اشاره: حجتالاسلام والمسلمین دکتر کریم خانمحمدی تحصیلکرده حوزه علمیه زنجان و قم است که همراه دروس حوزوی، رشته جامعهشناسی را نیز تا مقطع دکتری ادامه داده و هماکنون عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم است.
به نظر شما حق الناس چه اهمیتی در اسلام دارد؟
علما حقوق را به سه بخش بلکه به چهار بخش «حق ﷲ»، «حق النفس»، «حق الناس» و «حق دنیا» تقسیم کردهاند. در کتاب مصباحالشریعه – منسوب به امام صادق(ع) – آمده است: «اصول المعاملات تقع علی اربعه اوجه: معامله ﷲ، و معامله النفس، و معامله الخلق، و معامله الدنیا». طبق این روایت میتوان گفت چهار نوع تعامل وجود دارد که در اینجا حقالناس مد نظر است. اگر کسی حقﷲ را ضایع کرد باید آن را ادا کند؛ مانند: نماز و روزه؛ اما اگر کسی توبه کرد و عمرش کفاف ادای آن را نداد، آمرزیده میشود و خدا از حق خود خواهد گذشت. در حقالنفس – مانند شرابخواری یا مواردی که انسان به خودش ظلم میکند و مربوط به خود فرد است – در صورت توبه و عدم تکرار، توبهاش پذیرفته میشود و نیاز به جبران نیست. در حقالناس اگر کسی به دیگری ظلمی روا داشته یا اموال دیگری را ضایع کرده و مانند این موارد، توبه شخص به هیچ وجه بدون جبران آمرزیده نمیشود و باید حقالناس را ادا کند. این نشان میدهد که اهمیت حقالناس حتی از حقﷲ و حقالنفس هم بیشتر است. حدیثی در وسایل الشیعه (ج۱۲ ص۲۹۲) از امام صادق(ع) روایت شده که میفرماید: «ما من مومن یعین مومنا مظلوما الا کان افضل من صیام شهر و اعتکافه فی المسجد الحرام و ما من مومن ینصر اخاه و هو یقدر علی نصرته الا و نصره ﷲ فی الدنیا و الاخره و ما من مومن یخذل اخاه و هو یقدر علی نصرته الاخذله ﷲ فی الدنیا و الاخره»؛ یعنی «هیچ مؤمنی نیست که مؤمن ستمدیدهای را یاری کند، مگر آنکه (ثواب) این عمل، از روزه و اعتکاف یک ماه در مسجد الحرام برتر است؛ و هیچ مؤمنی نیست که توان یاری کردن برادر خود را داشته باشد و او را یاری کند مگر آنکه خداوند او را در دنیا و آخرت یاری میکند؛ و هیچ مؤمنی نیست که توان یاری کردن برادر خود را داشته باشد و او را به حال خود رها سازد مگر آنکه خداوند او را در دنیا و آخرت به خود واگذارد».
بنابراین اگر ما به دیگران کمک کنیم، خدا نیز ما را کمک خواهد کرد. دربارة اهمیت حقالناس میتوانم اینگونه جمعبندی کنم که از میان حقوق چهارگانه حقالناس بیش از همه اهمیت دارد؛ زیرا حقﷲ قابل جبران و در صورت عدم جبران قابل عفو است. حقالنفس نیاز به جبران ندارد؛ زیرا فرد به خود ظلم کرده است؛ اما حقالناس بدون جبران آمرزیده نمی شود. کسی که حقالناس را رعایت نکند، حقﷲ را رعایت نخواهد کرد. روایت داریم که شهدا به بهشت می روند اما اگر حقالناس به گردن شهید باشد، خداوند از جانب آنها جبران خواهد کرد که نشان از اهمیت حقالناس دارد.
چرا خداوند از حق الناس نمیگذرد؟
به این دلیل که خداوند عادل است و حق گذشت را ندارد. در اینجا سوالی مطرح میشود که آیا خداوند قادر به انجام هر عملی است؟ یعنی آزاد مطلق است؟ خیر، خداوند برخی از امور را نمیتواند انجام دهد. در روایات آمده که غیرمسلمانی در مدینه از حاکم سؤالاتی دربارة آنچه که خداوند قادر به انجام آن نیست پرسید و حاکم از پرسشها برآشفت. این مسئله به گوش حضرت امیر(ع) رسید؛ وی حاکم را به آرامش توصیه کرد و فرمود: اگر شما با تندی برخورد کنید، آنگاه خواهند گفت که اسلام دین ضعیفی است و به دلیل اینکه نمیتواند پاسخ این سؤالات را بدهد، خشمگین گشته است. سپس حضرت رو به آن مرد کرد و فرمود: خداوند نمیتواند برای خود شریک قایل شود و برای خود شریک خلق کند.
طبق تعبیر شهید مطهری خدا قادر به انجام هر کاری نیست؛ لذا نمیتواند برای خود شریک قایل شود یا ظلم کند. بنابراین نتیجه میگیریم اگر خداوند از حقالناس بگذرد، ظالم را مجازات نکند و به داد مظلوم رسیدگی نکند، در این صورت با عدالت خداوند منافات خواهد داشت.
به نظر شما آیا حقالناس با عدالت و حکمت الهی رابطه دارد؟
حقالناس هم با عدالت انسانی و هم با عدالت الهی رابطه دارد. در مورد عدالت انسانی شخص عادل باید حقالناس را رعایت کند؛ لذا امام جماعت که از شروطش عادل بودن است، در صورت رعایت نکردن حقالناس عادل نیست. در مورد عدالت خدا نیز چنانچه خداوند از حقالناس بگذرد، عادل نخواهد بود.
حقالناس چه ابعادی دارد؟
حقالناس ابعاد بسیاری دارد؛ اما به نظر من میتوان آن را به دو بعد مادی و غیرمادی تقسیمبندی کرد. بعد مادی حقالناس را مردم خوب درک میکنند؛ منظور از بعد مادی اموالی است که از انسان ضایع میشود؛ مانند اموالی که به سرقت میرود یا خیانت در امانت. امام زینالعابدین(ع) در روایتی فرمودهاند: «به خدا قسم اگر آن شمشیر آغشته به خون پدرم را به من امانت بسپارند، بدون خیانت آن را بازمیگردانم». معمولاً افراد متدین از بعد مادی حقالناس آگاهند و از آن غفلت نمیکنند؛ اما بعد غیرمادی حقالناس (مانند وقت و زمان دیگران، دیر رسیدن بدون عذر به قرار ملاقات و…) بیشتر مورد غفلت قرار میگیرد.
در حکومت اسلامی چه ابعادی را برای حقالناس میتوان مطرح کرد؟
تفاوت حکومت اسلامی با سایر حکومتها در التزام به رعایت حقوق انسانی و اسلامی است. بهنظر میرسد در حکومت اسلامی میتوان سه بعد را برای حقوق ترسیم کرد: ۱. حق مردم بر حکومت؛ ۲. حق حکومت بر مردم؛ ۳. حق مردم بر مردم.
در بعد مردم بر مردم چه در جوامع اسلامی و چه سکولار، افراد نسبت به یکدیگر حقوقی دارند که باید رعایت کنند. در حکومتهای غیراسلامی یا سکولار، دغدغه شرعی وجود ندارد؛ اما برای خود رسالت مدنی قایل هستند. در حکومتهای دینی باید برای رعایت حقوق، رسالت قایل شد؛ یعنی حاکم باید ببیند که مردم حقوق یکدیگر را رعایت میکنند یا نه و اجازه تجاوز به حقوق دیگران را نخواهد داد؛ این رسالت حکومت است.
حق مردم بر حکومت این است که حکومت به عدالت رفتار کند، از حقوق مردم صیانت کند و اجازه ندهد که به کسی ظلم شود. اگر در یک جامعة اسلامی به یک نفر ظلم شد، حاکم مسئول است. در روایات شنیدهایم که حضرت امیر پس از غارت خلخال از پای یک زن یهودی فرمودند: «اگر مسلمانی از این غم بمیرد بر او عیبی نیست». حضرت بهعنوان حاکم اسلامی خود را مسئول میداند که حتی به شهروندان غیرمسلمان نیز رسیدگی کند. البته حکومت نیز بر مردم حقی دارد و مردم باید در راستای اجرای عدالت از حکومت حمایت کنند.
آیا حقالناس در ادارههای ما رعایت میشود؟
این سؤال را باید از مردم پرسید و نیاز به یک تحقیق میدانی در این زمینه دارد؛ اما بنده بهعنوان یکی از افراد جامعه و همچنین یک جامعهشناس (جامعه شناسان شامة قویتری نسبت به سایر مردم دارند) در مراجعاتی که به ادارات داشتم، احساس میکنم حقالناس در ادارات به شکل مطلوب رعایت نمیشود. در اینجا بد نیست به طنزی که چند سال گذشته در این زمینه بین مردم رایج شده بود اشاره کنم. از شخصی پرسیدند اگر صدام را بگیری با او چه میکنی؟ در جواب گفت: به او پروانة ساختمانی خواهم داد و برای گرفتن مجوز ساخت به ادارات ایران خواهم فرستاد و چندینبار این کار را تکرار خواهم کرد؛ زیرا این کار از صدبار اعدام کردن برای او بدتر است! البته این طنز یک مقدار اغراق است؛ اما نشان از نارضایتی مردم از ادارات دارد.
به نظر شما چه مشکلی وجود دارد که در ادارههای ما حقوق مردم رعایت نمیشود؟
به نظرم دو مشکل وجود دارد: ۱. مشکل فردی؛ ۲. مشکل ساختاری.
مشکل فردی یعنی اینکه گاهی ممکن است کارمند ادارهای انسان بیتقوایی باشد که حقالناس را رعایت نمیکند؛ مثلاً کار ارباب رجوع را که در زمان کوتاهی قابل انجام است طول میدهد یا ارباب رجوع را تحقیر میکند؛ این خود از مصادیق غیرمادی حقالناس است. گاهی بعد مادی ارباب رجوع نیز ضایع میشود؛ مانند رشوه گرفتن برخی از کارمندان. بهنظر همة فقها کارکنان حقوق میگیرند که به حقالناس برسند. راهکار پیشنهادی برای حل مشکل فردی، فزونی تقواست که نیاز به کار فرهنگی دارد و باید روحانیون، مساجد و رسانهها جهت با تقوا کردن مردم فعالیت بیشتری انجام دهند و مفهوم تقوا را برای مردم تبیین کنند. تقوا در عرصة اجتماعی متبلور میشود؛ نه در عرصة عبادی. انسان باتقوا در محیط کار شناخته میشود و تنها عمل به عبادات معیار باتقوا بودن فرد نیست. امام صادق(ع) میفرماید: «لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شیء اعتاده فلو ترکه استوحش بذلک و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته»؛ «نگاه نکنید به طول رکوع و سجده نمازگزار؛ چون این کاری است که به آن عادت نموده و اگر ترک گوید چهبسا موجب وحشت و پریشانی فکری او گردد. اگر میخواهید او را بشناسید، نگاه کنید به راستگویی و ادای امانتش» (اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامانه، ح۱۲)؛ یعنی این دوصفت میتواند حاکی از خوبی اخلاق و حسن سریرهاش باشد.
اخیراً به حدیث زیبایی از پیامبر(ص) برخورد کردم که فرمودهاند: «میخواهی بدانی که حج تو مقبول است یا نه؟ اگر مشاهده کردی بعد از بازگشت از حج احوالاتت چون گذشته است، بدان که حج تو مقبول نیست. اما اگر دیدی بعد از انجام حج متحول گشتی و گناهان گذشته را تکرار نمیکنی، بدان که حج تو مقبول درگاه خداوندی است».
اما مشکل ساختاری یعنی ساختار ادارات ما طوریست که گاهی به افراد ظلم میشود و کارمند در این زمینه مقصر نیست. برخی قوانین بهگونهای هستند که باعث اتلاف وقت ارباب رجوع میگردند و خود مانع تسهیل امورند.
بهنظر بنده در ایران ما با هر دو مشکل فردی و ساختاری روبهرو هستیم. بهلحاظ فردی ما بهگونهای برخورد کردیم که فرد تصور میکند تنها با انجام عباداتی چون نماز و روزه به بهشت خواهد رفت؛ در حالی که شهید مطهری معتقد است عمل مهم است؛ نه باور. برخی معتقدند باور، آدمی را به بهشت خواهد برد؛ در حالی که عمل اجتماعی مهم است. بهلحاظ مشکل ساختاری، قوانین ادرات ما بهروز نیست؛ در کشورهای پیشرفته، گرفتن مجوز طی یک روز بلکه کمتر میسر است؛ اما در ایران گرفتن همان مجوز شاید شش ماه طول بکشد و این مشکل ساختاری سیستم است.
آیا میان نماز اول وقت و حقالناس در ادارهها تعارض برقرار است؟ چه زمانی کارمندان میتوانند به نماز اول وقت یا جماعت بروند؟
اگر مردم به نماز جماعت توجهی نداشته باشند، به مرور دین و تقوا را به فراموشی خواهند سپرد. در برخی ادارات که بهطور مستقیم با ارباب رجوع سر و کار ندارند، برگزاری نماز جماعت موجب اتلاف وقت ارباب رجوع نخواهد شد؛ اما در برخی دیگر از ادارات که مستقیما با ارباب رجوع سروکار دارند (مانند ادارات برق، آب، شهرداری و…) نماز جماعت با حقالناس تعارض دارد. بهنظر همة فقها خواندن نماز به جماعت مستحب است؛ اما ضایع کردن حق مردم حرام است؛ مگر اینکه در این زمینه قانونی وضع شود؛ مثلاً اینکه بعد از اذان، تمام کارمندان تا ۲۰ دقیقه میتوانند نماز خود را بخوانند و این اگر بهصورت قانون درآید، دیگر باعث ضایع شدن حق ارباب رجوع نخواهد شد؛ زیرا ارباب رجوع خواهد دانست که در آن زمان کارمندان حضور ندارند.
در ادارات، نماز جماعت باید خوانده شود؛ منتهی باید بهصورت رسمی به همگان اعلام شود یا خود نهاد اجازه بدهد. طولانی کردن بیش از حد مراسم نماز جماعت به استنباط بنده شایبه حرمت دارد؛ البته حکم اجتهادی نمیدهم.
جملة آشنا و تکراری «مدیر در جلسه است» شما را یاد چه چیزی میاندازد؟
اصل کار مدیر حضور در جلسه است و اینکه مردم برای انجام کارهای خود به مدیر مراجعه میکنند نشان از مشکل ساختاری است. ما برای انجام امورمان نباید به مدیر مراجعه کنیم و کارکنان باید بتوانند خواستههای کاری اربابرجوع را برآورده کنند تا دیگر نیاز به مراجعه به مدیران نباشد. همانطور که اشاره شد مردم بهدلیل وجود مشکل ساختاری به مدیران مراجعه میکنند. در سفری که به یکی از کشورها داشتم گفتم چگونه میتوان مسئولین، نمایندگان و وزرا را ملاقات کرد؟ گفتند ملاقات آنان به سهولت امکانپذیر است؛ عدهای از آنان صبح زود در پارک دوچرخهسواری می کنند و کمترکسی به آنان مراجعه میکند!
برگزاری جلسات مکرر و تکراری در ساعات اداری که حتی گاهی خروجی مثبتی نیز ندارد باعث سردرگمی مراجعین میشود؛ آیا این از مصادیق عدم رعایت حقوق مردم نیست؟
همانطور که گفته شد، بخشی از کار مدیران حضور در جلسه است و در آن جلسات قانون وضع میکنند. امروزه اصطلاحی به نام دولت الکترونیک وجود دارد؛ کارها را بهگونهای نهادینه کردهاند که دیگر نیاز به حضور مستقیم ارباب رجوع نیست و برخی امور بهطور اتوماسیون صورت انجام میشوند. سیستمها چنان پیشرفته شدهاند که دیگر افراد اصلا ًوقتشان ضایع نمیشود؛ اما متأسفانه در ایران، سیستم مندرس است؛ لذا برای برگزاری جلسات نمیتوان نسخه پیچید و باید ساختار اصلاح شود تا موجب سر درگمی ارباب رجوع نشود.
عدم رعایت حقوق مردم توسط مسئولین، موجب بروز کدام مشکلات اجتماعی میشود؟
بیتقوایی از مسئولین به مردم سرایت می کند. در روایات آمده که «الناس علی دین ملوکهم»؛ «مردم بر دین حاکمانشان هستند». حاکمان با تقوا به مرور زمان باعث باتقوا شدن مردم میشوند و بالعکس، بیتقوایی حاکمان به مردم نیز سرایت خواهد کرد. هرچند مسئولین از دل مردم برخاستهاند یعنی در نهایت اگر تودة مردم باتقوا باشند، جامعه باتقوا خواهد شد. براساس اندیشه جامعهشناسان، «قدرت» عنصر مهمی است؛ اگر مسئولین در ادارات حق مردم را رعایت نکنند، مردم نیز آن را به جامعه منتقل میکنند و حق دیگران را رعایت نخواهند کرد.
علامه طباطبایی در المیزان تحلیلی دارد؛ میفرماید: اگر حاکم ظالم باشد، حقوق وزرا را رعایت نمیکند؛ وزرا نیز به استانداران، آنها نیز به مسئولین زیردست خود ظلم میکنند تا نوبت به مردم می رسد؛ آنگاه مردم نسبت به هم ظلم خواهند کرد. حلقة آخر این زنجیره خانواده خواهد بود. در چنین جامعهای که ظلم نهادینه شود، اعضای خانواده مورد ظلم قرار میگیرند. به لحاظ روانشناختی اینگونه نیست که انسان بهدلیل ظلمی که در حق وی شده، او را از ظلم به دیگری بازدارد؛ بنابراین اگر در ادارهای حقی از ارباب رجوع ضایع شد و به کار وی رسیدگی نگردید، در خارج از اداره به دیگران ظلم خواهد کرد.
وظیفه مسئولان و حاکمیت برای اصلاح این وضع چیست؟
مسئولین و حاکمیت همانطور که قبلاً گفته شد، نسبت به افراد و ساختار وظیفه دارند؛ اما وظیفه حاکمیت نسبت به افراد این است که باید در جهت ارتقای فرهنگ جامعه تلاش کنند و در مردم نهادینه شود که عمل مهم است؛ نه باور.
اصلاح ساختار از مسئولیتهای عمدة حاکمیت است. برای اصلاح ساختار چند پیشنهاد دارم:
۱) استفاده از افراد متخصص: فرد هرچه قدر هم باتقوا باشد، اگر کاردان و متخصص نباشد نمیتواند امور را به نحو احسن انجام دهد؛ مثلاً شما میخواهید مسئولی را انتخاب کنید؛ از میان افراد باتقوا متخصصتر را برمیگزینید که این خود یک الگوست. الگوی دیگر این است که از میان متخصصین، افراد با تقوا را انتخاب کنیم که بنده الگوی دوم را ترجیح میدهم. متأسفانه در ادارات به افراد کاردان و متخصص میدان داده نمی شود. لذا یکی از راهکارها این است که به تخصص افراد توجه بشود.
۲) اهمیت دادن به تحقیق و بررسی جامعهشناختی و انتقال درست نتایج آن به مسئولان: متأسفانه در کشور ما گاهی سانسور وجود دارد؛ نتایج تحقیقات بهدرستی منتقل نمیشود و وضعیت را ایدهآل نشان میدهند که بهنظر من این خیانت است در حق مردم.
۳) نظارت و کنترل قوی در ادارات: برخی تصور میکنند گماردن افراد صرفاً با تقوا، برایشان مصونیت ایجاد میکند و دیگر نیازی به نظارت و کنترل آنها نیست؛ در حالی که از منظر جامعهشناختی، انسان هیچگاه ثابت نیست و همان شخص باتقوا ممکن است بعد از مدتی در سیستم دچار انحراف شود. حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند: «منِ روحانی هم اگر به حکومت عدل اسلامی عمل نکنم، من نیز طاغوتم»!. زمانی که امام با آن تقوا این فرمایش را میفرمایند، ما مسئولین باید توجه ویژهای به این مسئله داشته باشیم.
۴) وضع قوانین متناسب: متأسفانه برخی قوانین دستوپاگیرند. از نظر جامعهشناختی وجود قوانین بسیار، موجب خستگی و دلزدگی افراد خواهد شد و به آن عمل نخواهند کرد. ما باید حدود حرامها را بیان کنیم. در ادارات حدودی وجود دارد که ما وضع کردیم؛ باید آن را محدود کنیم و به جد از آن دفاع کنیم؛ در غیر این صورت فضای آنومیک ایجاد خواهد شد؛ یعنی جرم و جنایت در جامعه افزایش پیدا خواهد کرد و در این مرحله جامعه با هرج و مرج و آنارشیست روبهرو میشود.
۵) استفاده از الگوهای بشری: در کشورهای پیشرفته، حقوق مردم بهخوبی رعایت میشود. بنده نمیگویم تابع آنها شویم؛ بلکه باید نکات مثبت را از کشورهای دیگر الگو بگیریم – نکات منفی را حذف کنیم – و آن را در رسانههای خود منعکس کنیم.
در پایان اگر نکتهای هست بفرمایید؟
بنده معتقدم اگر به اسلام اصیل و سیرة پیامبر(ص) برگردیم، مشکلات حل خواهد شد. پیامبر(ص) هنگام اقامة نماز جماعت، گاهی نماز را کوتاه میکردند؛ هنگامی که علت را از حضرت جویا میشدند ایشان میفرمودند: «گریة کودک را نشنیدید؟ نماز را کوتاه کردم تا مادرش به او رسیدگی کند»! یا در هوای بارانی نماز جماعت را کوتاه میکرد تا مردم اذیت نشوند. از مسئولین میپرسیم که آیا جلسة شما مهمتر از نماز پیامبر(ص) است؟
کلام خود را با حدیثی خاتمه میدهم؛ طبری در «الآداب الدینیه للخزانه المعینیه» (ترجمة عابدی) به نقل از میمون بن مهران آورده: «امام حسن مجتبی(ع) در مسجد معتکف بود و من نزد او نشسته بودم که مردی آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، شخصی از من طلب دارد و به این جهت میخواهد مرا به زندان بیاندازد. امام فرمود: به خدا قسم اکنون ثروتی ندارم که قرض تو را بپردازم. آن مرد گفت: شما با او صحبت کنید تا به من مهلت دهد. امام کفش خود را پوشید که حرکت کند. من به امام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا؛ آیا اعتکاف خود را فراموش کردید؟ حضرت فرمود: فراموش نکردم؛ ولی از پدرم شنیدم که پیامبر(ص) فرمودهاند: «هرکس برای برآورده شدن حاجت برادر دینی خود تلاش کند، گویا هزار سال خدا را عبادت کرده است؛ در حالی که روزها روزه گرفته و شبها به نماز ایستاده است».
این نشان از اهتمام پیامبر(ص) و ائمه(ع) به کار مردم دارد و اینکه کار مردم از اعتکاف امام حسن مجتبی(ع) مهمتر است.
Mehdi Azimi
با عرض سلام و خسته نباشی
خیلی ممنونم بابت نکته نظرات خوب اشاره شده به موضوع حق الناس ، ان شاءالله مردم کشورمون بالاخص مسئولین به موضوع حق الناس توجه کنند. توجه به موضوع خیر و برکت به جامعه مان میرساند.
باتشکر