مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

این نوشته نقدی است بر یادداشت «تغییر معنای وهن تحت تأثیر عرف غربی». این نقد تنها به تعریف نگارنده از وهن نگاه دارد و در تشخیص این‌که آیا قمه زنی مصداق وهن است یا نه، ساکت است. ادعای نویسنده این است که وهن را باید مطابق عرفِ تأثیرنپذیرفته معنا کرد؛ نه براساس «وهن غربی». وی در بحث استدلال نهایی و مشهور در السنه که این عمل مایه وهن اسلام است را هدف می‌گیرد و با توجه به معنا و دلیل حرمت «وهن»، آن را مختص وهن عرفی می‌داند و وهن غربی را اساساً از مورد بحث خارج می‌داند.
بر خلاف نگارنده یادداشت ذکرشده، شواهدی در دست است که وهن را در نگاه دیگران و کفار نیز جست‌وجو می‌کند؛ نه صرفاً در نگاه خودی.

درباره مفهوم وهن

این متن در پاسخ به یادداشت تغییر معنای وهن تحت تأثیر عرف  است که پیش‌تر به قلم علی فقیه نوشته شده و در مباحثات منتشر شده بود.

نگارنده در تعریف عرف سائد، عدم تأثر از عرف دیگر را دخیل دانسته است. این سخن مبهم است. هر عرفی متأثر از دیگر عرفهاست. رابطه و رفت و آمد انسان‌ها از عرف‌های گوناگون، تأثیر و تأثر عرف‌ها را در پی دارد. اگر این تغییرها و دگرگونی‌ها نباشد، عرف در یک مکان، همواره ثابت است و یک‌جور نیست؛ در حالی که عرف امروز با عرف صدسال و حتی نیم قرن پیش یکی نیست؛ یکی از دلایل دگرگونی عرف‌ها، تأثیرپذیری از دیگر عرفهاست. مثلاً در زمان قاجار کت و شلوار لباسی اجنبی و بیگانه بود؛ اما امروز لباس عادی مردمان ماست و این تأثیر ما از غرب است. این تغییر چه‌بسا باعث تغییر موضوع حکم حرمت تشبه به کفار باشد. اگر منظور از عرف تأثیرنپذیرفته این باشد، که این عرف را از امور وارداتی و تأثیرپذیرفته منزه کنیم و بر آن حکم کنیم، این نادرست است و اگر این باشد، خود قمه‌زنی هم از امور وارداتی است؛ چنان‌چه در پایان سخن نویسنده می‌گوید «برای اولین بار در حرم امیرالمؤمنین(ع) قمه زدند…»؛ یعنی این عمل در این‌جا سابقه نداشته و این عرف متأثر از عرف دیگر است.

اما اگر منظور این باشد که عرف خاص را تنها در زمان خاص و بدون نگاه به دیگر عرف‌ها نگاه کرد، این سخنی صواب است.

در هر صورت، این نکته بیگانه از محل نزاع است. اشتباه نگارنده در این است که وهن را تنها به ناظر درونی سپرده است. در حالیکه وهن در نظر ناظر بیرونی نیز مطرح است. آنان‌که می‌گویند قمه‌زنی وهن شیعه است، وهن را نه‌تنها در نظر شیعه؛ بلکه در نظر مخالفین از عامه یا اهل کتاب یا خداناباوران در نظر دارند. استناد به روایت «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا» نیز مؤید همین نکته است. «زین» و «شین» نه در نگاه شیعیان؛ بلکه در نگاه غیرشیعیان. سخن سید محسن امین هم ناظر بیرونی را در نظر دارد؛ نه عرف خودی را: «کما أنّ إقامتها علی غیر هذه الطریقة من أقوی أسباب التنفیر عن دین الإسلام وطریقة أهل البیت (علیهم السلام)، یعرف ذلک کلّ منصف»‏[۱]‎ . یا در جایی دیگر گفته است: «وعن هذا الفعل الشائن للمذهب وأهله، والمنفّر عنه، والملحق به العار عند الأغیار»‏[۲]‎ .

سید محسن امین، عزاداری صحیح را ابزاری تبلیغی برای اسلام و جلب قلوب به‌سوی طریق اهل بیت(ع) می‌داند و عزاداری با رفتارهای نادرست را باعث تنفر از دین می‌شمرد. این تنفر و وهن نه در نگاه عزاداران و عرف شیعیان است؛ بلکه در نگاه غیر است. کما این‌که پس از این از دانشمندی مسیحی خاطره‌ای را نقل می‌کند.

مراد از وهن، زشت‌نمایی و سست‌نمایی مذهب است و نباید مذهب زشت وسست نشان داده شود. زشت نشان دادن مذهب راه هدایت را خواهد بست و موجب تضعیف ایمان متدینین خواهد شد.

پاسخ به چند پرسش

پرسش اول: اگر وهن را در نظر غیر جست‌وجو کنیم، آنان همه‌ی احکام و باورها را به سخره خواهند گرفت؛ از رکوع و سجود تا مناسک حج.

پاسخ: استهزا و وهن با یکدیگر تفاوت دارند. استهزا به فاعل و قصد وی بازمی‌گردد و حتی امور صحیح و معقول را هم می‌توان به سخره گرفت؛ چنان‌چه در طنزها و کاریکاتورها و هجویات دیده می‌شود. اما وهن مربوط به فعل است و انسان در برابر آن منفعل و متأثر است و نوعی احساس نفرت و اشمئزاز دارد. یک فرد غیرمسلمان نسبت به نماز یا حج، احساس نفرت و اشمئزاز ندارد؛ حتی اگر آن را غیرمعقول فرض کند.

پرسش دوم: اگر نفی وهن را به‌عنوان حکم ثانوی پذیرفتیم، گستره حکومتش بر احکام اولیه چیست؟ آیا تنها بر احکام غیرالزامی مقدم است یا می‌تواند واجب یا حرام را هم تغییر دهد؟

پاسخ: در احکام غیرالزامی می‌توان به سادگی تقدم نفی وهن بر آنان را درک کرد. مباحات و مستحبات را حتی در صورت نبود مزاحم و مانع، می‌توان انجام نداد. در محل نزاع، حتی اگر به استحباب قمه‌زنی حکم شود، می‌توان به‌خاطر مصالح مذهب و عدم تضعیف آن، از آن دست شست؛ خصوصاً این‌که سوگواری منحصر در آن نیست.

آیا در احکام الزامی می‌توان گفت جایی که حکم در زمان یا مکانی موجب زشت نشان دادن و سستی مذهب شود، می‌توان نفی وهن را حاکم بر حکم الزامی دانست و دست از حکم شست؟ چنان‌که برخی  معاصرین درباره رجم چنین گفته‌اند و نوع دیگری از مجازات را جایگزین آن کرده‌اند‏[۳]‎ .

در این دیدگاه، میان مصلحت حکم و مصلحت مذهب تزاحم است و مصلحت مذهب، اهم از حکم شمرده می‌شود. در روایت، اجرای حدود در سرزمین دشمن، نفی و دلیل آن «ترس از پیوستن او به دشمن» بیان شده است: «عن علی علیه‌السلام أنه قال: لا أقیم علی رجل حدا بأرض العدو حتی یخرج منها مخافة أن تحمله الحمیة فیلحق بالعدو…»‏[۴]‎ .

گاهی نفی اقامه حدود در دار دشمن به علت نبستن راه هدایت بر آن‌ها ذکر شده است. علاوه بر آن گفته شده که  شاهدین حد،  طائفه‌ای از مؤمنان باشند  تا اقامه حد مانع گرویدن کفار به اسلام نشود: «وقید الطائفة بالمؤمنین لئلّا یکون إقامة الحدّ مانعة للکفّارعن الإسلام، ولذلک کره إقامته فی أرض العدوّ»‏[۵]‎ .

در این مثال‌ها نگاه ناظر غیرمسلمان بر حکم تأثیر گذاشته است و دلیل آن مصلحت اهمّ «باز بودن مسیر هدایت» است. وهن بودن یک حکم از آن جهت در حکم تأثیر دارد که پیامدش بستن راه هدایت است. در کلام نیز چنین استدلالی درباره صفات نبی گفته شده است. از شرایط نبی آن است که از هرچه مایه نفرت از وی است دور باشد؛ زیرا وجود این امور در پیامبر با غرض بعثت منافات دارد: «… لأن ذلک کله مما ینفر عنه فیکون منافیا للغرض من البعثة»‏[۶]‎ .

استدلال قائلین به تقدم نفی وهن بر احکام را می‌توان این‌گونه  تقریر کرد: اگر حکمی یا عملی موجب وهن مذهب شود و این وهن به حدی باشد که باعث رویگردانی از دین و مانع گرایش به دین در نظر ناظر بیرونی یا موجب سست شدن باور به دین در نظر متدینین شود، مصلحت اهمّ حفظ دین و باز بودن مسیر هدایت بر مصلحت حکم مقدم است.

بر خلاف تصور نگارنده، این استدلال تنها ناظر به «وهن عرفی» – چنان‌که نگارنده گفته است – نیست و  «وهن غربی» را هم در نظر دارد.

چند نکته

* این‌که وهن بودن قمه‌زنی را به پس از رسانه‌ای شدن نسبت دهیم، سخن نادرستی است. در کلمات سید محسن امین از وهن بودن قمه‌زنی سخن گفته شده است؛ آن سخنان حدود نود سال پیش آن گفته شده است. « المجالس السنیه» در سال ۱۳۴۵ق و  «التنزیه لاعمال الشبیه» در ۱۳۴۶ق نگاشته شده‌اند. سید محسن امین در لبنان و سوریه اقامت داشته و طبعاً با مذاهب دیگر چه اسلامی و چه غیراسلامی مراوده داشته و واکنش آنان به این عمل را مشاهده می‌کرده است.

* نویسنده در جایی گفته است سلایق شخصی نمی‌تواند در سوگواری منشأ اثر باشد. این سخن درست است؛ اما ادعا این است که عرف و ناظر بیرونی این مصداق یا آن مصداق را وهن می‌شمرد. این‌جا سخن از سلیقه شخصی نیست؛ اگرچه باید ادعای وهن بودن در دیدگاه ناظر بیرونی ثابت شود.

پانوشت‌ها

  1. سید محسن امین، التنزیه لأعمال الشبیه، در ضمن رسائل الشعائر الحسینیه، ج۲، ص ۱۹۰. [⤤]
  2. همان، ص۱۷۷. [⤤]
  3. مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج۲، ص۴۹۰ [⤤]
  4. حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۸، ص۳۱۸. [⤤]
  5. السیوری، مقداد، کنزالعرفان فی فقه‌القرآن، ج۲، ص۳۴۲؛ مکتبة مرتضویة [⤤]
  6. علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰، تصحیح حسن زاده آملی [⤤]

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. علی فقیه 

    استهزا و وهن در مقام یکیست وبعبارت اخری ملازم هم هستند، چیزی که وهن است قابل استهزاست وچیزی که وهن نیست قابل استهزا نیست ومستهزء خودش را بی آبرو کرده. لذا مراد از استهزا قابلیت عرفی استهزا است وعمل شخصی که بجای اینکه دیگران را مسخره کند، در واقع خودش را مسخره میکند. از محل بحث خارج است.
    لذا اگر حجاب را مسخره میکند ونستجیربالله به دفن تشبیه میکند ویا ازدواج موقت را مسخره میکند ومماثل سفاح میداند، یا حد را خشونت قرون وسطایی میداند، اگر این استهزاء عملی شخصی باشد وبرد جهانی نداشته باشد، این شخص گرچه استهزا شخصی کرده ولی این منشا اثر عقلایی نیست ومراد از اینکه چیزی در معرض استهزا قرار نگیرد از این موارد منصرف است.
    لذا در مقام، اگر وهن غربی صدق میکند، استهزا غربی هم صادق است واگر موجب وهن عرفی باشد موجب استهزا عرفی هم خواهد بود.
    لذا اقایان در باب خمس وهمان مثالی که در متن عرض شد، اماره وهن برای عدم خمس را استهزا عمومی ذکر کرده اند. فراجع.
    در مورد تزاحمی هم که فرمودید متاسفانه مشی علمی رعایت نشده وربطی به بحث ندارد، اگر توفیق بود در مقاله رد کلامتان ان را مفصلا خواهم نوشت.
    تشکر از حضرت عالی

  2. ابوالفضل 

    در مذهب شیعه که ما این کار هارو بدعت میدونیم وشدیدا محکوم نمشه .این تصاویر لطمه به مذهب شیعه است