مقدمه
در اواخر قرن بیستم دین به عرصه عمومی بازگشت و در قالب ایجاد جنبشها، احزاب، سازمان ها و حتی در دولت ها بخشی از قلمروی عمومی را در اختیار گرفت. تجربیات موفق و ناموفق بسیاری از این رخداد غیرقابل پیش بینی، در قرن بیست ویکم نیز تداوم پیدا کرد. ایجاد شدن حکومت های مبتنی بر ساختار جمهوری اسلامی، پیدایش احزاب بنیادگرا، گروههای تروریستی و همینطور احزاب و نهادهای مذهبی به خصوص در جهان اسلام از منظر علم سیاست، رویدادهایی است که در قالب جهان پساسکولار مورد تحلیل قرار می گیرد. البته جهان غرب با توجه به موقعیت اسرائیل و همینطور تجربیات منفی حضور دین مسیحیت در قلمروی عمومی، به پیدایش الهیات سیاسی در اسلام با تردید و شکاکیت نگریسته و اغلب متون و بازنمایی های رسانه ای از حضور گزاره های اسلامی در جهان زیست عمومی با روایت های تروریستی، تکفیری و خشونت طلب تحلیل گردیده است.
علیرغم همه این ها، یکی از رهبران جنبش اسلامی که با قرائت شیعی و خاصی از مذهب توانسته است الگویی جالب و ناشناخته از حضور دین در عرصه عمومی بازنمایی کند، امام موسی صدر است. منش و اندیشهی وی مبانی و اصولی دارد که برچسب های تکفیر و خشونت را افشاسازی میکند. این نوشتار قصد دارد رویکرد روادارانه، عقلانی، متکثر و مبتنی بر صلح و گفت وگو را در منش و اندیشه امام صدر واکاوی کند و نشان دهد که او با استفاده از چه تکنیک هایی – برخلاف بسیاری از اندیشه ها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام – دستاوردهای بسیار درخشانی برای مسلمانان بهبار آورده است. در واقع امام موسی صدر، چارچوب های خاصی در برقراری ارتباط و ایجاد کنش های انتقادی داشت که بهراحتی می توان آنها را استانداردی برای دوری از بنیادگرایی از یک سو و حفظ هویت بومی از سوی دیگر قلمداد نمود. این نوشتار شیوه های اجرایی، عملی و استانداردهای تکنیکی «گفت وگو» را در منش و اندیشه سیاسی امام موسی صدر مورد واکاوی قرار میدهد؛ با این پرسش که با توجه به بحران های موجود، چه تکنیکهایی باعث موفقیت مسلمانان در گفت وگو می شود و الزامات یک گفت وگو از منظر امام موسی صدر چیست؟
۱- «دین اجتماعی»
هر اندیشه ای دارای وجوه متافیزیکی است و به خصوص ادیانی که قصد اصلاح قلمروی شهروندی را دارند، تنها نمیتوانند در حد شعار باقی بمانند. اندیشهی صرف، نوعی شعار است و گزاره هایی چون اجرای احکام اسلامی و برقراری عدالت، نابودی استبداد و ریشه کنی فقر شاید بتواند مردم را بر گرد گفتمانی جمع کند، اما موفقیت اصلی آن اندک است.
اصلی ترین و مبنایی ترین اصول اندیشهی امام موسی صدر مربوط به قرائت «اسلام اجتماعی» بود. وی بر این باور بود که دین برای خدمت به انسان ها آمده است و دینی که نتواند عدالت و رفاه را برای بشر ایجاد کند و در اخلاق اجتماعی دستاوردی نداشته باشد، موفق نیست. امام موسی صدر در اندیشه و کنش، دین را از سطوح فردی و سیاسی محض خارج می کند و می گوید: «دین فقط برای نماز و حج یا برقراری دولت اسلامی نازل نشده؛ بلکه برای خدمت به خلق شکل گرفته است». دین اجتماعی در فهم او، امکان گفت وگوهای زیادی را فراهم میسازد؛ زیرا این گفتمان، هم امکان نقد و بررسی دارد و هم روایتی است دارای کارآیی و قابلیت ارزیابی. بنابراین بدون اینکه این روایت، اندیشه خود را در بستر اجتماعی قرار دهد، امکان تبدیل شدن به گفتمانی اثربخش را پیدا نمیکند.
۲- توجه به حاشیه ها
امام موسی صدر علاوه بر تکنیک دین اجتماعی، برای اینکه امکان اصلاحگری را در اندیشه به دست آورد، بهسمت «حاشیه ها» حرکت می کند. در جهان اسلام شیعیان در اقلیت هستند و اغلب از آنها روایت های مرموز و ترسناک نقل شده است. امام موسی صدر بدون توجه به کلیشه ها، در همه مسائل شیعه – از عدل و امامت تا عصمت، غیبت، زیارت قبور و… – با فرقه ها و ادیان دیگر گفت وگو میکرد. از سوی دیگر او در طول زندگی خود تلاش کرد علاوه بر شیعیان، گروه هایی مثل زنان، یتیمان و محرومان را مورد توجه قرار دهد؛ بهزعم وی اگر اقشار و طبقاتی اینچنین در جامعه باشند، گفت وگویی شکل نمی گیرد و امکان دارد آنها در اثر سکوت به سمت خشونت و اقدامات رادیکال حرکت کنند. امام موسی صدر با کمک رسانی به این گروه ها و دادن آموزشهای مختلف، گروه های حاشیه ای را قدرتمند ساخت.
۳- نهادسازی
گفت وگو در ذهن امکان تحقق ندارد؛ بلکه باید در بستر اجتماعی شکل گیرد. برای گفتوگو به سازمان، تشکیلات و نشست هایی نیاز است که افکار و اندیشه های متفاوت را در کنار یکدیگر قرار دهد. امام موسی صدر به نهادسازی اعتقادی وافر داشت؛ به نحوی که در مدت فعالیتش مجالس، احزاب، نشست ها و کنفرانس های زیادی را ایجاد نمود. شیوهی کار او فعالیت های جمعی و مورد خطاب قرار دادن همه گروه ها بود. نهادسازی یکی از اصلی ترین تکنیک هایی است که امام موسی صدر از آن بهره می گرفت و با استفاده از فنون کار جمعی و تشکیلاتی، فرآیند رسیدن به درک و تفاهم و ایجاد کارآمدی های اجتماعی را سروسامان می داد.
۴- عقل معاش
گفت وگو برای امام موسی صدر، امکانی برای مباحث روشنفکری و خودنمایی های برخاسته از تفکرات پدیدارشناسی و انتقادیِ رادیکالی دور از مردم نبود. او به مردم توهین نمی کرد و از زاویه عقل افلاطونی به آنها نمیگریست. صدر، دانشمندی انسانی در میان مردم بود که در فرایند گف توگو و مباحث اندیشه ای، عقل معاش را مورد تأکید قرار می داد. برای او به همان میزان که گفتوگو با اندیشمندان و فعالان سیاسی ـ اجتماعی اهمیت داشت، نتایج گفت وگو برای شهروندان – به خصوص محرومان نیز مهم بود. در همهی آثار و سلوک صدر، رگه های عقل معاش برای بهبود زندگی مردم دیده میشود. او مدرسه فنی را به ریاست دکتر چمران برای کودکان محروم و یتیم لبنان بنا نهاد، جنبش محرومان را راهاندازی کرد و از هیچ اقدامی جهت ایجاد شغل و تأمین اجتماعی غفلت ننمود.
۵- عقلانیت ارتباطی
انسان ها اگر از جای خود حرکت نکنند، امکان گفت وگو را به دست نخواهند آورد. هرگاه فردی در لاک تفکرات خویش – که ناشی از سازوبرگ های ایدئولوژیک قدرت است – زندگی کند، به تمام معنا فکر می کند فرهنگ و جهان زیست او حقیقت محض است. اندیشهی انسان ها زمانی به سمت گفت وگو حرکت می کنند که در مواجههی عملی و نظری با اندیشه های دیگر، قرائت های مختلف را تفهم کنند. امام موسی صدر با توجه به تحصیل در دانشگاه و حوزه، سکونت در قم، نجف و تهران و نیز سفر به بسیاری از کشورهای عربی و اروپایی، چشم و گوشش نسبت به دنیای جدید باز بود؛ توانایی برقراری ارتباط داشت و از تکنیک عقل ارتباطی بهرهی کامل میبرد. با اهل سنت، مسیحیان و همه گرو ه ها می نشست و با رویکردی کثرت گرا به منطق درونی آنها راه پیدا می کرد. این تکنیک، صدر را در جایگاه فرهمندی قرار می داد؛ بهگونهای که همهی اقشار و گروه ها به او اعتماد داشتند.
۶- گفتمان انتقادی در فضای عمومی
احترام به شهروندان و شناخت گفتمان های همدل و رقیب به امام موسی صدر این توانایی را داده بود که با حضور در عرصه های عمومی با اغلب آنها وارد گفت وگو شود. گفت وگو قواعد پیچیده ای دارد و نمی توان از ابتدا با نقد و طرد رقیب ارتباط را ادامه داد. صدر می دانست ارتباط، قدرت می آفریند و هیچ هدفی بدون ارتباط برقرارکردن با گروه ها، اقشار و طبقات قابل دستیابی نیست. او با عربستان رابطه برقرار کرد تا شیعیان آزادی عمل ـ حتی در بعد زیارات مخصوص خود را ـ داشته باشند. به دنبال وحدت جهان اسلام بود و از تفرقه و تکبر فرقه ای بیزار بود. او با رویکردی انتقادی، گفتمان های دینی را واکاوی میکرد و شجاعانه اعتقاد داشت این رویکردها از زوایه دید خود اوست و با عقل خود به این نتیجه رسیده است. بهدیگرسخن، او از جانب خداوند گزاره نقل نمیکرد و همیشه سعی داشت با منطق و رویکرد انتقادی به موضوعات بنگرد. وی همچنین احترام ویژه ای به حوزه عمومی می گذاشت و در این میان از دانشجویان، زنان و طبقات محروم و پرسشگر استقبال میکرد.
۷- شناخت غیریت
گفت وگو بدون داشتن قدرت و بدون ایجاد غیریت شکل نمی گیرد. هیچ گفتمان مداحانه یا محافظه کارانه ای امکان بقا و کارآمدی را پیدا نمی کند. در تکنیک های مذاکره و گفتوگو، امام موسی صدر غیریت ها را به صورت شفاف و صریح روشن می کرد. برای صدر اسرائیل همیشه گفتمان و جغرافیایی غاصب بود که قابلیت رواداری و مصالحه نداشت. او در سراسر زندگیاش، رژیم اسرائیل را دشمن اول مسلمانان و جهان می دانست. علاوه بر این، او روایت های رادیکال از اسلام و همینطور نقل گرایی و خشک مذهبی را قبول نداشت و آنها را نیز به مثابه غیریت برمیشمرد. صدر با تقدمی که برای کنش و فعالیت های معاش مبتنی بر دین اجتماعی قائل بود، باعث گردید روایتی متکثر از ایجاد جنبش ها و کنش های سیاسی اسلام ایجاد شود که معتقد به گفت وگو و رواداری است؛ اما در اصول و مبانی، قائل به دشمن و «غیر» است. فقر، بی سوادی، عقب ماندگی، استبداد، تحجر و اسرائیل، غیریتهای اندیشه سیاسی صدر را تشکیل میدهند.
نتیجه
تحقق شرایط ذکرشده، برای شکل گیری گفت وگو ضرورت دارد. هرکدام از این مؤلفه های تکنیکی اگر لحاظ نشود، امکان اینکه اندیشه ای به سمت خودخواهی و تکفیر حرکت کند بسیار بالاست. عقل ارتباطی که با رویکرد انتقادی می تواند با دیگران وارد گفت وگو شود، حتماً حوزه عمومی را یکطرفه تحریف نخواهد ساخت. امام موسی صدر توانست در دورهی فعالیتش، یکی از آرمانی ترین الگوهای گفت وگو با شرق و غرب و نیز میان مسلمانان را ایجاد کند. او برای وضعیت بحران زده جهان اسلام، تکنیکهایی عملی به ما میآموزد. جا دارد منش و اندیشهی وی – که در دوران کنونی فراموش شده – احیا گردد تا برخی مشکلات حیطه انسانی مسلمانان را کاهش دهد؛ آن هم در زمانهای که مسلمانان از مشکلاتی مانند وابستگی، استبداد، تحقیر منطقه ای و بین المللی (در بعد خارجی) و نیز تفرقه و عقب ماندگی (در بعد داخلی) رنج میبرند.