در این واقعیت شکی نیست که فرهنگ شالوده و اساس هویت یک اجتماع است؛ بهگونهای که بیتوجهی و کمتوجهی به آن بهمنزله ظهور و بروز آسیبها و مخاطراتی بس بزرگ برای کلیت جامعه است و از این بابت باید به هشدارهای فرهنگی توجه کامل داشت.
با نگاهی به آموزههای دینی و دقت و ژرفنگری در اینباره و همچنین توجه و عنایت جدی به بیانات و رهنمودهای امام راحل و رهبر معظم انقلاب، بهخوبی به این حقیقت رهنمون میشویم که امروز فرهنگ و باورهای اسلامی – ایرانی، اساس هویت جمعی ما را میسازد.
در این میان، حاکمیت اسلامی که بخش اصلی آن در دولت تبلور یافته، نقش و رسالت مهمی در عرصه و ساحت فرهنگ برعهده دارد؛ در این خصوص دولت، هم وظایفی دارد و هم انتظاراتی؛ کما اینکه درباره نقش مردم و نهادهای مردمی یا بخش خصوصی نیز میتوان اینگونه نظر داشت.
یکی از مشکلات جدی امروز در عرصه فرهنگ به اعتقاد بنده، ناظر به عدم هماهنگی و یکپارچهنگری در سیاستگذاری، برنامهریزیها و بهخصوص مرحلهی اجراست؛ بهویژه درباره ارگانها و نهادهایی که وظیفه اصلیشان همانا فرهنگسازی و حراست از فرهنگ ایرانی – اسلامی است.
گذشته از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که بحث آن جداست، نهادها و ارگانهایی چون آموزش و پرورش، آموزش عالی و رسانههای جمعی، وظیفه اصلیشان تعلیم و تربیت و فرهنگسازی در جامعه است؛ اما باید از جای بالاتر فعالیت اینها را رصد کرده و در راستای هماهنگی هرچه بیشتر آنها بهمنظور حصول نتایج و دستاوردهای موردنظر کوشید. متأسفانه در شرایط کنونی وضع بهگونهای شده که هرکدام از این نهادها مثل جزایری مستقل و جدای از هم کار خود را میکنند؛ حال آنکه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند هماهنگی و انسجام فرهنگی در اینباره هستیم.
از سوی دیگر رسانههای جمعی و نیز نهادهایی که کار تربیتی، اعتقادی و ترویجی در جامعه انجام میدهند – مثل مساجد و هیئتهای مذهبی – هم گاهی در انجام وظایف با دیگر نهادها و تشکلها، چندان هماهنگ و منسجم نیستند. درواقع اینها نیز به سیاستگذاری و برنامهریزی هدفمند و منسجم نیاز دارند تا با آموزش و پرورش، رسانه و آموزش عالی هماهنگ شوند و از این رهگذر، شاهد همافزایی نهادها و نتایجی بهتر در عرصه فرهنگ باشیم.
بیگمان حوزههای علمیه و نهاد روحانیت نیز بهجهت جایگاه عظیم و رفیعی که دارند، تأثیر بهسزایی در فرهنگسازی جامعه دارند. اساساً حاکمیت و دولتها نمیتوانند خود را از نقشآفرینی حوزویان – بهخصوص در عرصه حساس و پیچیده فرهنگ – مستغنی بدانند. تأکید ویژه بنده بر لزوم هماهنگی و انسجام در فعالیتهای فرهنگی بدین خاطر است که به هر حال نباید در عرصه فرهنگ برای مردم یک نوع حیرانی و سرگردانی ایجاد شود که بالاخره کدام سیاست و روش درست است؟ کدام نهاد و تشکل خوب عمل میکند و از این دست قضایا. بهعبارت دیگر عدم هماهنگی بین بخشی که دست حوزه است و یا با آن مرتبط است و آن قسمتی که دست حکومت و دولت است، برای مردم ایجاد مشکل کرده و میکند که باید از آن برحذر بود؛ مثلاً در بحث سبک زندگی، الگویی را در رسانه معرفی و ترویج میکنیم که گاه با آنچه در هیئات مذهبی گفته میشود یا یک روحانی در بالای منبر میگوید، متفاوت است و این سرگردانی برای مردم ایجاد میشود که بالاخره کدام درست است و باید به کدام قول و حرف عمل کرد؟
در مقوله مهم اقتصاد مقاومتی که رهبر فرزانه انقلاب سیاستها، چارچوبها و بایستههای آن را به قوای سهگانه اعلام کردهاند نیز باید به این نکتهی کلیدی توجه کرد. خوشبختانه حوزههای علمیه نیز که دغدغه کار فرهنگی دارند به این مسئله توجه جدی نشان دادهاند؛ اما مهم آن است که یک نوع هماهنگسازی و یکپارچهسازی صورت گیرد تا فرهنگسازی در این رابطه به منصه ظهور برسد و شاهد بروز نتایجه مطلوب در عرصه اقتصاد مقاومتی باشیم.
طبیعتاً خود حاکمیت و دولت نقشی جدی در این باره دارد و عملکرد اقتصادی و سیاسی دولت در اینباره بسیار تأثیرگذار است. به تعبیر دیگر، همهی نهادها در شکلگیری و ترویج فرهنگ نقش دارند؛ زیرا فرهنگسازی حاصل کار همهی نهادها و دستگاههاست؛ همانگونه که از نظر مقام معظم رهبری نیز بدون نقشآفرینی و مشارکت مردم نمیتوان شاهد رشد و تحول فرهنگی چندانی در کشور بود؛ از این رو این یک حرف درست و منطقی است که ما باید به دنبال مردمی کردن اقتصاد و فرهنگ باشیم (سخنرانی آغاز سال ۱۳۹۴؛ حرم مطهر رضوی).
بیشک تعامل حوزههای علمیه و دولت در عرصه فرهنگ، امروز یکی از مهمترین نیازها برای رشد و تعالی فرهنگ جامعه است. بهلطف الهی قدمهای خوبی در این باره برداشته شده؛ اما با توجه به حجم انبوه تهاجم نرم (فرهنگی) دشمن، کافی نیست و باید در اتاقهای فکر دربارهی راهکارهای توسعه اینگونه تعاملات بحث و گفتوگو شود.