۱. آنچه در سابقه ذهنی طلاب قدیمی حوزه که امروزه از آنان به معمرین یاد میشود نقش بسته است، تاریخی نانوشته از دیروز حوزههای علمیه است. از آن دیربازها تنها نام بزرگانی به یادگار مانده که اهل فضل و ورع بودهاند و قلههای دانش را پیموده و آثاری گران از خود به جا گذاشتهاند. واقعیت اجتماعی هیچ دورهای اما در شخصیتهای بارز آن خلاصه نمیشود. کوتاهیها و کمبودها و نارواییها، ارزش ثبت نمییابند و رنجی هستند که با مرگ بدنها در خاک میماند.
شنیدهایم و گفتهاند که فلانی در گرمای نجف یا قم درس میخوانده، فلانی روی چراغ گردسوز، هم غذا میپخته و هم در پرتو نورش درس میخوانده. فلانی فرزندش در آبانبار غرق شده؛ فلانی یک اتاق داشت که پرده زده بود و یک طرفش خانوادهاش ساکن بودند و در طرف دیگر مهمانان شهرستانیاش. فلان طلبه سه روز نان نداشت بخورد؛ یک روز کدو خورد و روز دوم تخم کدو و روز سوم پوست کدو. نان طلبهها را اگر میدادند، با مهر نان بود و منت نانوا. شهریه ناچیز طلبگی استانی پخش میشد و هر استان چند دقیقه وقت داشت شهریه را از مقسم بگیرد. عدهای برای چند قران به گنبدنمایی مشغول میشدند برای زایران! کوزه آب پر از نمک بود و کتاب نایاب و امانی. برای خرید یک عبا چند روز درس را تعطیل میکردند و از تبلیغ و منبر کمتر خبری بود مگر برای خواص. دعاگویی برای اعلیحضرت همایونی وظیفه روحانیت بود و درسی غیر از دروس محدود حوزه خواندن حرام و روزنامه و زبان انگلیسی عین تشبث به اجنبی و کفار!
رنجها و دردهای آن روزگاران بسیار است و نوشتن از آن جای خود دارد.
۲. تاریخ حوزه علمیه از زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری (آیتﷲ مؤسس) تاکنون، بارها شاهد عزم جدی دلسوزان برای اصلاح بوده است اما همواره دستی در کار بوده تا این مهم صورت نگیرد. پس از استقرار مرجعیت آیتﷲ بروجردی، عدهای از فضلا گرد هم آمدند. طرحی نوشته بودند برای اداره حوزه. بزرگان حوزه بودند و دلشان میسوخت بر این بینظمی و بیصاحبی که هر کس میخواست وارد حوزه میشد و حساب و کتابی هم نبود. سیدمرتضی فقیه مبرقعی، سیدزینالعابدین کاشانی، حاجآقا حسین فاطمی قمی، سیدمحمد محقق داماد، میرزامحمود روحانی، حاج آقا مرتضی حائری، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزاعبدالحسین صاحبالداری و امام خمینی، اعضای این هیئت اصلاح و مدیریت بودند.
هر کس میآمد حوزه، شهریه میگرفت. عدهای از طلاب یا بیسواد بودند یا کمسواد. عدهای هم شئون روحانیت را رعایت نمیکردند.
قرار بود طرح را خدمت آیتﷲ بروجردی ببرند و پس از تصویب ایشان اجرا کنند. باز هم همان جریان مشکوک که از بینظمی نان میخورد فعال شد. رفتند خدمت آقا گفتند: عدهای میخواهند شما را مسلوبالاختیار کنند!
برخی از اطرافیان آقا از حاجآقا روحﷲ خمینی خوششان نمیآمد. مخالفت با طرح ساماندهی و نظم حوزه، برخورد با تدریس فلسفه، اقدام برای قطع شهریه شاگردان علامه طباطبایی، انفعال در مسائل سیاسی و سرنوشت شهید نواب صفوی از جمله تاثیرات این اطرافیان بود؛ تا جایی که شهید مطهری برای امرار معاش خانواده مجبور شد به تهران مهاجرت کند. [۱]
دعاگویی برای اعلیحضرت همایونی وظیفه روحانیت بود و درسی غیر از دروس محدود حوزه خواندن حرام و روزنامه و زبان انگلیسی عین تشبث به اجنبی و کفار!
۳. قصه اصلاح نظام حوزه، چنان پرغصه است که باید در رنجنامهای بدان پرداخت؛ حوزهای که روزی دخالت در سیاست را حرام و فلسفه را نجس میدانست؛ حوزهای که درس اخلاق امام خمینی در اوج خفقان پهلوی از سویی تحت فشار حکومت و از سویی مورد حسادت و اذیت سبکمغزان بود و درسی که نیاز معنوی طلاب را تأمین میکرد و کسانی چون شهید مطهریها را پرورش میداد به تعطیلی کشید؛ حوزهای که درس تفسیر سوره حمد را نیز برنتافت و مرحوم حاج احمد آقا در نوشته خود از دورانی گفت که دایره تهمتها و اهانتها در قم و نجف به حالت بیشرمانهای رسید.
امام خمینی در این باره مینویسند: «یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مىرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مىگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مىشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.» [۲]
پس از انقلاب نیز باز جریانات خاموش و معاند و لجباز به هر صورت به لجاجت خود ادامه دادند. از بدگویی نسبت به مسئولین نظام گرفته تا بهرهمندی از زندگیهای کذایی با لباس روحانیت برای بدبین کردن مردم به این قشر و نقزنی و همنشینی با معاندان و بیدینان.
گرچه با پیروزی انقلاب، اوضاع حوزه نیز دگرگون شد اما از همان جماعت شاهدوست بودند کسانی که ضدانقلاب شدند و غر زدند که چرا خانمها در خیابان تظاهرات میکنند. درس را واجبتر از جنگ و جهاد خواندند تا جایی که امام، منشور روحانیت را صادر کرد و فریاد زد: جامعه مدرسین باید طلاب عزیز، انقلابی و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتما با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند.
۴. امام خمینی بارها پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مسئله نظم حوزه را مطرح کردند: «… در قدیم حوزهها محصور شده بود در چاردیواری که کسی نمیتوانست از آن بیرون بیاید. تبلیغات سوء به صورتی بود که اگر طلبهای میخواست حرفش را بزند و در فکر تشکیلات باشد، مورد طعن قرار میگرفت. همیشه صحبت «نظم در بىنظمى است» مورد تأیید بود. همه باید متأسف باشیم که این انقلاب دیر پیروز شد. اگر این انقلاب ۳۰ سال پیش پیروز مىشد، وضع حوزهها غیر از این بود… حرکت در حوزهها نبود. حوزه کسى را به عنوان مبلّغ اعزام نمىکرد. البته افراد، خودشان براى تبلیغ مىرفتند ولى حوزه کسى را نمىفرستاد. اعزام به خارج که در ذهنها نبود و هیچکس هم فکر نمىکرد که امکان دارد کسى را به خارج فرستاد…» [۳]
«وصیت اینجانب به حوزههای مقدسه علمیه آن است که کرارا عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بستهاند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش مینمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزههای اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههای علمیه است که خطر بزرگ کوتاهمدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود در بین تودهها و قشرهای مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزههای اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب میباشد … و لازم است همه با هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازمتر حوزههای علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین محترم و افاضل سابقهدار است با تأیید مراجع وقت. و شاید تز «نظم در بىنظمى است» هم از القائات شوم همین نقشهریزان و توطئهگران باشد…»[۴]
۵. برای شناخت بیشتر با اقشار معاند حوزه، باید رشته کلام را به پیر مراد جمارانی سپرد که حوزه امروز بیش از هر قشر و صنف دیگری مرهون مجاهدتهای اوست. اگر امروز مرجعیت حرمتی دارد و دروس حوزه با حضور هزاران طلبه، با شکوه و جلال تشکیل میشود و دینداری و دینمداری سکه رایج جامعه است باید مجاهدتهای دوران نهضت و تبعید روح خدا و مبارزه یاران خمینی کبیر و قطره قطره خون شهیدان را به یاد آورد و از کوتاهیها و تقصیرها و قصورها استغفار نمود:
در قدیم حوزهها محصور شده بود در چاردیواری که کسی نمیتوانست از آن بیرون بیاید. تبلیغات سوء به صورتی بود که اگر طلبهای میخواست حرفش را بزند و در فکر تشکیلات باشد، مورد طعن قرار میگرفت.
• روحانیون متحجر
«روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عدهاى با ژست تقدسمآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مىزنند که گویى وظیفهاى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهاى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند. اینها مروّج اسلام آمریکایىاند و دشمن رسولاللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید.» [۵]
• روحانیون مقدسنما
«در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدسنماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است» [۶]
• روحانیون سادهلوح
«باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهاى کمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت، از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند.» [۷]
• روحانیون حیلهگر
«در ۱۵ خرداد ۴۲، مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى، گلوله حیله و مقدسمآبى و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید. در آن زمان روزى نبود که حادثهاى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند. حتى نسبت تارکالصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعا روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مىگریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مىخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدهاى روحانى مقدسنماى ناآگاه یا بازىخورده و عدهاى وابسته که چهرهشان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مىنمودند. آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانىنما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است.» [۸]
• روحانیون بیشعور
«دستهاى دیگر از روحانىنماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدسنماهاى بیشعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگویند مسئولین نظام کمونیست شدهاند!» [۹]
• روحانیون، خواص بهظاهرمعمم
«ولایتىهاى دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروى اسلام و مسلمین را ریختهاند، و در عمل پشت پیامبر و اهلبیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام آمریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب یا از مقدسنماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان، و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهاى به دست دشمنان کار آسانى نیست.» [۱۰]
• روحانینماهای مرجع
«امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابى به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز براى اختلافافکنى میان روحانیون آماده شدهاند. غفلت از آن، همه چیز را بر باد مىدهد. حال اختلاف به هر شکلى باشد، بدبینى شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندى فقه سنتى و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیشبینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانىنماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد. انشاءﷲ در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقهها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند- نعوذباللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانىنماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزهها حاکم نمىکنند؟» [۱۱]
• روحانیون رفاهطلب
«آنها که در توفان ۱۵ سال مبارزه قبل از انقلاب و ۱۰ سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مىکند؟ جناحى که پیروز شود یقینا روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاما به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبههبندى برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبههبندى نهایتا معارضه پیش مىآورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىکند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایهدارى و دیگرى متهم به التقاطى مىشود که من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى دادهام؛ چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مىدانم. البته هیچگاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاهطلب بىدرد و نقبزن گردد.» [۱۲]
• روحانیون بیعرضه
«اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند، ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمتکشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتما با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بىعرضه و فرصتطلب و نقزن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آمادهتر کنند.» [۱۳]
۶. اکنون در دهه ۹۰ هستیم و سه دهه از انقلاب را پشت سر گذاشتهایم. سالها گذشته و حوزه علمیه آن چنان متحول شده که باور گذشته برای جوانترها که در مدارسی مجهز تحصیل کردهاند دشوار مینماید. رشد و بالندگی حوزه به برکت انقلاب اسلامی، پس از ارتحال امام خمینی (قدسسره) نیز ادامه یافته و بالیده است. در این دو دهه نیز شاهد پیشرفتهایی بودهایم که جذب و تربیت هزاران طلبه جوان بااستعداد در رشتههای مختلف علمی از این دست است. تأسیس رشتههای تخصصی، ساخت مدارس علمیه، ساماندهی امور اداری طلاب و دهها خدمت دیگر از مظاهر این تحولات است اما نسبت کار کرده به کارهای نکرده، زمین تا آسمان هفتم است! چه این که امروز بیداری اسلامی نه تنها بلاد اسلام، که جهان را فرا گرفته است و حوزه علمیه امروز باید پرسشهای بسیاری را پاسخ دهد. این است که مقام معظم رهبری در دیدار با گروهی از نخبگان حوزه علمیه قم در ۱۳ آذر ۱۳۷۴ در سخنانی که با عنوان «حفظ، ترمیم، بالندگی» شناخته شد، مهمترین عوامل اصلاح و تحول حوزه را مطرح کردند: «حوزه علمیه قم که ما امروز نام آن را با افتخار و تعظیم و تجلیل میبریم، در واقع مصطفی و مستحصل حوزههای شیعه در طول تاریخ حوزههاست… ما امروز در قبال چنین حوزهای، که میراث ۱۲ قرن است، وظیفه داریم. من به سه وظیفه در کنار هم اشاره میکنم که اینها از بدیهیات است و استدلال و بحث نمیخواهد. اول حفظ، دوم ترمیم، سوم بالندگی.»
معظمله پس از آن به نارساییهای روز حوزه اشاره کردند:
۱. عدم گسترش کمّی متناسب روحانیت
۲. عدم گسترش محتوای حوزه
۳. عدم گسترش در نشر و تبلیغ
ایشان علت این نارساییها را چنین برشمردند:
۱. فقه، به زمینههای نوظهور گسترش پیدا نکرده یا خیلی کم گسترش پیدا کرده است
۲. عدم گسترش کافی و لازم در باب کلام
۳. تبلیغ از حوزه جدا شده است
رهبر انقلاب سپس به علاج و راه درمان نیز اشاره کردند:
۱. قبول درد
۲. گماشتن همت به علاج
۳. بیدار شدن روح کار در جوانان حوزه
۴. تصدی مرکزی به طور مشخص برای انجام امور کلان حوزه
۵. ایجاد محیطهای باز برای پرورش افکار
۶. تغییر جدی کتب درسی
۷. ایجاد رشتههای مستقل کلام
۸. وارد کردن زبان بیگانه در درسهای اجباری حوزه
۹. تقسیم تدریجی طلاب، حسب اهداف [۱۴]
۷. ایده «نهضت نرمافزاری و تولید علم» نیز در بهمن ۱۳۸۱ از سوی رهبر انقلاب مطرح شد و رهنمودهای ایشان با حمایت و استقبال نخبگان حوزه همراه شد. پنج روز پس از این دیدار، جمعی از دانشآموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه قم در نامهای به آیتﷲ خامنهای اعلام آمادگی کردند که بار این حرکت علمی نوین را به دوش بکشند. پاسخ رهبر انقلاب به این نامه نیز در تاریخ تحولات علمی کشور جالب توجه است. ایشان ضمن پیشنهادهایی برای باز شدن افق نوگرایی، آزاداندیشی و نظریهپردازی برای تولید علم، اظهار امیدواری کردند که مراحل اجرای این ایده دچار فرسایش اداری نشود و تا پیش از بیست و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی، نخستین ثمرات مهم آن آشکار شده باشد.
اما نقطه عطف توجه مقام معظم رهبری به حوزه، و بازتاب مطالبات حوزویان تحولخواه را میتوان در سخنرانی در جمع دانشآموختگان و پژوهشگران حوزه دید که در هشتم آذرماه ۱۳۸۶ برگزار شد. در این جلسه، ۱۷ نفر از نخبگان حوزههای قم، مشهد و اصفهان نکاتی را مطرح ساختند و حضرت آیتﷲ خامنهای نیز ضمن تأیید دغدغههای مطرح شده، رهنمودهایی را ارایه کردند که سرفصل آن رهنمودها از این قرار است:
۱. آیندهنگری برای حوزه و برنامهریزی
۲. مدیریت تحول
۳. مدرک مستقل حوزوی و پرهیز از مدرکگرایی
۴. تسهیل کتب حوزه همراه با غنای علمی
۵. تکمیل و کارآمد شدن مدیریت حوزه
۶. سیاستگذاری کلان حوزه در شورایعالی
۷. تدوین چشمانداز
۸. بذل فرصت کافی در شورا برای مدیریت حوزه
۹. استفاده از بدنه کارشناسی حوزه
۱۰. تشکیل شورای برنامهریزی حوزه
۱۱. آمارگیری دقیق
۱۲. برگزاری کرسیهای آزاداندیشی
۱۳. منزلت اجتماعی و تشکیل هیئت علمی
۱۴. سمینار مدیران مدارس علمیه و انتقال تجارب
۱۵. انسجام مرکزیت حوزه برای تعامل با نظام و دولت
۱۶. تشکیل مؤسسه تربیت مبلغ بینالمللی
۱۷. برنامهریزی برای تجلیل و تعظیم منبر
سرفصل دغدغههای نخبگان نیز که در قالب گزارش، انتقاد، پیشنهاد و راهکار مطرح شد به شرح زیر است:
۱. فقه اسلامی؛ پاسخگوی نیازهای آینده
۲. تخصصگرایی و اصلاح متون درسی
۳. اختصاص سهم بیشتر به قرآن
۴. عملیاتی شدن وحدت حوزه و دانشگاه
۵. تفکیک قلمرو وحدت و تعامل
۶. راههای اصلاح جایگاه علوم انسانی
۷. به رسمیت شناختن هویت مستقل علمی حوزه
۸. مرجعیت رسمی حوزهها در عرصه معارف اسلامی
۹. اتخاذ راهبردهای عملی برای تعامل
۱۰. تمرکززدایی در ارتباط دستگاههای نظام با حوزه
۱۱. تدوین نظامنامه جامع حوزههای علمیه
۱۲. ضرورت هماهنگی بین دستگاههای تبلیغاتی
۱۳. ترسیم سیاست تبلیغی واحد و منسجم در کشور
۱۴. عمقبخشی به فرایند تبلیغ و فعالیت مبلغان
۱۵. تعمیم عرصههای تبلیغ
۱۶. شناسایی و تقویت ظرفیتهای جدید تبلیغی
۱۷. پیشنهادهایی برای اهتمام بیشتر به ادبیات در حوزه
۱۸. هماهنگی در تعیین اهداف حوزوی
۱۹. برنامهریزی برای حضور خواهران طلبه خارجی
۲۰. آموزش عربی و انگلیسی
۲۱. لزوم پیشرفت حوزه در بخش بینالمللی
۲۲. موانع تبلیغ دین در عرصه بینالمللی
۲۳. راه فعالتر شدن حوزه در بخش بینالمللی
۲۴. تأسیس معاونت بینالملل حوزه
۲۵. تأسیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی بینالمللی
۲۶. تأسیس مدرسه علوم عقلی و گسترش درسهای عرفان
۲۷. آسیبشناسی نظام حوزه از جهت تدریس
۲۸. متنمحوری به جای موضوعمحوری
۲۹. رفع کاستیهای منطق حوزه
۳۰. ضرورت کاهش دوره تحصیل
۳۱. آسیبها و بایستههای فقهآموزی و فقهپژوهی
۳۲. لزوم تحول در فضای پژوهشی حوزه
۳۳. تبیین جایگاه فقه و اصول در نظام آموزشی
۳۴. نحوه تعامل مؤسسات آموزشی با مدیریت حوزه
۳۵. شناسایی و طبقهبندی استعدادهای خواهران
۳۶. ضرورت توجه به تحصیلات تخصصی خواهران
۳۷. ساماندهی و هدفمند کردن فعالیتهای پژوهشی خواهران
۳۸. لزوم تعامل بین مراکز حوزوی فرهنگی و حوزه خواهران
۳۹. محورهای تعامل حوزه و نظام اسلامی
۴۰. تعامل حوزه و نظام بر اساس نظریه امام(ره)
۴۱. راهکارهای تحقق الگوی مطلوب تعامل حوزه و نظام
۴۲. استفاده از فناوری برای ابلاغ رسالت فراگیر اسلام
۴۳. پیشنهادهایی در بهرهگیری از فناوری اطلاعات
۴۴. راههای تربیت هدفمند و کارآمد طلاب
۴۵. تحولات لازم در عرصه برنامهریزی
۴۶. تحولات لازم در عرصه پذیرش طلاب
۴۷. تهدیدهای نهضت نرمافزاری
۴۸. راهکارهایی برای پیشبرد نهضت نرمافزاری
۴۹. تأکید بر تدوین متون درسی
۵۰. ضرورت انجام پژوهش در ضمن تحصیل
۵۱. توجه به مقوله هنر در حوزه
۵۲. همکاری حوزه و وزارت آموزش و پرورش
۵۳. حضور در صحنه بینالمللی و مقابله با عقاید باطل
۵۴. ضرورت تدوین طرح جامع حوزههای علمیه [۱۵]
اکنون از خود میپرسیم حوزه این دغدغهها و رهنمودها را شنیده است؟ چند گام در این مسیر برداشته و چه گامهایی مانده؟ قصه پرغصه اصلاح حوزه و ناکامیهای آن مثنوی ناسرودنی است که باید زمزمه کرد و دم نزد. شاید گذشت دهها سال از آن دوران و تغیر و تحول اوضاع جهان و کشور نتوانسته باشد دگرگونی چندانی در امور اجرایی حوزه به وجود آورده باشد. این سخن سیاهنمایی نیست بلکه آنچه امروز در حوزه جریان دارد، گواه روشنی است بر عقبافتادگی از آنچه باید باشد.
گذشته از آن وجود اندیشمندانی چون شهید مطهری و بهشتی و بزرگان دیگری که افقهای گستردهای را سالها پیش گشوده و ترسیم کردهاند و از آرزوهای بزرگ سخن گفتهاند، بهانهای برای بیبرنامگی و بیفکری باقی نگذاشته است. از این مهمتر توصیههای روشن و صریح حضرت امام خمینی رحمتﷲعلیه و رهنمودهای راهگشای مقام معظم رهبری حضرت آیتﷲ خامنهای، برای کوتاهی و بیدغدغگی نگذاشته است.
۸. واقعیت این است که رهبر انقلاب فرمودند: «تحول اجتنابناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهى است. این را بارها من مطرح کردهام. گفتهام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا یک واحدى را، یک موجودى را فرض کنیم که تن به تحول ندهد. از یکى از دو حال خارج نیست؛ یا خواهد مُرد یا منزوى خواهد شد. یا در غوغاى اوضاع تحولیافته مجال زندگى پیدا نمیکند، زیر دست و پا له میشود، از بین میرود. یا اگر زنده بماند، منزوى خواهد شد… میشود رفت، میشود از تحول دورى گزید، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوى خواهد شد. اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایه دین مانع مردن میشود، اما منزوى خواهد شد. روز به روز منزوىتر خواهد شد. تحول حتمى است. منتها تحول دو طرف دارد؛ تحول در جهت صحیح و درست، تحول در جهت باطل و غلط. ما باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. این وظیفه مؤثرین در حوزه است. مدیران حوزه، فضلاى حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد. از تحول نباید گریخت.» [۱۶]
اما آیا سرنوشت حوزهای که باید نظریهپرداز حکومت اسلامی باشد و جامعه پیش از ظهور را تربیت و اداره کند چنین است و زیبنده آن؟ آیا نباید فرصت استثنایی انقلاب اسلامی و نعمت ولایت فقیه را قدر شناخت و آینده حوزه را با ایثار و بذل همت، بیمه کرد؟
باری! تنها عاملی که در مسیرِ شدن حوزه و تحول برنامهریزی شده آن میتواند قد علم کند و چند صباحی امواج خروشان تحول را به سردی بکشاند، بخشینگری و کوتاهبینی است؛ که یا از سر دوستی جاهلانه و یا کاهلی و ضعف اعتقاد به بایستگی بالندگی حوزه است. در برابر این چالش نیز به همان جمله روشنگرانه رهبر فرزانه انقلاب تکیه میکنیم که در جمع طلاب و روحانیان فرمودند: «بعضی، تا گفته میشود که «حوزه را اصلاح کنید» میگویند: «آقا! این حوزه اصلاحبردار نیست» و دلیلی هم برایش میسازند. مثلا میگویند «چون اینها مخالفاند، یا آنها اقدام نمیکنند» و مانند این بهانهها. نه آقا! چرا این حرفها را میزنید؟! کدام مجتمع علمی، رؤسایی به این خوبی، طهارت و نزاهت، یا بزرگانی به این قداست و باتقوایی دارد؟! کجا جوانانی با این انگیزه، زهد، بیتوقّع و با این شور و شوق دارد؟ چرا ما مأیوس باشیم؟! این حوزه علمیّه میتواند نابسامانیهایش را خودش سامان دهد و باید اصلاح را از درونِ خودِ حوزه آغاز کند. این نابسامانیها، انواع و اقسامی دارد؛ مانند زمینههای محتوایی، شکلی، سازماندهی، نظام آموزشی، کتابهای درسی و امثال اینها… بسیاری از بزرگان حوزه هستند که میخواهند اقدامات خوبی انجام دهند. شما جوانان باید آنها را پشتیبانی و کمک کنید. باید از آنها بخواهید و توقّع داشته باشید. شما، مانند فرزندان بزرگان حوزه هستید. فرزند هم به پدرش مراجعه و اصرار میکند تا او برایش کاری انجام دهد. بالأخره باید بشود و چارهای نیست.» [۱۷] و نیز در جمع فضلای حوزه فرمودند: «به دهن کسانی بزنید که در مقابل هر حرف اصلاحی، وسوسهای را وسط میگذارند.»[۱۸]
اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوى خواهد شد. اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایه دین مانع مردن میشود، اما منزوى خواهد شد.
۹. در دوره زعامت آیتﷲ خامنهای نیز از زمانی که مسئله اصلاح در حوزه مطرح شد، عدهای که نان خود را در بینظمی و بیبرنامگی میبینند و از رشد علمی طلاب جوان نگرانند، با بهانههای مضحک همواره در حال سنگاندازی هستند. در همان سال آغازین طرح چنین مباحثی، برای نمونه یکی از استادان لمعه که از بیان مسائل ریاضی اندک آن هم در حد چند کسر ساده عاجز بود، برای شاگردانش استدلال کرده بود که اگر خدای نکرده متنی در حوزه تغییر کند، طلاب از فهم کفایه و درس خارج ناتوان خواهند شد! درس خارجی که گاه به اذعان اساتید آن، در بخشهای زیادی متورم شده و کاربردی ندارد اما همان قیل و قالها با وسواس تمام به احترام علمای سلف مورد بحث قرار میگیرد و برخی از مباحث حتی در نذر هم ثمره ندارد. وسواسی که اگر برای فهم آیات قرآن به کار میرفت میتوانست در تولید علم دینی و مهندسی آموزشی نیز مؤثر باشد.
این از یک سو، و از سوی دیگر تقلیدهای کورکورانه از نظام آموزشی دانشگاهها که خود تقلیدی ناقص از نظام آموزشی غربی و الحادی است، در تضاد با سنت و میراث حوزه ایستاد و ثمری جز مدرکگرایی و مطالعات جزوهای و شب امتحانی نداشته و نخواهد داشت. این در حالی است که به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی و جذب طلاب مستعد و جوان و امکانات جدید و فضای مناسب، میتوان طلاب نخبه بسیاری پرورش داد که هر کدام پیشروتر از علمای سلف، صاحبنظران بزرگ و اندیشمندان صاحب رأی و مجتهدان متهذب و عالمان جامعی باشند که هر یک در گوشهای از جهان و کشور به نور افشانی بپردازند.
۱۰. مدرکگرایی و ساماندهی ناقص حوزویان به تقلید از آموزش و پرورش، و پذیرش طلاب از مقاطع مختلف سیکل و دیپلم و بالاتر، و هزینههای گزاف زندگی، و شهریه اندکی که گاه کفاف اجارهبها را نیز نمیدهد از جمله عواملی است که حضور طلاب را در کلاسهای بی حضور و غیاب آزاد حوزه، به مخاطره انداخته است.
اما در زمان مدیریت جدید حوزه علمیه و با توجه به سوابق مدیریتی ایشان، انتظارات بیشتری میرفت و خوشبختانه در این سالها شاهد اتفاقات مثبت و امیدوار کنندهای در حوزه بودیم. در دورهای که دانشجویان یک منطقه دورافتاده پیام نور از اینترنت برای امور دانشگاهی خود بهره میگرفتند، ناگهان دیدیم که حوزه نیز دست به خانه تکانی زده و از این سامانه سراسری بهرهمند شده و حتی شماره صندلی امتحانی طلاب نیز در نرمافزاری اجرا و اعلام میشود.
«یکی از امور مهمی که مورد توجه بزرگان و علمای حوزه علمیه قم بوده است، لکن عمل مثبتی درباره آن انجام نگرفته، ایجاد نظم و انضباط در حوزههاست، که لازم است از حوزه علمیه قم شروع شود و بهطور جدی و اساسی عمل شود. البته این امر برای حفظ حوزهها از ورود عناصر منحرف از حیث عقاید و اخلاق و اعمال از اهم وظایف شرعی است، که به عهده همه خصوصا فضلا و علما و مدرسین میباشد؛ و با همکاری جدی همگان و با تأیید مراجع معظّم میتواند جامه عمل پوشد … اگر خدای نخواسته حوزهها از عهده تربیت فقها و علما و خطبای موجه و مورد علاقه مردم برنیایند و بهطور هرج و مرج و بدون برنامه صحیح و ضابطه اسلامی عقلایی حوزهها اداره شوند، باید همه منتظر فاجعه شکست جمهوری اسلامی و اسلام بزرگ باشیم. … گرچه ممکن است بعضی کجفهمها با این امر حیاتی مخالف باشند و با تز «نظم در بىنظمى است» با توهّمات شیطانى دست به گریبان باشند، لکن اینان در اقلیت هستند …» امام خمینی [۱۹].
پاورقیها:
۱. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم) / مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۲. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹.
۳. صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۷۱.
۴. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۲۵.
۵. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۸.
۶. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۸.
۷. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹.
۸. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹.
۹. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۱.
۱۰. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۱.
۱۱. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۶.
۱۲. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۷.
۱۳. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۸.
۱۴ و ۱۵. سایت مقام معظم رهبری و خبرگزاری رسا شماره ۶۹۱۰۳.
۱۶. بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم
۱۷. بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار روحانیون و طلّاب ایرانی و خارجی در صحن «مدرسه فيضيّه قم»
۱۸. سخنان رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از نخبگان حوزه علمیه قم
۱۹. صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۴۶.
اسکندر مرادی
بسم الله
سلام
قسمتی از یک نامه :
«…ما نمی توانیم زیبایی ها و اعجاز بیان قرآن را ببینیم. اصلا نمی خواهیم و نمی گذارند بخواهیم و بخوانیم.
در نتیجه در نفاق پنهان دست و پا میزنیم.لا الی هولاء و لا الی هولاء. شاید از اعراب بدمان می آید.
در دوران حاضر هم که کم و بیش رجوع به قرآن میشود با تعصبات مذهبی مراجعه میکنیم. اصلا بعضی از مفسرین
شیعه مانند شریف لاهیجی (طبق حدیث شیعه – ذیل آیه اولی الامر) قرآن را دست خورده میداند. در باطن ذات
خود به این قرآن با دید تردید نگاه میکنیم.برای همین هم دائم میخواهند ما قرآن را همراه با نظرات کسان خاصی
بخوانیم. کسانی که قرآن را با جهت ویژه میخواهند…
ما موقع خواندن یک کتاب که بغضی نسبت بدان نداریم مانند یک کتاب ریاضی کاملا دقت میکنیم
ترتیب و ارتباط تعاریف و قضایا را رعایت میکنیم و … ولی وقتی به قرآن میرسیم ارتباط و اتصال آیات را ندیده
میگیریم یا در بهترین حالت هر وقت با تعصبات ما همخوانی داشت آنرا مطرح میکنیم.احادیث متفرق و بعضا
بی اعتبار را پیشاپیش مطرح میکنیم تا فهم خاصی از قرآن را جلوه گر سازیم…چون از صحت و اعتبار جمع آوری
قرآن اطمینان کامل نداریم.البته این ها را علنا مطرح نمی کنیم…»
والسلام
quranmizan.com
ناشناس
درود بر نویسنده این متن