حجتالاسلام دکتر غلامرضا بهروزی لک
همدلی به مثابه تجلی اعتماد اجتماعی بین حاکمان و مردم، در اندیشه اسلامی مبتنی بر ایده مرکزی تعهد سیاسی است که هم از سوی حاکمان و هم از طرف مردم لازم است رعایت شود. حکومت یک مسئولیت و امانت الهی است و به تعبیر امام علی(ع): «و انّ عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه». و بدین جهت است که آن حضرت پذیرش خلافت را عهدی الهی دانست: «و ما اخذ ﷲ علی العلماء». از سوی دیگر حضور در عرصه سیاسی و مشارکت اجتماعی نیز نهتنها حق افراد و شهروندان، بلکه تکلیفی الهی است.
محوریت شریعت و آموزههای دینی در اسلام سبب تمایز ماهیت مشارکت در اندیشه اسلامی با الگوی مدرن غربی است. چنین تمایزی موجب میشود الگوی جدیدی را برای مشارکت سیاسی در حکومت اسلامی با عنوان مشارکت سیاسی متعهدانه اضافه نماییم. الگوی مشارکت سیاسی متعهدانه گونهای از مشارکت در عرصه سیاسی است که حضور متعهدانه فرد را در عرصه سیاسی با استناد به منابع دینی، یک تکلیف اعلام میکند و از فرد میخواهد هنگام مشارکت در عرصه سیاسی به برخی تعهدات پایبند باشد. مشارکت سیاسی در نگرش غرب عمدتاً مبتنی بر محوریت انسان و حقوق وی است. این امر به ویژه در نظامهای لیبرال که فردمحور است غلبه دارد.
مشارکت سیاسی در غرب که غالباً با شهروندی فعال همسان میشود، مبتنی بر اراده و خواست عمومی است. در این الگو، مشارکت با شکلگیری ارادههای آزاد فردی و براساس حق تعیین سرنوشت، مبتنی بر قرارداد اجتماعی و مستقل از اشراف یا الزامآوری منابع دیگر صورت میپذیرد. افراد، صاحب حق یا اختیار هستند تا هرگونه که میخواهند رفتار کنند و درنتیجه این حضور و رأی آنان است که به حکومت مشروعیت و اعتبار میبخشد. در این جا مشارکت فعال، ناشی از حضور ارادی و مطابق خواست و نظر افراد، فارغ از الزامات پیشینی یا فرافردی است.
اما مشارکت سیاسی فعال متعهدانه در بستری دینی، علاوه بر حق بودن، صبغه تعهد دینی نیز مییابد. از این الگو میتوان بهعنوان مشارکت سیاسی متعهدانه یاد کرد. مشارکت سیاسی متعهدانه بهلحاظ عمق شهروندی، از گونه شهروندیهای عمیق محسوب میشود. بهنظر میرسد اگر با چنین نگرشی به ماهیت همدلی و همزبانی بین دولت و ملت در اندیشه اسلامی نگاه کنیم، اساس و معیاری محکم و متقن برای روابط سیاسی- اجتماعی در جامعه خواهیم داشت که میتواند بنیانی مرصوص را برای زندگی سیاسی در حکومت اسلامی فراهم نماید.
دکتر رضا عیسی نیا
سطوح مختلف همدلی
همدلی را میتوان با رویکرد روانشناسی دنبال نمود؛ یعنی اینکه احساس طرف مقابل را درک کنیم؛ مسائل را نه از منظر خودمان، بلکه از منظر و دنیای فرد دیگری بنگریم (به عبارت دیگر: به احساس کسی وارد شدن). همدلی را میشود با رویکرد جامعهشناختی و ادبی دنبال کرد.
یکی از اصول یا استلزاماتی که باید برای ایجاد و استمرار همدلی در میان دولت و ملت رعایت شود، اصل اعتماد و اعتمادسازی است؛ آنهم در سه سطح:
* اعتماد در سطح افراد: اعتماد به منزلهی ویژگی فردي افراد؛
* اعتماد در سطح نهادها: اعتماد به منزلهی عاملی در ارتباطات اجتماعی؛
* اعتماد در سطح نظام: اعتماد بهعنوان ویژگی نظام اجتماعی.
همدلی با چه کسانی
دربارهی این که در چه فضایی و با چه کسانی میتوان – یا نمیتوان – همدلی داشت باید گفت با کسانی که به اصول و مبانیای مانند اعتقاد به مکتب اسلام، قانون اساسی و ولایت فقیه پایبند باشند. بنابراین با كسانى که برای دشمن کار میکنند، مشتاق سلطهى بیگانگان هستند، وحدت را در قول و عمل (و عمداً) مىشكنند و بلندگوى افكار و اهداف دشمنان ملت هستند، نمیتوان همدلی و همکاری داشت.
برای همدلی و همزبانی، دولت و ملت باید زبان «محرمی» پیدا کنند؛ چون زبان محرمی بهقول مولانا بر پایه همدلی اتفاق میافتد؛ نه بر پایه خون، نژاد و گروهبازیها.
استلزاماتی که دولت باید برای رسیدن به همدلی مراعات کند
– شفافیت: شفافیت یعنی آزاد گذاشتن جریان اطلاعات و قابل دسترس بودن آن برای همه کسانی است که در ارتباط با تصمیمات هستند. همدلی یک موضوع دستوری نیست؛ بلکه باید آن را بهوجود آورد و رشد داد. یک راه بدست آوردن آن، عملی کردن شفافیت است.
– قانون و قانون مداری: قانون و قانون مداری، یعنی اجرای قوانینی که برای همه سودمند است؛ بدون قائل شدن استثنا؛ بر اساس حقوق پایه انسانی و ملاحظه ارزشهای متداول و سختگیری در اجرای قوانین (چون یکی از تعهدات دولت به شهروندان بازستاندن حقوق ستمدیدگان از ستمگران است).
– پاسخگویی: یعنی مسؤلین (تصمیمگیران بخشهای دولتی، خصوصی و مدنی) دربرابر عموم مردم پاسخگو باشند. در تفکر اسلامی حکمرانی و مدیریت به مفهوم امانتداری وخدمتگذاری است و هیچگونه سلطهجویی و تحکّم در آن راه ندارد؛ زمامداران و کارگزاران، امین و پاسدار حقوق مردماند و در برابر آنان مسئول و پاسخگو هستند.
– مسؤلیتپذیری: یعنی مدیران حکومتی نسبت به خواستههای عمومی حساسیت داشته باشند و تلاش نمایند تا اجناس رذایل (فقر، بیکاری، دروغ ، حسد و…) از جامعه زدوده شود و در عوض فضایل اخلاقی پایه همبستگی اجتماعی و سیاسی قرار گیرد.
– وفای به عهد و امانتداری: در باور اسلامی یکی از لوازمات همدلی دولت، داشتنِ «بینشِ امانةﷲی» است؛ یعنی دولتِ خوب دولتی است که حکومت را طعمه خود نداند؛ بلکه حکومت را امانت الهی بداند.
– اعتماد سیاسی: یکی دیگر از اصولی که دولت برای رسیدن به همدلی باید رعایت کند اصل «اعتماد سیاسی» است؛ چون اعتماد سیاسی ارتباط نزدیکی با کارآمدی حاکمان دارد و بیانگر درجهای از انتظار شهروندان از توانایی و موفقیت حاکمان است که متناسب با انتظار مردم باشد.
علل و عوامل بیاعتمادی و تأثیرات آن بر همدلی
– انحصار سیاسی: هرگونه انحصار در سیاست، سلب اعتماد جامعه را بهدنبال خواهد داشت.
– وجود فساد اداری: سوگمندانه باید اظهار داشت فساد اداری (ارتشا و اختلاس) بهخصوص در بانکها به اقتصاد جامعه آسيبّهای فراوانی وارد ميکند که پيامد آن، تنزل اعتماد مردم است و بیاعتمادی بين مردم و بانکها موجب بحران اقتصاد کشور خواهد شد.
– عدم توزیع صحیح ثروت و فرصتهای اجتماعی: تا زمانی که توزیع نابرابر ثروت و فرصتهای اجتماعی در جامعه وجود داشته باشد، نمیتوان شاهد شکلگیری اعتماد سیاسی و اجتماعی مطلوب یا مورد نظر در جامعه بود.
استلزامات و اصولی که ملت باید برای رسیدن به همدلی مراعات کند
ملت برای عملیسازی همدلی لازم است به اصولی باور داشته باشد و در تحقق و عینیسازی آن تلاش کند. عمدهترین اصول و شاخصهای الگوی همدلیِ ملت عبارتند از:
– مشارکت: مشارکت سياسی که برجستهترين گونهی مشارکت محسوب میشود، در واقع عبارت است از ورود به عرصهی انتخاب شدن يا انتخاب کردن در جهت دخالت در تصميمگيری و تصميمسازیهای خرد و کلان سياسی که با سرنوشت جامعه ارتباط دارد.
– احساس برابری: شعار فرهنگ اسلامی، تساوی افراد در بهرهمندی در بیتالمال است.
– وفاداری به حکومت: شهروندان باید در پیمانشان وفادار باشند؛ دولتی قدرتمند است که وفاداری شهروندانش را با خود داشته باشد.
– خیرخواهی: بر شهروندان است که کاستیهای دولت را به دولتمردان هشدار دهند؛ چون در فرهنگ اسلامی یکی از سه دستور پیامبر(ص) به مردم نسبت به دولتمردان «النصیحة لائمة المسلمین» است؛ یعنی بر شهروندان است که به دور از آلایش به مسئولان اندرز پاک دهند.
– پایبندی به رأی دادن و مطیع قانون بودن.
راهکارهای تحقق و تداوم همدلی میان دولت و ملت
– آزادي رسانهاي: اگر در کشوری رسانهها آزاد نباشند، گردش انديشه بهوجود نميآيد و مناظره شکل نميگيرد. نقد رسانهاي موجب ميشود خلافکار يا خلافکاران از عمل خلاف بترسند و به قانون عمل کنند.
– خروج از شعار و شعار زدگی و اجرای قانون جهت عملی سازی ریشه کنی فساد اداری، ارتشاء و اختلاس.
– اقناع افکار عمومی: اعتماد بین ملت و دولت بر اساس اقناع افکار عمومی از سوی دولتها محقق میشود که بسیار اعتماد زاست؛ اگر مردم احساس کنند دولت بهدنبال رفع مشکلات و تنگناهای مردم است – و نه صرفاً بهدنبال منافع خود – این امر اثرگذار خواهد بود.
– توجه به اعتماد و محقق کردن آن: هنگام توزیع قدرت و مناصب – در سطوح عام نه فقط سیاسی – باید به دانایی و نادانی عنایت داشت؛ نه دارایی و ناداری.
– زیست مسئولان: امام خمینی(ره) خود سادهزیست بود و کارگزاران جمهوری اسلامی را نیز به این امر دعوت میکرد و میگفت: «آنهايى كه در خانههاى مجلل، راحت و بىدرد آرميدهاند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جانفرساىِ ستون محكم انقلاب و پابرهنههاى محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفتهاند، نباید به مسئولیتهای کلیدی تکیه کنند؛ که اگر به آنجا راه پیدا کنند، چهبسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همهی زحمات ملت ایران را بر باد دهند».
میدان دادن به منتقدین: اگر دولتها برخوردهای تحقیرآمیز با منتقدین داشته باشند و نظرات منتقدین را استماع نکنند، اعتماد ملی آسیب میبیند و اگر جایگاه منتقدین ارتقا بخشیده شود، میزان اعتماد عمومی افزایش خواهد یافت. اعتماد، پیششرط اصلی کارآیی، انسجام و ثبات اجتماعی است و در برابر آن ضد اعتماد (antitrust) منجر به بروز ترس، ناامنی، اغتشاش و فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
چون میان مشاركت در اداره کشور و اعتماد نهادی، رابطهی معناداری وجود داشته است، میتوان نتيجه گرفت اعتماد به يك نهاد، شرط لازم برای مشاركت با آن نهاد است؛ اما شرط كافی نیست؛ بلكه اعتماد به ساختار حاكميت سياسی عامل تأثيرگذار بر روی مشاركت شهروندان است.
پیامدهای همدلی دولت و ملت
– عامل پیشگیری بسیاری از رفتارهای ناخوشایند (چه از طرف دولت و چه از طرف ملت): چون هردو به هم اعتماد داشته و نگران رفتار و عمل همدیگر میباشند.
– بالا رفتن اعتماد و اطمینان در طرفین و بهوجود آمدن احساس خوشایند و مثبت و بانشاط شدن زندگی.
– استوار شدن حیات سیاسی بر پایهی همدلی، مساوی است با عقل جمعی و درنتیجه اخذ تصمیمات صحیحتر.
– چون ملت به حکام و حکام به ملت اعتماد و اطمینان دارند، بسیاری از تعارضات و سوء تفاهمها بهوجود نمیآیند.
– ملت و دولت اعتماد بهنفس مییابند و به خودباوری میرسند که این امر در برطرف کردن مشکلات، بسیار مؤثر است.
– امنیت روانی و آسایش خاطر در طرفین بهوجود میآید.
– میل به شرکت در فعالیتهای گروهی افزایش مییابد.
– باعث عمران، توسعه سیاسی، آبادانی اقتصادی، رشد فرهنگی و انسجام اجتماعی خواهد شد.