ویژگیها و امتیازات مهم سید مرتضی
شرافت خاندان: یکی از امتیازات مهم مرحوم سید، شرافت خاندان ایشان است. مرحوم سید هم از طرف پدر، هم از طرف مادر با وسائط کمی به امام معصوم میرسد؛ یعنی در متن اهل بیت(ع) قرار گرفته است. فاصله تولد مرحوم سید با حضرت موسی بن جعفر(ع) شاید کمتر از دویست سال باشد. هم از حیث پدر هم از حیث مادر سهچهار واسطه است. پدران این بزرگوار هم مطرح هستند و جزو مفاخر.
ریاست عامه: ایشان بعد از شیخ مفید – تقریباً از ۴۱۳ تا ۴۳۶ق – بر عامه شیعه و مکتب اهل بیت(ع) ریاست داشتند.
مبتکر بودن: ایشان مبتکر و مؤسس بود. وی در بعضی موارد تصریح میکند – که مثلاً – این کتابی که در ۸۰۰ صفحه نوشتهام به هیچ وجه ازکتابهای دیگران تقلید و رونویسی نشده است. در میان علمای شیعه کسانی هستند که به نام خوشان کتابی نوشتند؛ ولی تا حدودی تصحیح یا تکمیل کتاب دیگری ست. مؤلف هم تصحیح و تکمیل میکند و زمانی که تکمیل میکند مؤلف است؛ ولی ایشان یک جاهایی تصریح کردند که اینطوری نیست.
مقبولیت میان شیعه و سنی: از ویژگیهای دیگر ایشان مقبولیت فوقالعاده بین سنی و شیعه است؛ یعنی همان وجاهت و شرافت نسبی و همان ریاست باعث شد که علمای اهل تسنن هم نتوانند از ایشان ذکری به میان نیاورند. هرچند به رسم همیشگی نیش هم زدهاند؛ ولی بالاخره مطرح کردند. یعنی وقتی میخواهند حوادث مهم سال ۴۳۶ق را بگویند، یکی از حوادث هم فوت سید مرتضی است. پیداست نمیتواستند از ایشان چشمپوشی کنند.
آقای اراکی فرموده بود عِلم سید مرتضی باعث شده که امامزادگی ایشان فراموش شود
جامعیت علمی: جامعیتی که ایشان داشتند در بعضی از نوشتهها هست. عدهای از علما فقط در فقه برجستهاند و عدهای دیگر مثلاً در تفسیر و… اما ایشان تقریباً در تمام رشتههای علوم حوزویِ آن روز وارد شده. میگویند یک شاعر معروفی هم گفته: «لو جئته لرأیت الناس فی رجل»؛ یعنی انگار صد عالِم در این یک نفر جمعاند. «والدهر فی ساعة و الأرض فی دارٍ»؛ مثل اینکه زمین خلاصه شده در خانهی او و همهی زمان خلاصه شده در آن ساعتی که او مشغول افاده است. اینها البته مبالغه است؛ ولی بالاخره باید واقعیاتی باشد که دربارهی آنها مبالغه شود.
آزادی کلام: از ویژگیهای خیلی مهم ایشان آزادی در کلام است؛ آزادی در بیان آرای خود. البته عظمتش باعث میشد چنین جرأتی بکند؛ هرکسی چنین جرأتی ندارد. در آن زمان حرفهایی معروف بود که از نظر سید دلیلی نداشت و او قاطعانه میگفت: نه؛ این دلیلی ندارد؛ ما قبول نمیکنیم.
در آن زمانها گرایش به حدیث بهمعنای واقعی خود رایج بود؛ ولی زوایدی هم داشت؛ بهاینصورت که همه هر حدیثی را نقل میکردند، هر حدیثی را حجت میدانستند و هر حدیثی را اساس قرار میدادند. این یک آسیب بود و کار درستی نبود. حدیث باید بررسی میشد؛ حدیثهای مقبول و مطمئن گرفته و بقیه حذف میشد. کار مرحوم کلینی همین بود که ۲۰ سال کافی را تدوین و تنظیم کرد و زواید آن را برداشت. سید هم در این راه خدمتی کرد؛ این راه را باز کرد که اگر حدیثی مدرک یا سند درستی ندارد، بتوان به جرأت گفت این نه میتواند مدرک فقه باشد و نه مدرک عقاید. حالا اگر زیادهروی هم کرده باشد، ولی این آزادی را به دیگران هم یاد داد.
تربیت شاگردان بزرگ: بزرگانِ از قدما در آن دوران که فقهشان دردست ماست، اغلب شاگرد ایشان بودند؛ اینکه میگوییم قدما، یعنی تا زمان محقق، اگر فاصله را مقداری کم کنیم، از شیخ طوسی، کراجکی، ابن براج و… همه شاگرد ایشان بودند.
سیدمرتضی در نگاه بزرگان
طبرسی
این روزها به مناسبتی کتاب مجمع البیان را نگاه میکردم و میخواستم یادداشتهایی بردارم. در بیش از سی مورد یا در حدود سی مورد مرحوم طبرسی این عناوین را برای سید مرتضی گفته است: «المرتضی قدس ﷲ سره»؛ «المرتضی علمالهدی قدسﷲ روحه»؛ «المرتضی قدس ﷲ روحه العزیز»؛ «الشریف العزیز المرتضی علم الهدی قدس ﷲ روحه»؛ «السید الاجل المرتضی قدس ﷲ روحه». یعنی در بیشتر موارد، مؤلفی مثل طبرسی اصرار دارد بعد از نام ایشان «قدس ﷲ روحه» را تکرار کند؛ پیداست علاوه بر علمیت از نظر معنویات هم به سید اعتقاد داشتهاند.
علامه حلی
علامه حلی در سال ۶۹۳ق میگوید: «وبکتبه استفادت الامامیه منذ زمنه إلی زماننا هذا… وهو رکنهم و معلمهم قدس ﷲ روحه وجزاه عن اجداده خیراً». مرحوم سید در سال ۴۳۶ق فوت کرده است.
خواجه طوسی
مرحوم بحرالعلوم کتابی دارند بهنام «فوائد رجالی»؛ در آنجا نوشته شده: «کان الخواجه إذا جری ذکر المرتضی فی درسه کان یقول صلوات ﷲ علیه»؛ یعنی وقتی خواجه (خواجه طوسی؛ قرن هفتم) اسم سید مرتضی را میبرد، میگفت صلوات ﷲ علیه؛ «ثم یلتفت إلی الحاضرین درسه و یقول: کیف لا یصلی علی مرتضی»؛ یعنی سپس به حاضرین در درس میگفت: عظمتش ایجاب میکند که ما از این جمله استفاده کنیم.
ابن حجر
ابن حجر در لسان المیزان اسم شخصی را میبرد و نقل قول میکند: «هو اول من جعل داره دار العلم»؛ یعنی اول کسی است (سید مرتضی) که خانهاش را – به قول امروزیها – دانشگاه کرده است تا هرکس میخواهد بیاید درس بخواند. «و قدره للمناظره»؛ یعنی خانه را برای مناظره آماده کرده است تا هرکس هر حرفی، سؤالی، اشکالی دارد بیاید. همین که الآن ما امروز آرزویش را داریم؛ میگویند باید حوزهها اینگونه باشد؛ هرکس هر سؤالی دارد بیاید بپرسد و همانجا جوابش را بگیرد. ما توانش را هم نداریم؛ کسی چیزی میگوید؛ پس از چند هفته کسی به فکر جواب میافتد؛ که آن جواب هم معلوم نیست قانعکننده است یا نه. در ادامه ابن حجر میگوید که او (سید) با اینکه ریاست داشت، هیچچیز را بر علم مقدم نمیداشت؛ یعنی علیرغم آن همه گرفتاری ریاست، اینگونه دنبال علم بود.
شیخ بهایی
شیخ بهایی هم در کتاب کشکول اینگونه نقل میکند: «روزی شیخ مفید وارد جلسه درس سید مرتضی شد (سیدمرتضی شاگرد شیخ مفید بود)؛ سید احترام کرد و برخاست و وی را جای خود نشاند و خود در مقابل ایشان نشست. مرحوم شیخ مفید به او گفت: برخیز و درس خود را ادامه بده». شیخ بهایی در ادامه میگوید: «شیخ مفید خیلی از صحبت کردن سید مرتضی خوشش میآمد؛ زیرا سید مرتضی هم از حیث علم قوی بود هم خیلی فصیح و بلیغ بود. در شرح او نوشتهاند لهجه بسیار فصیحی داشت».
همچنین شیخ بهایی از جایی چنین نقل میکند: روزی یک یهودی، آمد خدمت سید مرتضی و گفت: میخواهم پیش شما نجوم بخوانم (یک علم غیردینی!). سید مرتضی قبول کرد. چند روزی که این یهودی آمد نزد ایشان درس خواند، سید گفت شهریه ایشان را یومیه بگذارید؛ یعنی هر روز که میآید به او چیزی بدهید. این اخلاق باعث شد چند روز بعد آن شخص یهودی مسلمان بشود. این را بهعنوان یک نکتهی مهم آوردهاند که سید وقتی کسی حتی دو روز نزد او درس میخواند میگفت برایش شهریه بگذارید. سید وضع مالی خوبی داشت و به طلاب شهریه میداد؛ مثلاً میگویند به شیخ طوسی ماهی ۱۲ دینار میداد یا به دیگری ۸ دینار.
سید وقتی کسی حتی دو روز نزد او درس میخواند میگفت برایش شهریه بگذارید
باز در کتاب شیخ بهایی هست که پدرم گفت: «یک روز صبح وارد شدم بر شهید ثانی (پدر شیخ بهایی وارد شده بر استادش شهید ثانی)؛ دیدم دارد فکر میکند. سوال کردم چرا در فکری؟ (یعنی شاگرد از استاد سؤال کرد که چرا در فکری؟) فرمود: ای برادر؛ فکر میکنم من بعد از شهید اول شهید دوم باشم. دیشب خواب دیدم سید مرتضی علم الهدی مهمانی گرفته و جمعی از علمای امامیه حضور داشتند. وقتی من وارد شدم سید برخاست و خوشآمد گفت و گفت: بنشین کنار شهید اول. من از خواب بیدار شدم و حدس زدم میخواهد بگوید تو هم شهید دوم هستی». حالا ما خودمان همیشه همه را از خواب و خیال نهی میکنیم؛ حتی برای منبریها هم که گاهی صحبت میکنیم میگوییم مردم را به خواب و حرفهایی از این دست که این آقا اینطوری در خواب دیده و… عادت ندهید؛ ولی این قضیه دربارهی سید مرتضی است و ناقل آن پدر شیخ بهایی است که او نیز از خود شهید شنیده است.
سید بحرالعلوم
سید بحرالعلوم – که تردیدی نیست حرف ناصواب نمیزند دربارهی سید مرتضی میگوید: «علی بن الحسین المرتضی علم الهدی ذوالمجدین و صاحب الفخرین و ریاستین»؛ یک افتخار از اهل بیت(ع) دارد و یک افتخار از ریاستش؛ یعنی همان ریاست علمی. در ادامه میگوید: «و المروج لدین جده سید ثقلین فی المئة الرابعه…»؛ یعنی سید مرتضی در قرن چهارم، مروج دین پیامبر(ص) بوده؛ این خیلی مهم است. «سید العلما الأمة و أفضل الناس جمع من العلوم ما لا یجمع أحد»؛ این فضائل تنها به علم نیست؛ بلکه به معنویات هم هست. همهی علوم در او جمع بوده است؛ همهی علوم حوزوی آن روز را داشته؛ فضائل نفسانی را هم داشته. سید بحرالعلوم در ادامه میفرماید: تعدادی از مخالفین هم که نام وی را بردهاند – مثال میزند ابن خلکان، ابن کثیر، ابن ابی الحدید و… – تمام اینها از وی تعریف کردهاند.
سید مرتضی با اینهمه بزرگی هنگام وفات فرمود: «اگر من به لحاظ تقوی فقیر هستم…
دربارهی مصنفات سید هم حدود بیستسی مورد را نقل میکند مرحوم بحرالعلوم و میگوید که خودش هم بعضی از آنها را داشته است؛ در ادامه میگوید: «فکلها اصولٌ و تأسیسات غیرمسبوقة»؛ حالا اگر مبالغه هم باشد بالاخره تعدادی از تألیفات ایشان مسبوق به سابقه نیست. از شما عزیزان میدانید که اصول فقه مکتب ما بهصورت مکتوب یک رساله کوچکی از شیخ مفید بود که در کنگره شیخ مفید هم چاپ شد. شاید ده یا پانزده صفحه بیشتر نبود. از شیخ طوسی خواستند که شما یه اصول متوسطی بنویسید. شیخ طوسی گفت: ما غیر از کتاب شیخ مفید چیزی نداریم. یعنی شیخ طوسی تصدیق میکند که در شیعه کتاب اصول مفصلی نداریم. سید مرتضی الذریعه فی اصول الشریعة را نوشت که تقریباً چهل برابر کتاب شیخ مفید است؛ یعنی یک کتاب هشتصد صفحهای در دو جلد. در پایان کتاب هم مینویسد که در تألیف این کتاب بر کتابهای دیگر تکیه نداشته است. در هر صورت جای شک نیست که ایشان واقعاً کتابهایی نوشته که سابقه نداشته است (ابداعی بوده).
شیخ طوسی
شیخ طوسی – که شاگرد برجستهی سید بوده و با استادش معاشر و مأنوس هم بوده – مینویسد: «متوحد فی علوم کثیرة مجمع علی فضله مقدم فی العلوم مثل علم الکلام و الفقه و الاصول و الادب والنحو والشعر و معانی الشعر واللغة». جامعیت در عین آن ریاست بسیار عجیب است؛ جمع بین اینکه کسی اینطور ریاست داشته باشد و اینگونه هم دنبال علم باشد. واقعاً شخصیت یگانهای بود.
کلام آخر
این را برای خودم عرض میکنم؛ سید مرتضی با اینهمه بزرگی – که گوشهای از آن را عرض کردم – هنگام وفات فرمود: «اگر من به لحاظ تقوی فقیر هستم… فقد امسیت ضیف کریمٍ»؛ همان شعری که به امیرالمؤمنین(ع) هم نسبت میدهند که روی کفن سلمان نوشته بود: «وفدت علی الکریم بغیر زادٍ…». واقعاً همینطور است؛ هرکس هرمقدار خدمت کرده باشد، هر مقدار کار کرده باشد، باید خودش را نزد خدای متعال فقیر و بیزاد بداند.
آقای ریشهری در یک جلسهای فرموند: «آقای اراکی فرموده بود عِلم سید مرتضی باعث شده که امامزادگی ایشان فراموش شود». بدون هیچ تردیدی، سید مرتضی و برادرشان سید رضی با این همه فضایل، از امام زادههای بسیار مهم هستند. امیدوارم همهی ما بهویژه کسانی که در برگزاری این تکریم زحمت کشیدهاند، مشمول دعای این بزرگوار بشویم؛ انشاءﷲ.