حضور در انتخابات؛ نشانهی پذیرش نظام از سوی مردم
– حضور در انتخابات نشانه پذیرش نظام و زنده بودن جامعه است؛ بنابراین باید برای مشارکت حداکثری مردم در عرصه انتخابات، تدبیری جدی اندیشید.
– اگر بخواهیم در جامعه ای تقوا ترویج یابد (تعاونوا علی البر والتقوی ولاتعاونوا علی الاثم والعدوان)، انسانها باید وسعت نظر داشته باشند؛ اگر اثم و تنگنظری داشته باشند، عدوان ترویج مییابد؛ اگر تقوا در جامعهای فزونی یافت، انسجام و وفاق اجتماعی بیشتر خواهد شد.
– برای نهادینه کردن دموکراسی یا مردمسالاری دینی در جامعه چه باید کرد؟ در پاسخ باید بگوییم که دوگونه جامعه داریم: تودهوار و پلورال؛ در پلورال، مردمسالاری دینی تحقق مییابد. واحد جامعه پلورال گروههاست؛ اما در جامعه تودهوار حزب و گروهی وجود ندارد و حاکمیت در مقابل آحاد مردم قرار میگیرد که نمونه آن حکومت هیتلر در آلمان نازی است.
– در جامعه کثرتگرا مردمسالاری دینی میتواند پایدار باشد؛ اما دوگونه جامعه پلورال داریم که در جوامع غربی واحد آنها عمدتاً سندیکاها و احزاب و در جوامع اسلامی، عمدتاً مساجد و هیئتها هستند.
– در جامعه لیبرال سندیکاها و احزاب بر گفتمان بدون محور و نوعی عقلانیت سکولار مبتنی هستند؛ اما ما معتقدیم بدون یکسری اصول و مبناها انسانها هیچگاه به مرحله گفتمان نمیرسند. در جوامع اسلامی مبناگروی وجود دارد و مباحثه در مساجد برای کشف حقیقت است؛ درحالیکه مباحثه در جوامع سکولار برای تولید حقیقت است.
– اصل اول در انتخابات حضور حداکثری مردم است. از منظر جامعهشناسی معمولاً آنها که عاقلترند و فهم بالایی دارند در سرنوشت خود مشارکت میکنند؛ حتی اگر معتقد باشند که حداقل امتیاز را کسب میکنند؛ اما انسانهای منزوی قهر میکنند و مشارکتی در انتخابات ندارند. حضور، نشانه پذیرش نظام و زنده بودن جامعه است.
– اصل دوم، انتخاب اصلح است. بر مبنای اسلامی از آنجا که افراد دنبال حقیقت هستند؛ بنابراین، اصل در جامعه اسلامی این است که رای دهندگان موظفند شرعاً تشخیص دهند که فرد مورد انتخاب آنها اصلح است.
– یکی از معیارهای تشخیص اصلح این است که افراد، مدعی نباشند؛ چون افرادی که مدعی هستند دروغ میگویند و لذا صالح نیستند. ادعای دروغ این است که معمولاً وعده دروغ میدهند؛ مثلاً کسی که میخواهد نمایندهی مجلس بشود، ادعای حزبﷲی بودن میکند؛ یا میگوید نرخ بیکاری را در استان به صفر میرسانم.
– گذشته، معیار خوبی برای تشخیص آینده افراد است.
– نباید برای جلوافتادن، دیگری را تخریب کرد.
– کسی که از دین خود برای رأیآوردن میگذرد، شایستگی منصب را ندارد.
– اعتدال و تخصصگرایی نیز از معیارهای تشخیص اصلح است. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که از بین متخصصین، متدینترین را انتخاب کنیم یا بالعکس؛ از بین متدینن متخصصترین را؟ بهنظر بنده باید به هردومورد اهتمام داشته باشیم؛ تخصص هم مهم است؛ گاهی اوقات فرد خیلی متدین و متعهد است؛ اما تخصص لازم را ندارد.
– نمایندهی منتخب باید نهتنها با قوانین، بلکه با روح قوانین نیز آشنایی داشته باشند.
عبدالوهاب فراتی:
نقش فراموششدهی روحانیت در انتخابات
– اگر روحانیت در انتخابات شرکت کند – چه بهعنوان نامزد و چه بهعنوان ناظر – باید هنجارهای ناگفته و گفتهی اسلام را در کلیت انتخابات بیان کند.
– این پرسش از اول انقلاب برای همه ما در حوزه مطرح شد و هنوز پاسخ مستدل فقهی به آن داده نشده است که: آیا روحانیت باید در مقام نمایندگی و نامزدشدن برای مجلس ظاهر شود یا خیر؟
– ضمن ارجنهادن به خدمات روحانیت و زحماتشان برای برگزاری انتخابات، باید گفت روحانیت هنوز رسالت خود را راجع به تدوین نرمها و هنجارهای انتخابات ایفا نکرده است؛ هنوز لایههای ناگفتهای از رسالت روحانیت و حوزه وجود دارد که در انتخابات مورد توجه روحانیت قرار نگرفته است.
– آیا نامزدشدن برای گرفتن منصب، ممدوح است یا مذموم؟ اهل سنت در برخی منابع فقهی بهطور جدی به این پرسش پرداخته است. ابن تیمیه در سیاست شرعیه خود بابی را باز کرده است و معتقد است منصب نباید مورد درخواست قرار گیرد و در این راستا به روایتی از پیامبر(ص) استناد میکند که وقتی جمعی از اصحاب برای دراختیار گرفتن منصبی نزد آن حضرت آمدند، پیامبر اکرم(ص) ناراحت شد و فرمود: «شما دنبال گرفتن پست نباشید».
– پیامبر(ص) فرمود: «هرکس امامت قومی را برعهده بگیرد درحالیکه بداند اعلم و افقه تر از او هست، تا قیامت امر این امت در سراشیبی قرار میگیرد». مرور بر کرسیهای اشغال شده مجالس اسلامی در ۳۵ سال بعد از انقلاب، نشان میدهد که کدام نمایندگان، مصداق این روایت هستند.
– روحانیت باید در بعد هنجاری تلاش و سعی وافرتری نسبت به هنجارها و نرمهای ناگفته انتخابات برای گرفتن تصدی در حکومت اسلامی مبذول کند. میتوان هنجارها و نرمهایی برای انتخابات تبیین کرد که این مساله غیراخلاقی نشود.
– مشکل ما بعد از انقلاب این بود که روحانیت که نقش پدری برای جامعه دارد، وقتی وارد جرگه مبارزات انتخاباتی شد، در یک طیف قرار گرفت و له یا علیه یک طیف انتخاباتی موضع گرفت؛ به همین دلیل نتوانست انتخابات را تبدیل به فضای هنجارآلود کند.
– علت اینکه مرحوم مهدوی کنی تا آخر عمر، استنکاف میکرد از تحویل اساسنامه روحانیت مبارز به وزارت کشور، این بود که معتقد بود روحانیت نباید در حد یک حزب تنزل پیدا کند و نقش پدری خود را از دست دهد.
– آیا شرکت روحانیت در انتخابات درست است؟ ما براساس نظریه ولایت فقیه معتقدیم مشروعیت حکومت به ولایت است. امام خمینی(ره) درمورد دو منصب، راضی بود که روحانیت متصدی آنها بشود: یکی قضاوت و دیگری مجلس.
– شرکت روحانیت در فرآیند انتخابات چه بهعنوان نامزد و چه بهعنوان ناظر برانتخابات، باید همراه با بیان هنجارهای ناگفته و گفته اسلام باشد؛ هنجارهایی که بخشی از آن بیان و نسبت به برخی هم کوتاهی شده است.
کریم خانمحمدی:
حضور در انتخابات؛ نشانهی پذیرش نظام از سوی مردم
– حضور در انتخابات نشانه پذیرش نظام و زنده بودن جامعه است؛ بنابراین باید برای مشارکت حداکثری مردم در عرصه انتخابات، تدبیری جدی اندیشید.
– اگر بخواهیم در جامعه ای تقوا ترویج یابد (تعاونوا علی البر والتقوی ولاتعاونوا علی الاثم والعدوان)، انسانها باید وسعت نظر داشته باشند؛ اگر اثم و تنگنظری داشته باشند، عدوان ترویج مییابد؛ اگر تقوا در جامعهای فزونی یافت، انسجام و وفاق اجتماعی بیشتر خواهد شد.
– برای نهادینه کردن دموکراسی یا مردمسالاری دینی در جامعه چه باید کرد؟ در پاسخ باید بگوییم که دوگونه جامعه داریم: تودهوار و پلورال؛ در پلورال، مردمسالاری دینی تحقق مییابد. واحد جامعه پلورال گروههاست؛ اما در جامعه تودهوار حزب و گروهی وجود ندارد و حاکمیت در مقابل آحاد مردم قرار میگیرد که نمونه آن حکومت هیتلر در آلمان نازی است.
– در جامعه کثرتگرا مردمسالاری دینی میتواند پایدار باشد؛ اما دوگونه جامعه پلورال داریم که در جوامع غربی واحد آنها عمدتاً سندیکاها و احزاب و در جوامع اسلامی، عمدتاً مساجد و هیئتها هستند.
– در جامعه لیبرال سندیکاها و احزاب بر گفتمان بدون محور و نوعی عقلانیت سکولار مبتنی هستند؛ اما ما معتقدیم بدون یکسری اصول و مبناها انسانها هیچگاه به مرحله گفتمان نمیرسند. در جوامع اسلامی مبناگروی وجود دارد و مباحثه در مساجد برای کشف حقیقت است؛ درحالیکه مباحثه در جوامع سکولار برای تولید حقیقت است.
– اصل اول در انتخابات حضور حداکثری مردم است. از منظر جامعهشناسی معمولاً آنها که عاقلترند و فهم بالایی دارند در سرنوشت خود مشارکت میکنند؛ حتی اگر معتقد باشند که حداقل امتیاز را کسب میکنند؛ اما انسانهای منزوی قهر میکنند و مشارکتی در انتخابات ندارند. حضور، نشانه پذیرش نظام و زنده بودن جامعه است.
– اصل دوم، انتخاب اصلح است. بر مبنای اسلامی از آنجا که افراد دنبال حقیقت هستند؛ بنابراین، اصل در جامعه اسلامی این است که رای دهندگان موظفند شرعاً تشخیص دهند که فرد مورد انتخاب آنها اصلح است.
– یکی از معیارهای تشخیص اصلح این است که افراد، مدعی نباشند؛ چون افرادی که مدعی هستند دروغ میگویند و لذا صالح نیستند. ادعای دروغ این است که معمولاً وعده دروغ میدهند؛ مثلاً کسی که میخواهد نمایندهی مجلس بشود، ادعای حزبﷲی بودن میکند؛ یا میگوید نرخ بیکاری را در استان به صفر میرسانم.
– گذشته، معیار خوبی برای تشخیص آینده افراد است.
– نباید برای جلوافتادن، دیگری را تخریب کرد.
– کسی که از دین خود برای رأیآوردن میگذرد، شایستگی منصب را ندارد.
– اعتدال و تخصصگرایی نیز از معیارهای تشخیص اصلح است. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که از بین متخصصین، متدینترین را انتخاب کنیم یا بالعکس؛ از بین متدینن متخصصترین را؟ بهنظر بنده باید به هردومورد اهتمام داشته باشیم؛ تخصص هم مهم است؛ گاهی اوقات فرد خیلی متدین و متعهد است؛ اما تخصص لازم را ندارد.
– نمایندهی منتخب باید نهتنها با قوانین، بلکه با روح قوانین نیز آشنایی داشته باشند.
عبدالوهاب فراتی:
نقش فراموششدهی روحانیت در انتخابات
– اگر روحانیت در انتخابات شرکت کند – چه بهعنوان نامزد و چه بهعنوان ناظر – باید هنجارهای ناگفته و گفتهی اسلام را در کلیت انتخابات بیان کند.
– این پرسش از اول انقلاب برای همه ما در حوزه مطرح شد و هنوز پاسخ مستدل فقهی به آن داده نشده است که: آیا روحانیت باید در مقام نمایندگی و نامزدشدن برای مجلس ظاهر شود یا خیر؟
– ضمن ارجنهادن به خدمات روحانیت و زحماتشان برای برگزاری انتخابات، باید گفت روحانیت هنوز رسالت خود را راجع به تدوین نرمها و هنجارهای انتخابات ایفا نکرده است؛ هنوز لایههای ناگفتهای از رسالت روحانیت و حوزه وجود دارد که در انتخابات مورد توجه روحانیت قرار نگرفته است.
– آیا نامزدشدن برای گرفتن منصب، ممدوح است یا مذموم؟ اهل سنت در برخی منابع فقهی بهطور جدی به این پرسش پرداخته است. ابن تیمیه در سیاست شرعیه خود بابی را باز کرده است و معتقد است منصب نباید مورد درخواست قرار گیرد و در این راستا به روایتی از پیامبر(ص) استناد میکند که وقتی جمعی از اصحاب برای دراختیار گرفتن منصبی نزد آن حضرت آمدند، پیامبر اکرم(ص) ناراحت شد و فرمود: «شما دنبال گرفتن پست نباشید».
– پیامبر(ص) فرمود: «هرکس امامت قومی را برعهده بگیرد درحالیکه بداند اعلم و افقه تر از او هست، تا قیامت امر این امت در سراشیبی قرار میگیرد». مرور بر کرسیهای اشغال شده مجالس اسلامی در ۳۵ سال بعد از انقلاب، نشان میدهد که کدام نمایندگان، مصداق این روایت هستند.
– روحانیت باید در بعد هنجاری تلاش و سعی وافرتری نسبت به هنجارها و نرمهای ناگفته انتخابات برای گرفتن تصدی در حکومت اسلامی مبذول کند. میتوان هنجارها و نرمهایی برای انتخابات تبیین کرد که این مساله غیراخلاقی نشود.
– مشکل ما بعد از انقلاب این بود که روحانیت که نقش پدری برای جامعه دارد، وقتی وارد جرگه مبارزات انتخاباتی شد، در یک طیف قرار گرفت و له یا علیه یک طیف انتخاباتی موضع گرفت؛ به همین دلیل نتوانست انتخابات را تبدیل به فضای هنجارآلود کند.
– علت اینکه مرحوم مهدوی کنی تا آخر عمر، استنکاف میکرد از تحویل اساسنامه روحانیت مبارز به وزارت کشور، این بود که معتقد بود روحانیت نباید در حد یک حزب تنزل پیدا کند و نقش پدری خود را از دست دهد.
– آیا شرکت روحانیت در انتخابات درست است؟ ما براساس نظریه ولایت فقیه معتقدیم مشروعیت حکومت به ولایت است. امام خمینی(ره) درمورد دو منصب، به شرکت روحانیت راضی بود: یکی قضاوت و دیگری مجلس.
– شرکت روحانیت در فرآیند انتخابات چه بهعنوان نامزد و چه بهعنوان ناظر برانتخابات، باید همراه با بیان هنجارهای ناگفته و گفته اسلام باشد؛ هنجارهایی که بخشی از آن بیان و نسبت به برخی هم کوتاهی شده است.
مشروح سخنان حجتالاسلام خانمحمدی و عبدالوهاب فراتی در «شفقنا».