معرفی: آیتﷲ سید جعفر مرتضی عاملی در سال ۱۳۶۴ق در جنوب لبنان بهدنیا آمد. نسب خاندان پدریاش به «الحسین ذوالدمعة »، فرزند زید، فرزند امام سجاد(ع) میرسد. در ۱۳۸۲ق برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف سفر کرد و در آنجا مدرسهی آیتﷲ بروجردی و «جامعة النجف الدینیة» را برای اقامت برگزید و به تحصیل علوم دینی مشغول شد. وی پس از شش سال به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و به پژوهش دربارهی مسایل تاریخی و عقیدتی شیعه همت گماشت.
از فعالیتهای مهم علامه جعفر مرتضی عاملی ـ در سالهای اقامت در قم ـ میتوان به پژوهش در زمینههای مختلف تاریخ و عقاید شیعه، راه اندازی «منتدا» یا «مدرسه علمیه جبلعاملیها» و تدریس برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس اشاره کرد. در همین سالها وی از ارائهی مشاورههای تحقیقاتی به طلاب لبنانی و تأمین شرایط مناسب برای تحصیل آنها نیز غافل نبود.
علامه، اواخر سال ۱۹۹۳م پس از ۲۵ سال اقامت در شهر مقدس قم، بهسوی موطن خود رهسپار شد و تلاشهای علمی، پژوهشی و تربیتی خود را در جنوب لبنان ـ که آن زمان در اشغال اسرائیل بود ـ ادامه داد. وی در این سالها علاوه بر پژوهش در زمینهی تاریخ و عقاید شیعه و تأسیس مرکزی تحقیقاتی در بیروت، به برگزاری جلسات مختلف برای جوانان شیعهی لبنانی همت گماشت و از این راه، نسلی از فعالان مذهبی در میان شیعیان لبنان بهوجود آورد. یکی از مهمترین اقدامات نهادی ایشان در مسیر آموزش مبانی اعتقادی، تأسیس حوزهی علمیهای ـ در سال ۱۳۷۷ش ـ در شهر بیروت است. دفاع پرشور از حریم امامت و ولایت و تلاش مستمر در پاسخگویی به شبهاتِ مبنایی ـ اعتقادی، از اقدامات درخشان سالهای اقامت علامه سید جعفر مرتضی عاملی در لبنان است. از ایشان آثار بسیار زیادی در دفاع از حریم تشیع باقی مانده است که از جمله آنها میتوان به کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی ﷲ علیه وآله وسلم » در سی و پنج جلد اشاره کرد.
با تشکر از اینکه اجازه فرمودید ساعتی در خدمت حضرتعالی باشیم؛ موضوع مورد توجه ما ویژگیهای خاص و منحصر به فرد حوزه علمیه نجف و قم و بهتبع آن برخی تعاملات یا احیاناً تقابلهای این دو حوزه است؛ حضرت عالی ابتدای دوران تحصیلات حوزوی خود را در نجف گذراندید و سپس عازم قم شدید. بفرمایید علت هجرت شما از نجف به قم چه بود؟
بسم ﷲ الرحمن الرحیم؛ بنده توفیق داشتم آغاز دوران تحصیل خود را در حوزه نجف باشم. شش سال در این حوزه از محضر بزرگان مختلفی بهرهمند شدم. حدود سال پنجم بودم که مرحوم والد اصرار کردند برای ادامه تحصیل به قم بروم. خب علت این مسأله برای من خیلی روشن نبود و بنده هم مایل نبودم به قم بروم؛ به هرحال تازه در نجف مستقر شده بودم و انس گرفته بودم.
حضور بنده در نجف حدود سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ هجری و مصادف با برههی بسیار حساس و ناآرام سیاسی در عراق بود. فضای سیاسی عراق بسیار ناآرام بود و هرازچندی کودتایی روی میداد و طبعاً بر فضای اجتماعی و حتی درس خواندن طلبهها بسیار اثر میگذاشت. عبدالکریم قاسم کودتا میکرد؛ بعد از آن عبدالسلام عارف و همینطور تشنجات سیاسی ادامه داشت.
وقتی بنده اصرار پدر و از سوی دیگر وضعیت بحرانی عراق را می دیدم تصمیم گرفتم استخاره بگیرم. مرحوم آیتﷲ کشمیری در پاسخ استخاره فرمودند: «زودتر به این سفر برود که برکات و خیرات بسیاری دارد.آینده ودین وعلم و .. همه خیرات در این سفر است»
وقتی بنده اصرار پدر و از سوی دیگر وضعیت بحرانی عراق را میدیدم، تصمیم گرفتم درباره نظر پدرم استخاره بگیرم. آن زمان مرحوم آیتﷲ کشمیری در زیر نردبان معروف حرم حضرت علی(ع) جلوس داشته و استخاره میگرفت. بنده خودم از ایشان استخاره نخواستم و به یکی از دوستان گفتم که شما از طرف بنده استخاره بگیرید. وقتی نوبت دوست بنده رسید در پاسخ استخاره فرمودند: «زودتر به این سفر برود که برکات و خیرات بسیاری دارد؛ آینده ودین وعلم و… همه خیرات در این سفر است». این استخاره عزم بنده را در هجرت به قم جدی کرد. البته دوستانم سعی میکردند بنده را از این تصمیم منصرف کنند؛ میگفتند شما زبان فارسی بلد نیستی، با قم آشنا نیستی و… اما بنده با توجه به مسایلی که عرض کردم تصمیم خودم را گرفته بودم.
دقیقاً چند ماه پس از ورود من به ایران، کودتاهای خونبار در عراق شدت گرفت و کار به جایی رسید که کمتر از یک سال بعد دولت عراق تصمیم گرفت کلیه طلاب ایرانی را با فوریت از عراق اخراج کند. واقعاً وضعیت اسفباری بر حوزه حاکم شد. طلاب و خانوادههای آنان را سوار کامیون کرده و از عراق اخراج میکردند؛ حتی لبنانیها را هم اذیت میکردند. اساساً دولت عراق نمیخواست حوزه نجف و روحانیت در عراق دوام و قدرت داشته باشد. حوزه و مرجعیت در بین مردم اثرگذار بود و همین امر تهدیدی جدی برای دولت محسوب میشد. عراق در دودهه چند کودتا را به خود دید و کودتا مساوی بود با خونریزی و آشوب و… . آن زمان واقعاً متوجه حکمت پاسخ استخاره شدم. در همین ایام پرآشوب الحمدلله بنده در قم و در نهایت آرامش در حال درس و بحث بودم.
اگر امکان دارد توصیفی از بافت جمعیتی و فضای فکری حوزه نجف در آن زمان بفرمایید.
فضای حاکم و بهتر است بگوییم مشکل نجف این بود که یک حوزه غیرعربی بود. اغلب فضلا و اساتیدش ایرانی، پاکستانی و… بودند و حتی طلاب عربزبان از عربستان و کویت و… کم بودند. خاطرم هست طلاب لبنانی در آن زمان حدود هفتاد نفر بودند؛ اکثراً در نجف و معدودی هم در کربلا حضور داشتند.
خب این بافت جمعیتی حوزه نجف باعث میشد فاصله زیادی بین حوزه و مردم ایجاد شود. اغلب طلاب خود را بیگانه با مردم میدانستند و بهخاطر غیرعراقی بودن نمیتوانستند با مردم ارتباط داشته باشند یا انگیزهای برای این کار نداشتند. البته معتقدم علاقه و رغبت خود عراقیها به تحصیل علوم دینی کمتر از دیگر بلاد است که این هم خود یکی از دلایل کمرنگ بودن حضور عراقیها در حوزه نجف بود.
فضای حاکم و بهتر است بگوییم مشکل نجف این بود که یک حوزه غیر عربی بود. اغلب فضلا و اساتید ایرانی، پاکستانی و .. بودند و حتی طلاب عرب زبان از عربستان و کویت و … کم بودند. خب این بافت جمعیتی حوزه نجف باعث میشد فاصله زیادی بین حوزه و مردم ایجاد شود.
از زمان حضور آقای حکیم و آقای خویی این ارتباط کمی بهتر شد؛ یعنی طلاب حوزه نجف در مواقع مختلف به بلاد عراق اعزام شدند و فضای تبلیغی بر حوزه نجف حاکم شد. مثلاً تعدادی از طلاب لبنانی به شهرهای مختلف اعزام شدند و گاهی نیز در آن شهرها به صورت دایم مستقر میشدند که برکات زیادی داشت. این حضور باعث تأسیس کتابخانهها و حتی مدارس علمیه در برخی شهرهای عراق هم شد؛ اقدامی که اثری جدی در بیشتر شدن ارتباط حوزه با مردم عراق داشت. خوب بهیاد دارم یکی از بزرگان بهنام شیخ محمدتقی فقیه علیرغم جایگاه اجتهاد و داشتن رسالهی عملیه، از سوی آیتﷲ حکیم به شهر «قلعة سکر» عراق اعزام شد؛ یا مرحوم شیخ مهدی شمسالدین به شهر «دیوانیه» عراق برای رسیدگی به امور دینی مردم اعزام شد. بسیاری از علما در شهرهای عراق و حتی به شهرهای کویت اعزام شدند.
حضور شما در قم مصادف بود با شکوفایی حوزههای علمیه به برکت تلاشهای مرحوم آیتﷲالعظمی بروجردی. شما حوزه علمیه قم را در آن زمان چگونه یافتید؟
خب حوزه قم نسبت به حوزه نجف یک فضای نوپا و جدید محسوب میشد. حوزه قم از زمان شیخ عبدالکریم حایری قوام گرفت. زمانی که این حوزه شکل میگرفت بیشتر توجه بزرگان آن به نیازهای جامعه بود. بزرگان حوزه دقت داشتند که چه مسایل و مشکلاتی در جامعه است و به تناسب آن دروس و فعالیتهای علمی حوزه شکل میگرفت.
در آن سالهای نخست شکلگیری حوزه قم توجه شد که چه چیزی مورد نیاز است و به نظرم تا حدود قابل قبولی هم خلأهای جامعه پر شد. در مقطعی نیاز به بحثهای تفسیری و اعتقادی بود که دیدیم حوزه قم با شخصیتهای علمی که داشت به خوبی توانست پاسخ بسیاری از شبهات را بدهد. این سنگ بنا باعث شد که حوزه قم در ادامه حیات خود با همین روند پیش برود و توجه اصلیاش به نیازهای جامعه باشد.
در حالیکه حوزه نجف تمام توجه و اهتمام خود را به سابقه بسیار طولانی خود صرف کرده بود و تمام تلاش خود را میکرد که میراثدار علمای گذشته خود باشد و نتیجهی آن، تمرکز صرف بر فقه و اصول بود. هرچه در درسها و بحثها میگذشت همگی حول محور فقه و اصول بود و حتی از برخی علوم مقدمه این دو علم مثل رجال، منطق و… هیچ خبری نبود. تصور میکردند این علوم از امورغیر مهمه و غیرضروری است. بهنظرم مهمترین تفاوت اصلی حوزه قم و نجف در آن سالهایی که ما حضور داشتیم همین امر بود.
جالب اینجاست که چون سنگبنای حوزه قم براساس نیازهای جامعه نهاده شده بود، با شکلگیری انقلاب اسلامی حوزه توانست به خوبی امتحان خود را پس دهد؛ چون در گذشته هم سعی میکرد خود را با جامعه منطبق کند. بعد از انقلاب بسیاری از امور مهم حاکمیتی که پیش از آن اصلاً در حوزه مورد توجه نبود پیش آمد. خب حوزه در مقابل نیازهای متعدد مثل فقه حکومتی، فقه القضاء و… قرار گرفت و دقیقاً علمایی توانستند وارد این عرصه شوند که تربیتشدگان دوران آیتﷲالعظمی بروجردی یا حتی آیتﷲالعظمی حایری یزدی بودند. واقعاً این امتیاز بسیار مهم حوزه قم است که تربیتشدگان آیتﷲالعظمی بروجردی میتوانستند در برابر بسیاری مسایل و نیازهای جدید پاسخگو باشند.
حوزه قم نسبت به حوزه نجف یک فضای نوپا و جدید محسوب می شد. زمانی که این حوزه شکل میگرفت بیشتر توجه بزرگان آن به نیازهای جامعه بود. بزرگان حوزه دقت داشتند که چه مسایل و مشکلاتی در جامعه است و به تناسب آن دروس و فعالیتهای علمی حوزه شکل میگرفت.
البته برخی آسیبها هم متوجه حوزه علمیه قم شد؛ یعنی بهخاطر نیازهای بسیار زیاد حکومت دینی به حوزه، مؤسسات بسیار زیاد تخصصی برای تأمین نیازهای حکومتی شکل گرفت که معتقدم سطح برخی از آنها عمیق نیست. در رأس هر مؤسسهای یک فاضل و استادی حضور دارد که میخواهد مثلاً به مسأله قانون تجارت بپردازد؛ تعدادی هم شاگرد و پژوهشگر اطراف خود جمع میکند؛ اما بهدلایل مختلفی این کارها عمیق نمیشوند و در همان مسایل سطحی باقی میمانند. الان آمارها میگوید بیش از سیصد و پنجاه مؤسسه در قم فعالیت میکنند که اغلب آنها نوپا هستند. باید این مؤسسات آسیبشناسی جدی شوند.
در زمان ما حوزه قم کمتر از هزارنفر طلبه داشت؛ اما هم اینک براساس آمارهای موجود بیش از سی تا چهل هزار طلبه فقط در قم حضور دارند. واقعاً باید برای این تعداد طلبه و فاضل از جهات مختلف علمی و پژوهشی فکری کرد تا دچار کارهای علمی سطحی نشوند.
به نظر حضرتعالی چه زمینههایی برای ارتباط بیشتر حوزه علمیه قم و نجف وجود دارد و چگونه این دو حوزه میتوانند بیشتر از گذشته با یکدیگر مرتبط شوند؟
حوزه نجف یک حوزه بسیار آسیب دیده است. بیش از سی سال حاکمیت عراق مخصوصاً زمان صدام تا جایی که میتوانست این حوزه را متلاشی کرد. دهها و بلکه صدها نفر از علمای طراز اول آن را به شهادت رساند. حوزه نجف بعد از این دوران بسیار سخت، مجدداً میخواهد احیا شود. اگرچه از جهاتی ممکن است این ارتباط بسیار سخت باشد؛ اما بهنظر بنده حوزه قم میتواند به کمک حوزه نجف بیاید تا انشاء ﷲ این حوزهی کهن و با سابقه بتواند جایگاه گذشته خود را بیابد. البته متأسفانه در دوران بعد از صدام، عراق همچنان درگیر مصایب و مشکلات مختلف است که دعا میکنیم هرچه سریعتر این مشکلات برطرف شود.
موضوع دیگر مورد سوال ما آثار حضرتعالی است؛ برخی از این آثار به فارسی ترجمه شده و بسیاری دیگر هنوز ترجمه نشدهاند؛ به نظر شما کدام کتاب اهمیت بیشتری دارد و لازم است به فارسی ترجمه شود؟
سؤال سختی میپرسید! واقعیت این است که کتابهایی که بنده نوشتهام مانند فرزندان من هستند و من نمیتوانم تفاوتی بین آنها قایل شوم. همه آثار بنده ضرورت دارد که به فارسی ترجمه شوند.
از آثار بسیار مهم شما « الصحیح من سیرة النبی الأعظم» است. این کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شد؛ اما مورد انتقاد جدی شما قرار گرفت. آیا اعتراض حضرتعالی نتیجهای هم داشت؟
متأسفانه مترجم این کتاب علیرغم اینکه قبلاً چند اثر بنده را ترجمه کرده بود و انتظار میرفت به سلایق و دغدغههای بنده اشراف بیشتری داشته باشد، این کتاب را با اغلاط فاحش و حتی برخی حذف و اضافات مهم ترجمه کرد. بنده اعلام کردم این ترجمه مربوط به کتاب بنده نیست تا این مطالب در آینده بهنام بنده تمام نشود؛ از وزارت ارشاد هم خواستم جلوی انتشار این ترجمه را بگیرد که متأسفانه با گذشت چند سال هیچ ترتیب اثری داده نشده است.
تشکر از اینکه اجازه دادید ساعتی در خدمت شما باشیم و از محضرتان استفاده کنیم.