در واقع قدمت بحث اندیشه سیاسی در حوزههای علمیه و علمای اسلام تابعی است از نسبتی که بین دین و سیاست برقرار میشود. اگر در تفکر اسلامی سیاست را ذاتیِ آموزههای اسلامی بدانیم، بهصورت طبیعی توجه به تفکر سیاسی در حوزههای علمیه امر غریبی نخواهد بود؛ هرچند افت و خیز داشته که در این بحث به آن نمیپردازیم و دوره پس از انقلاب اسلام را مرور میکنیم.
دربارهی اندیشههای سیاسی مورد بحث در حوزههای علمیه دو نکته وجود دارد؛ اولا انتظار میرود حوزهها آنها را بیان کنند؛ ثانیاً بعضی از آنها، با اندیشههای بیرون از حوزه مشترکاند.
یکی از مباحثی که در فقه مطرح میشود و انتظار میرود که فقها به آن بپردازند، فقه سیاسی است. توقعی نبوده و نیست که از منظر فقه در دانشگاهها کار اجتهادی انجام و دیدگاه سیاسی اسلام بیان شود؛ ولی از حوزههای علمیه این توقع میرود که در این زمینه کار کنند. یک حالت اجمال به تفصیلی را در سالهای پس از انقلاب طی کردیم؛ به شرح زیر:
بررسی دههی ۶۰ نشان میدهد که عمدتاً بحثهایی که مطرح میشود از سنخ مباحث فقه سیاسی بوده و کمتر فلسفه سیاسی مطرح شده است. در فقه سیاسی نیز بیشتر بر مسأله رهبری سیاسی و ولایت فقیه کار شده و مباحث آموزشی تقریباً غایب بوده است. مباحث پژوهشی نیز به شکل نهادینهشدهای کمرنگ شده بود. تفکر سیاسی با رویکرد اسلام در دهه ۶۰ دیده نمیشود. از اواخر دهه ۶۰ توجه به شکل سازمانیافته تفکر سیاسی شروع شد.
بررسی دههی ۶۰ نشان میدهد که عمدتاً بحثهایی که مطرح میشود از سنخ مباحث فقه سیاسی بوده و کمتر فلسفه سیاسی مطرح شده است. در فقه سیاسی نیز بیشتر بر مسأله رهبری سیاسی و ولایت فقیه کار شده و مباحث آموزشی تقریباً غایب بوده است. مباحث پژوهشی نیز به شکل نهادینهشدهای کمرنگ شده بود.
مجموعه دانشگاه باقرالعلوم در اواخر دهه ۶۰ کار خود را بهطور خاص با علوم سیاسی شروع کرد؛ در وضعیتی که رویکرد تربیت مدیر سیاسی بر فعالیتهای آموزشی آن حاکم نبود و بیشتر رویکرد پژوهشی و تربیت محقق و پژوهشگر مدنظر بود. در مقطع کارشناسی در دانشگاهها دانشجویان ۱۳۰ تا ۱۴۰ واحد درسی را میگذراندند؛ ولی در دانشگاه باقرالعلوم طلبهها بیش از ۲۰۰ واحد درسی را میگذراندند. آنها دروس مختلفی میخواندند تا با روشهای مختلف پژوهشی آشنا شوند. علاوه بر نهاد آموزشی، نهاد پژوهشی هم در نسل اولیه دانشجویان طلبه شکل گرفت و علاوه بر طرح اندیشه سیاسی اسلام، شاخهی طرح تدوین اندیشه سیاسی متفکران مسلمان نیز شکل گرفته بود. زوال اندیشه سیاسی در اسلام و ایران واکنشهای مختلفی را برانگیخت و این سخن به میان آمد که اگر ما اندیشه سیاسی داریم باید آن را ارائه دهیم. همین بحث منجر به تشکیل گروهی به نام اندیشه سیاسی شیعه شد که همان واحد تدوین اندیشه سیاسی اسلام بود و بعدها به پژوهشکده اندیشه و علوم سیاسی تبدیل شد. فقه سیاسی بهعنوان یک رشته دانشگاهی به تصویب وزارت علوم رسید و فلسفه سیاسی مطرح شد. وقتی فلسفه سیاسی مطرح شد انتظار میرفت که علمای دین این مبحث را مطرح کنند و مباحثی که در تفسیر سیاسی قرآن و احادیث سیاسی آمده بود و پروژهی سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه بهعنوان یک اندیشه سیاسی اسلامی را در دروس خود بیان کنند.
وضعیت اندیشه سیاسی اسلام در وضعیت کنونی حوزه قم نسبت به دهه ۶۰ قابل مقایسه نیست؛ نهاد آموزشی تبدیل به هیأت علمی شده و مجلات علمی پژوهشی که وجود دارد باعث شده که این مبحث رویکرد تخصصی داشته باشد و طلاب، علما و فضلا با نگاه متخصصانه به این بحث مقالات خود را ارائه دهند.
از لحاظ اجرایی در قم هم مانند تهران مشکلاتی وجود دارد؛ مثلاً مراکز آموزشی و پژوهشی و مجلات و اعضای هیأت علمی ارتباطی با مراکز کشوری که مصرفکننده این مباحث هستند، ندارند؛ یا اگر سفارشی از طرف آنها باشد بنده چنین چیزی را سراغ ندارم. پژوهشکده سیاسی تا به حال هیچ تفاهمنامه، همکاری و یا قراردای با هیچ نهاد کشوری که دست نیاز به سمت این پژوهشکده دراز کرده باشد ندارد و این خود خلائی است که احساس میشود.
آنچه در حوزههای علمیه انجام میدهند، رویکرد تکلیف محوری دارد و سعی شده ارتباطات علمی بین نهادهای علمی خارج مطرح شود و ساحت پژوهشی و علمی و استانداردهای این حوزه مدنظر قرار بگیرد و به همین دلیل هیچ گاه وارد جدالهای غیرعلمی و غیرمفید نشدند.
سکولاریسم حوزوی؛ چالشها و ابهامات پیشرو
ما غرب را ساده گرفتیم/ استاد ابوالحسنی منذرعدالت و صداقت را در مورد دشمن نیز رعایت میکرد
«حوزه سکولار» اتهام یا واقعیت؟
جایگزینی تبیینهای غیردینی با تبیینهای دینی، نشانهٔ سکولارشدن حوزه است/حوزه با هیچ تعریفی سکولار نیست؛ رادیکالیسم حوزه را تهدید میکند