میرزا محمد تقی لسانالملک، ملقب به سپهر کاشانی، کتابهای متعددی نگاشته است از جمله کتاب ناسخ التواریخ که دیری نگذشت منسوخ التواریخ شد. مرحوم سپهر جلد اول ناسخ التواریخ را با حضرت آدم و هبوط انسان شروع کرده و جلد آخر را به دوره قاجار و ناصرالدین شاه خاتمه داده. یعنی یک طرف تاریخ او، حضرت آدم است و یک طرف آن قبله عالم که ناصرالدین شاه باشد که شاه شهید لقب گرفت.
خیلی عجیب است کسی با این همه ادعا بخواهد طول و عرض تاریخ را وجب کند و چنین تاریخ مفصلی بنویسد. در همان دوره، کنت دوگوبینو نویسنده و دولتمرد فرانسوی در ایران بود. لسانالملک سپهر را میبیند و هنگامی که مطلع میشود که ایشان در حال نوشتن کتابی است که یک طرف آن حضرت آدم و یک طرف آن دوره قاجار است، خیلی تعجب میکند که چرا چنین افرادی در ایران پیدا میشود؟ در اروپا اصلا کسی نمیتواند چنین ادعایی بکند. به این دلیل که نقد کتاب و نقد در مطبوعات آنها هست، هر کس بخواهد چنین کاری کند او را نقد میکنند، اما در ایران نقد و نقد کتاب نیست، لذا لسانالملک سپهر این جرأت و جسارت را به خود میدهد که اینجنین تاریخی بنویسد.
این چیزی که کنت دوگوبینو گفت، در جهان اسلام هزار سال پیش شاعری به نام ابراهیم غزی هم گفت. ابراهیم غزی گفت من به تو یک معیار میدهم، اگر در جامعهای شاعر زیاد دیدید، مطمئن باشید در آن جامعه ناقد کم است. در جامعهای که شاعر زیاد باشد، ناقد کم است. مثل هنگامی که محتسب در بازار نباشد. اگر ناقد نباشد، شاعر زیاد میشود. وقتی ناقد نباشد، عدهای کلک و کاغذ برمیگیرند و به قول انوری، فرفر فرو مینویسند. ما کثرة الشعراء الا علة مشتقة من قلة النقاد. هر کجا بسیار بینی شاعران/ قحط ناقد باشد آنجا بیگمان. اما جایی که ناقد هست، یعنی محتسب در بازار هست، نمیشود زیاد کتاب نوشته شود.
کتاب جامعه باز و دشمنان آن از پوپر را لابد ملاحظه فرمودهاید؛ کتابی مفصل در بیش از ۱۰۰۰ صفحه است. پوپر در جایی گفته و درست هم گفته، همه شواهد بر صدق سخن او هست؛ میگوید من ۲۲ بار این کتاب ۱۰۰۰ صفحهای را بازنویسی کردهام. به چه دلیل پوپر کتابی به این تفصیل را ۲۲ بار بازنویسی میکند؟ آنهایی که شرح حال پوپر را نوشتهاند، به ما گفتهاند که او مبتلا به بیماری خودآزاری نبود. ما میدانیم. اما چرا خودش را چنین به زحمت و تکلفی میانداخت؟ چون میدانست ناقد بیخ گوش اوست.
از یک طرف که مینویسد، از ۱۰ طرف دیگر کتاب او را ممیزی میکنند. جامعه علمی کتاب او را ممیزی میکند. لذا کتاب را با دقت و سنجیده مینویسد.
در همین تهران، تا هنگامی که مرحوم مجتبی مینوی بود، بسیاری جرأت نمیکردند کتاب بنویسند. از مجتبی مینوی میترسیدند. مجتبی مینوی هم کسانی که روحیات او را میشناسند یا کسانی ممکن است در این مجلس باشند که محضر مینوی را درک کرده باشند، به او میگفتند پژوهشگر ستیهنده. فردی بود که اشکالات علمی را برنمیتابید و در مقابل آن برمیآشفت و جلو اینگونه نویسندگان را میگرفت.
اما نقد کتاب از موقعی که کنت دوگوبینو میگفت، دههها بعد در کشور ما رواج یافت. از چندین مجله شروع شد. از میان مجلات نقد کتاب، پنج مجله برای من جالب توجه و یا احیانا منبع الهام بود. یکی مجله راهنمای کتاب بود که خوشبختانه چند سال پیش تجدید چاپ شد. دوم، مجله کتاب امروز بود؛ مجلهای کمبرگ اما پربار. پنج شماره بیشتر منتشر نشد. سوم مجله نشر دانش بود که نگینی در حلقه مطبوعات ایران است و من از این مجله بسیار بسیار آموختهام و یکی از معلمان من همین مجله نشر دانش بود. چهارمین مجله، آینه پژوهش بود. پنجمین نشریه، نشریه جهان کتاب است که پابهپای مجله آینه پژوهش منتشر میشود.
مجله آینه پژوهش با دیگر مجلات حوزه کتابشناسی یک تفاوت داشت. تفاوت در این بود که در یک عرصه تخصصیتر، یا دقیقتر بگویم، در یک عرصه اختصاصیتر وارد شده بود؛ یعنی فقط و فقط در عرصه کتابهای دینی بود. این تفاوت و تمایز آن بود، و همین دشواری این مجله بود. نقد، متاسفانه چه ۲۵ سال پیش و چه امروزه، مفهومی چنان جا افتاده و تثبیت شده در محافل دینی و مذهبی ما نیست. نقد میکنیم، میگویند تضعیف کرد یا توهین کرده است. حالا اصلا تضعیف هم باشد. بالفرض من کتابی را نقد کردم و یا فردی را نقد کردم و تضعیف شده؛ خب شده باشد، وظیفه من نقد است و اینکه اشکالات را بگویم. اتفاقا نقد باعث تقویت میشود، باعث تضعیف نمیشود.
به قول یک نویسنده، هنگامی که من کسی را نقد میکنم، از دو حال خارج نیست؛ اگر آن مطالب اشتباه باشد، او خودش را اصلاح میکند، و اگر مطالبی که او گفته اشتباه نباشد، من فکرم را اصلاح میکنم. و باز حصر عقلی پیش میآید و از دو حال خارج نیست، یا وارد است یا وارد نیست، اگر وارد نیست که بنده تضعیف نمیشوم، اگر اشکال وارد باشد، من خودم را اصلاح میکنم. اما چون نقد مفهومی چندان جا افتاده و تثبیت شده نیست، حتی هنگامی که آینه پژوهش در همان سالهای اول منتشر میشد، یک فرد محترمی در یک محفل دینی در قم تردید کرده بود در انتشار این مجله، و گفته بود شاید اشکال داشته باشد، اینها دارند غیبت نویسندگان را میکنند، و اشکالات را گوشزد میکنند. یعنی چنین تصدیق و تصوری بود. با اینکه مفاهیم دینی ما به ما کاملا اجازه نقد میدهد. به تعبیر سعدی:
ستایشسرایان نه یار تواند / نکوهشکنان دوستدار تواند
هر آن کس که عیبش نگویند پیش/ هنر داند از جاهلی عیب خویش
آن چیزی که باعث اشتباه عدهای میشد، این بود که تصور میکردند کتاب دینی مقدس است، حال آنکه دین کتابی مقدس دارد، اما کتابهای دینی مقدس نیست. هیچ کتابی و هیچ شخصیتی فراتر از نقد نمیتواند بنشیند. کلّ بنی آدم خطّاء. همه ما خطاکاریم. همه ما جائزالخطائیم، یا به گفته یک نفر، واجبالخطا هستیم، یا سراپا خطا هستیم. لذا باید چراغ نقد روشن باشد. این چراغ را در حوزه کتاب و اطلاعرسانی، مجله آینه پژوهش منتشر کرد و بحمدﷲ ۲۵ سال گذشته و امیدوارم ۲۵ سال دیگر هم بگذرد و جشن پنجاهمین سالگرد آینه پژوهش در همین جا برپا شود. دستمریزاد میگوییم به سردبیر محترم مجله آینه پژوهش، جناب آقای مهدویراد.