در ارتباط با دو نامهی مقام معظم رهبری به جوانان غربی، اقداماتی توسط برخی حوزویان و مراکز دیگر انجام گرفت. ستادی هم در تهران تشکیل شده بهنام ستاد پیگیری پیامهای رهبری که در آن، جمعی از فعالان مشغول کار هستند و پیگیری میکنند که این نامهها چه بازخوردهایی دارد.
حوزه هم در اینباره دو کار میتواند انجام دهد؛ یکی نشر و شرح پیامهای مقام معظم رهبری به دنیا و دیگری اقدام برای نامهنگاریهای مستقل توسط خود اساتید برای مخاطبینی که میتوانند داشته باشند. برخی از مهمترین محورهای نامهی دوم مقام معظم رهبری – به زعم نگارنده – از این قرارند:
اول: ضرورت همفکری بین امت اسلامی و جهان غرب است. این کار رسالتی است بر عهده ما حوزویان که وارد یک همفکری بشویم. نوزده انجمن علمی و تخصصی در حوزه علمیه قم داریم که نشاندهندهی غنی بودن حوزه است.
دوم: لزوم توجه به فرهنگ اسلامی در خصوص موضوع همدردی مسلمانان با مصیبتهایی که برای غیرمسلمانان اروپایی رخ داده است. این فرهنگ باید در غرب تبیین شود؛ آنها خیال میکنند ما از مرگ یک فرد مسیحی یا یهودی خوشحال میشویم؛ در حالیکه اولین نفری که در تاریخ اسلام بیمه بازنشستگی دریافت کرد، یک غیرمسلمان بود (که علی(ع) در کوفه با او برخورد میکند). در فرهنگ اسلامی، دربارهی ملاطفت و محبت مسلمانان نسبت به غیرمسلمانان بسیار سفارش شده است؛ مثل سفارشات حضرت امیر(ع) در نامهی به مالک اشتر.
سوم: نقش مهم جوانان غربی در ساختن آیندهای روشن برای جهان غرب از منظر تعاملات جهانی.
چهارم: توجه به گستره جنایات داعش در کشورهای اسلامی؛ اعم از عراق، سوریه، افغانستان و… به تعبیر دیگر باید به تمام جنایات داعش توجه کنیم؛ نه اینکه فقط وقتی فریاد برآوریم که داعش در یک کشور غربی مرتکب جنایت میشود. سالهاست که کشورهایی مثل عراق و سوریه قربانی جنایات داعشاند؛ آنهم جنایاتی که زبان از توصیف آنها قاصر است.
پنجم: حمایت آمریکا و غرب از جریان تکفیر نادیده گرفته شده است. هم در غرب و هم در شرق، عدهای نمیدانند که آمریکا و غرب چه نقشی در این فجایع دارند. اسناد اینها باید ارائه شود.
ششم: داعش مولود وصلت نامشروع استعمار و جریان وهابیت است. استدلال مقام معظم رهبری این است که اگر داعش نتیجه جریان انحرافی در اسلام است، چرا تا کنون بهوجود نیامده بود؟ وهابیت ۲۵۰ سال و جریان سلفی بیش از هزار سال است سابقه دارند؛ اما در تاریخ آنّها هیچگاه این حجم و تنوع از جنایت و جرم وجود نداشته است! اینها قطعاً در نتیجهی مدیریت و پشتیبانی غرب است.
هفتم: نقش عربستان در حمایت از داعش؛ هرچند مقام معظم رهبری صراحتاً به نام عربستان اشاره نکردهاند؛ اما فقط عربستان مصداق دولت بیخبر از مردمسالاری و عقبمانده است.
هشتم: توجه به تروریسم دولتی و صهیونیسم و مظلومیت فلسطین. در بعضی کشورهای اروپایی و حتی بعضی کشورهای عربی، نگاه عدهای به مسأله فلسطین این است که این یهودیان مظلوم بیپناه، هیچجایی در دنیا نداشتهاند و کشور اسرائیل را تشکیل دادهاند؛ چرا فلسطینیها و مسلمانها اجازه حیات به آنها نمیدهند و ظالمانه نمیگذارند آنها زندگیشان را بکنند؟!
نهم: برخورد دوگانه غرب در مقابله با تروریسم و در مسألهی دموکراسی. با عربستانی که اصلاً انتخابات ندارد و بر طبل خفقان، حمایت از تروریسم و کشتار بیگناهان میکوبد هیچ مشکلی ندارند؛ اما اگر کشور دیگری در برابر توطئههای غرب بایستد، فریاد میزنند که دموکراسی نابود شد!
دهم: لشکرکشی آمریکا و هم پیمانان غربی او به جهان اسلام که از افغانستان و عراق شروع شد و در حال گسترش به کشورهای دیگر است. آمریکا با کدام مجوز وارد این کشورها میشود؟ جالب است که اگر ایران به درخواست کشوری به آن کشور کمک کند یا وزیر خارجهی ما دربارهی کشوری اعلام موضع کند، اسمش دخالت است؛ اما لشکرکشی آمریکا به کشورهای دیگر، دخالت نیست! به فرمودهی مقام معظم رهبری، خرابیهایی اینها در کشوری مثل سوریه انجام دادند، یادآوری جنگهای صلیبی است؛ بخشهای زیادی از سوریه مثل محلهی زینبیه ویرانه شده و قابل سکونت نیست؛ یا جنایتهایی که سربازهای آمریکایی در زندانهای عراق و جاهای دیگر میکنند.
یازدهم: ریشهیابی کشتار و خشونت در توطئههای غرب.
دوازدهم: تحمیل فرهنگ غرب بر شرق و کشورهای اسلامی که مقام معظم رهبری از آن به «خشونت خاموش» تعبیر فرمودند. این امر سابقه دیرینه هم دارد؛ از قرن چهارم قبل از میلاد که اسکندر مقدونی به ایران حمله میکند و یکی از ژنرالهای وحشیاش بهنام سولوکوس را در آنجا حاکم میکند، شیراز را به آتش میکشند، حکومت هخامنشیان را سرنگون و حکومت جدیدی بهنام سلوکیان ایجاد میکنند… تا زمانی که برخی دیگر، پوشیدن لباس ایرانی را ممنوع کردند و حتی نوشتن با زبان فارسی در مکاتبات اداری کشور ممنوع شد.
سیزدهم: پوچی فرهنگ مبتذل غرب و بیبندوباری رایج در آن.
چهاردهم: ناکامیها و تبعیضهای موجود در تمدن غرب بهعنوان یکی از دلایل پیدایش داعش.