نگرش اسلام در زمینه تعامل با اهل کتاب از جمله یهودیان و مسیحیان چگونه است؟
آن مقداری که ما مطلع هستیم، از سالیان دراز تا به حال، یک بحث اساسی که در درسهای حوزه شده باشد که اهل کتاب چه کسانی هستند، من ندیدهام. یعنی مباحث مفصلی مطرح نشده است و مباحثی را مسلم گرفتهاند که مثلا اهل کتاب، یهود و مسیحیان و زرتشتیها هستند. دیدگاه معروف این است. خیلی سال پیش که درس خارج مکاسب محرمه شیخ انصاری را تدریس میکردم، در آنجا بحثی راجع به اهل کتاب داشتیم. من به نظرم آمد که اهل کتاب اختصاص به یهودیها، مسیحیها و زرتشتیها ندارد؛ بلکه کلیه مسالکی که به عنوان دین و جنبههای الهی مطرح است و در جامعه ماندهاند را میتوان اهل کتاب در نظر گرفت؛ مثل کنفوسیوس، شیتو، بودا و … . بعید نیست اینها همه اهل کتاب باشند. به طور جزم فتوا نمیدهم، ولی احتمال قوی میدهم که اینها هم اهل کتاب باشند.
طبق آیات کریمه قرآن، خداوند برای هر قومی به زبان خودشان یک بیمدهندهای به عنوان رسول یا پیامبر فرستاده است و در هر امتی هم بیمدهنده بوده است. صرف اینکه در خاورمیانه چند پیامبر باشد، این کافی نیست. بنابراین من احتمال میدهم ادلهای هم که آقایان آورده بودند برای اینکه اهل کتاب فقط این سه هستند، نمیتوان از این ادله، انحصار را استفاده کرد.
نظیر این بحث، بد نیست بحث دیگری را عرض کنم و آن اینکه الان موجودات دریا خیلی بیش از موجودات زمین و خشکی هستند که هنوز استفادههایی مطلوب از آنها نشده است. معروف این است که از حیوانات دریایی فقط ماهیان فلسدار حلالاند و بقیه کلا حراماند. از میان ماهیان فقط ماهیان فلسدار حلالاند، اما در مورد غیرماهیان، دلایل اثبات حرمت آنها خیلی ثابت نیست و دیگران از غیرماهیان استفاده میکنند و فقط ما هستیم که استفاده نمیکنیم. به هر حال، اینها باید بحث شود. نمیخواهم فتوای قطعی بدهم، فقط میخواهم طرح بحث شود.
ارتباط اسلام با اهل کتاب، به ویژه این سه طایفه مسیحیت، یهودیت و زرتشتیها، باید مورد بحث قرار بگیرد. اینها باید به دین اسلام دعوت شوند، اگر ایمان آوردند فبها، و اگر ایمان نیاوردند، باید چیزی تحت عنوان جزیه بدهند. جزیه در حقیقت پولی است که از آنها گرفته میشود برای اینکه در مقابل این پول، از امکانات کشور اسلامی استفاده میکنند. جزیه برای این است که پلیس برایشان امنیت ایجاد میکند، و از مال و نوامیسشان مراقبت میکند. اینها مخارجی است که کشور اسلامی متحمل میشود. بنابراین آنها هم باید کمکهای مالی خودشان را تحت عنوان جزیه داشته باشند. ریشه لغت جزیه بعید نیست از همان پاداش باشد. پاداش چیست؟ پاداش خدمات. همانطور که در کارهای دیگر پاداش خدمات وجود دارد، این هم پاداش خدمات است. خدمات چیست؟ برای امنیت برقرار کردن برای آنها، حفاظت از جان و مالشان و مانند اینها، از اهل کتاب جزیه گرفته میشود.
جزیه، یک مساله پولی است و شرایطی دارد و باید با شرایط عنوان کلی ذمه مطابق باشد. ذمه یعنی چه؟ به او میگوییم اهل ذمه؛ یعنی ما متعهدیم، یعنی حفاظت آنها بر عهده ماست. بر ذمه ماست. ذمه آنها هم به این است که تعهد دارند به این شرایط عمل کنند. میشود گفت ذمه طرفینی است؛ یا ذمه از طرف ماست که حفاظت آنها را متعهد شویم. ذمه آنها چیست؟ نباید کارهای علنی خلاف اسلام انجام دهند، ولو آنها در مکتب خودشان حلال میدانند.
امروز متاسفانه شرایط طوری شده که گاهی مواردی که در اسلام حرام است و آنها جائز میدانند، علنی انجام میشود و میگویند من مسیحیام. در اسلام از این جلوگیری میشود. نباید علنی مشروب بخورند. نباید علنی بیحجاب باشند. درباره حجاب البته مساله هست که خیلی جای صحبت دارد و آن این است که اسرایی که در جنگها گرفته میشوند، دخترها و زنهای اسیر، از بعضی ادله استفاده میشود که اینها نباید حجاب داشته باشند؛ برای فرق بین کنیز و آزاد، نباید حجاب داشته باشند. در حالی که آن مفاسدی که راجع به ترک حجاب است، اینجا هم هست.
این احکام، امروز و در شرایط ما هم قابل اجراست؟
این بسته به شرایط مملکتهاست. بعضی جاهایی که قدرت قوی دارند، اجرا میکنند. در دوره صفویه اجرا میشده است. مخصوصا در زمان شاه طهماسب و یک مقداری هم در زمان شاه عباس، این احکام اجرا میشده است. به هر حال بسته به قدرت است. ایران در شرایط فعلی، با این همه دشمنانی که در دنیا دارد، ممکن است خیلی از احکام را نتواند عملی کند، اما ممکن است در زمانی تحولی صورت بگیرد و ایران یک قدرت منطقهای شود و ممکن است این کارها را انجام دهد. امروز هم علائمی ظاهر میشود که چه بسا به معنای تزاید قدرت ایران باشد.
برخی میگویند داعش در عراق، همین کارها را انجام میدهد؛ سنگسار میکند، دست قطع میکند، و میگوید من شرایط اجرای این کار را دارم. حالا ما احتیاطاتی داریم، اما آنها این احتیاطها را ندارند و میگویند ما اعدام میکنیم، یعنی حد را جاری میکنیم. آیا اینکه میفرمایید «اگر شرایطش را داشته باشیم»، یعنی ما هم چنین خواهیم کرد؟
داعش اولا یک جماعت وحشی هستند و کارهای دیگرشان مشخص است. ما یک دفعه حمله نمیکنیم که اهل کتاب را بکشیم. اینطور نیست. وقتی شایع است که فلان جا شیعیان هستند، حمله میکنند و میکشند. وقتی حمله میکنند، سؤال نمیکنند و شرایط آن را رعایت نمیکنند. ما حتما اول دعوت به اسلام میکنیم. مشخص است که خیلی تفاوت وجود دارد.
یعنی میفرمایید آنها شرایط انجام احکام را رعایت نمیکنند؟
جزء قطعیات فقه اسلامی و سیره پیامبر، این است که اول دعوت به اسلام میکنند. آنها اولا دعوت به اسلام نمیکنند. دوم اینکه وقتی آنها حمله میکنند، هدف اولیه، مکتبی نیست. هدف اولیه، غارت است. داعش از کجا قدرت مالی پیدا میکند؟ اول غارت، دوم سرقت، تصاحب وجوه دولتی، بانکها، شرکتهای نفتی و … . نفتی که داعش میفروشند، درآمد بزرگی است. داعش یک گروه وحشی است، دنیا هم آنها را گروه وحشی حساب میکند. اگر دولتهای خارجی هم در تولید داعش دست داشته باشند، با هدف بدنام کردن اسلام است و شکی هم در این جهت نداریم. شاهد اینکه در شبکههای ماهوارهای، دائم به داعش میگویند دولت اسلامی؛ پیداست که میخواهند اسلام را لکهدار کنند.
برگردیم به سؤال اول. مناسبات حکومت اسلامی با اهل کتاب در داخل کشور را فرمودید که باید جزیه بدهند. مناسبات کشور اسلامی با کشورهایی که یهودی یا مسیحی هستند، چگونه خواهد بود؟
دو گونه است. یک نوع این است که با آنها قرارداد صلح بستهایم و به آن کشورها میگوییم معاهد. این کشورها عین مسلمانها با ما روابط حسنه دارند و از این جهت مشکلی نیست. یک گروه دیگر هستند که در مقام جنگ و ستیزه بودهایم و ما بر آنها غالب شدهایم و آنها اهل ذمه شدهاند و حکم اهل ذمه جاری است. به هر حال اموال آنها محترم است. گاهی شنیده بودیم که بعضی از ایران مثلا به انگلستان میرفتند و در آنجا دزدی میکردند و میگفتند اینها مال ما را میخورند و ما هم مال آنها را میدزدیم. این درست نیست و مشروع نیست. به هر حال اموال آنها محترم است، جان و مال و نوامیسشان محترم است؛ چه معاهد که با قرارداد صلح است و چه با ذمه که شرایط آن گفته شد. بنابراین از جهت احترام، مثل داخل کشور است، از جهت قرارداد نیز مثل دو تا دولت با هم قرارداد میبندند.
و فقط میماند برخورد کشور اسلامی با آنهایی که اهل کتاب نیستند؛ مثل هند و چین و … . بر اساس مبنایی که این کشورها را اهل کتاب نمیداند، باید چگونه برخورد کرد؟ در این موارد، ساکت هستند و نکته خاصی ندیدهایم. فقط از کتابهای فقهی قدیم استفاده میشود که آقایان خواستند بگویند ما با غیر اهل کتاب، هیچ قراردادی نمیبندیم و با آنها یا در جنگیم یا متارکه میکنیم تا قدرت پیدا کنیم و آنها را از بین ببریم.
از آیات کریمه سوره توبه استفاده میشود که مدت معینی به مشرکین وقت میدهیم. در آنجا ۴ ماه آمده است. و این مدت که تمام شد، هر جا آنها را دیدید بکشید؛ «فاقتلوهم». صریح آیه توبه این است. من در این برداشت از آیه، شبهه دارم. این بیان قرآن کریم، راجع به این مشرکین است، نه کلا هر مشرکی. ما ندیدیم پیامبر همه مشرکین را بکشند. اینطور نبوده که همه را بکشند. ولی اینطور گفته میشود که با کشورهایی مثل چین، تبت، میانمار، ژاپن، هند که کشورهای بسیار بزرگی هم هستند، چگونه باید رفتار کرد و فقه در این باره چه میگوید؟ بنابر نظر من که معتقدم اینها را هم باید اهل کتاب بدانیم، مشکلی پیش نمیآید، اما آقایانی که در بعضی کتابها گفتهاند باید قرارداد صلح و ذمه با غیر اهل کتاب نداریم، در این موارد باید فکری کنند و مسئله را حل کنند.
با توجه به وضعیت زمانه و تغییر ابزارها، آیا کشورهایی که از طریق ماهواره یا اینترنت، فعالیتهای گستردهای بر ضد کشور اسلامی دارند، در حکم کافر حربی هستند؟
من در پاورقیهایم بر کتاب تحریر الوسیله مرحوم امام خمینی، نکتهای نوشتهام که قدر متیقن کافر حربی که اموال و جان او امنیت ندارد، کسی است که بالفعل در حال جنگ باشد. یعنی در حال جنگ فیزیکی با ما باشد. اما آنهایی که جنگ فرهنگی دارند، یعنی تبلیغات دین خودشان را میکنند، همانطوری که ما کتاب مینویسیم، اینها هم کتاب مینویسند، محکوم به حکم کافر حربی نیستند. قدر متیقن تنها آنجایی اموال و جان و نوامیسشان احترام ندارد که در حال جنگ با ما هستند؛ یعنی جنگ فیزیکی. اما آنجا که جنگ نیست و فقط برخورد سرد است، برخورد فرهنگی است، اینها ثابت نیست. قدر متیقن ادله ما، آن جنگ بالفعل است؛ جنگ فیزیکی و سخت.
اگر صلاح بدانید سیره معصومین و نگاه شیعه به ارتباط با اهل سنت را نیز تبیین بفرمائید.
اما درباره اهل سنت؛ همه ما میدانیم که عده معدودی ناصبیها هستند که آنها هیچ احترامی ندارندو از نظر اسلامی، جان و مال و نوامیس و خونشان حفاظت شده نیست؛ اما اینها خیلی کماند. هستند، اما خیلی کماند. الان در عراق و بعضی جاهای دیگر هستند. اما سنیهای معمولی که محب اهل بیت هستند و فقط مساله خلافت برایشان جور دیگر است، سنیهایی هستند که محب اهل بیتاند. اینها مسلماناند و روابطشان با ما روابط حسنه است. مسائلی راجع به طهارت و نجاست و … هست و بعضی از علمای اسلام از جمله مرحوم صاحب حدائق، عقیدهاش این است که «اینها کلا نجساند، منتهی شارع که حکم به طهارت کرده، برای رفاه شیعه است. شیعه اگر بخواهد این قدر مواظب باشد که با هیچکس دست ندهد و به هیچکس دست نزند، خیلی برایش سخت است. تا امام زمان ظهور نکرده، بنا میگذاریم که پاکاند». و الا عقیدهاش این است که اینها نجساند. قاعده عقلایی این حکم هم باید این باشد که آنها چیزهایی را پاک میدانند که ما نجس میدانیم. ما مثلا منی را نجس میدانیم، اما علمای اهل سنت میگویند اگر روی لباست باشد و خشک شده باشد و تکانش بدهی و بریزد، دیگر نیازی به آب کشیدن ندارد. ما اینطوری نیستیم. آنها برای طهارت، ازاله عین نجاست را کافی میدانند. در خود مسجدالحرام، یک بار روی زمین تِی میکشند و سپس آن را پاک میدانند و تمام. دیگر لازم نیست کاری کنند. قاعدهاش هم همان است که گفتیم، ولی به هر حال غالب فقها میگویند اینها پاکاند.
مدتی است قرائتهای متفاوتی از عاشورا و آیینهای عزاداری صورت گرفته است و احیانا تنشهای لفظی در بین مذهبیها ایجاد کرده است. نگاه حضرتعالی برای کم کردن تنشها چیست؟
یک بحث راجع به این است که چه باید میبود، بحث دیگری راجع به این است که الان در این شرایط فعلی، چه باید کرد؟ آن چیزی که باید میبود، این است که ما باید تبلیغات بهتر از اینها میداشتیم. کاری که شاه اسماعیل صفوی کرد این بود که تبلیغات زیر نظر او و از طریق علما به خوبی انجام شد و تدریجا روی اهل سنت کار کرد و خیلیهایشان شیعه شدند. معلوم است که وقتی حقیقت را بفهمند، قبول میکنند. عنادی ندارند. شاه اسماعیل خیلی زحمت کشیده است؛ جوان غیوری بود. ۱۴ یا ۱۵ سال سن داشته است. خدا رحمتش کند. گاهی اوقات میبینیم که به کل سلاطین حمله میکنند. در حالی که اینطور نیست که کل سلاطین مثل هم باشند. با هم فرق میکردهاند. شاه اسماعیل از غصه دق کرد و مُرد؛ به خاطر اینکه در جنگ با عثمانی شکست خورد. چنین فردی بود. در فرقههای دیگر کمتر داریم؛ شاه اسماعیل از غصه شکست شیعه دق کرد و مرد.
وقتی میبینیم این سُنی اگر حقیقت تشیع را بفهمد، شیعه میشود، پس کار کار ماست. پس این کار ممکنی است. اما اینکه الان چه باید بکنیم، با این شرایطی که به وجود آوردهایم و شرایطی که برایمان پیش آمده، معلوم نیست. شرق کشور امروز در تهدید عوامل بیگانه است.
در گذشته شخصی بود بنام مردوخ در کردستان که به علامه معروف بود. علامه مردوخ در سنیها خیلی معروف بود. کتابی در فضایل عمر نوشته بود و بعد این کتاب را آورده بود پیش شاه که جایزه بگیرد. شاه عادتش این بود که نمینشست. اگر کسی با او کار داشت، میآمد و راه میرفت و او حرف خود را میزد و جواب میداد و بعد به اتاق خودش برمیگشت. مردوخ کتاب را به شاه تقدیم کرد، شاه تا دید فضایل عمر است، محکم به صورت مردوخ کوبید. بعد هم داد زد که بیرونش کنید و دیگر راهش ندهید. من از این نظر خیلی نگران وضعیت آینده کشور هستم. آنطور که میگویند، در تهران در کنار سفارت نماز جمعه دارند؛ جای بسیار بزرگی هم تهیه کردهاند. شنیدهام در قم هم نماز جمعه دارند. ندیدهام ولی شنیدهام. بعضی از شهرهای شمال هم شنیدهام هست. این حرفها در گذشتهها نبوده. در زمان شاه، حتی یک مورد نداریم که اینطور بوده باشد.
به هر ترتیب، به نظر شما این تنشها وقتی به جامعه کشیده میشود، چه اتفاقاتی را به دنبال دارد؟
بله. درگیری دو گروه خیلی بد است. من به بعضی از آقایان مقامات عالی گفتم که ما میخواهیم بین شیعه و سنی وحدت برقرار کنیم، اما حواسمان باشد که داریم وحدت بین خود شیعه را به هم میزنیم. من خیلی گفتهام.
حضرتعالی با بعضی از مراجع، ارتباط و رفت و آمد دارید. رفاقت دارید. نظر آقایان مراجع چیست و چه نگاهی دارند؟ با توجه به وضعیت جهان اسلام، پیدایش داعش، این تنشها چه نتیجهای دارد؟
تا آنجایی که من میدانم، اکثریت مراجع از تحرکات و فعالیتهای مختلف اهل سنت ناراضیاند. اما اینکه حالا چه باید کرد، به مقدار ضرورتها بستگی دارد. حقیقت این است که گفتیم، اما وقتی نشد، به مقدار ضرورت باید کوتاه بیاییم.
نگاه حضرتعالی به وحدت چیست؟ در چه سطحی و بر روی چه مواردی باید وحدت کرد؟
منظور از وحدت، اتحاد در مشترکات خودمان بر ضد دشمن مشترک است. منظور فقط همین است که ما با وجود اختلافات اعتقادی که با هم داریم، بنا را بر این میگذاریم که در برابر دشمن مشترک یکی باشیم. عینا مثل اینکه با یک کشور علیه کشور ثالث قرارداد داریم. چطور دو کشور با هم توافق میکنند؟ مثل پیمان ناتو. این هم یک پیمان است. ما با آنها علیه دشمن ثالث میسازیم. عقل اقتضا میکند که وقتی دشمن مشترکی داریم، خودمان به جان هم نیفتیم. این امر عقلایی و عقلی است.
دو دیدگاه وجود دارد؛ بعضیها معتقدند دشمن امروز ما غرب است و باید در برابر اسرائیل و امریکا، در کنار اهل سنت با هم باشیم، بعضیها هم معتقدند دشمن ما اهل سنت است. در این زمینه نگاه حضرتعالی چیست؟
تا آنجایی که ما میدانیم، غرب با ما دشمنی مکتبی ندارد. آنها در اصل مسیحیتشان هم خیلی قرص نیستند. همین که با کلیسا رفیق باشند، کافی است. حتی مردمشان هم دین را در جامعه نمیآورند. دین در کلیساست. دشمنی آمریکا با ما، در مسائل سیاسی و اقتصادی و اینهاست. نفت ما را میخواهند. از آن طرف میخواهند نفوذ خودشان را گسترش دهند. بنابراین در اعتقاد مکتبی، مخالف ما نیستند. شاهدش هم این است که در زمان قبل از انقلاب، با شاه خیلی خوب بودند ولی میدانستند این مسلمان است. بالاخره به حسب ظاهر و آنچه که میگوید شیعه است. در عربستان هم که ایرانیها میرفتند، به تمام معنا آزاد بودند.
من در سال ۴۴ در گنبد کاووس تبعید بودم. خیلی هم کار کردم. یک عدهای از بهائیها را هم به زندان انداختم؛ با اینکه خودم تبعیدی بودم. قضیه مفصل است. همه شب از بلندگوی شهر در مسجد جامع، روایات را از روی کتابهای خود سنیها بحث میکردیم. یادم است بعضی از روحانیون شیعه به خودم میگفتند که از حملات آنها میترسیدند. بعضی از ترکمنهای سنی گفته بودند بگذار نظام عوض بشود، بعد ما حساب اینها را میرسیم. واقعیت این است که فعالیت آنها بسیار گسترده شده و به خاطر همین، جوانهای شیعه خیلی ناراحتاند. اینهایی که ناراحتاند، محبان اهل بیتاند. عاشق اهل بیتاند. اینها ناراحتاند. خیلی هم ناراحتاند. این هم که پشت ماشین مینویسند لعن ﷲ قاتلی فاطمة الزهرا، همه از دق دلیشان است، ناراحتاند از کارهایی که قدرت پیش آورده است.
عدهای هم در عربستان میگویند که بعد از انقلاب، تشیع بسیار تبلیغ میشود و عراق، سوریه و لبنان، به قدرت تشیع ملحق شده است.
این از اشتباهات است. واقعیت این است که بعد از انقلاب، کشورهای مسلمان تازه متوجه شدند که میشود انقلاب مذهبی کرد. در تیپ جوانشان این معنا رسوخ پیدا کرد، ولی چه کسی در عربستان تبلیغ کرده؟ اگر ایران تبلیغ مختصری در عربستان کرده باشد، ۱۰۰ برابر ان را خود سعودیها نسبت به حجاج ایرانی انجام میدهند و کتابهایشان را پخش میکنند. آنها خیلی بیشتر از ما تبلیغ کردهاند.
نظرتان درباره جشنهایی مانند عیدالزهرا چیست و آیا چنین کارهایی را اساسا مثبت میدانید؟
خودش اشکال ندارد، اما اینها قابل حفاظت نیست. اگر جایی بتوانند دقیقا کنترل داشته باشند و در اتاق دربسته بگویند و بخندند، هر کاری که میخواهند بکنند. ما با آن کاری نداریم. اما عملا قابل حفاظت نیست. به دست آنها میافتد و جان شیعههای آنجا در خطر است.
حضرتعالی با سایر مراجع ارتباط دارید. نگاه این بزرگان در این باره چیست؟ آیا نگاهی به کنترل وضع موجود و تنشها ندارند؟ خصوصا در شرایط موجود و خشونتهای داعش و تندرویها به اسم دین.
من فکر میکنم اینها بیشتر معتقدند که این مسائل روی سیاست است. همانی که من عرض کردم. امثال داعش خودشان دستپرورده دشمنان خارجی هستند و برای آنها هم مساله مکتب مطرح نیست. مکتب فقط بهانهای برای درگیری با ما و کوبیدن ماست. یکی از آقایان هم ناراحتاند از فعالیتهای گستردهای که اهل سنت در سالهای اخیر داشتهاند.
روحانیت اصیل و آفات آن از نگاه امام خمینی(ره)
آیتاللهالعظمی گلپایگانی، مودّی به آداب سنت
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
تقریب مذاهب؛ امری دینی یا سیاسی؟