نهمین سال روز ارتحال حضرت استاد علامه محمد هادی معرفت رضوان ﷲ تعال علیه فرصتی است تا به بهانه تجلیل از خدمات طولانی مدت و ماندگار آن حضرت بخشی از ابعاد تلاش علمی ایشان را مرور کنیم. اهل فضل اتفاق دارند که استاد معرفت محوریترین کتابی که جزو دغدغههای طولانی سالها تلاش علمی و پژوهشی وی بود، تألیف تفسیری روایی جامع آرای فریقین از شیعه و سنی بود تا در آن حقانیت مکتب اهل بیت و درستی برداشتهای شیعیان با رویکردی منطقی و برهانی و با کمترین مؤونه و زحمت در بین دیگر مسلمانان باثبات برسد. چنانکه از امام رضا(ع) روایت شده که فرمودند: « رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ قَالَ یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ خدا مهر ورزی کند با کسی که امر ولای ما را زنده کند عرض شد چگونه امر شما زنده خواهد شد؟ امام فرمود: علوم ما را فرا گیرد و به مردم تعلیم دهد؛ بدرستی که مردم اگر گفته های نیکوی ما را بدانند، پیرو ما خواهند شد!
انتقال مطالب به عموم مردم اعم از اهل سنت یا اهل ادیان و حتی بیدینها کاری سترگ و مهم و بسیار سخت است. به خصوص نگاشتن متون علمی و رساندن محاسن کلام اهل بیت به کسانی که سالها تحت فشار تبلیغات نادرست دیرینه از راه سندسازی در معارف دینی ومشروعیت بخشی به برخی از چهرههای ناهماهنگ با اسلام و فضیلتتراشیهای غیر واقعی برای اشخاص مجرم و کودتاچی بر علیه خط اسلام ناب محمدی(ص) و عترت مطهر آن حضرت(ع) پرداختند و مخالفان آنها را بر کرسی وجاهت و ولایت نشاندند. مخالفانی که گاه در میانشان اهل بغض و کینه وسب و دشنام به عترت نیز جایی دارند. ترویج امر اهل بیت در میان این دسته از مردم کاری سخت دشوار و ناهموار است. علی بن یقطین ها و شهید اول و شهیدثانی، خواجه نصیرها و شیخ بهاییهایی لازم دارد تا با توفیق الهی بتواند بن بست ها را بشکند و از وحشیانی چون مغول خدمتگزارانی به اسلام و مذهب تربیت کند و امثال شاهان خود رآی و مغرور صفوی را در خدمت رسمیت مذهب شیعه اثنی عشری وگسترش مکتب اهل بیت قرار دهد. نفوذ در میان مخالفان و تأثیرگذاری بر آنها چنان اهمیت دارد که ائمه اطهار به بزرگانی که توان نفوذ و حمایت از مؤمنان و مذهب را دارند اجازه ترک این میدان های سخت را برغم ناگواری آن نمیدادند: در قرب الاسناد روایتی از علی بن یقطین نقل کرده که از امام کاظم(ع) سوال کرده که « ان قلبی یضیق مما ان علیه من عمل السلطان ـ و کان وزیراً لهارون ـ فان اذنت لی ـ جَعلنی ﷲ فداک ـ هربت منه. فرجع الجواب «لا آذَنُ لک بالخروج من عَمَلِهِم وَ اتّقِ ﷲَ» جانم از عملی ـ وزارت هارون الرشید ـ که برای پادشاه می کنم ، تنگ شده است. اگر به من اجازه فرمائید ـ که خدا مرا فدایت کند ـ از این عملم فرار کنم! امام جواب نه را چنین برگرداند: به تو اجازه خارج شدن از عمل آنها نمیدهم ! و از خدا بترس.
راه نفوذ در میان مخالفان
راه نفوذ در بین مخالفان لوازمی دارد از جمله آنها نرمی و لطافت زبان و رعایت علائق و امور مورد احترام آنهاست. این روش، شیوه پیامبرانه است آنها با نرمشها و انعطافهای خاص، خود را با زبان نرم و روان خود را به قدرت نزدیک کند و سعی در نرم کردن دل مخاطب داشته باشد. خدای متعال در توصیهای به حضرت موسی و هارون (علیهما السلام ) هنگام اعزام آنها به دعوت فرعون فرمود: « فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى (طه آیه ۴۴) یعنس سخن نرم با آنها بگوئید که شاید موجب تذکر و پند وی و خشیت و ترس او از پروردگار بشود. از این رو پیدا کردن راه نفوذ به دنیای اهل سنت و بلکه عموم مردم هنری است که تنها از برخی بزرگان مؤید از جانب خدا امکان پذیر است.
یکی از روشهای بسیار مهم استفاده از منابع مشترک و مورد احترام فریقین است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده:« من لم یعرف امرنا من القرآن لم یتنکب الفتن» کس که جایگاه ولایت ما را از قرآن نشناسد، از فتنه ها رهایی ندارد.( تفسیر عیاشی، ج۱، ص ، ۱۳) مهارت استاد معرفت و کمالات روحی وی به خصوص رعایت جانب انصاف و ادب در قلم و کلام و حزم و دور اندیشی موجب بود تا وی برای تبلیغ مکتب اهل بیت از راه تفسیر مهم ترین سند تاریخی و مشترک بین مسلمانان دست به کار شود و برای اصلاح نگاه درست به آیات و زدودن رنگ تحریف و خرافه از چهره قرآن که ناشی از برداشت ها و تفاسیر نادرست بود دست به کار تألیف تفسسیر اثری جامع شود و حقیقت مرادهای کلام خدای متعال را در بیان آثار رسیده از پیامبراکرم(ص) ، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و صحابه و تابعان ایشان واکاوی و استخراج کند و در موارد لزوم به نقد اخبار نادرست بپردازد.
در روایات وارده از اهل بیت(ع) مطالبی در باره وقایع پس از ظهورحضرت مهدی(عج) وارد شده است. از جمله بیان داشته اند که ایشان در کنار کوفه به تعلیم قرآن کما انزل میپردازد: « احمد بن محمد بن عقده عن علی بن الحسن عن الحسن و محمد ابنی علی بن یوسف عن سعدان بن مسلم عن صباح المرنی عن الحارث بن الحصیره عن حسبه العربی قال قال امیرالمؤمنین(ع): کانی انظر الی شیعتنا بمسجد الکوفه وقد ضربوا الفساطیط، یعلمون الناس القرآن کما انزل» «گویا به شیعیانمان در مسجد کوفه نگاه میکنم که چادرهایی را بر پا کردهاند و در آنها قرآن را به شیوهای که نازل شد به مردم تعلیم میدهند».
تعلیم قرآن همگام با نزول در زمان حضرت حجت
از این روایت معلوم میشود که در زمان حضرت حجت تعلیم محتوای آیات قرآن نیز به همان گونهای خواهد بود که نازل شده است. لازمه این مطلب آن است که تعلیم قران و تفسیر مراد های آن موافق با مراد های خدا در هنگام نزول آن نبوده است. مرحلهایی پس از تلاوت است: « هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» از فرمایش امام متقیان علی(ع) روشن میشود که سبک آموزشی مطلوب قرآن سبکی است که تجلی دهنده واقعیت اراده های خدا در هنگام نزول آیات باشد.
تتبع در متون روایی و بررسی آن چه از اهل بیت رسیده به یقین مفسر قرآن را با همان ارادههای خدای متعال در هنگان نزول آشنا خواهد کرد. این حقیقت با مطالعه آثار تفسیری رسیده از اهل بیت به خوبی دریافت می شود. کسانی که روایات تفسیری را منبع فهم قرآن قرار داده اند بدلیل فراگرفتن فهم از منابع اصیل بهترین برداشت ها و حکایت ها را از مرادهای خدای متعال بدست می آورند. به نسبت نقش مهمی که روایات در نزدیک کردن محققان و مسلمانان به مراد های خدای متعال دارد در این راه خطرات پدید امده است. نفوذ اسرائیلیات، اخبار دروغ و دسیسهسازیها، فضیلتها و اسباب نزول نادرست، و بیان مصادیق دروغین در این منبع بسیار است. استاد معرفت تلاش کردند تا به تزکیه و تهذیب این بخش از منابع تفسیری بپردازند.
اهداف استاد معرفت از تالیف تفسیر اثری جامع
به نظر میرسد ایشان چند هدف را در کنار هم پیگیری کردند:
- بالا بردن سهم روایات اهل بیت در منایع روایی تفسیر
در مطالعه مجامع روایی سنیان چون صحیح بخاری ، مسلم، و دیگر کتب حدیثی و به تبع آن تفاسیر روایی چون جامع البیان، ابن کثیر، الدر المنثور شاهد ناچیز بودن روایات معصومان بلکه فقدان روایات از خاندان عترت مگر به طور پراکنده وبسیار اندک ازامیر مؤمنان ،امام حسن و امام صادق هستیم. به طور کلی دست خلافت تلاش کرد تا آن جا که می تواند از میدان دادن به قرائت اسلامی از زبان اهل بیت جلوگیری کند و قرائت آنها از دین را به حاشیه براند. حضرت استاد معرفت با ابتکار خود در روایات تفسیری سعی کردند تا بخش بسیار زیادی از روایات اهل بیت که اتفاقا در منابع اهل سنت منتهی از طرق دیگر صحابه و تابعان نقل شده است را در کنار همدیگر بیان کنند تا جامعه اهل تسنن به حقیقت مکتب اهل بیت و اینکه مشترکات زیادی با روایا ت منقول از دیگر صحابه و تابعان دارد، آشنا کند و دشمنی های ناشی از جهالت به مکتب تشیع را کاهش داده و آنها را برای شنیدن دیگر معارف اهل بیت آماده کند. این دور اندیشی را نظیر حسن انتخاب جعفربن ابی طالب در بارگاه نجاشی می دانیم که برای شناساندن پادشاه مسیحی حبشه از آیات سوره مریم یاد کرد. در آن سوره حضرت مریم و فرزندش عیسی(ع) به نیکوترین وجه ممکن تعریف و تمجید شده اند و چنان زیبا چهره آن حضرت ترسیم شد که نجاشی به جعفر گفت فاصله دین من با دین تو به قدر یک خط و قدم است.
- انتقال بخشی از ناگفته های مکتب اهل بیت به جامعه غیر شیعی
استاد معرفت آگاهی وایمان کاملی به برتری اندیشه اهل بیت(ع) در معارف اسلامی داشتند. حضرت ایشان در التمهید بارها از نقش اهل بیت و به خصوص علی ( ع) و اینکه وی مدار حق و باب علم پیامبر بود یاد کرده اند. از جمله ایشان از زیارت نامه تعلیمی حضرت صادق(ع) به حسین بن ثُوَیرٍ یاد می کردند که می فرمود: « اِرادَۀُ الرَّبِ فی مَقادِیرِ اُموُرِهِ تَهبِطُ اِلَیکُم وَ تَصدُرُمِن بُیُوتِکُم.» «اراد ه های پروردگار در باره اموری که در عالم مقدر می کند ابتدا بر شما فرو می آیند و سپس از خانه شما به دیگران صادر می شوند.» به نظر می رسد ایشان به زیرکی دریافته بودند که جامعه اهل سنت که بیشترین پیرو را در میان مسلمانان به خود اختصاص داده است جامعه ای دور افتاده ومنحرف شده از مکتب اهل بیت است. در پرتو آشنایی با مشترکات معارف و رهنمود های مشترک منابع اهل سنت و مکتب اهل بیت در گام اول ابتدا تعارف بین دو مکتب ایجاد می شود. و وحشت از مکتب اهل بیت مرتفع می شود سپس فضای لازم برای شنیده شدن مطالب ناشنیده از آنها در جهان اسلام فراهم می شود. با هدف اول تعارف و با هدف دوم ارشاد اهل بیت(ع) در دسترس مخالفان قرار خواهد گرفت و فرصت لازم برای شناخت منصفانه و منطقی این مکتب در شرائط جدیدی که اماکن ارتباط آزاد در جهان اسلام رو به بهبود است فراهم می شود.
- داوری و تصحیح خطاهای موجود در منابع اهل سنت
رصد اشتباهات ونشان دادن نقاط نا گوار در منابع روایی اهل سنت به شکل کاملا منطقی و بر پایه تحقیر گفته های مخالف اندیشه وخِرد انسانی و دینی. به نظر می رسد این بخش نیز در مطالب تفسیری استاد معرفت به وضوح نشان داده شده است.
تقسیم بندی نادرست از انواع تفسیر
- ارائه تفسیری عصری به روش روایی
لازم است توضیح دهم که تفسیر، اجتهاد و تلاشی است که مفسر ذیل منابع روایی یا عقلی انجام می دهد. گاه به اشتباه تفسیر را به نقلی و اجتهادی تقسیم می کنند . گویا تفسسیر قرآن به قرآن یا تفسیر بر اساس روایات تفسیر محسوب نمیشود. یا آنکه در منابع روایی به هیچ گونه اجتهادی وجود ندارد به طور مثال الدرالمنثور یا نور الثقلین که در آنها صرفا نقل روایات تفسیر شده است و احادیث گوناگون مربوط به آیه ذیل آیات نقل شده اند تفسیر شمرده شده است. در حالی که باید گفت قوام تفسیر به اجتهاد است. مفسری که به نقل روایات ذیل آیات بسنده کند، مفسر نیست بلکه راوی احادیث تفسیری است مثل اصول کافی که روایاتی را در ابواب مختلف فقهی، اخلاقی، و احکام شرعی یان می کند و در باب تفسیر نیز روایاتی را جمع آوری کرده و بر اساس نظامی که می پسندد نقل می کند . این رویه در صحیح بخاری و صحیح مسلم ـ نزد اهل سنت اعمال شده است . در این دو مجموعه روایی تعداد زیادی روایت تفسیری به ترتیب سور و آیات درونی سوره ها در بابی با نام کتاب تفسیر آمده است. تفسیر شمردن این مجامع روایی چه به شکل مستقل و یا در ضمن مجامع روایی محل تأمل است. حضرت استاد در تعریف تفسیر بر این باور بودند که تفسیر تلاش می کند تا پیچیدگی ها و ابهاماتی را که در متن کلام الهی عارض شده شناسایی و رفع کند. و همین معنا را دلیل تفاوت تفسیر و معنا دانسته اند. به نظر ایشان در معنا کردن یک متن نیازی به تلاش فراوان نیست بر خلاف تفسیر که تلاش در گِره گشایی لازم دارد. به نظر می رسد با شاخص استاد معرفت کتبی چون جامع البیان، تفسیر قمی ، تفسیر ابن کثیر را می توان تفسیر روایی شمرد اما در باره بخش دیگری از کتب که صرفا به جمعآوری روایات تفسیری پرداختهاند، اطلاق نام تفسیر با مسامحه مجاز است.
استاد معرفت در تفسیر اثری جامع تلاش میکنند تا در منبع روایی از راه مقایسه و گاه توضیحات ضروری باب اجتهاد در تفسیر روایی را باز کنند و روشن کنند مفسر همچون مجتهد فقه باید در منابع تفسیر اعم از نقلی یا عقلی به اجتهاد و تلاش دست زند . بله اجتهاد در حوزه روایت و نقل بیشتر در ناحیه فهم روایات و درستی و نادرستی حدیث منقول و ارزیابی آن منابع محصور می شود در حالی که در تفسیر عقلی اجتهاد بر مدار تولیدات عقلی و علمی و داوری و ارزیابی آنها شکل می گیرد.
استاد معرفت تلاش کردند تا در دوران معاصر و با توجه به دست یافته های علمی باب اجتهاد در روایات را باز کنند و تصور موهوم سپری شدن دوره روایات و بی نیازی به تراث تفسیری را در شرائط جدید به چالش بکشند.
- مقایسه بین تفسیر نور الثقلین و الدر المنثور با تفسیر اثری جامع
در اینجا لازم می دانم دو مطلب را در باره تفسیر اثری جامع تالیف نا تمام استاد معرفت را به عرض برسانم : استاد در این تفسیر دو اثر تفسیر نورالثقلین و الدر المنثور را پایه مباحث روایی خود قرار داده اند به این معنا که روایات به کار رفته در این دو اثر که اولی از مرحوم حویزی از علمای قرن ۱۲ شیعه و دومی از جلال الدین سیوطی عالم اهل سنت است پایه تنظیم مباحث روایی تفسیر اثری جامع بوده است و منابع فراوان دیگر بر این دو تفسیر افزوده شده اند. نکته دوم اینکه حضرت استاد در طول مدت حیات مبارکشان هر چند تنها ۶ جلد این اثر را ـ تا پایان سوره بقره ـ تألیف کردند و در اختیار جامعه علمی گزاردند اما در همان زمان و زیر نظر ایشان دهها محقق تلاش کردند تا مجموعه تراث روایی اسلامی و شروحی که در ذیل هر کدام وجود داشت را گِرد آوری و در فیش های تحقیقاتی ذیل آیات قرآن قرار دهند . این مجموعه علمی به حدود ۷۰هزار مطلب بالغ شد. این فیش ها هم اکنون با تلاش شاگردانی که در زمان حیات استاد، وی را در تهیه این اثر همراهی می کردند و بر همان منهج و روشی که استاد، آیات را تفسیر می فرمودن در حال انجام است. پیش بینی می شود تمام این تفسیر درحدود ۴۰ جلد بالغ شود. تا کنون قریب ا۹ جلد اثر آماده شده است که در زمان مناسب از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به زیور طبع آراسته خواهد شد.
چون دو تفسیر نوالثقلین و الدر المنثور پایه علمی کار استاد را تشکیل می دهند در اینجا به مقایسه و تطبیق این سه اثر پرداخته می شود تا تطور کار استاد معرفت در تفسسیر اثری جامع روشن تر شود
۴-۱- تعداد روایات در مقدمه سوره حمد و شرح بسمله
در ابتدای تفسیر نور الثقلین احادیث رسیده از راویان شیعه که به معصومان منتهی می شود ، در باب فضیلت سوره حمد و تفسیر بسم ﷲ الرحمن الرحیم آمده است ، مرحوم حویزی در این دو قسمت ۵۵ روایت آورده است. درالدر المنثور که خود تلخیصی از اثر دیگر تفسیری روایی وی با نام « ترجمان القرآن » است. وی در این دو مورد حدود ۱۵۰ روایت نقل کرده است. که تنها دو سه مورد آن به علی(ع) و الباقی به طور نادر به پیامبر وبرخی از صحابه ، تابعان و تابعان تابعان مستند شده است. استاد معرفت در این دو بخش و با اضافه کردن چند موضوع دیگر مثل استعاذه ( ۴۱ روایت) و قرائت دیگر آیات سوره (۴۶روایت) جمعا تعداد ۸۰۴ روایت در توضیح مقدمات سوره آورده اند.
۴-۲- نظم مباحث مقدماتی سوره
نکته بدیع اینکه حضرت استاد معرفت به نظم مباحث و سامان داده آنها نیز توجه کرده و برای هر کدام عنوان مناسبی به شرحی که خواهد آمد بیان کرده اند. شما در تفسیر نور الثقلین هیچ نظم قابل قبولی حتی ذکر آیه و نگارش روایات ذیل آنها رابیان نمی کند. و در تفسیر الدر المنثور جز ذکر آیه و ردیف کردن انواع روایات متکثر و متعدد چیزی مشاهده نمی کنید. این دو مفسر آیات نزدیک به هم را غالبا کنا رهم آورده اند، اما بحث هر دسته آیه را با عنوان جدید جدا نمی کنند این مطلب موجب است تا خواننده برای پیدا کردن مطلب مناسب در ذیل هر آیه یا مقدمه سوره نیازمند مطالعه تمام آیات ذیل آنها باشد. امادر کار استاد معرفت عناوین کلان مقدمه سوره و یا روایات ذیل بسم ﷲ الرحمن الرحیم به چند دسته و عنوان مجزای از یکدیگربه ترتیب ذیل تقسیم شوند: فضیلت سوره، قرائت سوره حمد، مد در قرائت رسول خدا از سوره حمد، قرائت سوره حمد از رسول اکرم، قرائت مالک یا ملک یوم الدین، قرائت قاریان در آیه مالک یوم الدین، قرائت قاریان در ایاک نعبد و ایاک نستعین، روایت قاریان از ایاک نعبد و ایاک نستعین، روایت قاریان از اهدنا الصراط المستقیم، روایت قاریان از صراط الذین انعمت علیم تا آخر آیه. (تذکری نیز از دقت استاد معرفت در کاربرد عناوین بدهم. ایشان بر این باورند که قرائات رسیده در باره آیات قرآن متواتر نبوده و حجت نیست و تنها قرائتی که حجت بین خدا و مردم است قرائت حفص از عاصم است. این قرائت همان است که اکنون در قرآن ها ثبت است. از این رو قرائت های دیگر را به پیامبر نسبت نمی دهد بلکه بیان می کند قرائت های قاریان از آیه کذا… شبیه همین مطلب را در باره مصحف ابوبکر مشاهده می کنیم ایشان به رغم تلاش زیاد اهل سنت در انتساب مصحف گِرد آمده پس از پیامبر به ابوبکر، این مصحف را مصحف زید بن ثابت معرفی می کند و عنوان می زند: جمع زیدی بن ثابت در دوره ابوبکر » تا بر این افسانه ساخته شده پیروان مکتب خلفا پایان دهد.) استاد در ادامه عناوین مقدماتی سوره از عناوین لغت شناسی، نضم بدیع سوره، استعاذه، اهمیت بسم ﷲ الرحمن الرحیم، فضیلت بسمله، آیه قرآن بودن بسمله در ابتدای هر سوره، آغاز گر هر سوره به جز برائت، آغاز گر هر نوشته، تفسیر بسمله، تفسیر رمزی و اشاری بسمله، آشکار خوانی بسمله، روایت آهسته خوانی بسمله، و بالاخره نگارش بسمله .
تشابه روش با علامه طبرسی
شیوه عمل استاد معرفت در این بخش بسیار شبیه به مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان شده است. در تفاوت تفسیر تبیان که قدوه و امام تفسیر مجمع البیان است با این اثر همین تفکیک و سازمان دادن مناسب مباحث از جمله عوامل تفوق و سبقت کار شاگرد بر استاد شده است. نظم بدیع و زیبای به کار گرفته شده در تفسیر مجمع البیان موجب شدتا اثر تفسیر ی مجمع البیان حتی توسط دانشگاه الازهر مصر به دست چاپ گذاشته شود و در بین اهل سنت نشر یابد.شیخ شلتوت رئس الازهر در مقدمه ای که بر این اثر زده است، یکی از انگیزه های ترجیح این اثر برای نشر را نظم زیبای مطالب در مجمع البیان شمره است.
۴-۳- ارائه چشم اندازی ازتفسیر آیات بر اساس روایات
تفسیر کشف مراد های جدی و قطعی خدای متعال از راه رفع ابهامات و دفع شبهات پدید آمده در الفاظ و عبارات قرآن است. انتظار می رود تا مفسران با استفاده از منابع گوناگون از جمله علوم ابزاری مثل صرف و نحو و لغت ویا منابع علمی از جمله روایات به ابهام زدایی از آیات پرداخته و چهره حقیقت مراد خدای متعال را روشن کنند. در تفاسیر نورا لثقلین و الدر المنثورهیچ گونه جایی برای تفسیر مفسر مشاهده نمی شود اما استاد معرفت در هر بابی که وارد می شوند بر اساس لغت و ادب و نیز جمع بندی از روایات به اظهار نظر در موضوع پرداخته اند و در باره ترجیح روایات درست بر نادرست اظهار نظر کرده اند.
استاد معرفت در ابتدای مباحث ابتدا به ارائه چشم اندازی از سوره که متخذ از روایات است می پردازند و سپس با این آمادگی مخاطبان را برای فهم روایات آماده می کنند. نمونه آن آغاز روایات فضیلت سوره حمداست: « ایشان در ذیل بحث فضیلت سوره نگاشته اند: بی تردید سوره حمد با وجود کوتاهی اش، جایگاهی بلند، هدفی والا و محتوایی غنی دارد. در بزرگی مقام آن همین بس که هم سنگ قرآن عظیم قرار داده شده ؛ همان «سبع مثانی» که قرائت آن در نماز به طور مکرر وپسوسته، واجب استو مقاصد قرآن را در خود جا داده است.
روایات در باره جایگاه این سوره چند گروه می باشد: روایات فضیلت تلاوت سوره حمد و این که قرائت آن معادل یک سوم یا دو سوم یا همه قرآن می باشد.
روایاتی که می گوید: سوره حمد اندوخته ای است که خداوند در گنجی زیر عرش پنهان ساخته بود و آن را ویژه این امت نازل کرد.
روایاتی که می گوید: نمازی نیست جز با فاتحۀ الکتاب و جایگزینی ندارد.
روایاتی که بیانگر آن است که این سوره شفای هر درد و برآورنده هر حاجت است و اسم اعظم خدا در آن ، جدا جدا پخش شده است.
نیز روایات دیگر ی در باره جایگاه فرازمند آن گزارش شده است که به ترتیب یاد می شود. » سپس شروع به توضیح آنها می کند.
نمونه دیگر در آغاز نقل روایات نظم سوره است؛ در آن جا نگاشته اند: نظم بدیع ومحتوای فرازمند سوره حمد، ارشادی به شیوه تضرع نزد خدا و عرضه حاجت نزد اوست، بدین جهت سوره دارای سه مرحله پی در پی است: نخست، ستایشی فراگیر؛ دوم انقطاعی تام؛ و درنهایت، عرض نیاز همراه با پافشاری. دو مرحله نخست به طور طبیعی ، زمینه ساز رسیدن به مقصاصد درخواست شده در مرحله پایانی است. این سوره با حمد و ثنا گویی نسبت به کامل ترین نعمت های فراگیر آغاز می گردد: او پروردگار جهنیان است ؛ دارای رحمتی گسترده ومهربانی نسبت به بندگان مخلص خود . در نهایت، او مالک و زمام دار امور روز قیامت است این آیات ، ثناگویی نسبت به مبد و معاد می باشد.آن گاه انقطاعی کامل شکل می گیرد: معبود و یاری رسانی جز تو نیست؛ بنا بر این به طور مطلق ، پناهگاهی جز خدا ی تعال یوجود ندارد. در پایان نوبت به مطرح کردن نیاز می رسد…. این مراحل سه گانه به گونه ای طبیعی مرتب شده اند ؛ آن سان که هر مرحله ، مقدمه ورود به مرحله دیگر است. آن گونه ستایش فراگیر ، آن انقطاع کامل را تداعی می کند،که این انقطاع به نوبه خود، مستلزم عرض حاجت با نهایت خشوع ، نزد خدای تعالی است.» سپس شروع به نقل روایات می کند.
۴-۴- نقد و بررسی روایات تفسیری
حویزی و سیوطی در تفاسیر خود هیچگاه در باره روایات به داوری نمی پردازند و از صحت و سقم روایاتی که گاه متعارض هستند یاد نمی کنند . نمونه آن نقل روایات جهر به بسم ﷲ و اخفاتی خواندن آن است . در تفسیر الدر المنثور هر دو روایات ذکر می شود بدن ان که داوری و ترجیحی در باره یک از آن دو صورت گرفته باشد. اما استاد معرفت روشی بسیار حکیمانه در پیش گرفته اند. ایشان ابتدا تلاش می کنند تا به وسیله روایات رسیده از اهل بیت و دیگر مفسران تفسیر درست ، روشن و همنوایی را از آیه ارائه دهند. سپس به وسیله روایات انبوه و درست روایات شاذ و نادرست را مشخص کنند و در موارد لزوم خود مستقیما به نقدآنها می پردازند.
به مثَل در ذیل روایتی که به نظم سوره توجه کرده است. ایشان دیدگاه خود در باره سه قطعه بودن سوره حمد را به ستایش، انقطاع به سوی خدا و درخواست و عرض حال مورد تشریح می کند و دو روایت در این باره انتخاب می کند؛ ابتدا روایتی از امام صادق(ع) نقل می کند و بیان می دارند آغاز سوره ستایش ، وسط آن اخلاص، و پایانش دعاست. بعد این روایت را با روایتی از منابع اهل سنت به همین مضمون از الدر المنثور همراه می کند.
سپس روایتی را که از پیامبر باعباراتی که نشان می دهد چندان اصراری بر پذیرش آن ندارد، نقل می کند. مفاد این روایت آن است که سوره دو بخشی است بخش اول برای خدا و بخش دیگر برای عرض حاجت بنده. سپس آن را با روایتی از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری در تفسیر امام حسن تقویت می کند که این دو مرحله را شرح بیشتری می دهد. در ادامه بیان می دارد که این روایت مورد اعتماد صدوق بوده است و به طریق وی به امام حسن عسکری(ع) اشاره ودر تأیید اعتماد وی به نقل روایت مذکور در دو کتاب امالی و عیون شیخ صدوق توجه می دهد. وی سپس به گزارش روایت موافق انبوهی از منابع اهل سنت از ابوهریره به نقل از پیامبر اکرم(ص) در باره دو بخشی بودن سوره اکتفا می کند. و گاه به مناسبت اظهار نظر راویان را در باره سند روایت تذکر می دهد واز سخن ترمذی در باره حسن بودن روایت واز دیدگاه «حاکم» در باره صحیح بودن روایت گزارش می دهد.
نکته جالی تقلیل روایات مکرر در منابع اسلامی است ؛ استاد معرفت در مواردی که روایت واحدی به نقل از یکی از صحابه وارد شده است، از ذکر جداگانه هر یک از منایع اجتناب کرده و با تجمیع این کتب و ذکر نام آنها به متن مشترک روایت اشاره می کند و در صورت تفاوت اجمالی یا وجود اطلاعات بیشتر به آنها اشاره می کند. این روش مشابه کار سیوطی در الدر المنثور است اما با رفع ضعفی که از ایشان بورز کرده است. سیوطی هنگام نقل یک روایت از چند منبع ،روایت را بر اساس الفاظ یکی از روایات انتخاب می کند و به تفاوت ها احتمالی میان آنها توجه نمی دهند بر خلاف استاد معرفت که به مطالبی از این دست نیز توجه دارند و در موقع مناسب گوشزد می کنند.
خلاصه آن که استاد در این بخش به روایات دو بخشی که از راه اهل سنت آمده چندان استقبال نشان نمی دهد. و وجود این روایت را در منابعی چون تفسیر امام حسن عسکری که وی آن را معتبر نمی شمرد، یا در کتاب های امالی و عیون صرفا نقل می کند و اما اشاره و تلمیح می کند که این روایت دو بخشی بیشتر در مکتب غیر اهل بیت آمده و مورد پذیرش آنها قرار گرفته است اما در منابع اهل بیتی بر تقسیم سه گانه سخن قابل راعتمادی از امام صادق وجود دارد. و در منابع اهل سنت نیز روایتی در تأیید آن وجود دارد.
۴-۵– شرح وتقویت روایات تفسیری
استاد معرفت در تفسیر اثری جامع روایات تفسیری را بررسی و نقد می کند و به بیان قرائن مؤید آنها و یا تضعیف روایات مخالف می پردازد. نمونه آن در ذیل تفسیر بسمله است وی در این بخش ابتدا روایتی از امام رضا(ع) نقل می کنند و معنای سخن گوینده راکه می گوید «بسم ﷲ الرحمن الرحیم» چنین معنا می کند: بر جان خود نشانه ای از از نشانههای خدا ( سمه من سمات ﷲ) را می نهم که همان عبودیت است.
به همین مناسبت بیان می دارد که بر اساس این روایت ، اسم برگرفته از « سمۀ» است و ریشه اش « وسم» به معنای علامت است.زیرا صاحب اسم با آن شناخته می شود.این نظر کوفیان است سپس به نظر بصریان که اسم را مشتق از «سمو» به معنای برتری گرفته اند و دلیل آنها را متذکر می شود. و گفته زمخشری صاحب تفسیر الکشاف را یادآور میشود که می گوید اشتقاق اسم از سمو اشاراتی به مسمی و یاد اوست.
استاد این دیدگاه را قبول ندارند از این رو به نقد دیدگاه بصریین و نفی ادعای اشتقاق اسم از «سمو» می پردازند و دیدگاه زمخشری را نیز نقد می کند. وی سپس تعداد روایات دیگری را که در آن اسم را وصف برای ذات دارای این صفات می شمرد، بیان می کند و به خصوص روایت امام صادق(ع) با هشام بن حکم را یادآور می شود و به تشریح مفصل آن می پردازد.
نمونه دیگر در بررسی معنای کلمه «ﷲ» است. وی به ریشه لغوی و اشتقاق کلمه ﷲ پرداخته می شود. و چهار دیدگاه را در این باره ذکر میکند و در نهایت نتیجه می گیرد که اصل «اله» ، «ولاه» به معنای «مألوه» ( پناه برده به او) است و ﷲ را به معنای تحیر ناشی از شدت یا ترس و پناه بردن به رکن و ستونی محکم می شمرد. وی این دیدگاه را تقویت و مورد قبول قرار می دهد و توضیح می دهند که در این باب روایاتی از امامان اهل بیت(ع) نقل شده است.
پس از آنکه استاد معرفت روایات تفسیرﷲ به معنای الوهیت و حیرانی را تقویت می کند و روایات دلالت کننده بر این معنا را از اهل بیت نقل می کند. در ادامه به روایتی از کلینی و شیخ صدوق که برخلاف این روایات ﷲ را به عنوان مستولی و مسلط بر امور معنا می کنند، بیان می کند. وی توضیح می دهد که مفسران در تبیین این روایت دچار سرگردانی شده اند وبرای توضیح این مشکل گفته حکیم ملاصدرا در شرح اصول کافی را نقل می کند. که این روایت از باب تفسیر شی به لازمه آن است. زیرا لازمه الوهیت، استیلا بر هر چیزی اعم از خُرد و کلان است. وی از بزرگانی چون فیض کاشانی ، ملا رفیع نائینی استاد مجلسی مولی صالح مازندرانی مطالبی در توجیه این روایت نقل می کند. اما در نهایت به محقق توانا مرحوم مجلسی توجه می کند که به نظر وی در روایت احتمالا تحریف یا اشتباهی در نسخه وجود داشته باشد. زیرا در منبع اصل یعنی «المحاسن» و « احتجاج» نقل شده که از امام سؤال شده از « ان ﷲ علی العرش استوی » سؤال شده نه از «کلمه ﷲ» .بر این اساس جایی برای تکلف های دانشمندان مفسر گذشته نیست. پس سؤال از کلمه «ﷲ » نیست بلکه از از « علی العرش استواء» است. بعد از این مرحله سراغ مفسران سنی مثل ابوجعفر طبری می روند و روایاتی از این عباس و مجاهد هماهنگ با دیدگاه اول را متذکر می شود بنابراین مشاهده می کنید با چه تتبع و تلاش شجاعانه و مجتهدانه ای تفسیر درست واژه اسم و ﷲ را روشن کرده اند.
امید واریم خدای متعال حضرت استاد را که عمر شریفشان در صرف دفاع از قرآن و اهل بیت کردند، مشمول شفاعت این دو گوهر و رحمات و عنایات خاصه خود قرار دهد.