تاریخ روحانیت شیعه، از علمایی یاد میکند که حلقهی واسط میان مردم و مرجعیت بودهاند. مراجع تقلید در رأس هرم روحانیت قرار میگیرند. اما عالمان دیگری نیز هستند که از روحانیونِ تراز اول منطقهای محسوب میشوند و از امور مردمی نیز گرهگشایی میکنند. این طبقه از روحانیون را با نام «علمای بلاد» میشناسند. انتشارات «نگاه معاصر» کتابی منتشر کرده و یکی از خاندانهای عالم بلاد شیراز را معرفی کرده است. تبار علم و اعتدال عنوان کتابی است که مهدی کمپانی زارع به رشته تحریر در آورده و به معرفی خاندان محلاتی در شیراز پرداخته است.
اگرچه در نسبنامهی خاندان محلاتی از علمای برجسته بسیاری میتوان سراغ گرفت، اما نویسنده با اشارتی گذرا بر نام این بزرگان، از چهارتن از مؤثرترین افراد این خاندان نام میبرد و به شرح احوالات آنان میپردازد.
نویسنده در فصل نخست به پیشینهی این خاندانِ شهیرِ شیرازی میپردازد. خاندان محلاتی سابقهای دیرینه دارند؛ اما برای نخستین بار در سال ۱۲۲۲ش بود که آخوند محمدعلی محلاتی که از شاگردان سید محمدباقر شفتی بود به شیراز آمد. علت این مهاجرت هم، درخواست مردمی در شیراز بوده که نزد مرحوم شفتی میروند و از وی میخواهند تا عالمی جامع و متقی را به شیراز بفرستد. وی نیز لایقترین فرد را محمدعلی محلاتی معرفی میکند و نخستین جرقههای حضور این خاندان در شیراز زده میشود.
آیتﷲ ابراهیم محلاتی
آیتﷲ ابراهیم محلاتی از جمله بزرگان این خاندان است. وی در ۱۲۲۸ش در شیراز زاده شد. او در نجف به مرتبهای از دانش رسید که میتوانست در دروس خارج علمای بزرگی چون میرزا حسن شیرازی و میرزا حبیبﷲ رشتی شرکت کند. آقا بزرگ تهرانی در الذریعه، میرزا ابراهیم را از اعاظم و اجلّه شاگردان میرزای شیرازی معرفی کرده است. بعد از درگذشت میرزای شیرازی بسیاری از شاگردان وی به درس میرزا ابراهیم محلاتی میروند و از محضر او بهره میگیرند. از مشهورترین این شاگردان آیتﷲ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم بوده است که نزد میرزا ابراهیم تلمذ کرد.
یکی دیگر از ویژگیهای ممتاز میرزا ابراهیم، توجه به اقلیتهای مذهبی است. نویسنده این صفت حمیده را نیز مورد توجه قرار داده و با ذکر واقعهای که علیه یهودیان شکل میگیرد، عنوان میکند که آیتﷲ ابراهیم محلاتی پس از حمله به محله یهودیها و غارت و آزار آنان، به حمایت از یهودیان پرداخت و در بازسازی محلهشان آنان را یاری کرد.
میرزا ابراهیم علاوه بر مکانت علمی، از درایت سیاسی نیز بهره داشت. نویسنده بر مؤلفهای در رفتار میرزا ابراهیم انگشت نهاده است و بر آن تأکید دارد که میتواند جالب توجه باشد. این ویژگی ممتاز، مبارزهی بدون خشونت میرزا ابراهیم در مجادلات سیاسی است. نویسنده شواهدی از این نوع مبارزه را در رفتارهای میرزا به تصویر میکشد و آنرا میستاید. وی در تأیید مرام بدون خشونتِ میرزا اینگونه مینویسد: «میرزا ابراهیم با کرامت تمام، پاداش کلوخانداز را سنگ ندانست و کوشید در میدانی که جاهلان به قدرتنمایی از طریق دشنامگویی و ضرب و شتم مشغولاند، اقتدار اخلاق و اعتراض مدنی را بنمایاند و تنها با تعطیلی نماز جماعت و درس و اعلان مهاجرت به خراسان، او را خوار و زمینگیر کند. او از طریق توسل به رفتارهای مذکور در مقابله با اهل قدرت طریقی را پیشه کرد که در ادبیات سیاسی روزگار ما بدان مبارزه بدون خشونت یا کنش و واکنش بدون خشونت گفته میشود». میرزا ابراهیم همچنین از مدافعان مشروطه بوده است. وی تا زمان پیروزی مشروطه همواره در کنار آن بوده و از جنبشهای ضد استبدادی حمایت میکرده است.
یکی دیگر از ویژگیهای ممتاز میرزا ابراهیم، توجه به اقلیتهای مذهبی است. نویسنده این صفت حمیده را نیز مورد توجه قرار داده و با ذکر واقعهای که علیه یهودیان شکل میگیرد، عنوان میکند که آیتﷲ ابراهیم محلاتی پس از حمله به محله یهودیها و غارت و آزار آنان، به حمایت از یهودیان پرداخت و در بازسازی محلهشان آنان را یاری کرد.
نویسنده تبار علم و اعتدال که شرح احوالات بزرگانی چون حضرات معصومین(ع)، مولانا جلالالدین، سهروردی، شیخ طوسی، خواجه نصیر، فیض کاشانی، سلطانعلی گنابادی، ملاحسین کاشفی و… را در کارنامهی خود دارد، در حین ترسیم رفتارهای خاندان محلاتی، شواهدی از اینگونه رفتارها را در لابهلای تاریخ بهخاطر میآورد و بر تأیید آن مُهر صحّه مینهد.
آیتﷲ محمدجعفر محلاتی
دیگر برگزیدهی خاندان محلاتی، آیتﷲ محمدجعفر محلاتی است. وی که از شاگردان آخوند خراسانی و میرزای شیرازی بود، در جوانی با سید جمالالدین اسدآبادی دیدار و گفتوگو کرد و مانند عموی خود (میرزا ابراهیم محلاتی) از مشروطه حمایت نمود. وقایعی که نویسنده از احوالات شیخ جعفر محلاتی ارائه میدهد بسیار تأمل برانگیز است. در بیان واقعهای که به حمله بر کنسولگری انگلیس میانجامد، شیخ جعفر به تفقد و دلجویی از زن و فرزندان کنسول انگلیس می پردازد. افراد ژاندرامری در زمانی که کنسول در شهر نبود به کنسولخانه حمله کرده و ضمن غارت اموال آن، زن و بچههای کنسول و برخی از زنان دیگر را به اسارت گرفتند. وقتی آنان را به برازجان آوردند، آیتﷲ محلاتی آنها را از دست مأموران گرفت، چند روز پذیرایی شایسته نمود و بااحترام به جانب بوشهر روانه کرد. با وجود آنکه آیتﷲ محلاتی به قصد مبارزه با انگلیس بهپا خاسته بود، اما اینگونه رأفت و معرفت اسلامی را به رخ میکشید.
نویسنده از نامهای یاد میکند که محمدجعفر محلاتی چندین سال پیش از ماجرای کشف حجاب نگاشته و خطر این واقعه را هشدار داده است. نویسنده اما بر این نکته نیز اذعان میکند که «ناگفته نماند که خود شیخ جعفر به تحصیل زنان و دختران اهتمام بسیار داشت و بسیاری از منسوبان وی از زنان، تحصیلات عالیه دانشگاهی داشتند. او بههیچروی مخالف تحصیل و حضور زنان در جامعه نبود؛ اما بههیچروی روند تجدد آمرانه رضاشاهی را مطابق اخلاق و شرع نمیدید». جعفر (امیر) محلاتی از نوادگان این خاندان که مقدمهای بر این کتاب نگاشته نیز چنین مینویسد: «شاید کمتر کسی میداند که علی رغم دشواریهای دوران کشف حجاب، همه فرزندان آیتﷲ شیخ جعفر محلاتی از جمله دختران ایشان از تحصیلات عالیه برخوردار بوده و آخرین فرزند زنده ایشان خانم مهرماه محلاتی لیسانسیه ادبیات از دانشگاه تهران است».
آیتﷲ بهاءالدین محلاتی
بهاءالدین محلاتی فرزند محمدجعفر نیز از دیگر بزرگان و فرهیختگان این خاندان بود. وی در سال ۱۲۷۵ش در نجف دیده به جهان گشود. وی پس از تکمیل دروس حوزوی در نجف، عزم بازگشت به شیراز را کرده بود. سید ابوالحسن اصفهانی که در آن زمان مرجعیت تام داشت و از اساتید وی بهشمار میآمد، نامهای به پدر شیخ بهاءالدین مینویسد و از وی میخواهد که با اقامت فرزندش در نجف موافقت کند. گفته میشد که اگر وی در نجف رحلت اقامت میافکند، بعد از اساتید خود میتوانست مرجعیت تامه پیدا کند. ولی آن مرحوم به دیار خود شیراز میاندیشید و مانند پدرانش دل در گرو این شهر داشت. مرحوم سید محمدهادی میلانی گفته بود که مَثَل آیتﷲ محلاتی در فارس، مثل آن نهنگی است که جایگاهش را حوض کوچکی قرار دهند؛ مسلم و هویداست که جایگاه نهنگ، اقیانوس پهناور است؛ نه حوض کوچک.
شیخ بهاءالدین نیز مانند پدرش از معترضان شاه پهلوی بود. وی از حامیان محمد مصدق و در روند مبارزات علیه حاکمیت پهلوی از پیشتازان محسوب میشد؛ بهگونهای که چندین سال پیش از شروع نهضت در سال ۱۳۳۷، نامهای به جمعی از مراجع نوشته و گفته بود: «میخواهیم قیام کنیم. دین ما رفت. چرا بیکار نشستهاید؟ هرچه زودتر تکلیف ما را معلوم کنید. مردم شیراز در انتظار شما میباشند و باید با ما همکاری کنید…». شیخ بهاءالدین از حامیان اصلی امام خمینی در روند مبارزات محسوب میشد. آیتﷲ خمینی نیز بارها از زحمات وی قدردانی کرده بود. شیخ بهاءالدین اما در سال ۱۳۶۰ چشم از جهان فرو بست. آیتﷲ خمینی درگذشت وی را به فرزندش مجدالدین تسلیت گفت. امام خمینی در آن نامهی تسلیت گفته بود که یکی از اسطورههای روحانیت را از دست دادهایم.
آیتﷲ مجدالدین محلاتی
مجدالدین، دیگرفرهیختهی خاندان محلاتی بود. وی در ۱۳۰۴ در نجف بهدنیا آمد. او اما در کودکی به شیراز آمده بود. در پاییز سال ۱۳۲۵ به قم رفته و از محضر آیات عظام بروجردی، امام خمینی، شریعتمداری و محقق داماد بهره برده بود. وی در همان ماههای نخست ورود به قم، در زمستان ۱۳۲۵ با امام موسی صدر آشنا شد و دوستی عمیقی میان این دو برقرار گردید. مجدالدین همچون موسی صدر و به تشویق او، به دانشگاه رفت و از دانشکده حقوق فارغ التحصیل شد.
پس از پیروزی انقلاب اما شیخ مجدالدین همچنان به منش روحانیت خود ادامه داد و از پذیرفتن منصب و مقام در انقلاب سر باز زد. وی برخی افراطگریها در روند انقلاب را برنتابید. زمانی که محمد نمازی یکی از بزرگترین خیرین شیراز مورد بیمهری قرار گرفت و او را منتسب به دربار پهلوی کردند، آیتﷲ محلاتی از وی تمامقامت به دفاع پرداخت.
نویسنده کتاب تبار علم و اعتدال بر آن است که منش فکری مجدالدین را در کنار موسی صدر قرار دهد. همانگونه که امام موسی گرایشهای ممتاز روشناندیشانهای داشت، شیخ مجدالدین نیز بر همین طریق فکری قدم مینهاد. آیتﷲ محلاتی گفته بود: «زمانی که ازدواج کردم رادیویی داشتم که برای آن، این جماعت خشک مقدس چه بلایی بر سرم آوردند».
مجدالدین نیز مثل پدرش از مخالفان حاکمیت پهلوی بود. وی در وصف یکی از دیدارهای خود با امام خمینی گفته بود: «هنگامی که آقای خمینی مرا مخاطب قرار داده بود، صحنه عاشورا در نظرم مجسم شد که در برابر دستگاه یزیدی، امام ما قرار گرفته. از چشمان (امام) خمینی ضیاء نور حسینی نمودار بود و من چون سربازی وفادار دستش را بوسیدم». شیخ مجدالدین تا پیروزی انقلاب، با امام خمینی همراهی کرد. وی در سال ۵۷ به ملاقات امام(ره) در فرانسه رفت.
پس از پیروزی انقلاب اما شیخ مجدالدین همچنان به منش روحانیت خود ادامه داد و از پذیرفتن منصب و مقام در انقلاب سر باز زد. وی برخی افراطگریها در روند انقلاب را برنتابید. زمانی که محمد نمازی یکی از بزرگترین خیرین شیراز مورد بیمهری قرار گرفت و او را منتسب به دربار پهلوی کردند، آیتﷲ محلاتی از وی تمامقامت به دفاع پرداخت. محمدجعفر (امیر) محلاتی فرزند شیخ مجدالدین، در متنی که در خصوص منش پدرش پس از انقلاب در این کتاب نگاشته است، به برخی از مواضع و اقدامات شیخ مجدالدین پس از انقلاب اشاره کرده است.
کمپانی زارع پس از تبیین مواضع و دیدگاههای این چهار فرهیخهی خاندان محلاتی، چنین نتیجه میگیرد که میتوان گفتار و کردار حضرات محلاتی را در کنار هم نهاد و از آن تحت عنوان یک «مکتب» سخن گفت؛ مکتبی که ویژگیهای ممتازی چون اهتمام به تعلیم و تعلم، مبارزه با استبداد و استعمار، مخالفت با فعالیتهای ضددینی، توجه به امور عامالمنفعه، حمایت از اقلیتها و رعایت اعتدال را در خود میپروراند. به باور نویسنده، مکتب محلاتی بر دو پایهی دین و اخلاق بنا شده است. بنایی که نویسندهی این کتاب آن را با نام علم و اعتدال میشناسد و بر پیشانی کتاب، همین عنوان را مینهد: تبار علم و اعتدال. اما همهی این ویژگیها گویی در یک صفتِ ممتازِ دیگر باید بر خاندان محلاتی اطلاق شود؛ آنجا که نویسنده، کتاب خود را تقدیم به چنین افرادی میکند: «تقدیم به روان مطهر حُرّ ریاحی و تمام احرار عالم».
ناشناس
من مرجع بزرگوار آیه الله العظمی آقای حاج شیخ بهاالدین محلاتی را چند بار از نزدیک ملاقات کردم، و با فرزند بزرگوارشان مرحوم آیه الله مجدالدین هم چند سال از نزدیک ارتباط داشتم، و در یکی از نهاد ها هم نماینده ایشان. آن مرحوم بسیار منطقی، معتدل و فهیم بودند. نگاهشان به همه یکسان بود. در چندسالی که با ایشان تماس داشتم حتی یک بار هم رفتاری افراطی ندیدم. خیلی هم با سواد بودند. آن شاءالله با رسول اکرم محشور باشند.
ناشناس
باسلام آیا کسی هست که آقای محمد محلاتی که به احتمال زیاد یا شیخ باشد یا ملا که فرزند شیخ محسن محلاتی است و تقریبا ۱۰۰ سال قبل کارهای ثبت نمودن و تنظیم سندهای رسمی رو در شیراز انجام میداده . میشناسه؟ مژدگانی هم بگیرید ۰۷۱۳۸۷۲۱۹۵۹
ناشناس
سلام محضر ایشون چهارراه موشیر بود که فوت کرد