱۱] .
این فتوا به تاریخ پنجم ربیع الاول ۱۳۴۵ هـ ق صادر شد و به سرعت تبدیل به متنی پایه برای ابراز فتوا در مسائل مربوط به عزاداریهای دهه محرم شد؛ اکثر فقهای بعدی تا دوران معاصر بر فتوای میرزای نایینی حاشیه تأیید زدند و همین باعث شد فضای عمومی حوزه به سمت تأیید این قبیل مظاهر عزاداری برود[۱۲] . در میان مراجع و فضلای نجف که به تأیید میرزا برخاستند، نام چهرههای برجسته حال و آینده نجف آن دوران دیده میشد: سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خوئی، سید محمدحسن مظفر، سید محمد حسین کاشف الغطاء، سید علی مدد قائنی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید مرتضی فیروزآبادی، سید عبدالاعلی سبزواری، سید نصر ﷲ مستنبط، سید محمد مفتی الشیعه، سید رضا صدر، شیخ مرتضی حائری، سید شهاب الدین مرعشی، سید محمد شاهرودی، میرزا جواد تبریزی و شیخ حسین وحید و دیگر چهرههای بارز نجف، تا جایی که سید عبدالهادی شیرازی در ضمن تأیید فتوای میرزای نایینی، اتفاق میان «علماء اعلام» بر سر این فتوا را نیز نقل میکند: «جمیع العلماء الأعلام قاموا بتصدیقه و تأییده»[۱۳] .
اما از سوی دیگر، فتوایی از سید ابوالحسن اصفهانی که از بارزترین چهرههای علمی نجف بود، منتشر شد که در آن به حرمت قمهزنی و زنجیرزنی تصریح شده بود[۱۴] . هرچند از همان زمان در اصل صدور این فتوا و نیز مفاد دقیق آن تشکیکهای بسیاری شده بود و چندین نظر متفاوت از سید نقل شد[۱۵] ، اما اشتهار آن که حامیان اندکی مانند سید هبة الدین شهرستانی داشت، به شدت به وجهه سید ابوالحسن اصفهانی صدمه زد و به اعتقاد بسیاری همین موضعگیری در تضعیف جایگاه مرجعیت ایشان اثر مشهودی گذاشته بود.
با وجود استفتاهایی که در نجف صادر شده بود و در فضای ملتهب آن دوران، سید محسن امین که مخالفین خود را گروهی میدانست که صرفاً باعث تهییج عوام و قشریون شدهاند[۱۶] ، با انتشار کتاب معروف خود با نام «التنزیه لأعمال التشبیه» در سال ۱۳۴۷ هـ ق، آتش بحث را شعلهور کرد و دامنه جدال را به میان عوام شیعیان که داغدار ماجرای تخریب بقیع در همان سالها بودند، کشاند، تا جایی که بسیاری طرح سخنان سید محسن امین و پیش از او سید مهدی قزوینی را امتداد همان داغ و مصیبت بقیع معرفی کردند. پیشتر، شیخ عبد الحسین صادق العاملی (ت ۱۳۶۱ هـ) که از علمای نبطیه بود، در سال ۱۳۴۵ هـ ق در کتاب «سیماء الصلحاء» به رد سید مهدی قزوینی و نوشتارهای قبلی سید محسن امین پرداخته بود و به شدت از تمام مظاهر عزاداری، از اصل حزن و بکاء تا تشبیه و قمهزنی دفاع کرده بود. وی در این کتاب بدون اشاره به نام گوینده، عبارات مخالفین را با تعبیر «قالوا» آورده و سپس به نقادی آنها میپرداخت. نکته عجیب در میان اشکالاتی که وی در کتاب خود از ایشان نقل کرده است، هرچند به نام گویندگان تصریح نشده است، تعابیری است که شباهت عجیبی با نقدهای وهابیت بر مذهب شیعه در باب عزاداری و گاه کاملاً متناسب با ادبیات عامه، دارد و اگر نبود استنادهای مکرر به منابع حدیثی شیعه، خواننده به این یقین میرسید که منتقدین اساساً تناسبی با مذهب شیعه ندارند. البته از آنجا که نویسنده نه به نام صاحبان اشکال اشاره کرده و نه امروزه به مقالات سید محسن امین که پیش از این کتاب منتشر شده بوده است، دسترسی وجود دارد، نمیتوان منقولات او را دقیقاً تعیین کرد.
پس از انتشار کتاب سیماء الصلحاء بود که سید محسن امین در مقام پاسخ، رساله معروف التنزیه را منتشر کرد. او در ابتدای این رساله با اشاره به وسوسههای شیطان، موارد حرام قطعی در باب عزاداریها را چنین میشمرد: نقل قولهای دروغ از واقعه کربلا، غناء در هنگام روضه و مصیبتخوانی، ایذاء نفس به قمهزنی، زنجیرزنی و مانند اینها که حرمتش به عقل و نقل ثابت شده و مخالفت شریعت سهله و سمحه نیز هست، استعمال آلات لهو، محرماتی که در شبیهگردانی و تعزیهها رخ میدهد، بلند شدن صدای شیون زنها در جایی که مردان حضور دارند، هرگونه شیون و ناله که صدای ناهنجاری دارد و به طور کلی هرآنچه موجب هتک و سبکی میشود که البته نسبت به هر مکان و فرهنگی تفاوت دارد[۱۷] .
او سپس به کتاب سیماء الصلحاء و نقدی که به او و سید مهدی قزوینی داشته اشاره میکند و در ابتدا با نقل قولهای مکرر از عبارات سیماء الصلحاء و نشان دادن ضعفهای ادبی او، پس از آوردن شواهدی از اخبار مکذوبه در منابر، به پاسخ دادن به نقدهای او در باب قمهزنی و جواز استفاده از طبل و مانند اینها اکتفا میکند.
کتاب در سال ۱۳۴۷ هـ و در زمانی که نجف در التهاب نزاع بر سر ماجرای مظاهر عزاداری و علی الخصوص قمهزنی بود، به چاپ رسید و در کمتر از یک هفته به نجف رسید. به محض وصول آن به نجف اشرف، کتاب و نویسنده آن به شدت مورد حمله و انتقاد واقع شدند و نهتنها بزرگان جبل عامل مانند سید شرف الدین نیز به مخالفت جدی برخاستند، بلکه فضلای جبل عامل نیز عموماً برعلیه او موضع شدیدتری گرفتند. نجف که خود تازه از دعوای مشروطه – استبداد فارغ شده بود، این بار با خطکشی علوی – اموی مواجه شد و دیری نگذشت که علاوه بر خطبا و شعرا، در میان عوام نیز برخی به لعن علنی سید محسن امین دست زدند و فضای نجف کاملاً علیه او شد[۱۸] .
اما مخالفت با سید محسن امین در حوزه – خصوصاً پس از آنکه فتاوای جواز از اکثر بزرگان نجف صادر شده بود و فتوای عدم جواز سید ابوالحسن اصفهانی نیز در همان زمان هم مورد تشکیک قرار گرفته بود و گویا ایشان نیز به مانند سید محمد حسن بجنوردی در نهایت از مخالفت علنی دست برداشتند – به فتاوا منحصر نشد و کتابهای بسیاری در رد او نوشته شد، من جمله:
۱- ارشاد الأمة للتمسک بالأئمة ع نوشته شیخ عبدالمهدی مظفر
۲- رسالة فی الشعائر الحسینیة نوشته سید محمد هادی بجستانی
۳- النقد النزیه نوشته شیخ عبدالحسین قاسم الحلی
۴- کلمات جامعة حول المظاهر العزائیة نوشته شیخ محمدعلی غروی اردوبادی
۵- الشعار الحسینی نوشته شیخ محمد حسین مظفری
۶- اقالة العاثر فی اقامة الشعائر نوشته سید علی نقی نقوی لکهنوی
برخی مانند علامه شیخ محمد جواد بلاغی با بالا گرفتن این نزاعها و با وجود کهولت سن، خود در پیشاپیش دستههای سینهزنی که طبل و علم و مانند اینها داشتند به راه افتادند.
از سوی دیگر برخی مانند علامه شیخ محمد جواد بلاغی با بالا گرفتن این نزاعها و با وجود کهولت سن، خود در پیشاپیش دستههای سینهزنی که طبل و علم و مانند اینها داشتند به راه افتادند تا مخالفت خود با جریان مقابل را نشان دهند.
هرچند سید محسن امین از سوی اغلب جامعه شیعه به شدت طرد شد، اما موافقانی چند نیز داشت که از بارزترین آنها شیخ محسن شرارة (م ۱۳۶۵ هـ) از علمای جبل عامل بود که در دفاع از او در مجلات به نوشتن پرداخت و نیز شیخ محمد گنجی (م ۱۳۶۰ هـ) که با نوشتن کتاب «کشف التمویه عن کتاب التنزیه» از او پشتیبانی کرد. همچنین در جانب غیر حوزوی، مقالاتی عموماً با نامهای مستعار مانند حبیب بن مظاهر، ابی فراس و مانند اینها در مجلات مختلف منتشر و به حمایت از او میپرداختند. اما این حمایتها در مقابل موج گسترده مخالفت صریح علما سود چندانی نبخشید و سید محسن امین حتی در سرزمین مادری خود یعنی جبل عامل نیز مورد غضب اکثریت جامعه شیعه قرار گرفت و نظرات او که داعیه اصلاحی داشت به شدت مورد انکار و طرد واقع شد. او هرچند عملاً شروعکننده نزاع بر سر مظاهر عزاداری و خصوصاً تشبیه و قمهزنی نبود، اما با اصرار خود بر مبارزه با این مظاهر، به چهره اصلی نقدها تبدیل شد، تا جایی که امروزه عموماً گمان میکنند تمام آنچه در نجف اشرف رخ داد، به خاطر تدوین رساله التنزیه او بوده؛ رسالهای که عملاً چندین سال پس از نزاعهای بصره و فتاوای مشهور علما تدوین شده بوده است!
پاورقی:
مطلب مرتبط:
فقه عزا (۲)؛ نگاهی به فعالیتهای تبلیغی خطبا و روحانیون نجف در امر عزاداری
دوستان
از سرفصل هایی که ارائه کردید معلوم است که چقد رحرفاهی کلی و مبهم قرار است تحویل طلبۀ بیچاره بدهید! نکنید این کار را! مگر کار شما این است؟ از آغاز نهضت تاکنون یعنی چی؟ یک نصفه آبرویی جمع کرده مباحثات (واقعا سایت جوان و شادابی به نظر می رسید) این نیمچه آبرو را بر باد ندهید با این کارهای بزرگ و الکی. جان رفتگانت احمد! نکن این کارها را! به جایش چند تا پرونده بزن از این خنثا بودن و محافظه کاری و راهنما به راست زدن بکش بیرون!