انتخابات دوم خرداد و روی کار آمدن تفکر متفاوت سیاسی با نام «اصلاحطلبان» را میتوان از جمله سالهای جالب توجه در تاریخ سیاسی ایران دانست. شکلگیری برخی احزاب سیاسی همچون «حزب مشارکت» از جمله درسهای سیاسی این دوران است. اگرچه پس از گذشت چند سال تمامی این احزاب دولتی که بر اساس نیاز دولتمردان آن زمان تأسیس شده بود، همچون کف روی آب از بین رفت، ولی به هر حال دارای ابعاد جالبی است که بازگشت به آن دوران و بررسی آن، خالی از لطف نیست.
یکی از تشکلهای سیاسی که همزمان با هشت سال دوران اصلاحات و به لطف و حمایت دولت وقت شکل و قوام گرفت، «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم» بود؛ مجمعی که از نام انتخاب شده بر خود مدعی نمایندگی بخشی از حوزه علمیّه باید باشد. اگرچه دبیر این مجمع یعنی «سیدحسین موسوی تبریزی» در بیان تاریخچه شکلگیری آن به سال ۱۳۷۳ اشاره میکند ولی در همانجا ثبت و اعلام رسمی این تشکل را پس از دوم خرداد میداند. وی درباره سوابق فعالیت این تشکل میگوید: «بالاخره بعد از سال ۱۳۷۱ دوستان در بیرون دفتر تبلیغات اسلامی دور هم جمع بودیم و همان فکر سیاسی خاصی را که میشود گفت آن موقع در برابر فکر راست بود، ادامه میدادیم. در زمان مسئولیت «میرحسین موسوی» هم از او حمایت میکردیم و حتی در خبرگان اول رهبری در برابر کاندیداهایی که جامعه مدرسین ارائه دادند، ما نیز کاندیداهایی داشتیم.»[۱]
وی سپس به شروع حرکت دستهجمعی اشاره میکند و میگوید: «به انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری که نزدیک میشدیم جلسات متعددی با حضور دوستان بیشتری در منزل ما تشکیل میشد. به عنوان مثال جناب آقای کروبی که به قم میآمد در منزل ما جلسات متعددی میگذاشتیم… از آن زمان که فعالیت را شروع کردیم برای خودمان اسم گذاشتیم و عنوان مجمع محققین و مدرسین را به تناسب ماهیّت اعضای شرکتکننده در جلسه انتخاب کردیم و به فکر نوشتن اساسنامه، آییننامه و مرامنامه افتادیم.»
مجمعی اصلاحطلب با تابلوی حوزوی
جریان اصلاحطلب به برکت رانتهای فراوانی که به روزنامهها و احزاب مختلف داده بود، عقبه تبلیغی خوبی برای خود مهیّا کرده و برنامههای معظمی برای خود چیده بود اما برای تکمیل پازل خود نیازمند یک تشکل حوزوی بود؛ چرا که حوزههای علمیّه، روحانیّت و تشکل با سابقهای مانند جامعه مدرسین حوزه علمیّه قم اصلیترین مخالف و منتقد جریان اصلاحطلبی در ایران بودند. در همین زمان نیز «آیتﷲ مصباح یزدی» با ارائه مباحث مختلف سیاسی و دینی، یکتنه در مقابل تفکرهای انحرافی اصلاحطلبان ایستادگی میکرد.
پس همه شرایط برای حمایتهای مختلف مالی و اعتباری از یک مجمع که خود را جزء محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم میخواندند، فراهم شد تا بازوی دینی و حوزوی جریان اصلاحطلبی در آن زمان باشد و بتواند در ظاهر مقابل جامعه مدرسین حوزه علمیّه قم عرض اندام نماید. اگرچه این تشکل نتوانست شرایط قانونی برای ثبت در خانه احزاب را طی کند اما وزیر کشور وقت آقای «موسوی لاری» علیرغم مخالفت کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، یکتنه مجوز تأسیس آن را صادر کرد. البته هیچگاه به صورت رسمی اساسنامه و اسامی دقیق اعضای هیئت مرکزی این مجمع، منتشر نشد و حتی سایت مجمع محققن و مدرسین نیز تنها به انتشار بیانیهها و مصاحبههای چند نفر از اعضای آن اکتفا کرد و هیچ اطلاع دقیقی از اسامی اعضای مرکزی و اساسنامه این مجمع ارائه نکرده است. با این همه باید گفت تعداد اعضای این مجمع به عدد انگشتان دست هم نمیرسد.
نکته جالب توجه درباره مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم نام بیمسمای آن است. طلاب حوزه علمیّه با نگاهی به اسامی اعضای اصلی آن همچون آقایان «سیدحسین موسوی تبریزی، بیات زنجانی، محمدعلی ایازی، ناظم زاده، محمدعلی کوشا و…» انگشت تحیّر به دهان میگیرند! چرا که این افراد کمترین جایگاه علمی و کرسی تدریس در حوزههای علمیّه نداشته و تنها به واسطه ارتباط با برخی محافل دانشگاهی مانند «دانشگاه مفید» در سطوح معمولی به تدریس میپردازند. اگر چه برخی دیگر از این افراد تلاش میکنند با استفتائات خودساخته و راهاندازی سایت اینترنتی، خود را در صف مرجعیّت جا دهند.
طلاب حوزه علمیّه با نگاهی به اسامی اعضای اصلی مجمع محققین و مدرسین همچون آقایان «سیدحسین موسوی تبریزی، بیات زنجانی و…» انگشت تحیّر به دهان میگیرند! چرا که این افراد کمترین جایگاه علمی و کرسی تدریس در حوزههای علمیّه را نداشته و به واسطهی ارتباط با برخی محافل دانشگاهی مانند «دانشگاه مفید» در سطوح معمولی به تدریس میپردازند!
این مجمع در سال ۱۳۷۸ و با حمایتهای مالی دولت وقت، دفتری در کوچهی ۳۹ صفاییه خریداری کرد و به صورت رسمی فعالیتهای خود را در این دفتر ادامه داد. صدور بیانیه در مناسبتها و رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن هم دقیقاً متناسب با نظر اصلاحطلبان و جریانهای همسو همچون جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب از اصلیترین فعالیت این مجمع در ۱۵ سال گذشته است.
مدرسینی که شیپور سیاسی شدند
با نگاهی به بیانیههای صادر شده توسط این مجمع در ۱۵ سال گذشته و مصاحبههای دبیر و اعضای آن به یک نتیجه مشخص خواهیم رسید و آن چیزی نیست جز تصمیم صحیح سران اصلاحطلب در راهاندازی تشکلی حوزوی است. در بخش بیانیههای این مجمع که اغلب آن در سایت رسمی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم منتشر شده است، دقیقاً زاویه دید و موضعگیری کاملاً همسو و نعل به نعل با سایر جریانهای اصلاحطلب مشاهده میشود. برای نمونه این تشکل که گروهی حوزوی محسوب میشود به جای دفاع از حریم اسلام و فقه جعفری، در حمایت از «هاشم آغاجری» و انتقاد از رأی صادره در خصوص او بیانیه رسمی صادر میکند! در اطلاعیه این مجمع که در ۲۰ آبان سال ۱۳۸۱ صادر شده، آمده است: «اعلام حکم اعدام برای آقای دکتر سیدهاشم آغاجری که توسط یکی از قضات کشور صادر گشت اذهان عموم را به تعجب و تحسر وا داشت… روشن نیست قاضی دادگاه از کدام قسمت صحبتهای آغاجری سبّ النبی را استخراج و یک مسلمان متعهد و جانباز را به مرگ محکوم کرده است!»
نکته جالب توجهی که پس از گذشت سالها و با بازگشت به روزنامههای آن دوران اذهان را به خود مشغول میسازد هماهنگی خاصی است که بین این تشکل حوزوی با سایر گروههای دوم خردادی وجود داشت. دقیقاً در زمانی که این گروهها توسط رسانههای خود از جمله روزنامههای زنجیرهای هجمههای حساب شدهای علیه آیتﷲ مصباح یزدی آغاز کردند. مجمع محققین و مدرسین نیز وظیفه توهین و هجمه به ایشان را با ادبیات حوزوی به عهده گرفت. سیدحسین موسوی تبریزی دبیر این مجمع در مصاحبه مفصلی ضمن تکرار برهانهای عجیب روزنامههای دوم خرداد در خصوص جایگاه ولایت فقیه آشکارا میگوید: «مصباح یزدی به ولایت فقیه معتقد نیست. وی بعد از پیروزی انقلاب نیز در جریان خلق مسلمان، در رابطه با منافقین یا هشت سال جنگ تحمیلی، حتی یک سخنرانی و موضعگیری ندارد!»[۲]
همچنین در موارد مختلفی آقایان ایازی، فاضل میبدی و چند تن دیگر از اعضای مجمع دقیقاً دیدگاههای روزنامههای زنجیرهای دربارهی حکومت اسلامی، ولایت فقیه و سایر مسائل دینی و سیاسی را با ادبیاتی حوزوی و به ظاهر علمی بیان کردهاند.[۳]
این مجمع در چند سال فعالیت خود کوشید با ادعای نمایندگی بخشی از حوزه علمیّه و نام اساتید حوزه، مؤیّدی باشد بر فعالیت سایر گروههای اصلاحطلب. برای نمونه، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم در سال ۱۳۸۷ به مناسبت تشکیل مجمع سالانه سازمان مجاهدین انقلاب، با صدور بیانیه بلندبالایی ضمن تکرار شعارهای جبهه دوم خرداد به طور رسمی از تشکیل این مجمع حمایت کرده و از اعضای مرکزی آن تجلیل میکند.[۴]
هشت سال دوران اصلاحات سپری شد و برخی از اعضای مجمع از جمله دبیر آن در سایه امتیازات جناب آقای «خاتمی» مناصب دولتی نیز گرفتند، سیدحسین موسوی تبریزی رئیس خانه احزاب ایران و مشاور رئیس جمهور شد تا جایگاه مجمع محققین را بیشتر از گذشته محکم کند.
خداحافظی اصلاحات و تحیّر مجمع
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ در حالی برگزار شد که جبهه اصلاحات تمام تلاش خود را کرد تا کاندیداهای اصولگرا به موفقیت نرسند و در این بین مجمع محققین و مدرسین که یکی از گروههای ۱۵ گانهی دوم خرداد نامیده میشد بیانیههای مکرری در حمایت از کاندیداهای دوم خرداد صادر کرد. ولی مردم دیگر چهره واقعی این جریان را شناخته بودند و در اقدامی شگفتانگیز با رأی قابل توجهی به کاندیدایی رأی دادند که شعار احیای انقلاب و آرمانهای امام راحل را داده بود.
بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ این مجمع همچون سایر یاران خویش در کُما و لاک خود رفته بودند و به جز چند بیانیه به مناسبتهای مختلف و پیام تسلیت تحرک خاصی نداشتند، تا آنکه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ پیش آمد. براساس خاطرات سیدحسین موسوی تبریزی، اعضای این مجمع گرایش خاصی به میرحسین موسوی داشتند و پیش از دوم خرداد نیز نخست به سراغ او رفته بودند تا وی را به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ترغیب کنند. با اعلام رسمی کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات سال ۸۸ این مجمع به صورت رسمی از وی حمایت کرد.[۵]
فتنه پس از انتخابات و افشای هویّت واقعی مجمع
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری چهره واقعی بسیاری از سیاسیون را افشا ساخت و در این بین مجمع محققین و مدرسین نیز مجبور به کنار زدن نقاب از چهره خود شدند. این مجمع در مقاطع مختلف پس از انتخابات به صورت رسمی و با ادعای دفاع از حقوق شهروندی مردم(!)، آنان را به اردوکشی خیابانی دعوت کرد.
در چند ماه فتنه پس از انتخابات، اعضای اصلی این مجمع در قالب گفتوگو با سایتهای ضدانقلاب و امضای بیانیههای مختلف همنوا با ضدانقلاب حرکت کردند. نکته جالب توجه اینکه اعضای این مجمع به صدور بیانیه اکتفا نکرده و ترجیح دادند شخصاً در بین معترضین خیابانی حضور یابند. «ایازی» و «عبدالرحیم سلیمانی» از جمله این افراد بودند که در کنار آشوبگران خیاباتی قرار گرفتند و همنوا با آنان علیه نظام اسلامی شعار دادند اما نکته جالب توجه اینکه این مجمع که روزی به نام احیای آرمانهای واقعی امام خمینی(ره) آغاز به کار کرده بود و در بیانیههای خود همواره از انحراف نظام اسلامی از اسلام و انقلاب ابراز نگرانی میکرد، در ۲۵ بهمن سال ۸۸ همنوا با سازمان مجاهدین خلق و سایر گروههای دیگر ضدانقلاب به طور رسمی مردم را به حضور در آشوبهای خیابانی دعوت کرد. برای همگان مثل روز روشن بود که در این تجمع اعضای گروهک مجاهدین خلق و هواداران گروهکهای ضدانقلاب حضور خواهند داشت اما علیرغم همه اینها مجمع محققین و مدرسین در اقدامی احمقانه و با صدور بیانیهای به طور رسمی سند ابطال همه ادعاهای واهی خود در سالهای گذشته را امضا کرد.[۶]
گذر زمان به نفع مجمع نیست!
آنگونه که دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیّه قم در مصاحبهها و خاطرات خود عنوان میکند، تحقق جامعه اسلامی از اصلیترین آرزوها و آرمانهای او و دوستانش در مجمع محققین و مدرسین است. وی در بسیاری از مصاحبههای انجامشده بر تحقق واقعی جامعه اسلامی بر مبنای نظریه ولایت فقیه تأکید کرده و در اغلب بیانیههای مجمع نام امام خمینی(ره) برده شده است اما گذر زمان و نگاهی دگربار به مجموعه عملکرد و بیانیههای این مجمع کوچک دقیقاً خلاف این گفتهها و آروزها را اثبات میکند.
همنوایی با گروههای دوم خرداد که در هشت سال دوران صدارت خود زمینه را برای انهدام فرهنگی جامعه اسلامی مهیّا کردند، حمایت از شخصیتها و جریانهایی که در سالهای گذشته به طور رسمی ارتباط آنان با دشمنان نظام و انقلاب ثابت شده است و بخشی از آنان هماینک در خارج از کشور به صورت رسمی و علنی علیه نظام اسلامی فعالیت میکنند چگونه میتواند دفاع از آرمانهای امام راحل باشد؟
آیا این مجمع در عملکرد ۱۵ سال گذشته خود تدبیر کرده که چگونه به بازیچه گروههای سیاسی دیگر تبدیل شده است و با سوء استفاده از نام مدرسین حوزه علمیّه، بیشترین ضربه را به این نهاد مقدس وارد کرده است؟
اگرچه از منظری پرداختن به یک گروه کمتر از ۱۰ نفر که برای ارضای عقدههای شخصی خود دانسته و خود خواسته تریبون جریان ضدانقلاب شدند ارزش آنچنانی ندارد اما تجربه سقوط و نابودی آن برای دیگر فعالان سیاسی کشور باید جالب توجه باشد.
جلال
اگر جامعه مدرسین اینقدر جناحی نبود و جناحی رفتار نمی کرد می توانست همان باشد که بنیان گذار جمهوری اسلامی بر دنباله روی مردم از آن تاکید می کردند ولی بعد از درگذشت ایشان جامعه مدرسین فقط و فقط بخشی از جریان به اصطلاح اصولگرایی را نمایندگی کرده است و بس. پس مادام که جامعه مدرسین چنین رویه ای دارد مجمع مدرسان حق دارد چنان موضع متفاوتی را اتخاذ کند