چند شب قبل با یکی از دوستان درباره روشهای آموزش فقه (و سایر دروس) در حوزه صحبت میکردیم. بحث این بود که چرا بسیاری از طلاب، سالها فقه میخوانند، اما فقیه و مجتهد نمیشوند (کما این که سالها عربی میخوانند و ده درصد از آن را فرا نمیگیرند). برای مثال، طلاب، دو سال یا بیشتر، تمام متن شرح لمعه را که یک دوره کامل فقه اسلامی، شامل عبادات و معاملات است، میخوانند؛ اما مجتهد نمیشوند. حتی پس از آن که مکاسب و کفایه هم میخوانند، حس اجتهادی ندارند. بنده عرض کردم، دلیلش این است که متد اجتهاد را به آنان یاد نمیدهیم؛ بلکه انبانی از مطلب را در اختیارشان میگذاریم. این افراد بیش از آن که متد اجتهاد اسلامی ـ شیعی را فراگیرند، وقتشان به برگرداندن ضمایر میگذرد. آن قدر در فهم این عبارات خستهشان میکنیم که اصلاً از خیر روش و متد اجتهاد میگذرند. در طول این دو سال، یک تحقیق درباره یک مسأله فقهی به آنها نمیدهیم و… خیلی چیزهای دیگر… حرفی و انتقادی که دهها سال است در اطراف خود میشنویم.
اما حالا، شگفتی من این بود که نزدیک به ۱۲۰۰ سال قبل، این بحث را جاحظ (م ۲۵۵) مطرح کرده است؛ او می گوید: مردی را مییابی که دنبال آثار و اخبار و تأویل قرآن است و پنجاه سال با فقها نشست و برخاست دارد؛ اما فقیهش نمیدانند؛ و حتی قاضی هم. اما افرادی هم هستند که کتابهای ابوحنیفه و مانند او را میخوانند و کتب شروط را در یک سال یا دو سال حفظ میکنند؛ وقتی با آنها برخورد میکنی، میبینی که برای خود بزرگی شدهاند و شایستگی آن دارند که پس از مدت کوتاهی، حاکم شهری از شهرها شوند. (عبارت عربی جاحظ را هم بیاورم که اگر بد فهمیدهام، اهل فن اصلاح فرمایند: و قد تجد الرجل يطلب الآثار و تأويل القرآن، و يجالس الفقهاء خمسين عاماً، و هو لا يعدّ فقيها، و لا يجعل قاضياً، فما هو إلّا أن ينظر في كتب أبي حنيفة، و أشباه أبي حنيفة، و يحفظ كتب الشروط في مقدار سنة أو سنتين، حتى تمرّ ببابه فتظن أنه من باب بعض العمّال، و بالحرا [= الخلیق] ألّا يمرّ عليه من الأيّام إلّا اليسير، حتّى يصير حاكما على مصر من الأمصار، أو بلد من البلدان). (الحیوان: ۱/۶۰)
ناشناس
الان حوزه های علمیه خواهران، مدرسه های مقطع سطح عالی و خارج تخصصی فقه (با تعداد نزدیک به چهل مدرسه در قم و شهرستانها)، حوزه علمیه جامعه المصطفی، و تا حدی دانشگاهها طبق همین روش بالا کار می کنند یا در هر ترم و حتی در ترم تابستانی طلاب موظف با نوشتن تحقیق و پژوهش و مقاله نویسی هستند ولی در نهایت باز تعداد فقها در حوزه های سنتی بیشتر است، در زمینه عربی هم باز تعداد ادبیان در حوزه سنتی بیشتر است فقط در قسمت مکالمه و عربی معاصر چون تدریس نشده است ضعف وجود دارد. در هر صورت الزام طلاب به نوشتن مقاله و پژوهش در خیلی از دوره های جدید مثل مدرسه های تخصصی فقه وجود دارد ولی ، نتایج ملموس و تفاوت چشمگیری نئاشته است