مبارزه با بدعت، مصداق نهی از منکر است و باید مانند مصادیق دیگر آن، با شناخت کامل منکر و با آگاهی از عمدی بودن انجام منکر همراه باشد. قرآن نخستین و قویترین مبارزی است که با بدعتگذاران درگیر شد. همزمان با تأسیس دین، دست کسانی را که در طول تاریخ به دینسازی پرداختهاند، رو کرد و در برابر کسانی قد علم کرد که خود را در مقام تشریع نشانده بودند. کتاب حاضر با محور قراردادن مباحث قرآنی به برخی از بدعتهای رایج نیز اشاره کرده است.
نویسنده این کتاب ارزشمند، اهمیت تألیف این اثر را در امور ذیل بیان نموده است: ۱. ضرورت دسترسی مدافعان مذهب اهلبیت(ع) به دلایل قرآنی در برابر مخالفان؛ ۲. ضرورت شناخت بدعتها و مصونسازی خود در برابر آن؛ ۳. بهروزرسانی مباحث بدعت و پاسخ به پرسشها و شبهههای جدید؛ ۴. نبود کتابی جامع و متناسب با فضای حاکم بر کشورهای اسلامی؛ ۵. ارائه متنی پذیرفتنی نزد تمام فرقههای معتقد به قرآن؛ دریافت پاسخ از قرآن برای پرسشهایی در زمینه بدعت مانند اینکه معیار بدعت از دیدگاه قرآن چیست؟ چگونه میتوان سنتهای روا را از بدعتها تمییز داد؟ پیدایش و رشد بدعت چه زمینههایی دارد؟ چگونه میتوان با آن زمینهها مبارزه کرد؟ بازتاب بدعت در نظام دنیایی بشر و در زندگانی دینی و حیات اخروی او چیست؟ بدعتگذاران چه سودی میبرند و چه اهدافی را دنبال میکنند؟ نمونههای آشکار بدعت که قرآن به آنها اشاره یا تصریح کرده کداماند؟
ساختار کتاب
کتاب حاضر از هفت فصل تشکیل شده است که هرکدام مباحث مهمی را در خود جای داده است: فصل اول: کلیات (واژهشناسی بدعت و دیگر واژگان، تفاوت آن با دیگراصطلاحات، انواع بدعت، آسیبشناسی بدعتستیزی، نقش قرآن در برچیدهشدن بدعتها)؛ فصل دوم: زمینهها، اهداف و پیامدهای بدعتگذاری؛ فصل سوم: نمونهها (بدعتهای اعتقادی، بدعتهای عملی)؛ فصل چهارم: سیر بدعتگذاری در اعصار و مکاتب؛ فصل پنجم: بحث برخورد با بدعتها (پیشگیری، پاکسازی)؛ فصل ششم: احکام فقهی بدعت؛ فصل هفتم: بدعتهای مردم در فهم و تلاوت قرآن.
فصل اول
فصل اول به کلیات اختصاص دارد و نویسنده به واژهشناسی بدعت پرداخته است. بدعت در لغت، بدعت در اصطلاح، انواع بدعت و… . وی در بحث انواع بدعت میگوید: بدعت دوگونه است: ایجادی (تحصیلی) و ظهوری (حصولی)؛ بدعت ایجادی، یعنی کاستن عمدی از دین یا قراردادن عمدی چیزی در دین که در آن نباشد یا وجود آن در دین، مشکوک باشد. اما در بدعت حصولی یا ظهوری، فرد یا افرادی که زمینه پیدایش آن را فراهم میسازند، به عنوان بدعتگذار، پا به میدان نمیگذارند؛ بلکه میخواهند کرداری را پس از تکمیل دین (پایان یافتن عصر صاحب شریعت) پدید آورند و گمان دارند کار آنان، مصداق آموزههای دینی است؛ دیگران نیز به تبعیت آنان و با استناد به خدا به آن کار خاص – با تقید به خصوصیتهایش – اقدام میکنند؛ اما از دروغ بودن آن بیاطلاعاند. این نوع بدعتهای خودپیدا رواج بیشتری در مقایسه با نوع نخست دارند. نویسنده در ارتباط با بدعتگذاری برای خویشتن بیان میدارد که بدعتگذاری، بدون سرایت دادن آن به دیگران، امکان ندارد؛ زیرا بدعتگذار، به خارج بودن بدعتش از دین آگاهی کامل دارد و هرگز نمیتواند خود نیز، قصد مشروعیت کند. مؤلف در ادامه در بحث «بدعت» و مشتقات آن در قرآن بیان میکند که واژه «بدعت» در قرآن نیامده است. «بدیع»، « بِدع» و «ابتدعوها» تنها واژههایی هستند که از مادّه «ب، د، ع» در قرآن آمده و معنای لغوی بدعت – یعنی «نوپدیدآمده» – در هر سه لحاظ شده است. مصادیق اصطلاحی بدعت را میتوان در آیات مربوط به غلو، افترا، جعل، لَبْس، دروغ بستن بر خدا، تحریم و تحلیل بیسند و عقاید شرکآمیز – نظیر نسبت دادن فرزند به خداوند – شناسایی کرد؛ بنابراین معیار در تشخیص مصادیق بدعت، کاربرد ماده «ب، د، ع» در آیات نیست. نویسنده سپس در بحث مقایسه بدعت با مفاهیم دیگر (شامل تفاوت بدعت و قول به غیرعلم؛ تفاوت بدعت و دروغ؛ تفاوت بدعت و خرافات؛ تفاوت بدعت و ابتداع؛ تفاوت بدعت و عادت و…) در مورد ارتباط بدعت و افترا مینویسد: بدعت، در اصطلاح شرع «گزارهاى مستند به دین است که در منابع دينى مستندى ندارد». نزدیکترین واژههای قرآنی به معنای «بدعت»، واژۀ «افتراء» و کلمات همخانوادۀ آن است. ۲۳ مورد از مواردی که در قرآن، با ماده افترا از بدعت یاد شده، بدعت اعتقادی و ده مورد، بدعت عملی است. برای بدعت اصطلاحی، مصداقی که واجب، مستحب، مباح و یا حتی مکروه باشد، نمیتوان یافت. تقسیمکنندگان بدعت، به حرام و غیرحرام، در حرمت مصادیق بدعت اصطلاحی تردیدی ندارند و با توجیهاتی که آوردهاند، نشان دادهاند که در حقیقت، با کسانی که تمام اقسام بدعت را حرام میدانند، تفاوتی جز در تعبیرها ندارند؛ زیرا بدعت نیکو را بدعتی میدانند که با سنت موافق باشد و مخالفان تقسیم بدعت به زشت و زیبا، موارد یادشده را که موافق سنت است، از انواع بدعت نمیشمارند و تعریف بدعت را شامل آن نمیدانند. نویسنده در ارتباط با «ابتداع» معتقد است، ابتداع معنای اصطلاحی ندارد. معنای لغوی آن «کاری بیسابقه پدیدآوردن» است. در عرف مسلمانان، این کار را تأسیس و ترویج «سنت حسنه» میخوانند. «ابتداع» محکوم به حرمت نیست؛ جز در زمانی که بر آن «بدعت»، «افترا» یا هر عنوان دیگری که حرام باشد نیز صدق کند؛ وگرنه حرمت آن دلیلی ندارد؛ اگر کسی رویهای را بدون استناد به خدا و تنها بهعنوان یکی از مصادیق رفتارهایی که با اهداف شریعت همخوانی دارد، در زندگی خود بهصورت عادت درآوَرَد، کار مباحی کرده است؛ مسیحیان در اختراع رهبانیت اینگونه عمل کردند.
از نظر مؤلف، مبارزه با بدعت، مصداق نهی از منکر است و باید مانند مصادیق دیگر آن، با شناخت کامل منکر همراه باشد؛
رابطه بدعت با مصالح مرسله بحث دیگری است که نویسنده به آن میپردازد: مصالح مرسله اموری هستند که شریعت دربارهی آنها نظری نداده و حکم آن را رها کرده است؛ از شناخت مصلحت به شناخت حکم نیز میتوان رسید؛ تنها مشکل اساسی این است که چنین کسی را در کجا باید جست؛ شیعیان – بر اساس ادله عصمت امامان خود(ع) – این افراد را در اهل بیت پیامبر(ص) یافتهاند؛ ولی اهل سنت آن افراد را در جای دیگری میجویند. اگر اولياى امور که به نصب عام، داراى ولايت شرعىاند، در منطقةالفراغ، حکمى جعل کردند، رنگ حکم اسلامى به خود نمىگيرد و براى مردم عصرهاى بعد و مکانهاى ديگر – گرچه واجد همان شرایط باشند – الزامآور نيست. قضیه تحریم تنباکو که میرزای شیرازی در زمان تسلط انگلیس بر امتیاز آن در ایران، آن را اعلام کرد، مثال بارز حق ولایت فقها و تشریع ولایی است. از بحثهای دیگر این فصل میتوان به این موارد اشاره کرد: تفاوت بدعت با تشریع ولایی، رابطه بدعت و غلو، رابطه بدعت با انکار ضروری دین، رابطه بدعت و سنت، تفاوت بدعت با سنت سیئه، تفاوت بدعت با تفسیر باطل از دین، رابطه بدعت با تفسیر به رأی. مؤلف میگوید: غالی کسی است که برای تمام یا یکی از دوازده امام(ع) مقام ربوبیت یا الوهیت، قائل باشد؛ تمام انواع غلو، مصداق بدعتاند؛ زیرا غالی – چه از دسته کافران بهشمار آید و چه نوع غلو او همراه با پذیرش اصالت داشتن خدا در امور جهان باشد – بدعتگذاریست که عقیدهای را در دین وارد ساخته که سابقه نداشته است. منکران ضروری دین، اگر جاهل مقصر باشند، بدعتگذارند؛ زیرا از دین کاسته و به دینی ملتزم شدهاند که آن جزء را ندارد. ایشان میگوید در موارد «سنت سیئه» و «سنت حسنه» مراد از عبارت «من سن سنة» احیا و اقامه رفتاری است که درست یا نادرستبودن آن را شریعت اعلام کرده باشد؛ نه ابداع و اختراع رفتاری که عرف جامعه، آن را خوب یا بد بداند.
نویسنده در بحث مهم دیگری در این فصل به آسیبشناسی بدعتستیزی میپردازد و معتقد است در بررسی آسیبهایی که مبارزه با بدعت را کُند یا بیاثر کرده، چند انحراف بزرگ دامنگیر مدعیان مبارزه با بدعتها شدهاند: ۱. توسعه توهمی بدعتها؛ ۲. توسعه حقیقی بدعتها؛ ۳. تساهل و مصلحتاندیشی؛ ۴. تفاوت گفتار و عمل. از نظر مؤلف، مبارزه با بدعت، مصداق نهی از منکر است و باید مانند مصادیق دیگر آن، با شناخت کامل منکر همراه باشد؛ اما در بسیاری موارد که چیزی را بدعت شمردهاند، یا روایت آن را ضعیف دیدهاند یا اسلام را در آنچه خود پذیرفته، منحصر ساخته و پیروان مذاهب و مکاتب دیگر را بدعتگذار خواندهاند. تکفیریها، امت اسلام را در سه نسل اول، معیار شناخت حق و باطل میدانند؛ اما تاریخ از سه بدعتشکن یاد میکند که هریک در رأس یکی از همان سهقرن، ظاهر شده است. گاه مبارزهکنندگان شیوهای برگزیدهاند که بر بدعتها افزوده است؛ آنان برای رویارویی با مذاهب مخالف خود، رسمی نوپدید میآورند؛ اگر مخالفانشان، بسم ﷲ الرحمن الرحیم را با جهر تلفظ میکنند، آن را آهسته میگویند؛ اگر مخالفانشان به قنوت پیش از رکوع، روآوردهاند، آنان در عمل، به ترک قنوت یا انجام آن پس از رکوع رو میآورند؛ با مشاهده تعظیم قبور صالحان، نهتنها آن قبور را تخریب میکنند، بلکه ساختمانهای متصل به آن و سقف هر محیطی را که قبری زیر آن است، ویران کرده و قبرستان را حصارکشی و محدود یا ممنوعالورود میکنند. نویسنده در ادامه به نقش قرآن در برچیدهشدن بدعتها میپردازد.
فصل دوم:
این فصل به زمینهها، اهداف و پیامدهای بدعتگذاری اختصاص دارد. نویسنده در ابتدا به بحث زمینهها و زمینهنماهای بدعتگذاری پرداخته است. زمینهها، یعنی آنچه زمینهبودنش برای بدعت به اثبات رسیده است. زمینهنماها، یعنی آنچه زمینهبودنش توهمی بیش نیست. دسته نخست شامل مواردی چون: قالبهای سنتنما؛ غلو شاعرانه؛ التقاطگری و… است و دسته دوم مواردی چون مقدمات ناخواسته و قصد رجا را دربرمیگیرد. نویسنده در بحث مقدمات ناخواسته مینویسد فراهم ساختن مقدمات بدعت، دو صورت دارد؛ یکی اینکه عملی انجام گیرد که بهصورت قطعی، بدعتی بر آن مترتب خواهد شد؛ دیگر اینکه برخی شرایط انجام حرام – نه تمام آن – فراهم گردد؛ بهگونهای که هنوز راه گریز از حرام باز باشد؛ ولی گنهکار – و از جمله بدعتگذار – به اختیار خود به آن آلوده گردد. صورت نخست، مقدمهایست که مانند ذیالمقدمهاش حرام است؛ ولی صورت دوم، گرچه به ظاهر، مقدمه حرام است، اما چون علت تامه نیست، حکم ذیالمقدمهاش را ندارد. بسیاری از اهل سنت، اینگونه پرهیزها را مصداق قاعده «سدّ ذرائع» قرار داده و بر اثبات صحت آن قاعده، برهانهایی اقامه کردهاند.
مؤلف در ادامه مباحث خود، دوازده آیه از آیات قرآن را که میتوانند دلیل تحریم مقدمات بدعتگذاری قلمداد شوند و اصطلاح «سدّ ذرایع» را نیز روشنتر میکنند، بررسی مینماید. (مانند: مائده:۲؛ انعام: ۱۰۸؛ بقره: ۱۰۴؛ نساء: ۴۶).
نویسنده سپس اهداف بدعتگذاری را ذکر مینماید: منافع مادی؛ زندهنگهداشتن سنتهای قومی و عادتهای گذشتگان؛ توجیه نقص تعهدات اجتماعی؛ فتنهجویی؛ دستیابی به تأویل قرآن و پیدایش روابط صمیمانه با بیگانگان. سپس پیامدهای بدعتگذاری را برمیشمارد: شرکورزی؛ تهدید شدن به عذاب؛ احساس بینیازی از دین؛ گمراهی و گمراهسازی؛ زیانکاری؛ ناکامی و محرومیت از رستگاری؛ بریدن رشته محبت با خدا؛ خواری در دنیا و هنگام مرگ و ستمگری و مرزشکنی.
قرآن نخستین و قویترین مبارزی است که در میدان کارزار با بدعتگذاران گام نهاد و همزمان با تأسیس دین، دست کسانی را که در طول تاریخ به دینسازی پرداختهاند رو کرد
فصل سوم
فصل سوم به نمونهها اختصاص دارد. از بحثهای این فصل به این موارد میتوان اشاره کرد: بدعتهای اعتقادی، بدعتهای عملی (شامل: حرام شمردن حلال؛ حلال شمردن حرام؛ واجب کردن مباحات یا مستحبات؛ تغییر در مراسم عبادی و… که البته نویسنده برای هرکدام از این موارد نمونهها و مصادیقی را نیز ذکر میکند).
فصل چهارم
این فصل به سیر بدعتگذاری در اعصار و مکاتب اختصاص دارد. آمار بدعتهایی که قرآن گزارش کرده، در این عناوین میگنجد: بدعتهای پیش از ظهور موسی(ع)؛ بدعتهای یهودیان؛ بدعتهای مسیحیان؛ بدعتهای مشرکان (بدعتهای جاهلیت) در عصر پیامبر اسلام(ص)؛ بدعتهای پس از رحلت پیامبر اعظم(ص). نویسنده بر این باور است که قرآن نهتنها جامعه معاصرش را از بدعتها پاکسازی کرد، بلکه برای پیشگیری از بروز بدعتهای جدید نیز، از ابزارهای گوناگون – چون بیان جامعیت و ابدیت دین، نقد و طرد بدعتگذاران – بهره جست.
فصل پنجم
این فصل به برخورد با بدعتها اختصاص دارد. قرآن نخستین و قویترین مبارزی است که در میدان کارزار با بدعتگذاران گام نهاد و همزمان با تأسیس دین، دست کسانی را که در طول تاریخ به دینسازی پرداختهاند رو کرد و در برابر کسانی قد علم کرد که خود را در مقام تشریع نشانده بودند. نویسنده سیر مبارزاتی قرآن با بدعت و بدعتگذاران را در دو محور بیان میدارد: پیشگیری و پاکسازی.
فصل ششم
فصل ششم به احکام فقهی بدعت اختصاص دارد. نویسنده ضمن بیان این نکته که احکام به تناسب مباحث و در لابهلای فصول به تفصیل آمده است، احکامی که از مباحث گذشته بهدست آمده است را نیز ذکر مینماید که برخی از آنها عبارتند از: ۱. بدعتی که حلال، مباح، مستحب یا واجب باشد، وجود ندارد؛ بلکه هر بدعتی حرام است؛ ۲. اگر از بینبردن بدعت، بر انجام عملی توقف داشته باشد آن عمل، واجب میشود؛ ۳. نهی از بدعتگذاری، واجب است؛ ۴. بدعتنامیدن آنچه انتساب آن به خدا محتمل است، دروغ بستن به خدا و حرام است. نویسنده در بخش مبانی احکام فقهی بدعت میگوید که مبانی آنها نیز به تفصیل در فصول دیگر آمده است؛ اما در این فصل به اجمال گزارشی از آنها را ارائه میدهد: ۱. توقف در موارد مشتبه همواره نیکوست؛ ولی در غیر موارد علم اجمالی، الزامی نیست؛ ۲. نفی هر حکم شرعی- مانند اثبات آن – نیازمند برهان شرعی است؛ ۳. بین حرمت بدعتگذاری و حرمت مقدماتی که قهراً به آن میانجامد، تلازم است و… .
فصل هفتم
آخرین فصل کتاب نیز به بدعتهای مردم در فهم و تلاوت قرآن میپردازد. رفتار مسلمانان با قرآن، مصداق یکی از دو چیز است: ۱. آنچه ترغیب شرعی دارد؛ ۲. آنچه از ترغیب شرعی تهی است. دسته دوم، خود بر چهار نوع است: الف) آنچه نهی خاص دارد؛ چه نهی تحریمی و چه نهی تنزیهی که بر کراهت دلالت میکند؛ ب) آنچه نهی عام دارد؛ ج) آنچه مستند وجوب یا استحباب ندارد؛ ولی با استناد به شریعت انجام میگیرد؛ د) آنچه انجام و ترک آن با هم برابر است و از هرگونه امر و نهی شرعی خالی است و کسانی که آن را انجام میدهند، چیزی به شارع نسبت نمیدهند. نویسنده در ادامه بیان میدارد که رفتارهای مردم با قرآن در هشت عنوان دستهبندی میگردد که میتوان حکم هر عنوان را با دلایل آن بیان کرد: ۱. فهم قرآن؛ ۲. تلاوت قرآن؛ ۳. شنیدن قرآن؛ ۴. ترجمه و تفسیر قرآن؛ ۵. حفظ و نشر قرآن؛ ۶. ساختار قرآن؛ ۷. تکریم قرآن؛ ۸. استمداد قرآن. البته در این فصل و در ادامه، مؤلف به بدعتهایی میپردازد که به فهم و تلاوت قرآن ارتباط دارد.
کتابشناسی
علیمحمد، یزدی، ««بدعت در نگاه قرآن: ویرایش دین و ویرایشگران آن»، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (مرکز فرهنگ و معارف قرآن)، چاپ اول، پاییز ۹۴ ، ۲۴۰۰۰ تومان.