چند روز پیش – مصادف با بیستوهشتم صفر – مطلبی در سایت مباحثات منتشر شد که درصدد نقد و درنهایت رد نظریهی شهادت پیامبر(ص) بود. لحن مقاله قدری تند بود؛ عنوان مطلب هم میتوانست ملایمتر باشد (هرچند سریع اصلاح شد). اما لحن منتقدین هم تند و گزنده بود. با خواندن آن مطلب و انتقادات مطرحشده، احساس کردم آسیبی که در بیشتر محافل دانشگاهی گریبانگیر روشنفکران و صاحبنظران ایرانی است، انگار به حوزه هم سرایت کرده: فقدان ادب نقد (مرادم از ادب در اینجا، هم روش مناسب هرکار و هم اخلاق آن است). به نوع استدلال و نگاه علمی هردوطرف یا اینکه حق با کدام است کاری نداریم؛ شخصی نظریهای را نقد و رد کرده؛ عدهای هم منتقد بحث اویند؛ تا اینجا هیچ مشکلی نیست و اتفاقاً سودمند است؛ چه خاصیت مباحثه و مناظرهی انتقادی، تولد نظریات جدید یا روشن شدن وجوه دیگری از حقیقت است. اما بحث بر سر اخلاق و ادب نقد است که در قالبهایی مثل مباحثه یا مناظره بروز بیشتری دارد.
خوب که دقت میکنی در بحثها و نقدهایی از این جنس (که متأسفانه زیاد هم شده) حواشی بر علمیت و استدلال، تفوّق دارند؛ بهعبارت دیگر انگار استدلالات علمی هم درخدمت اثبات برخی حواشی هستند؛ اصلاً قبل از ورود به بحث تکلیفمان با طرف مقابلمان روشن است؛ از سویهی نگاه یا حتی جهتگیریهای سیاسیاش خوشمان نمیآید و بحث علمی بهانه یا ابزاریست برای تاختن به او؛ کلاً منتظریم ببینیم او کجا، چه مینویسد، تا نقد کنیم؛ آن هم از این نوع نقدهای فاخر! یعنی اگر از ما تعریف هم کند باز هم نقدش میکنیم؛ چون اصلاً با کلام کاری نداریم؛ با صاحب کلام کار داریم. به همین دلیل روح حاکم بر چنین مباحثاتی، جدل است. متهمکردن طرف مقابل به مواردی مثل بیسوادی، تفرقهافکن، عضویت در جریانات خاص سیاسی، ضدولایت، سینهچاک ولایت، بیتقوایی، بیمنطقی و… از مشخصههای چنین انتقاداتی است.
هنگامی که منتقدی، توهین و لعن و نفرین را چاشنی انتقادات خود میکند، طبیعی است که اگر حرفی منطقی هم زده باشد، شنیده نشود.
در همین بحث مورد نظر، برخی منتقدین، نگارنده را لعن کردهاند! عدهای هم کلاً سایت مباحثات را مورد تفقد قرار دادند! آن هم به چه عنوان؟ بهعنوان دفاع از حریم ولایت و اهل بیت(ع). یعنی برای دفاع از حریم اهل بیت(ع)، مرتکب حرام بیّن میشویم و مسلمانی دیگر را لعن میکنیم! واقعاً کسی که از بیرون، چنین مباحثی را میخواند چه قضاوتی پیدا میکند؟ یک بحث علمی مطرح شده؛ درست یا غلط؛ لعن و نفرین و تمسخر و متهمکردن به بیسوادی و… چه معنایی دارد؟ آن هم در حوزهی مباحث دینی. من میگویم شما بیسوادی؛ شما میگویی من بیسوادم؛ شخص سومی از بیرون میگوید هردوی ما بیسوادیم… از طرح چنین مباحثی چه طرفی میتوان بست؟ آیا سزاوارتر آن نیست که اگر بر مطلبی نقدی داریم، بهجای پاسخهای احساساتی و شعارگونه یا تخریب شخصیت نگارندهی آن، بهطور علمی آن را مطرح کنیم؟ در همین سایت مباحثات چندی قبل مطلبی راجع به قمهزنی منتشر شد که اتفاقاً با انتقادات زیادی مواجه گردید؛ برخی انتقادات از جنس همین انتقادات احساسی و اخلاقگریز بود؛ اما برخی دیگر هم لطف کردند، مطالب خود را در قالب یک نوشتار منسجم برای مباحثات ارسال کردند که منتشر هم شد (هرچند انتقادات تند هم ذیل مطالب منتشر گردید). برای خواننده یا محققی هم که میخواهد مثلاً دربارهی قمهزنی تحقیق کند، پاسخ منطقی و فارغ از احساسات منتقدین، سودمند خواهد بود؛ نه بحثهای جدلی با ابزار تمسخر و ناسزا.
ذکر این مطلب برای شرح بیشتر ماجرا خالی از لطف نیست؛ حدود دوسال قبل (بیشتر یا کمتر) بود که یکی از اساتید محترم دانشگاه، مطالبی تند و حتی میتوان گفت سخیف را دربارهی پروفسور محمود حسابی مطرح کرد؛ جان کلامش این بود که حسابی آنقدر که در میان مردم جا افتاده، باسواد نبوده و مثلاً عنوان مرد سال فیزیک جهان را با پول خریداری کرده! مطالب تند این استاد دانشگاه – که معالاسف از اساتید بهنام و از چهرههای مطرح روشنفکری ایران هستند – در یکی از مجلات منتشر شده بود. اصلاً با صحت و سقم مدعا کاری نداریم؛ نوع بیان و ادب نقد، بسیار زننده و حتی کودکانه بود؛ طوری که اگر اصل مدعا هم بهلحاظ منطقی درست بود، بسیاری از خوانندگان حتی به آن فکر هم نمیکردند؛ به دلیل خالی بودن لحن نوشتار از ادب. هنگامی که منتقدی، توهین و لعن و نفرین را چاشنی انتقادات خود میکند، طبیعی است که اگر حرفی منطقی هم زده باشد، شنیده نشود. جالب بود که در همان مجله – حالا نمیدانم از سر قضا یا تعمداً – مکالمهای کوتاه (در قالب نامهنگاری) از دو فیلسوف بزرگ قرن بیستم مغربزمین یعنی فردریش فونهایک و کارل رایموند پوپر منتشر شده بود. موضوع مکالمه، انتقادی بود؛ یعنی هردوطرف انتقاداتی را به برخی نظرات یکدیگر وارد کرده بودند؛ اما با چنان ادبیات فاخری که خواننده قبل از تفکر دربارهی محتوای علمی کلام، مجذوب لحن جذاب و اخلاق زیبای آن مناظرهی مکتوب میشد. حسرت خوردم که چرا دو غیرمسلمان اینگونهاند و ما آنگونه.
(دبیر تحریریه)
ع.صاحبی
خدا به ما رحم کند ، سخن بسیار متینی بود !