وهابیت تهدیدی برای اهلسنت
خواستگاه فکری جریان وهابیت در میان اهلسنت است و افکار این جریان بیش از آنکه خطری برای تشیع باشد، تهدیدی برای اعتقادات اهلسنت بهشمار میآید. توضیح بیشتر اینکه جریان وهابیت با منحرفکردن بعضی اصول اعتقادی و احکام عملی اسلام – همچون توحید و جهاد – اهلسنت را در مسیر افراطگرایی و تکفیر قرار میدهد. از این جهت جریان وهابیت نفوذ فکری خویش را در جامعه مذهبی اهلسنت دنبال نموده و تلاش میکند تا اعتقادات اهلسنت را با خویش یکسان کند. اما در جامعه شیعی، تبلیغات این جریان تنها متمرکز بر تضعیف اعتقادات مذهبی شیعیان بوده است و آنها هرگز توفیقی در یکسانسازی اعتقادات شیعه با خویش نخواهند داشت. از این رو میتوان گفت وهابیت خطر مهمی برای اعتقادات تشیع بهشمار نمیآید؛ حتی میتوان گفت شبهات وهابیت موجب میشود عدهای به اثبات حقیقت تشیع بپردازند که درنتیجهی آن، تشیع هرچهبیشتر مستحکم و قوی خواهد شد. با این حملهها شیعه حقانیتش آشکارتر میشود و چهرهاش درخشانتر. پس همراهی شیعه با وهابیت ممکن نیست؛ ولی اهلسنت میتوانند به وهابیت بپیوندند و یا با آن همراه شوند و این خطری مهم برای جامعه مذهبی اهلسنت است؛ چنانکه تاکنون گزارش نشده است که شیعهای تحت تأثیر وهابیت به تکفیر و قتلعام دیگرمسلمانان بپردازد؛ ولی متأسفانه این جریان توانسته است بسیاری از اهلسنت ناآگاه را با خویش همراه کند.
بنابر آنچه گفته شد، خط مقدّم مبارزه با وهابیت باید در میان اهلسنت پایهریزی شود؛ نه در میان شیعیان. لازم است طبق مبانی فکری اهلسنت، انحراف فکری و رفتاری این گروه تبیین شود تا به تکفیرگرایی نپیوندند. نکته مهم در اینباره آن است که علما و روحانیون شیعه هرگز نمیتوانند بهصورت مستقیم این موضوع را در جامعه مذهبی اهلسنت پیریزی و دنبال کنند؛ زیرا بهواسطه تمایز و گاه تقابل مذهبی، عموم مردم اهلسنت اعتنایی به نقدهای علمای شیعه درباره وهابیت نخواهند داشت و گمان نمیرود فرد سنیمذهب متأثر از وهابیت، به مطالعه این نقدها بپردازد یا در صورت مطالعه، بدون هیچگونه موضعگیری مذهبی، برداشتی حقیقتمحور از آنها داشته باشد. اینگونه مواجهه در برابر نقد، اختصاص به اهلسنت ندارد و نگاه متفاوت مذهبی همواره مانعی جدّی برای شنیدهشدن نقدهای طرف مقابل بوده است. همچنانکه شیعهی غالی و افراطگرا هرگز به نقدهای اهلسنت دراینباره توجه نمیکند؛ بلکه آن را ناشی از دشمنی و معاندت دانسته و از این جهت بر افکار و رفتار انحرافی خویش تأکید بیشتری میکند. پس میتوان گفت: نقد و رویارویی مستقیم علمای شیعه در مقابل وهابیت ممکن است تقابل مذهبی را القا و آن را غیرمفید و آسیبزا کند. همچنین آثار و نقدهای علمای شیعه درباره وهابیت معمولاً با سانسور شدید و حذف واقع شده و در بسیاری از کشورهای اسلامی هیچگاه در معرضِ دید اهلسنت قرار نمیگیرد.
تقریب مذاهب اسلامی مؤثرترین اقدام
با مقدمهای که بیان شد، اقدام مؤثر در مقابله با وهابیت هنگامی صورت میگیرد که علمای اهلسنت نسبت به آن توجیه و ترغیب شوند و در مسیر این مبارزه قرار گیرند؛ زیرا تنها با تکیه بر نفوذ کلام آنهاست که میتوان در میان جامعه اهلسنت جبههای واقعی در مقابل وهابیت بهوجود آورد و اعتقادات آنها را به چالش بکشد. بااینحال اگرچه بسیاری از علمای اهلسنت انگیزه و آمادگی مبارزه با وهابیت را دارند و از اعتقادات وهابیت رویگردانند، ولی متأسفانه جدایی و خصومت میان مذاهب اسلامی و وجود بعضی سوءتفاهمات مذهبی و همچنین توطئههای تفرقهافکنان باعث شده تا این عده نیز وارد کارزار مقابله با وهابیت نشوند. گاهی در جامعهی اهل سنت، فضا بهگونهای است که اگر یک عالم سنی وهابیت را نقد کند، گمان میکنند که از سوی شیعه حمایت میشود یا به شیعیان گرایش دارد. همچنین توهینهای بعضی شیعیان افراطی نسبت به اعتقادات مذهبی موجب میشود تا آنها وهابیت را مدافعی در مقابل خودشان ببینند.
پس تنها راه مؤثر برای مبارزه با وهابیت، تقویت گفتمان وحدت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی است تا بدینوسیله سوءتفاهمات میان مذاهب اسلامی برطرف شود و – با ایجاد حسِ اخوت اسلامی – علما و نخبگان اهلسنت بتوانند به مقابله عملی با جریانهای تکفیری بپردازند. چه بیراه میروند کسانی که هدف خویش را مقابله با وهابیت معرفی میکنند؛ ولی در سخن یا عمل، گفتمان تقریب مذاهب اسلامی را نفی مینمایند و حتی گسترش این گفتمان را باعث تقویت وهابیت میدانند.
محکومیت افراط و تکفیر در همهجا
برای بسیاری از علمای اهلسنت مهم است که افراط و تکفیر در همهجا نفی شود و علمای شیعه نیز با توهین به مقدسات اهلسنت به مقابله بپردازند. از این جهت ممکن است گاهی حرکتهایی با هدف همراهساختن علمای اهل سنت در مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری سامان یابد؛ ولی از آنجا که در این حرکتها به موضوع مقابله با جریانهای افراطی شیعه کمتر پرداخته میشود، این شائبه بهوجود میآید که چنین حرکتهایی یکسویه بوده و بر مبنای دغدغههای شیعیان پیریزی شده است. البته باید اعتراف کرد گاهی محذوریتهایی برای اعلام مقابله با افراط و تکفیر در درون شیعه وجود دارد؛ آنگونه که ممکن است به نفی و مقابله با چنین حرکتهایی نیز بیانجامد. به هرحال، برای رفع سوءبرداشتها لازم است با همه جوانب تکفیر و افراط مقابله نمود؛ همانگونه که مقام معظم رهبری همواره در سخنان خویش، جریانهای افراطی در میان اهلسنت و شیعه را توأمان محکوم می کنند.
نقد اهل سنت با پوشش نقد وهابیت
بارها گفته شده که جریان وهابیت اعتقادات خاصی دارد که نباید آنها را به عموم اهلسنت نسبت داد. ازاینرو در مواجهه با وهابیت باید به نقد اعتقادات خاص این جریان پرداخت و آنها را به چالش کشید. با این وجود، بعضی افراد هنگام نقد وهابیت سراغ اعتقادات مذهبی اهلسنت میروند و به نقد این اندیشهها میپردازند. چنین رفتاری میتواند ناشی از دو عامل باشد:
- هدف اصلی این افراد در واقع مواجهه و ردّ اعتقادات اهل سنت است؛ ولی از آنجا که طرح عمومی و نامناسب این مطالب توسط آنها موجب افزایش مخاصمههای مذهبی میشود و نام تفرقهافکنی به خود میگیرد، این افراد در پوشش مبارزه با وهابیت عملکرد تفرقهافکنانهی خویش را توجیه میکنند؛ بدینمعنا که توهینها و سخنان نابهجای خویش را با نام مقابله با وهابیت توجیه و ترویج میکنند. البته نقد علمی اعتقادات اهلسنت در جایگاه خویش، امری قابل دفاع است که این نوشتار در مقام نفی آن نیست.
- این افراد میپندارند که چون اعتقادات خاص وهابیت از بعضی افکار و رویکردهای اهلسنت نشأت گرفته است و درواقع ناشی از افراطگرایی در عقاید مذهبی اهلسنت میباشد، باید به ریشههای اعتقادی وهابیت تاخت و عقاید مذهبی آنها را مورد چالش و نقد مستقیم قرار داد. این سخن همانند آن است که عده ای در میان اهلسنت بگویند در مقابل جریان غلو در شیعه، باید به مقابله و ردّ فضایل اهلبیت(ع) پرداخت؛ زیرا غلو ناشی از افراطگرایی در بیان فضایل اهلبیت(ع) است و با ردّ و حذف آن، ریشههای غلو از میان میرود. همچنانکه متأسفانه چنین رویکرد ناصحیحی در میان بعضی اهلسنت نیز وجود دارد.
به هر حال در نقد وهابیت، باید تنها اعتقادات خاص وهابیت به نقد کشیده شود و طرح مسائلی همچون ولایت، امامت و خلافت و حق و باطل بودن خلفای بعد از پیامبر(ص) در این مسیر، یکی از آسیبهاست؛ زیرا وهابیون و تکفیریها درواقع از مسیر اعتدالِ مذهبی اهلسنت خارج شدهاند و بهنوعی جلو افتادهاند؛ لذا باید ابتدا آنها را به جایگاه قبلی خویش بازگردانیم. پس هدف، نه شیعهکردن وهابیون، بلکه سنی کردن آنهاست. با توجه به این مطلب، اگر کسی در نقد وهابیت، قدم فراتر از این بگذارد و با بخواهد اعتقادات اهل سنت را نفی کند و به تبلیغ تشیع بپردازد، دو آسیب جدی را بهدنبال خواهد داشت:
- از آنجا که جمود، انعطافناپذیری و تعصب شدید از خصوصیات پیروان جریان وهابیت است، دعوت مستقیم و یکبارهی آنها به تغییر مذهب و پذیرفتن تشیع، همچون فشار بر جسم سخت و غیرمنعطفی است که عکسالعمل شدید آن را درپیخواهد داشت. متأسفانه گاهی تبلیغ غیراصولی و نابهجای اعتقادات شیعه، تعصب این افراد بر مسیر انحرافی خویش را دوچندان نموده و با برانگیختهشدن این تعصبات کور مذهبی، راه هدایت آنان منتفی میشود.
- چنین عملکردی میتواند جبههای مشترک از وهابیون و اهلسنت را در مقابل شیعه بهوجود آورد و کار را به تقابل گسترده مذهبی بکشاند؛ زیرا نقد اعتقادات مذهبی اهلسنت در چنین جایگاهی نشان از آن دارد که این منتقدان شیعه، نیت خیر و صلاح برای مذهب اهل سنت ندارند؛ بلکه هدفشان تضعیف اعتقادات مذهبی آنها و گسترش تشیع است؛ هرچند این راهبرد را با عنوان و پوشش «نقد وهابیت وافراطگرایی در اهلسنت» بهپیش میبرند.
با این رویکرد ممکن است کسی با پرچم مقابله با وهابیت حرکت کند، ولی رفتارهایش مسیر را برای وهابیت هموار نماید یا – به تعبیر صریحتر – ناخواسته مبلغ افکار وهابیت بهشمار آید.
نقل یک نمونه دراینباره میتواند راهگشا باشد؛ نگارنده چندی پیش با مدیر پایگاهی اینترنتی گفتوگو میکرد که مدعی بود با وهابیت مبارزه میکند؛ ولی کارش فحاشی و توهین به مقدّسات اهلسنت و تحریک احساسات آنها بود. به او گفتم: سایتِ شما مبارزه با اهلسنت است نه مبارزه وهابیت؛ وهابیت اعتقاداتی دارد که اهلسنت آنها را ندارند؛ شما باید این اعتقادات را نقد کنید. او گفت: هدف ما نیز مبارزه با اهلسنت است؛ ولی چون ممکن است پایگاهمان فیلتر شود، با پوشش مبارزه با وهابیت پیش آمدهایم. در خلال گفتوگو، آنشخص گفت که تاکنون تعداد فراوانی از اهلسنت را به این روش شیعه کرده است؛ البته آمارش نه مستند بود و نه دقیق؛ زیرا ادعایش مربوط به مردم عادی اهلسنت بود که در مقابل شبهات او جوابی برای گفتن نداشتند و او این موضوع را بهحساب دستکشیدن آنها از عقیدهشان گذاشته بود. در حالی که شاید این افراد بعدها – درست یا نادرست – پاسخی از مبلغین مذهبی خویش دریافت و درنتیجه احساس بدی نسبت به تشیع پیدا کنند و حتی به دامن افراطگرایی نیز بیفتند. به هر حال نگارنده در پاسخ او گفت: شما آماری از شیعه نمودن اهلسنت ارائه میکنید و آن را افتخاری برای خویش میدانید؛ ولی آیا آماری از وهابیکردن اهلسنت با این روشها دارید؟! آیا میدانید با توهین به مقدسات اهلسنت، چهقدر از آنها را به سمت گروههایی همچون داعش گرایش دادهاید؟! متأسفانه از این موضوع آماری نداشته و نخواهید داشت.
حقیقت آن است که امروز عدهای بهنام مبارزه با وهابیت، بزرگترین خدمت را به جریان وهابیت و تکفیرى میکنند و عملکرد آنها، هیزمی برای آتش فتنههای مذهبی است. امروز بسیاری از جریانهای اعتدلالگرای اهلسنت به گفتوگوهای علمی با علمای شیعه و ارتباط با آنها تمایل دارند؛ ولی دشنامگوییها و توهینهای عدهای از شیعیان، میان علما و فرهیختگان شیعه و سنی فاصله انداخته و راه را برای ایجاد سوءتفاهمها و بدبینیها و گسترش افراطگری هموار ساخته است.
محمدرضا
سلام این کاریکاتور که در بالا کشیدید اقدامات اسرائیل و وهابیت را برعکس نشان میده. یعنی طوری دارند دسته های قیچی را میکشند که گویا دارن باز میکنند.