مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

روز چهارشنبه در انجمن‌های علمی حوزه نشستی با عنوان «تاریخ شفاهی حوزه علمیه، سبک‌ها و الگوها» و با ارائه‌ٔ حسین دهباشی، مستندساز و تاریخ‌پژوه برگزار شد. گزارشی از این نشست را در ادامه می‌خوانید.

علت اینکه مفهوم واحدی در کشورمان از تاریخ شفاهی نداریم این است که وقتی محصولات نهادها و افرادی که ادعای ساخت تاریخ شفاهی دارند را کنار هم می‌گذاریم، احساس می‌کنیم که اگر یکی از این محصولات تاریخ شفاهی بوده باشد، سایر محصولات، یا درست نیستند و یا  اساساً تاریخ شفاهی نیستند. علت این امر نیز این است که امروزه تاریخ شفاهی تعبیر محبوبی است و هر جایی که ضبط صوتی در کار بوده باشد، ادعا می‌شود که تاریخ شفاهی تولید شده است.

اولین محصولات تاریخ شفاهی در ایران زمانی تولید شد که اساساً واژه‌ٔ تاریخ شفاهی وارد ادبیات کشور نشده بود و محصولاتی در حوزه‌ٔ هنری و برای ایام جنگ و دفاع مقدس ساخته شده بود که بعدها برای این محصولات از تعبیر تاریخ شفاهی استفاده شد.

بر هر آنچه که برخی نام آن را  تاریخ شفاهی گذاشته‌اند، نمی‌توان واقعاً نام تاریخ شفاهی گذاشت؛ البته این به معنای کم‌‌ارزش بودنِ آن محصول نیست؛ بلکه مراد بنده از این سخن آن است که هر تولید شفاهی‌ای، تاریخ شفاهی نیست. وجود تعابیر مختلف از یک موضوع، موجب می‌شود که داوری و قضاوتِ درست از آن موضوع سخت باشد و در نهایت می‌بینیم که مثلاً نمی‌توان برای تاریخ شفاهیِ حوزه‌ٔ علمیه، برنامه‌ریزی صحیحی انجام داد.

یکی دیگر از مشکلاتی که ما در تاریخ شفاهی در کشورمان با آن مواجهیم این است که موطن تاریخ شفاهی، آمریکاست و به زبان انگلیسی تولد یافته است و زمانی که  بخواهیم چنین علمی که در جغرافیایی دیگر متولد شده را وارد فرهنگ دیگری کنیم بسیار سخت خواهد بود که بتوانیم ادعا کنیم تمام تجربه‌ٔ افرادی که این علم را در موطنی دیگر متولد کرده‌اند را ـ حتی اگر مقید بوده باشیم که دقیقاً آنچه در موطن اصلی شکل‌ گرفته به همراه ظریف‌کاری‌ها آن رعایت کرده باشیم ـ به سرزمین خودمان که مختصات فرهنگی و زبانی خودش را دارد، انتقال داده‌‌ایم.
ضمن اینکه اساساً محل سؤال است که تاریخ شفاهی ـ که در جرگه‌ٔ علوم انسانی است ـ چقدر می‌تواند علم بوده باشد؟ در نتیجه معیارهای مشخصی که در علومی مانند ریاضی داریم را در این عرصه یا نمی‌بینیم و یا کمتر می‌بینیم و از همین رو کار، سخت‌تر می‌شود.

مضاف بر اینها این سؤال هم مطرح است که اساساً تاریخ شفاهی تا چه حدی می‌تواند تاریخ بوده باشد؟ این پرسش و چالش جدی‌ای است که به‌خصوص در محیط آکادمیک کشور ما مورد توجه است. پاسخ به این پرسش از این جهت اهمیت دارد که وقتی فردی  در حال روایت کردن تاریخ است، طبیعتاً تلاش دارد خودش قهرمان آن ماجرا باشد و بعضی از ناکامی‌هایش را در طول زندگی با تعریف آن ماجرا به کامیابی تبدیل کند و یا از برخی افراد انتقام بگیرد و یا حتی تاریخ را جعل نماید و یا اساساً ماجرا را فراموش کرده است. مضاف بر اینها آنچه او روایت می‌کند، خبر واحد است و اعتبار حرف و ادعای او، محل تردید می‌تواند باشد. حال با این اوصاف چقدر می‌توان نام آن ماجرا و خاطره را تاریخ نهاد و به آن استناد کرد و از آن عبرت گرفت؟ به عبارت دیگر چنین بیانی از تاریخ، وقتی در کنار اسناد مکتوب قرار می‌گیرد، چقدر می‌تواند اعتبار داشته باشد؟

باید توجه داشت که مصاحبه‌هایی که از آنها با نام تاریخ شفاهی یاد می‌شود، ممکن است اساساً مصاحبه‌ٔ تاریخی ـ و نه تاریخ شفاهی ـ بوده باشد که در مطبوعات جاری و ساری است و در واقع معیارهای ژورنالیستی بر آن حاکم باشد. به‌صورت خلاصه می‌توان گفت وقتی در مورد علم و یا ژورنالیسم صحبت می‌کنیم باید بدانیم که کار علمی می‌بایست کاری درست، دقیق و کامل باشد و اگر این سه ویژگی را نداشته باشد، معیارهای لازم برای علم بودن را طبعاً نخواهد داشت. در حالی‌که در کار ژورنالیستی  این سؤال مطرح می‌شود که آیا لزوماً محصول خروجی باید با تمام دقت و بیان جزئیات بیان شده باشد؟ البته کار ژورنالیستی در درست بودن، با کار علمی مشترک است. در کار علمی انتظار نمی‌رود نتیجهٔ‌کار زیبا و مؤثر باشد؛ ولی در کار ژورنالیستی انتظار می‌رود که حاصل کار، زیبا باشد و اصطلاحاً تیترخور خوبی داشته باشد.  وقتی ما در مصاحبه‌ٔ تاریخی برای انتشار در مطبوعات صحبت می‌کنیم، باید خروجی، جذاب و در بر گیرنده‌ٔ مطالب روز باشد؛ البته باید مطالب درستی را مطرح نماییم. ولی در کار تاریخ شفاهی که ادعای این را دارد که کاری علمی است، این‌گونه نیست.

تاریخ شفاهی گاهی فردمحور است و گاهی موضوع‌محور که هر کدام باید سر جای خودش استفاده شود؛ گرچه ما در هر دو مورد ضعف جدی داریم. در قالب فرد محور ـ که اصطلاحاً به آن قالب مکتب شیکاگو هم گفته می‌شود ـ موضوع، خود شخص است و می‌خواهیم بدانیم آن فرد، فلان واقعه‌ٔ تاریخی را از چه دیدگاهی و چگونه می‌بیند. اما در تاریخ شفاهی موضوع‌محور ـ که تاریخ شفاهی نیروی زمینی ارتش آمریکاست ـ سابقه‌ٔ شخص به صورت مختصر مورد توجه قرار دارد و در واقع می‌خواهیم در مورد یک واقعه‌ٔ خاص، نظرات مختلف افراد دخیل در ماجرا را جمع‌آوری کنیم و با کنار هم قرار دادنِ تمام این حرف‌ها، به چراییِ وقوع آن واقعه پی ببریم.

همانطور که عرض کردم زمانی‌که ما می‌خواستیم اصل تاریخ شفاهی ـ که اساساً عمر چندانی هم ندارد ـ را وارد فارسی نماییم (نسخه‌ٔ انگلیسی بود) معضلاتی داشتیم؛ چرا که در سرزمینی هستیم که زبان معیارمان با زبان علمی‌مان، حوزه‌های همدیگر را مخدوش می‌کند. زبان معیار ما در تاریخ شفاهی با زبان معیار و رایج در حوزه‌های علمیه متفاوت است و اولین گام در تاریخ شفاهی حوزه‌های علمیه این است که کسی را پیدا کنید که زبان حوزه را بداند و به ظرایف سخن آگاه باشد.

در حوزه، در زمینه‌ٔ تاریخ شفاهی فردی، تجربه‌ای در دسترس نیست و این موجب می‌شود که پیچیدگی تاریخ شفاهی حوزه بیشتر شود؛ زیرا روحانیِ مصاحبه‌شونده که در چهل‌ساله‌ٔ اخیر کشور هم سهمی در اداره کشور داشته است، احتیاطات بیشتری را در سخن‌گفتن خواهد داشت؛ چه‌بسا احساس می‌کند اگر فلان‌حرف را بگوید، به صلاح حوزه نخواهد بود و ممکن است سبب پدید آمدن اختلاف شود

یکی از دلایل نظر دادن همگان در حوزه‌ٔ سیاست این است که زبان آن تقریباً با زبان معیار یکی است؛ اما در علوم پزشکی به خاطر تخصصی‌بودن عبارات، کسی به خودش اجازه اظهار نظر نمی‌دهد. این امر موجب پیچیده‌تر شدن ثبت تاریخ شفاهی می‌شود. البته این سختی در ثبت تاریخ در حوزه‌ٔ علمیه سخت‌تر است؛ زیرا چالش‌هایی در این راه وجود دارد که موجب سخت‌تر شدن کار می‌شود؛ از جمله اینکه زبان رایج در تاریخ شفاهی به کلی از زبان رایج در حوزه‌ها متفاوت است و با تکیه کلام‌ها و عباراتی مواجیهم که خاص حوزه است. بنابراین اولین گام در ثبت تاریخ شفاهی حوزه این است که کسی را پیدا کنید که زبان حوزه را بداند و از ظرایف سخن، آگاه باشد. ضمن اینکه محصول به دست آمده، برای همگان نیز قابل فهم نیست و در بهترین حالت، برای حوزویان مفهوم خواهد بود. این سؤال پیش آید که ما چگونه زبان مصاحبه‌شونده را برای مخاطیبن ترجمه کنیم و به آنها بگوییم که منظور ایشان از این جمله ـ مثلاً ـ نشان دادن تواضع است؟

پرسش بعدی این است که اساساً تاریخ در حوزه چه مقدار جدی است؟ به‌خصوص تاریخ فردی، چه‌ اندازه موضوعیت دارد؟ در حوزه، در زمینه‌ٔ تاریخ شفاهی فردی، تجربه‌ای در دسترس نیست و این موجب می‌شود که پیچیدگی تاریخ شفاهی حوزه بیشتر شود؛ زیرا روحانیِ مصاحبه‌شونده که در چهل‌ساله‌ٔ اخیر کشور هم سهمی در اداره کشور داشته است، احتیاطات بیشتری را در سخن‌گفتن خواهد داشت؛ چه‌بسا احساس می‌کند اگر فلان‌حرف را بگوید، به صلاح حوزه نخواهد بود و ممکن است سبب پدید آمدن اختلاف شود و در نتیجه، تجربه‌ٔ او ثبت و ضبط نمی‌شود. این دلایل باعث می‌شود، شخص اساساً یا صحبت نکند یا بنا را بر این بگذارد که چون صحبت‌هایش منتشر خواهد شد، هر حرفی را نزند. در این حالت محصول به‌دست آمده، کاری یک سویه‌ خواهد بود که نخواهد توانست به مجموعه‌ٔ موفقیت‌ها  و ناکامی‌ها اشاره داشته باشد و صرفاً به نقاط مثبت اشاره خواهد داشت. این احتیاطات به‌خصوص مربوط به دوره‌ای است که حوزه در ادارهٔ کشور سهیم بوده است.

ضمن اینکه وقتی خروجی هر کدام از مراکز تحقیقاتی، پژوهشی و تولیدی در حوزه‌ی تاریخ شفاهی وصل به یک رسانه شده است، مصاحبه‌شونده هر لحظه احساس می‌کند که حرف‌هایم منتشر خواهد شد و آن رسانه هم متناسب با سیاست‌ها و برنامه‌های راهبردی خود، محصول را منتشر خواهد کرد.

مضاف بر اینها فناوری هم تغییر کرده است و از متن به صوت و بعد هم به فیلم رسیده‌ایم؛ با این حال، امکان سوءتفاهم در برداشت از سخنانِ فرد مصاحبه‌شونده، به‌طور کامل منتفی نیست؛ به‌خصوص که امکان سوء تفاهم در زبان فارسی هم کم نیست.

در ثبت تاریخ شفاهی، این مهم است که برای مصاحبه‌شونده تعیین کنیم در کجای تاریخ حفره داریم و قرار است بحث را به کدام طرف ببریم تا حفره‌ها پر شوند. گاهی در مصاحبه، شاید شأنِ مصاحبه‌شونده اجازه ندهد که بحث را به این سمت و سو بکشانیم؛ ضمن اینکه اگر رویکرد مصاحبه‌شونده اخلاقی باشد و تحریفی در بیانش وجود نداشته باشد، حتماً بحث را کادره خواهد کرد و قسمت‌هایی را بیان خواهد کرد که خوشایند خودش می‌باشد.

در پاسخ به این پرسش که «تاریخ شفاهی حوزه در کجا قرار دارد؟» می‌گویم که این روند در حوزه راه افتاده است و ما امروزه شاهد تولید محصولاتی هستیم؛ از جمله مصاحبه‌های تصویری سایت مباحثات؛ هرچند همین‌ها هم  علی‌رغم همه‌ٔ ارزشی که دارند، دست‌وپا می‌زنند تا قالبِ خاص تاریخ شفاهی حوزه را خلق کنند. این دست‌و‌پازدن ویژهٔ حوزه هم نیست؛ در زمینه‌هایی مانند تاریخ شفاهی جنگ که سال‌ها در آن کار کرده‌ایم نیز هنوز در حال تلاش و دست و پا زدن هستیم. لذا حوزه، در تاریخ‌پژوهی باید به بلوغ برسد؛ همچنان که باید مصرف‌کنندگان و مخاطبان نیز به بلوغ برسند. باید به این پختگی برسیم که مدام بحث‌ و گفت‌وگو داشته باشیم و سعی کنیم ادبیات، ترمینولوژی و متدولوژی ثبت تاریخ شفاهی حوزه‌ٔ علمیه را ابداع کنیم.

به این نکته نیز باید دقت کرد که اساساً تاریخ شفاهی برای ضبط کردن و پخش‌نکردن است؛ زیرا هر سندی کاربرد خاص خودش را دارد و قرار نیست لزوماً منتشر شود. در مورد اولویت‌بندی مصاحبه‌شوندگان نیز در همان ابتدای کار باید مشخص کنیم که بردار نهایی‌مان قرار است به چه سمتی حرکت کند. موارد دیگری مانند سن فرد مصاحبه‌شونده، محدودیت زمانی برای مصاحبه و در دسترس‌بودن او را نیز باید در نظر گرفت. این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که آیا برای دیدن محصول کار، عجله داریم یا نه.  میزان حساسیت‌ها روی شخص مصاحبه‌شونده هم از نکات مهم است؛ همچنان‌که ملاک انتخاب افراد مصاحبه‌شونده در مستند خشت خام، مجموعه‌ای از عوامل بودند که یکی از آنها این بود که ایحاد حساسیت نشود و اگر شد، بتوانیم پاسخگو باشیم.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید