امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را میتوان مظهر وحدت بین امت اسلامی دانست؛ کسی که برای حفظ اسلام، احساسات خود را کنترل کرد و از حق مسلم خود تا مدتی چشم پوشید. در سیره حضرت میتوان شواهد زیادی بر توجه به وحدت مسلمین یافت و برای جامعه ارائه داد. آن حضرت بعد از درگذشت رسول خدا صلیﷲعلیهوآله، پس از تشریح حقانیت خود برای مردم به واسطه انتصابش در غدیر خم، از مسائل سیاسی کنارهگیری کرد.
امام پس از مدتی مشاهده کرد که جمعی از تازهمسلمانان، مرتد شده و گروهی ممکن است به مبارزه علیه اسلام بپردازند. از این رو همکاری خود را با دستگاه خلافت برای حفظ اسلام آغاز کرد.
هدف از وحدت: اعلای کلمه حق
امام علی علیهالسلام، در نامه خود به شیعیان، علت این همکاری را حفظ اسلام و اعلای کلمه الهی دانسته است. هدفی که مسلمانان امروز باید به آن توجه کنند و در مقابل دشمنان اسلام، برای اعلای کلمه توحید تلاش کنند و از طرح بیمورد مسائل اختلافبرانگیز دینی و هر عملی که باعث تفرقه بین امت اسلامی شود بپرهیزند. این نکتهای است که حضرت دربارهاش چنین میفرماید:
وَنَهَضْتُ مَعَهُ … حَتَّی زَهَقَ الْباطِلُ، وَکانَتْ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ إِنْ یرْغَمَ الْکافِرُونَ…؛[۱]
با او (خلیفه) همراه شدم تا آنکه باطل نابود گردید و سخن خدا بر فراز هر سخن قرار گرفت؛ هر چند کافرانش ناخوش میداشتند.
همکاری حضرت با دستگاه خلافت در طول ۲۵ سال ادامه داشت و در دوران خلافت خود نیز از دو خلیفه اول به نیکی یاد میکرد و این موضوع در نامه حضرت به مردم مصر بازتاب یافته است[۲]. زمانی که از حضرت خواستند نظرش را درباره خلفای گذشته بیان کند، این درخواست را کاری نادرست میدانست، زیرا وقتی مطرح شد که عمرو عاص، مصر را تصرف کرده و محمد بن ابیبکر را به شهادت رسانده بود؛ ولی جو اجتماعی در کوفه به گونهای بود که حضرت برابر با شرائط خاصی، پاسخی محترمانه به این پرسش داد[۳].
امام علی در طول دوران زندگانی خود، به ویژه در دوران خلفا، با آنان همکاری داشت و به آنان در امور مختلف کمک میکرد و از هر گونه انشقاق در جامعه اسلامی پرهیز مینمود. همکاریهای حضرت را با خلفا میتوان در سه محور کلی بیان کرد:
۱- همکاری علمی
همکاری علمی حضرت با خلفا در دو بخش بود:
بخش اول: مواردی که افراد برای پرسش و احتجاج به مدینه میآمدند. بیشتر آنان از یهود و نصارا بودند و چون دیگران نمیتوانستند به پرسشهای آنان پاسخ دهند، امام علی این کار را انجام میداد. این موضوع بیشتر در زمان ابوبکر و عمر بود. مانند دو برادر یهودی که در زمان ابوبکر سؤالهایی داشتند[۴] و همچنین افرادی در زمان عمر.[۵]
بخش دوم: پرسشهای علمی و فقهی که دستگاه خلافت در درون جامعه اسلامی با آن روبرو بود و پاسخی برایش نداشت. در این مورد نیز حضرت به آنها کمک میکرد؛ به گونهای که برخی، امام علی علیهالسلام را مشاور خلفا دانستهاند. مانند نویسنده کتاب «موسوعه فقه علی بن ابیطالب» که در بررسی این نکته که چرا احادیث فقهی امام علی کم است؟ میگوید: به جهت اینکه وی دیدگاههای فقهی خود را در زمان خلفا مطرح میکرد.[۶]
در نهجالبلاغه آمده که خلیفه دوم میخواست اموال و زیور خانه خدا را برای جهاد استفاده کند، حضرت علی علیهالسلام او را از این کار نهی کرد که خداوند در این باره از روی حکمت سخنی نگفته است، تو هم آن را برابر آنچه بوده رها کن.[۷] و خلیفه هم برابر با نظر حضرت عمل کرد.
۲- همکاری قضایی
همکاری قضایی حضرت، جنبه علمی هم دارد، ولی در جهت حلّ مشکل قضائی جامعه اسلامی بود. در این باره گزارشهایی در دوران خلافت هر سه خلیفه رسیده است. اما بیشترین مورد در زمان خلیفه دوم رخ داد، به گونهای که معروف است عمر بارها گفت: لَوْلا عَلِی لَهَلَک عُمَر؛[۸] اگر علی نبود عمر هلاک میشد.
یا به قول سعید بن مسیب میگفت: لا أبْقانِی اللَّهُ لِمُعْضَلَةٍ لَیسَ لَها أبو الْحَسَن؛[۹] مرا باقی مگذار در مشکلی که برای حلّ آن ابوالحسن علی بن ابیطالبعلیهالسلام نباشد.
این تعبیر را علامه امینی در الغدیر با عبارتهای مختلف از منابع گوناگون اهل سنت نقل کرده است.[۱۰] این را بسیاری از منابع اهل سنت نقل کردهاند که عمر گفت: أقْضانا عَلِی[۱۱]؛ علی علیهالسلام بهترین داور ماست.
۳- همکاری در امور سیاسی، نظامی و اجتماعی
این نوع همکاری بیشتر در زمان عمر و عثمان گزارش شده است. نمونه روشن آن در زمان عثمان، در هنگام محاصره وی در خانهاش بوده است که امام برای نزدیک کردن نظرات انقلابیون و خلیفه تلاش میکرد و حضرت، امام حسن و قنبر را برای کمک وی فرستاد[۱۲]. اما در دوران خلافت عمر، نمونههای مهمی نقل شده که به برخی اشاره میشود:
۱. مشورت خلیفه برای حضور خود در جنگ علیه روم که حضرت آن را صلاح ندانست.[۱۳]
۲. درباره حضور خلیفه دوم در جنگ علیه ایرانیان و بیان این نکته که این موضوع درست نیست و توضیح نادرستی آن.[۱۴]
۳. تعیین مبدأ تاریخ برای مکاتبات در اسلام. عمر در سال هفدهم هجری مردم را جمع کرد و با آنها در این باره مشورت کرد که چه روزی را برای کتابت بنویسیم؟ علی علیهالسلام فرمود: روزی که رسول خدا صلیﷲعلیهوآله به مدینه هجرت کرد و منطقه شرکآلود را ترک نمود.[۱۵]
۴. خلیفه دوم تصمیم گرفته بود که منطقه عراق و مردمش را که کشاورز بودند، بین مجاهدان تقسیم کند و به هر نفر مجاهد سه تن کشاورز میرسید. با صحابه مشورت کرد. حضرت علی علیهالسلام فرمود: آنها را رها کن تا منبع درآمد برای مسلمانان باشند.[۱۶] یا فرمود: شوکت و عظمت برای مسلمانان باشند.[۱۷]
پس از بیان این نظر از سوی امام علی، فقط از سرزمینهای فتح شده خراج دریافت شد و در مرحله اول، از برده شدن ۵۵۰ هزار نفر جلوگیری شد[۱۸] و یک همکاری سیاسی مهم بین حضرت علی علیهالسلام و دستگاه خلافت برقرار شد؛ به گونهای که خلیفه از برخی نظرات قبلی خود دست برداشت و عمار یاسر را به عنوان حاکم جدید کوفه برگزید و عبدﷲ بن مسعود را به عنوان قاضی و مسئول بیتالمال و سهل بن حنیف را به عنوان مساحتگر به کوفه اعزام کرد[۱۹]. و این همکاری در فتوحات بعدی مسلمانان نقش اساسی داشت.
پیشنهاد حضرت در گرفتن مالیات به جای به بردگی گرفتن کشاورزان، آن قدر در گسترش اسلام مؤثر بوده که منتسکیو در روح القوانین میگوید: دریافت یک نوع مالیات از سوی مسلمانان و آزاد گذاشتن مردم سرزمینهای فتح شده، باعث گسترش اسلام گردید[۲۰].
نتیجه
آیا در این مقطع که عدهای بر ضد اسلام توطئه میکنند، نباید مسلمانان با هم وحدت داشته باشند و توطئههای مخالفان اسلام را از بین ببرند؟ آیا خشونت بی حد گروههای تکفیری با حمایت برخی کشورها، به اسلام ضربه نمیزند؟ آیا مطرح کردن نادرست مسائل اختلافی بین مسلمانان، باعث آسیب رسیدن به اسلام نمیگردد؟ بدیهی است که در این مقطع، مسلمین از هر زمان دیگری بیشتر نیاز به وحدت و همگرایی دارند و لازم است یکدیگر را تحمل کرده و از دسیسههای دشمنان در ایجاد تفرقه بین امت اسلامی غافل نباشند. سیره بزررگان شیعه و سنی، این همکاری و همدلی را در حفظ و گسترش اسلام نشان میدهد و دو گرایش مهم مذهبی در اسلام، یعنی شیعه و سنی، لازم است از رهبران خود در صدر اسلام در این زمینه پیروی نموده و از هر گونه کاری که باعث اختلاف و نزاع شود دوری نمایند و از آن پرهیز کنند و مسلمین را بر محور اهل بیت هماهنگ و همسو کنند.
پاورقیها:
[۱]. ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۱۵۵؛ نهجالبلاغه، نامه ۶۲؛ ثقفی، الغارات، ص ۲۰۳؛ طبری، المسترشد، ص ۴۱۲؛ ابن طاووس، کشف المحجّه، ص ۲۴۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۶، ص ۹۶؛ بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۵۶.
[۲]. ثقفی، الغارات، ص ۱۲۸ و دو جلدی، ج ۱، ص ۲۱۱؛ محمودی، نهجالسعاده، ج ۴، ص ۲۵؛ خویی، منهاج البراعه، ج ۵، ص ۱۰۶.
[۳]. نگارنده این نامه را با تحقیق و ذکر منابع آن در کتابی بانام «حکومت و سیاست» منتشر کردهام.
[۴]. ر. ک: بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱.
[۵]. ر. ک: همان، ۲۰.
[۶]. قلعه جی، موسوعه فقه علی بن ابی طالب، ص ۹.
[۷]. نهجالبلاغه، صبحی صالح، حکمت ۲۷۰، ص ۵۲۲.
[۸]. ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱، ص ۱۴۱ ۱۸ وج ۱۲، ص ۲۰۵؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۳۰۹ و ج ۱۰۱، ص ۶۶ و ج ۱۱۰، ص ۱۶۵؛ الغدیر، ج ۳، ص ۹۸-۹۷.
[۹]. بلاذری، أنساب الأشراف، ج ۲، ص ۱۰۰؛ خوارزمی، مناقب، ص ۹۷، ح ۹۸.
[۱۰]. امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۹۸ – ۹۷ و ج ۶، ص ۳۲۷.
[۱۱]. طبرانی، معجم الأوسط، ج ۷، ص ۳۵۷؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۹۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج ۲، ص ۳۳۹؛ الغدیر، ج ۳، ص ۹۷.
[۱۲]. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۴۱۷.
[۱۳]. نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۳۴، ص ۱۹۲.
[۱۴]. همان، خطبه ۱۴۶، ص ۲۰۳.
[۱۵]. ۷۵) تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۰۵ و ج ۳، ص ۱۴۴؛ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۲، ص ۱۴۴ ۷؛ بحارالأنوار، ج ۴۰، ص ۲۱۸.
[۱۶]. ابو عبید، الأموال، ص ۲۴؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۲۲۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج ۹، ص ۱۳۴؛ متقی هندی، کنز العمّال، ج ۴، ص ۴۹۴.
[۱۷]. مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۳۶۵؛ بحارالأنوار، ج ۴۰، ص ۲۳۲.
[۱۸]. یاقوت حموی، معجمالبلدان، ج ۳، ص ۲۷۵، و حتم عثمان بن حنیف علی رقاب خمسمائة ألف و خمسین ألف علج بأخذ الجزیة.
[۱۹]. الاموال، ص ۸۶.
[۲۰]. منتسکیو، روح القوانین، ص ۳۸۴.