مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

اخیراً یک قطعه فیلم شش دقیقه و چهار ثانیه‌ای به تاریخ جمعه ۲۳ اسفند به صورت رسمی از سوی پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر شیخ الاسلام مولوی عبدالحمید در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که در آن جناب مولوی عبدالحمید سخنانی به این مضمون بر زبان آورده‌اند:

«معروف است که ویروس کرونا از سوی طلاب چینی جامعه المصطفی وارد ایران شده است. این نهاد با بالاترین بودجه و بر خلاف استراتژی جمهوری اسلامی و نهادهایی مانند مجمع تقریب مشغول شستشوی مغزی کسانی است که آگاهی از مذهب ندارند و از کشورهای دیگر به ایران آورده شده‌اند و برخی از آنها که متوجه اهداف این نهاد شده‌اند، برای فرار از کشور به ما مراجعه کرده‌اند ولی پول کافی برای خروج از کشور ندارند و گذرنامه آنها را هم نمی‌دهند. باید آسیب‌شناسی کرد که چرا ویروس کرونا در مسیر خود از چند کشور گذشته، ولی وارد ایران شده است. خیرخواهانه و دوستانه توصیه می‌کنم به ﷲ رجوع کنیم و توبه کنیم. اگر کسانی به صحابه پیامبر(ص) که با ایشان هجرت کردند احترام نمی‌گذارند، لااقل حرمت آنها را حفظ کنند و به آنها اهانت نکنند».

در این عبارات که امیدوارم آن را پس از دو بار گوش دادن، امانت‌دارانه نقل کرده باشم، نوزده گزاره وجود دارد که جز دو گزاره هنجاری توصیه رجوع به ﷲ و توبه کردن، دیگر گزاره‌های وصفی آن، زمینه‌ساز طرح پرسش‌های زیادی است. پیش از اشاره به این پرسش‌ها، ضمن تشکر از مولوی عبدالحمید که آشکارا موضع‌گیری کرده است، لازم می‌دانم علاقه و احترام معهود خود را به اهل سنت عزیز به عنوان بخش عمده امت اسلامی به صورت عام و اهل سنت کشورمان به صورت ویژه تکرار کنم. هر بار حضور در جمع این عزیزان چه در غرب و چه در شمال شرق و چه در جنوب شرقی کشورمان همواره برای بنده، درس‌آموز مهربانی و سلامت نفس و دینداری و بسیاری ویژگی‌های اخلاقی دیگر بوده است. هنوز خاطره اسفند ۱۳۹۳ و سخنرانی در مراسم نماز جمعه زاهدان و بازدید از مدرسه و مسجد مکی و گفتگوی تفصیلی با دوستان دست‌اندرکار آن مجموعه در شمار خاطرات خوش سال‌های اخیر بنده است. بر این اساس امید آن دارم که این نگاشته نیز در یک فضای همدلانه دیده و خوانده شود.

بخشی از گزاره‌های وصفی سخن آقای عبدالحمید را با آمار و اطلاعات رسمی و قابل اعتماد می‌توان ارزیابی کرد، مانند برخورداری جامعه المصطفی از بالاترین بودجه، و یا منشأ طلبه چینی داشتن شیوع کرونا در ایران که حتما نهادهای ذی‌ربط در این زمینه اطلاع‌رسانی خواهند کرد. ولی نقطه کانونی این بحث ایجاد ارتباط بین سه مقوله بی‌احترامی برخی گروه‌های مطرود در ایران به برخی از اصحاب پیامبر(ص) و گذر کردن ویروس کرونا از چند کشور و ورود آن به ایران از طریق جامعه المصطفی و انگیزه و قلمرو فعالیت‌های جامعه المصطفی است. این سه‌ مقوله وقتی در پیوند با هم دیده شود، پرسش‌هایی نو برمی‌انگیزد:

ـ دسته‌ای از این پرسش‌ها به انبوه نمونه‌های نقض این پیوند برمی‌گردد. توجیه جناب شیخ‌الاسلام برای گسترش این بیماری در بیش از ۱۴۰ کشور جهان چیست؟ با چه منطقی می‌توان گسترش این ویروس را در سرزمین‌هایی که حرمت صحابه در آنها پاس داشته می‌شود، تبیین کرد؟ آیا همه کشورهای هدف این ویروس ویرانگر، نهادهایی مانند جامعه المصطفی دارند؟ و انبوهی از پرسش‌هایی از این دست.

ـ دسته‌ای دیگر از پرسش‌ها، ناظر به زمینه و زمانه بیان این سخنان است: در این شرایط که در کنار این همه دشواری بی‌نظیر در یک قرن اخیر، مردم نجیب کشورمان یک زیبایی ماندگار دیگر به نمایش گذاشته‌اند، این سخن چه اولویتی دارد؟ چه ضرورتی برای بیان آن در این شرایط وجود دارد؟ از نقد یک نهاد علمی که حقیر به دلیل تدریس طولانی در آنجا بسیار سخت می‌توانم با موضع‌گیری شما همراهی داشته باشم، چگونه می‌توان دفاع کرد؟ اکنون زمانه همدلی است یا آسیب‌شناسی؟ اکنون که آشکار شدن واقعیت زندگی غربی‌ها، بار دیگر بزرگی مردم ما و فرهنگ غنی ما را به رخ جهانیان کشیده است، از این سخن بوی ناهمدلی به مشام نمی‌رسد؟ و ده‌ها پرسش از این دست.

ـ دسته دیگر پرسش‌ها به پیامدهای این سخن برمی‌گردد: از این سخن در شرایط کنونی چه کسانی بهره می‌برند؟ آنها که براستی برای ایران با همه تنوع نژادی و مذهبی آن دل می‌سوزانند؟ یا کسانی که هم‌سویی با نظام ندارند و بی‌پروا به #مقدسات_اهل_سنت اهانت می‌کنند؟ به تعبیر عامه مردم، این سخنان پاس گل به کیست؟ آیا جریان‌های افراط‌گرای مذهبی که تریبون رسمی آنها در رسانه‌های صهیونیستی و سعودی است، از این سخنان بیشتر خوشحال نخواهند شد؟ آیا این سخنان در این شرایط که این افراطی‌ها حتی بسته شدن حرم‌های مطهر و تعطیلی عبادت‌های جمعی را برای حفظ سلامت عمومی برنمی‌تابند، بهانه‌ای به دست آنها برای هجمه بیشتر به مقدسات شما نخواهد داد؟ و بسیاری پرسش‌های دیگر از این دست.

اکنون اجازه می‌خواهم از یک عبدالحمید دیگر در تاریخ یاد کنم که دانشجویان و دانش‌آموختگان تاریخ تمدن اسلامی با او نیک آشنا هستند. عبدالحمید بن یحیی که به احتمال زیاد اصالت ایرانی داشت و کاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی بود، او کاتب پرآوازه‌ای است که سخنانی نغز از او باقی مانده است. از جمله، این سخن (انساب الاشراف، ج ۴، ص ۱۶۴) از اوست:

من كان منطقه اكثر من عقله كان منطقه عليه، و من كان عقله اكثر من منطقه كان منطقه له.

هر که سخن گفتنش بیش از خردورزی‌اش باشد، سخن او به زیان او خواهد شد و هر که خردورزی‌اش بیش از سخن گفتنش باشد، سخن او به سود او خواهد شد.

مسعودی نیز (مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۴۹) خاطره‌ای زیبا از او نقل کرده است:

و ذكر أن مروان قال لكاتبه عبد الحميد ـ حين أيقن بزوال ملكه ـ قد احْتَجْتُ أن تصير مع عدوي و تظهر الغدر بي، فإن إعجابهم بأدبك و حاجتهم إلى كتابتك تدعوهم إلى حسن الظن بك، فإن استطعت أن تنفعني في حياتي، و إلا لم تعجز عن حفظ حُرَمي بعد وفاتي، فقال له عبد الحميد: إن الذي أشرت به عليَّ أنفع الأمرين لك، و أقبحهما بي، و ما عندي إلا الصبر حتى يفتح ﷲ أو أُقتل معك، و قال:

أسِرُّ وفاء ثم أظهر غدرة؟            فمن لي بعذر يوسّع الناسَ ظاهرُه؟

یعنی:

گفته شده است که مروان آن هنگام که از پایان یافتن فرمان‌روایی خود اطمینان یافت، به عبدالحمید گفت به این نیاز رسیده‌ام که تو به دشمنان من بپیوندی و تظاهر به خیانت به من کنی، شگفتی آنها از ادب تو و نیاز آنها به کتابت تو آنها را به خوش‌گمانی در باره تو وامی‌دارد، در این حالت، اگر توانستی در زنده بودن من به من سود رسان، وگرنه از حفظ حرمت من پس از مرگم ناتوان نخواهی بود. عبدالحمید در پاسخ گفت: آن چه به من پیشنهاد کردی سودمندترین گزینه برای تو و زشت‌ترین گزینه برای من است، من راهی جز شکیبایی ندارم تا اینکه خداوند گشایشی ایجاد کند و یا با تو کشته شوم، و چنین گفت:

وفاداری را پنهان دارم و نیرنگ آشکار کنم؟  ـ  چه کسی برای من عذر و بهانه‌ای می‌آموزد که ظاهر آن مردم‌پسند باشد؟

وجه شبه این داستان بایستگی پای‌بندی به وفای نهفته در دل است. عبدالحمید تاریخ به عبدالحمید سیستان ما یادآور می‌شود که شما که در دل به این مرز و بوم و آیین وفا دارید، به گونه‌ای سخن نگویید که دشمنان بر پایه ادب و علم شما به شما خوش‌گمان شوند. ما اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند همدلی هستیم.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید