میگوید شانزده سال بیشتر نداشته که بهدنبال کسب «یقین»، بیتابی میکرده است. سید حسن ابطحی برای رفع این عطشِ درونی خود با افراد صاحبنَفَسی گفتوگو میکند و هر یکی او را دلداری میدهند. اما یک شب «در حالِ قرآن به سر گرفتن در شب احیا خوابم برد و یا اینکه در حال مکاشفه، دیدم سیّدی که شبیه آیتﷲالعظمی قمی بود (ولی در خواب ملهم شده بود که او حضرت بقیتﷲ است) در وسط مسجدی روی تختی نشسته و اوست که میتواند مشکلات مرا بر طرف کند. خدمتش مشرّف شدم. مطلبم را عنوان کردم. ایشان اشاره به مرقد مطهّر حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) فرمودند و گفتند: هرچه میخواهی از ایشان بخواه؛ ائمه اطهار نمردهاند؛ راهنمایان الهی تا روز قیامت باید باقی باشند».[۱] پس از این واقعه است که گویی رزق معنوی سید حسن ابطحی فراهم میگردد و بارها و بارها چنین حالاتی برای او ایجاد میشود. ابطحی بر اثر همین رؤیاهاست که مسیر زندگی خود را مییابد و دل و دین در دست نهاده و تقدیم به کسی میکند که در همین رؤیاها بشارت حضورش را به وی دادهاند. «یک روز دیدم در پیش روی ضریح حرم مطهر نشستهام و پیرمردی در مقابل علی بن موسی الرضا(ع) است که دستها را از آستین عبا کشیده و قیافه جذابی دارد و ایستاده و من تا آن روز او را ندیده بودم؛ حضرت به من فرمودند با این پیرمرد رفیق باش».[۲] ابطحی از این رؤیا نیز بیرون میآید و در عالم بیداری و هشیاری، همان پیرمرد را میبیند. آن پیرمرد، ملا آقا جان زنجانی نام داشت. پیر روضهخوانی که کمتر شناخته شده بود؛ اما دل از سید حسن ربود. سید حسن، یار غار و همنشین ملا آقا جان شد. وی کرامات عدیدهای از ملاّ دید. نمونهی کوچکی از این کرامات چنین بود: «صبح روز سیزده رجب که سالروز تولد مولای متقیان علی ابن ابیطالب(ع) بود، پس از نماز صبح، نماز حضرت امیرالمومنین(ع) که ملا مقید بود در صبح روز تولد آن حضرت آن نماز را بخواند، رو به من کرد و گفت: امروز عید است. بیا با هم مصافحه کنیم. من وقتی با او مصافحه میکردم تقاضای عیدی نمودم و گفتم: شما وسیله شوید که علی بن ابیطالب(ع) به من عیدی دهد… سپس رو به قبله نشست و زیارت امین ﷲ را خواند. من به او نگاه میکردم. ناگهان دیدم رنگش پرید؛ مثل آنکه با علی بن ابیطالب(ع) بدون هیچ مانعی سخن میگوید. من صدایی نمیشنیدم اما مثل اینکه علی(ع) به او چیزی میفرمود که او مرتب در پاسخ آن حضرت میگفت: «بله، چشم، عرض میکنم، از لطفتان متشکرم». پس از چند دقیقه سکوت وقتی حالش بهجا آمد، روی به من کرد و گفت: پنج چیز به تو عیدی دادند و چون در قم سکونت داری و اهل مشهد مقدسی، یکی از آن عیدیها به قم حواله شده و چهار تای دیگرش را در مشهد مقدس خواهند داد و البته آن عیدی قم را پس از ده روز که وارد قم شدی به تو میدهند؛ در مسجد جمکران».[۳]
من نمیدانم آنهایی که میگویند در زمان غیبت نمیتوان خدمت امام زمان(عج) رسید، یا او را دید چه دلیلی دارند؟ چرا باید کسی که در دنیا زنده است و در بدن مادی است و دارای گوشت و پوست و استخوان است و در میان مردم زندگی میکند، دیده نشود؟
ملا آقا جان زنجانی، اُنس با رؤیا را برای سید حسن فراهم کرده بود. استاد چند روز قبل از فوتش نامهای به سید حسن نوشت و گفت: «تو تنها فردی بودی که مرا تا حدی شناختی». ملاّ رخ در نقاب خاک کشید؛ اما میراث رؤیا را برای سید حسن برجای گذاشت. ملا آقا جان، پس از فوتش نیز در رؤیا بر سید حسن ظاهر شد و بر شاگرد خود اینگونه سخن گفت: «تو نویسنده شدی؛ ولی چیزی در شرح حال من ننوشتی». سید حسن که با خود کلنجار میرفته مبادا ذکر احوالات استادش با درک و فهم عامه مردم سازگاری نداشته و باعث گمراهی شود، با دیدن این رؤیا خود را قانع میکند تا ذکر احوالات استاد را مکتوب کند. کتاب به فروش گستردهای میرسد. ابطحی به مناسبت چهلمین چاپ کتاب، مقدمهای بر آن مینویسد و میگوید: «این کتاب با آنکه مبلّغ نداشته و بلکه جمعی از روی حسادت از معرفی آن خودداری نموده و در عین حال چهل مرتبه با تیراژ بالا به چاپ رسیده؛ این خود علامت لطف حضرت بقیتﷲ ارواحنا فداه به خدمتگزار واقعیشان مرحوم آقای حاج ملا آقا جان زنجانی است».[۴]
سیدحسن ابطحی اگرچه محضر بزرگانی چون حضرات بروجردی، شریعتمداری، امام خمینی، داماد، شاهرودی، محسن حکیم، خویی، سید عبدالهادی شیرازی و مجتبی قزوینی را نیز تجربه کرده بود، اما بیش از همه از ملا آقا جان تأثیر پذیرفته بود. ابطحی آثار متعددی نگاشت؛ اما آنچه در تمامی آثار برجسته بود، نقش بی بدیل رؤیا بود. وی کتابی نگاشته است با عنوان «عالم عجیب ارواح». وی در این کتاب کوشیده است تا عالم ارواح را در آینه آثار و تجربیات و مشاهدات مردمی، اثبات کند. وی به کرّات از وقایعی یاد میکند که مردم در رؤیاهای خود دیدهاند و آن را شاهد و مثالی برای وجود عالم ارواح قلمداد کردهاند.[۵]
مهدویت
ایدههای ملا آقا جان اما بیش از همه در خصوص مهدویت و ظهور منجی بود. وی قائل به دو نحوه ظهور بود؛ به باور وی همانگونه که حضرت ولی عصر(عج) دو نحوه غیبت داشته، ظهور ایشان هم به دو قسمت تقسیم میشود؛ یکی ظهور صغری که از سال ۱۳۴۰ قمری شروع شده و یکی ظهور کبری. سید حسن ابطحی نیز این ایدهی استاد را میپسندد و بارها از آن سخن میگوید. ادلّهی سید حسن اما در اثبات این مدعا، چندان محکم و استوار نیست. وی از آن ایدهی ملا آقا جان، اینگونه دفاع میکند: «شاید من بهعنوان اولین کسی که ظهور صغری را در کتاب پرواز روح از قول استاد اخلاقم مرحوم حاج ملا آقا جان مطرح کردهام، مورد حملهی بعضی از جهال قرار بگیرم و شاید هم حق با آنها باشد؛ چون در کتب روایات و اخبار حرفی از آن به میان نیامده؛ ولی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؛ زیرا هیچ کس نگفته که خدا در دنیا کارهایی که مربوط به همهی مردم است ناگهان و بدون آمادگی قبلی برای آنها انجام میدهد؛ بلکه همانطوری که غیبت کبری باید غیبت صغری داشته باشد و همانطور که غروب خورشید باید تا یکی دو ساعت بعد از آن هوا روشن باشد، همچنین ظهورِ با عظمتِ حضرت بقیتﷲ(عج) که میخواهد تمام مردم دنیا را زیر پوشش حکومت واحد جهانی بکشد، نمیتواند مقدماتی و به اصطلاح ظهور صغرایی که زمینهساز ظهور کبری است نداشته باشد. آری ملا آقا جان میگفت: از سال ۱۳۴۰ هجری قمری که استعدادهای افراد بشر ظهور کرده، نام مقدس آن حضرت صدها برابر از قبل میان مردم بهوسیله نامگذاری اماکن مقدسه و غیره ظهور کرده. اکتشافات و صنایعی که شبیه به معجزات آن حضرت است ظهور کرده. تشرّفات و ملاقاتهایی که کمتر کسی از شیعیان یافت میشود که یا خودش در خواب و یا در بیداری و یا در عالم مکاشفه و یا کسی که مورد وثوق او است، برایش حاصل نشده باشد، ظهور کرده».[۶] سید حسن در تأیید این مدعای استاد خود نیز به تشرّفات و ملاقاتهای عدیدهای اشاره کرده بود که با حضرت حجت صورت میپذیرد. وی برای مدعای خود اینچنین دست به دامان رؤیاها شده بود.
سید حسن ابطحی کتابهای متعددی در خصوص مهدویت نوشت. همچنین توانست بهواسطهی این آثار جوایزی بینالمللی نیز دریافت کند. وی از طرف یک مؤسسه علمی در سوریه بهخاطر ابداع و نوآوری در تألیف کتاب «مصلح غیبی» دکترای افتخاری دریافت کرد. ابطحی همچنین در سمپوزیومی در یونان شرکت کرد و در خصوص حکومت جهانی حضرت حجت سخن گفت. مقالهی او در نشریات یونان بهچاپ رسید و مورد استقبال قرار گرفت. رئیس سمپوزیوم اعلام کرده بود که در خصوص مقاله سید حسن باید محفلی مستقل تشکیل داد. سید حسن همچنین به ترجمه قرآن با اسلوبی روان همّت گمارد. ترجمهی او بهگونهای بود که هرکدام از موضوعات دارای تیتربندی موضوعی مستقلی بود و خواننده را به ساده ترین شیوه ممکن در فهم مطلب یاری میرساند.
دیدار با امام زمان از نظریه پردازی تا اتهام
سید حسن ابطحی در آثار خود به کرّات از افرادی نام برده که موفق به دیدار با امام زمان(عج) شدهاند. وی بر این باور است که دیدن امام زمان(عج)، دلیلی بر کمال هیچ فردی نیست و اصولاً دیدن جسم امام زمان(ع) کمالات نمیخواهد. وی در توضیح این مطلب میگوید: «آیا پیامبر اسلام مقامش بالاتر بود یا امام زمان(عج)؟ اگر مقام پیامبر بالاتر است، پس چرا منافقین و کسانی که در قرآن و به زبان ائمه لعن شدهاند هر روز پیامبر(ص) را میدیدند و حتی بعضی از آنها با آن حضرت وصلت میکردند؟ ابوسفیان، ابولهب و کفار مکه و مدینه همه پیامبر را میدیدند و دیدن پیامبر نیازمند شرایط و کمالاتی نبود. حالا امام زمان(عج) که هم مقامش از پیامبر(ص) پایینتر است و هم جانشین ایشان است، دیدن بدنش شرایط خاصی میخواهد؟».
وی در انتقاد به افرادی که دیدار با امام زمان(عج) را بر نمیتابند گفته بود: من نمیدانم آنهایی که میگویند در زمان غیبت نمیتوان خدمت امام زمان(عج) رسید، یا او را دید چه دلیلی دارند؟ چرا باید کسی که در دنیا زنده است و در بدن مادی است و دارای گوشت و پوست و استخوان است و در میان مردم زندگی میکند، دیده نشود؟ آیا این همه از شیعیان و علما و بزرگان و اولیای خدا که آن حضرت را دیدهاند، همه دروغ گفتهاند و همه را باید تکذیب کرد؟ آیا آنهایی که میگویند آن حضرت دیده نمیشود، میدانند که وقتی این ادعا بدون دلیل را شایع کردند، چه خدمتی به دشمنان آنحضرت نمودهاند؟».[۷]
وی سپس در این روایت که «اگر کسی ادعای ملاقات با حضرت حجت کند را تکذیب کنید» تشکیک میکند و میگوید این روایت بهمعنای آن است که حضرت دیگر نائب خاصه ندارند و با اتمام دوران نواب اربعه، زمانهی اینگونه ارتباطها منتفی شده است.
وی اگرچه معتقد است دیدار و ملاقات با امام زمان، اتفاق میافتد و رؤیاهای عدیدهای دال بر آن به ثبت رسیده است، اما بر این نکته نیز اذعان میدارد که «حضرت هرکس را صلاح بداند به او ملاقات میدهد؛ ولی اینطور نیست که هرکس هرچه هم اهل تقوی باشد با یک کاری مثلاً چهل شب جمعه به مسجد جمکران برود و یا چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله برود و حضرت را ملاقات کند. اگر بنا بود با این اعمال کسی موفق بشود، بالأخره راهی باز میشد و همه این کار را میکردند و ظهور انجام میشد و مردم آن حضرت را از غیبت کبری بیرون میآوردند. بنابراین ملاقاتهایی که انجام میشود، تفضّلاتی است که حضرت میکند؛ حالا یک نفر روی صافی و پاکی خودش فکر کرده که اگر این ریاضت را بکشد، بیشتر احتمال دیدار وجود دارد… پس این سئوال که ما چه بکنیم تا خدمت حضرت برسیم اصلاً غلط است؛ هیچ کاری نمیتوان کرد؛ چون راه بسته و مسدود است».[۸]
ذکر ملاقاتهای افراد با امام زمان(عج) و نحوهی توضیحات ابطحی مورد انتقاد قرار گرفت. آیتﷲ سید جعفر سیّدان – از متفکران مکتب تفکیک – زمانی به رسول جعفریان گفته بود: «یک بار ابطحی چند کتاب به بنده داد که بررسی کنم و اگر اشکالاتی دارد بگویم. در کتاب در محضر استاد نوشته بود: سه جا دروغ جایز است؛ یکی در موقع اصلاح افراد که آنها را توجه به خدا بدهد. مثلاً اگر بگوید خواب دیدم که تو نمازهایت را درست نمیخوانی، حضرت را به خواب دیدم که فرمود فلان کن و بهمان نکن؛ بهخاطر اصلاح، دروغ گفتن جایز است و برای این کار از حدیث شریف که فرموده برای اصلاح ذاتالبین دروغ گفتن جایز است استفاده کرده بود».( جعفریان، رسول، سفرنامه حج، گفتوگو با آیتﷲ سیدان.) سیدان این گفتهی ابطحی را عاملی در نقل رؤیاها میدانست و این روش را مورد انتقاد قرار داده بود. آیتﷲ سیدان همچنین در محفلی با سید حسن ابطحی مواجه میشود و به او میگوید که آیا ادعای مرجعیت کردهای و رساله نوشتهای؟ سید حسن پاسخ میگوید که اینها فتاوای آیتﷲ گلپایگانی است؛ برای افرادی نوشتهام که سراغ معنویات میآیند اما کمتر سراغ شرع میآیند. سیدان به وی میگوید: اگر تو نصف صفحه مکاسب را درست خواندی و معنا کردی من هم حرفهایم را پس میگیرم. سیدان در خصوص سید حسن ابطحی اذعان میکند که شاید او در فکرش این بود که به اسم امام زمان(عج) میتوان مردم را اصلاح کرد؛ اما بعدها کمکم به جاهای باریک کشیده شد.[۹]
دوری از سیاست
سید حسن ابطحی تمامی تلاش خود را بر روی مسائلی اعتقادی و مذهبی گذاشته بود. در زمانهی انقلاب و اعتراضهای مردمی به حاکمیت پهلوی، سیدحسن کمتر در محافل سیاسی شرکت میکرد. او دوستی دیرین با سید عبدالکریم هاشمینژاد داشت. رفاقت این دو سبب شد تا هرکدام خواهر دیگری را به همسری برگزینند. سید عبدالکریم اگرچه بسیار در وادی سیاست وارد شد و در نهایت نیز به شهادت رسید؛ اما سید حسن، چندان به فعالیتهای سیاسی اهتمام نورزید. او در این وادی، از شاگردان آیتﷲ شریعتمداری بود و چندان به امور سیاسی دلبستگی نداشت. مرحوم واعظ طبسی در زمانهی اوج فعالیتهای مبارزاتی، ابطحی را تهدید کرده بود که اگر مبارزه نکنی علیه تو کار میکنیم و مردم پشت سر تو نماز نخواهند خواند. ابطحی اما پاسخ میگوید: «من از اول هم کاری به این کارها نداشتم و مانند شماها حرارتی به خرج نداده و حالا هم کاری ندارم… من وظیفه شرعی خودم همین است که نماز بخوانم، منبر بروم و جلسه بحث و انتقاد دینی داشته باشم، چند نفر جوان را هدایت کنم».[۱۰]
آیا پیامبر اسلام مقامش بالاتر بود یا امام زمان(عج)؟ اگر مقام پیامبر بالاتر است، پس چرا منافقین و کسانی که در قرآن و به زبان ائمه لعن شدهاند هر روز پیامبر(ص) را میدیدند؟
در اسناد ساواک نیز گزارشهایی در دست است که نشان میدهد، شهید هاشمینژاد به همراه سید حسن ابطحی، محافلی برپا میکردهاند؛ اما به تعبیر رهبر عملیات ساواک «در ظواهر امر سید حسن ابطحی فردی سالم و آرامی است و طرفدار آیتﷲ شریعتمداری؛ منتها برای اینکه متهم نباشد، با آیتﷲ میلانی هم مراوده دارد؛ ولی سید عبدالکریم هاشمی نژاد فرد ناراحتی است».[۱۱]
بازداشت و اعتراف
ابطحی پس از پیروزی انقلاب نیز روی خوشی به سیاست نشان نداد و همچنان در مسیری که برگزیده بود قدم مینهاد. با اوجگیری فعالیتهای او در اوایل دهه هفتاد، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در اطلاعیهای نسبت به انتشار متعدد «کتب پر اشکال» وی اعتراض کرد و حتی درباره وجود شخص ملا آقا جان با آن توصیفاتی که سید حسن در کتابهای خود به آن اشاره کرده است، تشکیک کرد و آن را ساخته و پرداختهی ابطحی دانست.
سید حسن مورد بازخواست قرار گرفت. وی اگرچه در آثار خود به ملاقات شخصی خود با امام زمان(عج) اشارهای نکرده بود، اما با رؤیاهایی که از افراد مختلف نقل میکرد، در مظان این اتهام قرار گرفت. وی به همراه فرزندش -سید تقی ابطحی- به مدت ۵۵ روز در بازداشت بهسر برد. محمدعلی ابطحی – فرزند دیگر وی – علت بازداشت پدرش را مسائل فکری و تشکیلاتی مربوط به امام زمان(عج) عنوان کرد. محمدعلی ابطحی اما اذعان داشت که در دوران بازداشت به پدرم گفته شده که باید این بساطها را جمع کند. سیدحسن ابطحی پس از بازداشت، اعتراف کرد که «کوشش میکنم که آنچنان ندامت خود را نشان دهم که از این به بعد یک نفر بر این مبنایی که من درست کردم نرود»؛ مبنایی که بر اساس رؤیا ترسیم شده بود؛ مبنایی که حتی اگر در خلوتِ شخصی گرهگشا بود، در عرصه عمومی بسیار سست و نااستوارمینمود.
چمران حسابی
مرحوم ملا احمد نراقي که از اساتيد شيخ انصاري است، در کتاب مناهج الاحکام مي فرمايد: بعضي از علماي اماميه، قول و فعل معصوم را که در خواب صادر شود حجت دانسته اند، امّا اکثريت قريب به اتفاق علما بر خلاف اين قول مشي نموده اند. آنچه بر عدم حجّيت آن دلالت دارد يکي اصل است و ديگري اخبار.
در روايت حسنه ابراهيم بن هاشم وارد شده که امام صادق عليه السلام در جواب سائلي که از افسانه خوابِ ابيّ بن کعب سئوال نموده فرمود:
ان دين اللَّه أَعزّ أن يري في النوم.
امر دين عزيزتر و والاتر از اين است که بخواهيم با خواب آن را سامان دهيم.
و در حديث ديگر وارد شده است که رؤيا بر سه بخش است: بخشي بشارت از خدا است براي مؤمن؛ و بخش ديگر به وحشت افکندن مؤمن توسط شياطين است؛ و بخش سوم تجسّم خيالات نفساني است (اضغاث احلام).
اخبار زيادي به اين مضمون وارد شده و قرآن به آن ناطق است، سپس مي فرمايد: وقتي امر خواب بر اين مبنا استوار است، چگونه خواب رحماني را از روياي شيطاني مي توان جدا کرد؟
امّا طرفداران حجّيت خواب، به روايتي استدلال کرده اند که از پيامبرعليه السلام به ما رسيده است:
من رآني في المنام فقد راني فإنّ الشيطان لايتمثّل بي. .
هر کسي پيامبرعليهم السلام را در خواب ديد آن رؤيا حقيقت دارد، زيرا شياطين به صورت آن حضرت مجسّم نمي شوند.
آنگاه مرحوم نراقي چنين جواب مي دهد: ديدار معصوم در خواب فرع آن است که او را در بيداري ديده باشيم، و گر نه چگونه مي توان گفت: آنکه را در خواب ديده معصوم است.
و سرانجام مي فرمايد: آنچه مسلّم است حجّيت کلام معصوم است در بيداري و وضع عادي، نه در خواب و رؤيا. و روايات ديگر را هم توجيه کرده و سرانجام، قول مشهور (عدم حجيت) را پذيرفته است.
مرحوم ميرزاي قمي نيز در کتاب قوانين مسئله را طرح و حجيت آن را مردود دانسته است.
علامه حلّي در جواب سائل – سيّد مهنّا – دستورات رؤيايي معصوم را به دو دسته تقسيم کرده است:
۱ – دستوراتي که خلاف ظواهر کتاب و سنّت است.
۲ – دستوراتي که موافق کتاب و سنت است.
گروه اوّل را مردود دانسته، و گروه دوم را جائز العمل گرفته است نه واجب، وصاحب حدائق نيز قول علامه را قبول کرده است.
در هر حال مسئله گسترده تر از آن است که دراين پیام جوانب آن مورد بررسي قرار گيرد.
ایمان
باسلام و ادب. متأسفانه قلمتان منصفانه نیست. در مبنای ایشان خواب و رؤیا نقشی نداشت که شما اینطور آن را برجسته کرده اید. و اینقدر نیش دار نوشته اید.
وای که اگر از پس امروز بود فردایی.
محسن
باسلام متأسفانه در کتابهای ایشان با برخی از انحال های علمی مواجه شدم، مثلا بخشی از یکی از کتابهای ایشان که درباره مهدویت و سایر ادیان است از کتاب مرحوم صادقی تهرانی به نام بشارات عهدین عیناً نقل شده است بدون ذکر منبع و روشن است که کتاب بشارات در دهه چهل شمسی نوشته شده و برای اولین بار پیش از انقلاب منتشر شده ولی کتاب مرحوم آقای ابطحی اخیرا و در دو سه دهه اخیر منتشر شده بود.
سعید.امیرخانی فراهانی
وصلی الله علی محمد وآل محمد ولعن الله علی اعدائهم ومنکری فضائلهم ومناقبهم ومخربی شریعتهم و غاصبی خلافتهم وحقوقهم اجمعین من اللان الی القیام الیوم الدین و عجل فرجهم.سلام علیکم.والله بنده تعجب میکنم از اینکه به یه همچین انسانی اینطور جسارت شود زیرا بنده کتاب پرواز روح ایشان به صورت فوق العاده اتفاقی به دستم رسید و وقتی آن را مطالعه کردم اولا :بسیار منقلب شدم با اینکه کتابهای راجع به مهدویت را که در مقایسه با کتاب پرواز روح آقای ابطحی هم تخصصیتر وهم سنگین بود اما تاثیری بر بنده به اون صورتی که پرواز روح مرحوم ابطحی داشت کتب دیگر اینچنین نبود.بعد از مطالعه گتاب ایشان افتادم دنبال تحقیق در مورد شخصیتهای کتاب مثلا برای شناخت آیت الله کوهستانی خیلی کنجکاو بودم اما اشخاصی که بنده خدمتشون رفتم ایشان رو نمیشناختند تایک روز در برنامه سمت خدا به قدرت الهی حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی مهمان برنامه بودند ودرباره آیت الله کوهستانی صحبت کردند و این خود برای من خیلی عجیب بود.واما در مورد نظری که مرحوم ابطحی درباره اینکه ظهور آقا ولیعصر(ارواحناه له الفداء)دو مرحله است صغری وکبری دقیقا علامه حسن زاده آملی همین رای را دارند فلهذا مشکلی وجود ندارد.و در باب همان حدیث که کسی که بگوید آقا امام زمان(ارواحناه له الفداء)رو دیده کذاب است عینا چند نفر از علمای برجسته کشور همان رای مرحوم آیت الله ابطحی را دادند که مقصود نائب خاص آقاصاحب الزمان(ارواحناه له الفداء)میباشد که بعد نواب اربعه دیگر کسی نائب خاص ایشان نیست و کسی نمیتواند هر زمان که خواست به خدمت یوسف زهرای اطهر(صلوات الله علیه)برسد و کسی نمیتواند چنین ادعایی کند که هر زمان که خواست خدمت حضرتش برسد.والسلام.یا علی
سهیل
سلام
منتقدان به این عزیز بزرگوار دو دسته هستن
اولا اونهایی که حقد و کینه و حسد رو از حد گذراندن و دست به دروغ و تهمت زدن که الحمد لله طبل رسوایی شون بصدا در آمده
و دوما کسانی که سعی دارن با کلمات و تعابیر حوزوی ایشان رو منحرف جلوه بدن که اونها هم به خاطر باطل بودنشان بدون مدرک مستند و صحیح از آیات و روایات ایراداتی از ایشان گرفته اند که تماما گواه بر بزرگی این عزیز هست
مثلا اینکه ایراد بگیرند که چرا ایشان در سن شانزده سالگی به دنبال معنویت بوده
حتما با شانزده سالگی خودشان مقایسه میکنند که چقدر گمراه و غافل بودند، بعد باورشان نمی آید
ولی خانه ی پر برکتی که ایشان در آن متولد شدند را نمیبینند که چه پدر و مادر بزرگ و پر عظمتی داشتند
این ظلم ها و دروغ ها و نامردی ها با آل محمد چندان غریبه نیست
تا ظهور مولایمان که ما مجرم به انتظارش شناخته میشویم این رویه ی ظالمانه ادامه دارد
همین مردم بودند که امام حسن را مذل المؤمنین خطاب میکردند ،و متأسفانه بزرگان شیعه هم عموما سر دسته ی این خطا ها و گناهان بزرگ بودند
آیا خدا اینهمه ظلم را بی جواب میگذارد؟
سید
سلام علیکم
تنها اشکال ایشان این بود که چاپلوسی حکومت را نمیکرد
الف
افرادی که دین را مترادف ویرانی سرزمین های اسلامی و گرسنگی دادن به مردم مظلوم میدانند فقط در مورد فحشا و بی ناموسی که انجام میدهند نظر بدهند اطلاعات اسلامی در حد شماها نیست
ناشناس
واقعا براتون متاسفم ، البته طبیعیه ، سایتی که بدون فیلتر شکن بیاد بالا ، معلومه چه مهملاتی توش هست ، خجالت بکشید از اینکه همه رو به ناحق می بینید و فقط خودتون بر حق ، اگر حق شمایید من از حق روی گردانم