زهد و سادهزيستی
زهد يكی از فضایل اخلاقی است كه مورد تشويق و ترغيب آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) است و علما و بزرگان اخلاق از جمله آیتﷲ بهاءالدینی، امام خمینی، شیخ عباس قمی، میرزا حبیبﷲ رشتی، علامه طباطبایی و… نمونههای وارستهی انسان زاهد هستند که با سادهزیستی و مهار نفس خویش الگوی عملی مناسبی برای مردم بودند.
امام خميني(ره) درباره زهد میگویند: يكی از امور مهم هم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگی كنند. آن چيزی كه روحانيت را پيش برده تا حالا و حفظ كرده است، اين است كه ساده زندگی میكردند؛ آنهایی كه منشاء آثار بزرگیبودند، در زندگی ساده زندگی كردند. اينهایی كه بين مردم موجّه بودند كه حرف آنها را میشنيدند، اينها ساده زندگی كردند… هرچه برويد سراغ اينكه يك قدم برداريد برای اينكه خانهتان بهتر باشد، به همين مقدار از ارزشتان كاسته میشود. ارزش انسان به خانه نيست؛ به باغ نيست؛ به اتومبيل نيست؛ اگر ارزش انسان به اينها بود، انبيا بايد همين كار را بكنند.
علامه طباطبايی(ره) بسيار ساده لباس ميپوشيدند و سالهای زيادی اجارهنشين بودند؛ از سهم امام استفاده نمیكردند و اموراتشان را از حق التأليف كتابهايشان میگذراندند. مبالغ هنگفتی نيز مقروض بودند و نزديكان ايشان حتی دامادشان آيتﷲ قدوسی از آن اطلاعی نداشتند. لكن با تمام اين سختیها و زندگی زاهدانه، توانست جنبش فكری فرهنگی، فلسفی عظيمی را در حوزه ايجاد كند.
کمک به محرومان و مستضعفان
توجه به احوال محرومان، دلجویی از آنها، کمکهای مالی آبرومندانه به آنان و در بسیاری از موارد، مقدمداشتن آنان بر خود و نیز عیادت و رسیدگی به بیماران، از ویژگیهای عالمان بزرگوار اسلام است. درباره خصوصیات بارز اخلاقی عالم شهیر و اندیشمند فرزانه شیخ انصاری(ره) گفته میشود که این بزرگوار در تعامل و معاشرت با مردم – خصوصاً افرادی که به هر لحاظ در جامعه ضعیف و ناتوان بودند – با مهربانی و صبر و حوصله خاصی برخورد میكرد و سعی مینمود هیچوقت این افراد از ایشان رنجیدهخاطر و نارحت نشوند؛ در همین راستا درِ منزل شیخ به روی تهیدستان جامعه باز و ملجاء فقرا و نیازمندان بوده است و تا حد توان كمكهای بسیاری به فقرا میكرد. در وصف بزرگواری و طبع سخاوتمندانه ایشان، همینبس که هرگاه هدیهای برای ایشان آورده میشد، معظمله هرچند خود به آن نیازمند بود، ولی آنرا میفروخت و مبلغ فروش آن را صرف محرومین مینمود. بالاتر از آن اینکه حتی در مواردی ایشان خود نماز و روزه استیجاری انجام میداد و هزینه آن را به نیازمندان كه به او مراجعه میكردند میداد و نمیگذاشت كسی از نزد ایشان مأیوس برگردد.
تهذیب نفس
وقتی در حالات علمای ربّانی و بزرگان دين نظر میافكنيم، ایشان دائماً مترصّد نفس خويش بوده و اهميّت فوقالعادهای برای تهذيب نفس و خودسازی قائل بودهاند؛ بهطوری كه پيوسته به مراقبت و محاسبهی از نفس خويش میپرداختند و در اثر همين مجاهدتها، پروردگار عالم نيز طبق وعدهای كه در قرآن كريم داده «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت: ۶۳) افقهای جديدی از معرفت و هدايت را بهروی آنها گشوده است. امام خمينی(ره) میفرمایند: تا فرصت از دست نرفته بيدار شويد؛ در مرحلهی اوّل در مقام تهذيب و تزكيهی نفس و اصلاح خود برآیید. اگر شما درس بخوانيد ممكن است عالم شويد؛ ولی بايد بدانيد كه ميان مهذّب و عالم خيلی فاصله است. هرچه اين مفاهيم در قلب سياه و غيرمهذّب انباشته گردد، حجاب زيادتر میشود؛ در نفسی كه مهذّب نشده علم، حجاب ظلمانی است؛ علم نور است؛ ولی در دل سياه دامنهی ظلمت و سياهی را گستردهتر میسازد. حوزههای علميه بيدار باشید؛ تقوا را، تقوا را، تقوا را نصبالعين خود قرار بدهيد.
توسل و عشق به اهل بيت(ع)
عشق و علاقه و توسّل امام خمينی(ره) به اهل بيت(ع) زبانزد همهی كسانی است كه با ايشان ارتباط داشتهاند. از جمله برنامههای ايشان در مدّت ۱۵ سالي كه در نجف بودهاند، رفتن به زيارت اميرمؤمنان(ع) سهساعت از غروب گذشته در هر شب و خواندن زيارت جامعه و توسّل به ايشان بوده است. ايشان در تمام زيارات مخصوص امام حسين(ع) در اين مدّت از نجف به كربلا میرفتند و در تهران هم كه بودند اين زيارات از راه دور انجام میشد.
يكی از نزديكان امام(ره) میگويد: «علاقهی امام به اهل بيت(ع) در حدّ وصفناشدنی است. امام عاشق آنهاست. عاشقی كه تا صدای يا حسين بلند میشود بیاختيار اشك میريزد. ايشان كه در شهادت فرزندشان حاج آقا مصطفی يك قطره اشك نريختند.
از ويژگیهای علامه امینی صاحب کتاب الغدیر، عشق و ولای كامل و وصفناشدنی او نسبت به آل محمد(ع) بود كه میتوان گفت «الغدير» نيز در اثر همين عشق نوشته شد. در مجالس با صدای بلند بر مصائب آل محمّد(ص) میگريست؛ بهطوری كه ديگران و بهخصوص اهل منبر و نوحهخوانان تحت تأثير گريهی ايشان منقلب میشدند؛ گويا يكي از آل محمّد در مجلس است و اگر گويندهی مصيبت نام حضرت زهرا(س) را میبرد، آنگاه خون در رگهايش متراكم شده و چونان كسي كه ظلم بر ناموس او رفته فرياد ميزد و همراه اشك بيامان، از چشمانش شعلهی آتش بيرون میزد. بارها به محضر اميرالمؤمنین(ع) متوسل شده و حاجت گرفته بود. آيتﷲ بهاءالديني نقل میکند که مرحوم علامه، به كتابي برای نوشتن الغدير نياز پيدا كرد؛ به محضر اميرالمؤمنین(ع) متوسل ميشود؛ مدتي ميگذرد و خبري نميشود. روزي در حرم بود که يك عرب بياباني میآيد و رو به ضريح با جسارت ميگويد: يا علي؛ اگر مردي كار مرا انجام بده! هفتهی بعد موقعي كه علامه در حرم بوده در همانمکان برميگردد و ميگويد: يا علي، مَردي؛ كارم انجام شد. علامه ناراحت ميشود كه چطور حاجت او روا نميشود. شب در عالم رؤيا حضرت را زيارت میکند و حضرت خطاب به وی ميفرماید: آنها بدوي هستند و طبق طفوليتشان با ايشان برخورد ميكنيم؛ نبايد آنها را معطل كرد؛ اما شما كه با ما آشنایي داريد؛ معطل هم بشويد از ارادت شما كاسته نميشود. صبح فردا، پيرزني كتابي را در دستمالي بسته محضر علامه ميآورد. علامه مشاهده ميكند همان كتابي است كه از حضرت خواسته بود.
تواضع
حضرت امام خميني(ره( ميفرمايند: «…خودخواهي هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد ـ تمام فسادهایي كه در عالم پيدا ميشود، از خودخواهي پيدا ميشود؛ از حبّ جاه، از حبّ قدرت، از حبّ مال؛ از امثال اينهاست و همهاش برمیگردد به حب نفس و اين «بت» از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكلتر است. تعقيب كنيد كه اگر نمیتوانيد به تمام معنی بشكنيد ـ كه میتوانيد ان شاءﷲ ـ مشغول باشيد به شكستن دست و پای يك همچو بتی.
امام خمینی(ره) که تمام عمر خود را در جهت خدمت به اسلام و پیشبرد اهداف و مقاصد عالی سپری کرده بود، وقتی در مقابل جوانان از جان گذشتهای قرار میگرفت که عازم جبهههای نبرد بودند، چنان احساس کوچکی میکرد که برای نشان دادن اوج احساس خویش نسبت به ایشان از هیچ جملهای، فروگذار نمیکرد؛ تا جایی که خطاب به آنها میفرمود: من دست و پای شما را که دست خدا بالای آن است میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم. زمانی که خبر شهادت نوجوان سیزدهساله (حسین فهمیده) را به او دادند که با کمال رشادت جان خود را فدای انقلاب و اسلام کرده بود، به یکباره چنان خود را در مقابل این ازخودگذشتگی حقیر میبیند که اظهار میدارد که رهبر ما این پسر سیزدهساله است.
معاشرت و خدمت به مردم
حسن معاشرت، مصاحبت نيكو، برخورد پسنديده و خدمت به خلق از دستورات مورد تأكيد قرآن كريم، پيامبر گرامي اسلام(ص) و پيشوايان معصوم ماست. علامه مجلسي(ره) میگوید: علما به هر مقدار كه در علم و كمال كاملتر باشند، بايد به همان ميزان، نسبت به مردم مهربانتر باشند و همين مهرباني و دلسوزي است كه آنها را به خدمتگزاري ميكشاند و عالم بايد بهوسيلهي تواضع و خدمت و مهرباني در دلهاي مردم راه پيدا كند و قلوب مردم را به طرف خود جلب كند تا بتواند آنها را هدايت كند؛ وگرنه در هدايت مردم توفيقي بهدست نميآورد و اين را تجربه ثابت كرده است.
آيتﷲ العظمي بهاءالديني(ره) که چون گوهري تابناك و بهسان پدري مهربان بيش از چهل سال رهگشاي مستمندان و فقراي آبرومند بوده است، در مورد كمك به فقرا اينگونه سفارش ميکرد: كمكها را شبها انجام دهيد و رعايت آبروي افراد را بكنيد ـ بهگونهاي كمك كنيد كه شما را نشناسند. مبادا بعداً شما را ببينند و خجالتزده شوند.
امام خمینی(ره) به رعايت حقوق همسايگان اهميت زيادي ميدادند؛ از همين رو چه زماني كه در تهران بودند و چه قبل از آن به اطرافيان سفارش همسايگان را ميكردند كه نكند براي شخصي به خاطر ايشان مزاحمت ايجاد شود. يكي از همراهان امام در پاريس، نقل ميكند: امام خيلي سفارش كرده بودند كه يك وقت حركتي نشود كه همسايهها (كه همه مسيحي بودند) ناراحت شوند. اين عمل موجب شده بود كه وقتي ايشان ميخواستند به ايران بيايند، همهی آنها ناراحت بودند؛ چون امام نسبت به حقوق آنها و برخورد اسلامي با آنها خيلي مقيد بودند. آنها هم از فراق ايشان ناراحت شدند و مقداري از خاك فرانسه را به ايشان هدیه دادند.
توجه به طلاب
شيخ انصاري (ره )داراي همّتي بلند و اخلاقي نيكو بود و به امور طلّاب شخصاً رسيدگي ميكرد و مانند پدري مهربان آنان را تحت تربيت خود قرار میداد. یکبار پس از آنکه چندروزي شيخ ديرتر از وقت مقرّر براي تدريس حاضر ميشد از وي سبب را پرسيدند؛ فرمود: يكي از سادات به تحصيل علوم ديني مايل گشت و اين امر را با چند نفر در ميان نهاد تا درس مقدمات برايش بگويند؛ ولي هيچيك حاضر نشدند و شأن خود را بالاتر ديدند؛ بدين جهت خودم متصدّي اين امر شدم و درس او را به عهده گرفتم.
از آيتﷲ وحيد بهبهاني(ره) احياگرعلم اصول پرسيدند: چگونه به اين مقام علمي و عزت و شرف و مقبوليت رسيدهاي؟ در جواب نوشت: من ابداً خود را چيزي نمیدانم و در رديف علماي موجود بهشمار نمیآورم؛ آنچه ممكن است مرا به اين مقام رسانده باشد اين است كه هيچگاه از تعظيم و بزرگداشت علما و نام آنان را بهنيكيبردن، خودداري ننمودم وهيچوقت اشتغال به تحصيل را تا آنجا كه مقدورم بود، ترك نكردم و آن را بر تمام كارها مقدم داشتم.
منابع:
صحيفهي نور، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي / ۱۳۶۹ش.
جهاد اكبر، امام خميني(ره)، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام ـ ۱۳۷۴ش.
شرح اربعين حديث، امام خميني(ره)، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام، ۱۳۷۱ش.
سيماي فرزانگان، رضا مختاري ،دفتر تبليغات اسلامي ،۱۳۷۴ش.
سيري در آفاق، حسین حیدری کاشانی، بنیاد محقق طباطبایی، قم.
اسلام مجسم (علماي بزرگ اسلام )، آيتﷲ نوري همداني، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،۱۳۸۰ش.
آيت بصيرت، سيد حسن شفيعي، احمد لقماني چاپ قدس ، قم، ۱۳۷۵ش.
سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني(ره)، انتشارات شعرباف، انتشارات پيام آزادي، ۱۳۷۴ش.
زندگي و شخصيت شيخ انصاري، تهران، حسينعلي نوبان،۱۳۶۱ش .