مقدمه: یکی از ضرورتهای جدی تحول در حوزههای علمیه، بحث حضور روحانیت و حوزههای علمیه در عرصه بین الملل است که این مسئله به طور خاص، مد نظر مقام معظم رهبری نیز بوده و به خصوص در مطالبات ایشان از حوزه مشهود است. برای ارزیابی حضور حوزههای علمیه در سطح بین الملل به سراغ حجتالاسلام و المسلمین احمد مبلغی، رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی و رئیس مرکز تحقیقات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی رفتیم تا با ایشان در این خصوص گفتوگو کنیم.
* مقام معظم رهبری در دیدارهای مختلف خود با حوزویان به امر تحول در حوزه تأکید جدی داشتند و در سفر گذشته خود به شهر قم، مدیریت تحول را مطرح کردند. به نظر حضرتعالی تحول مورد نظر رهبری در حوزه به چه معناست؟
تحول یک معنای لغوی دارد که به معنای ایجاد حالتهای جدید است یعنی از حالی به حال دیگر در آمدن، اما همیشه تحول به معنای عرفی، مورد نظر نیست. گاهی ممکن است این تحول و از حالی به حالی درآمدن جنبه ایجابی داشته باشد نه اینکه اگر وضع بدتر شد بگوییم تحول؛ بلکه تنها تحول مثبت مدنظر است و مطلوب است. این از حالی به حالی در آمدن و تحول ایجابی چند گونه است: گاهی حالت تطوری دارد، یعنی از حالت قبلی پیشرفتهتر است و کیفیت بیشتری دارد و گاهی به معنای دگرگونی وضعیت است، یعنی وضعیت قبلی که منفی بوده از بین رفته و یک وضعیت جدید ایجاد شده است.
تحول در حوزه به این معناست که ما باید هر دو وضعیت را ایجاد کنیم. گاهی، آنچه داریم منفی است و باید حال جدیدی به جای آن بنشیند. و گاهی آنچه داریم ناکافی است یا غیر پیشرفته و غیر کیفی است یا پاسخگو نیست. در هر دو باید باید تحول صورت گیرد.
در تحول، نگاه به زمان هم دخالت دارد، یعنی تحول باید ناظر به وضعیت زمان باشد، پا به پای زمان و نیازهای زمانه و اقتضائات زمان اتفاق بیفتد. بنابراین وقتی سخن از تحول در حوزه مطرح میشود، به این معناست که ما نیازهای معاصر و تحولات زمان را نیز لحاظ کنیم و با رفتن به سمت پاسخگویی به آن نیازها و برآوردن آنها یا همپا شدن با مشکلات زمان و متناسب با ادبیات زمان فعالیتهایی صورت گیرد. پس عنصر زمان به نحوی در تحولخواهی حوزه مدخلیت دارد. اگر بخواهیم تحول حوزه را در ارتباط با جهان و فعالیتهای بین المللی لحاظ کنیم یک لیست بلندبالا از آنچه باید در دستور کار قرار بگیرد در میآید.
* الان شما وضعیت فعلی حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی گفته میشود حوزه باید متناسب با فضای بین الملل فعالیت کند، چند محور پیش روی حوزه قرار میگیرد که به نحوی بیانگر کاستیهای موجود و نقش حوزه است. محور اول این است که در عرصه بینالملل، مسائلی هست که ماهیت جهانی دارد و ما نمیتوانیم به شیوه سنتی با آن برخورد کنیم. نگاه خُرد و جزئی و کوچک به این مسائل به معنای نشناختن آنهاست. مسائل جهانی طیفهای مختلفی را تشکیل میدهد، از محیط زیست گرفته تا ارتباطات بینالمللی. شناخت مسائل امروز جهان مثل توسعه و جهانی شدن، در صورتی میسور است که ما ماهیت آنها را بشناسیم. نداشتن نگاه بین المللی یعنی نداشتن شناخت کافی نسبت به قضایا و مسائل جهانی است.
محور دوم که بیانگر کاستی در نگاه ماست و باید برای ایجادش در فضای بینالمللی تلاش کنیم، ارتباطات بین المللی و ورود از سوی ماست. ما نمیتوانیم از دور نظارهگر حوادث باشیم؛ باید در متن حوادث باشیم و بودن در نقطه دور به معنای انزوای کامل و منفعل شدن است و به معنای از دست دادن فرصتهاست. وقتی میگوییم حوزه وارد عرصه بینالمللی شود یعنی در عرصههای فرهنگی، حضور داشته باشد.
محور سوم این است که فعالیت بین المللی زبان خاص و قوانین خاص خود را دارد. آشنا نبودن یا عدم رعایت آنها به معنای از دست دادن فرصتهاست و کسی که با قوانین بازی در عرصه بین الملل آشنا نباشد، انگار که اصلا حضور ندارد. حتی گاهی حضور او آثار سوء دارد. لذا باید ادبیات و اقتضائات بین الملل را رعایت کرد. برای مثال اگر حوزه بخواهد با اهل سنت صحبت کند ولی اقتضائات عرصه بین الملل اسلامی را رعایت نکند، نه تنها چیزی به دست نمیآورد، که چیزی را هم از دست میدهد.
نمیتوانیم رسانه را فقط به عنوان ابزار در نظر بگیریم و به هر شکل که بخواهیم از آن استفاده کنیم.
محور دیگر این است که گاهی حضور به معنای حضور فیزیکی و مسافرت است، گاهی هم به معنای حضور مجازی و حضور رسانهای است. معمولا حضور فیزیکی به ذهن میآید ولی افزون بر آن، حضور رسانهای هم لازم است که تعریف خاص خود را دارد. نمیتوانیم رسانه را فقط به عنوان ابزار در نظر بگیریم و به هر شکل که بخواهیم از آن استفاده کنیم. رسانه اگر هم ابزار صرف باشد، ابزاری است که با محتوای خود و کسی که محتوا را ایجاد میکند، در تعامل است. همچنین با مخاطب خود شدیدا تعامل دارد. یعنی ابزاری است که کارکردش بیش از محتواست. رسانه اصولا نقطه تلاقی بین مخاطب و پیامدهنده و محتواست و دائما اینها را تنظیم و مدیریت میکند. بنابراین اگر شما رسانه را بد مدیریت کنید فقط پوسته آن باقی میماند و دیگر رسانه نیست. نزدیک شدن به رسانه کار سختی است و حضور به هم رساندن در رسانه در عرصه بینالملل اقتضائات خاص خود را دارد. کاستیهای حوزه در این چهار محور است و و اگر قرار است تحولی صورت گیرد، باید در این چهار محور باشد.
* آیا در متون آموزشی حوزه هم این نگاه لحاظ شده است؟
به هیچ وجه چنین نگاهی وجود ندارد. مثلا در فقه ما کدام بحث جهانی مورد توجه هست؟ حوزه چه فعالیتی در عرصه بین الملل دارد؟ گاهی جسته و گریخته کارهایی انجام شده است ولی حضور ما منطبق با اقتضائات بین المللی نیست. حوزه فعالیتی در رسانههای بین المللی ندارد.
جهان امروز جهان ارتباطات است. خیلی مهم است که شما چقدر در متن فضای بین المللی حضور دارید و چه اندازه به دغدغه بین المللی توجه دارید و راه حل ارائه میدهید. اتفاقا اسلام دیدگاههای مهمی درباره مسائل جهان دارد. توسعه، صلح جهانی، محیط زیست جهانی و… از جمله بحثهایی است که اسلام حرفهای پرجاذبهای برایش دارد، اما وقتی این نگاهها اصلا در حوزه تولید نمیشود یا مجال اندکی هم به آن اختصاص نیافته است، طبیعی است که ما در نقطهای دور از هر چیز و بریده از چرخه ارتباطات جهانی باشیم. این به ضرر اسلام، حوزه و آینده ماست و چنین حوزهای در فردایی که پدیدهها به صورت دقیقتری جهانی شدهاند و همه چیز با ارتباطات معنا پیدا میکند، فرصتهای بسیاری را از دست داده است؛ فرصتهایی که اعاده آنها و یا ایجاد دوباره آنها کار دشواری است و ما همچنان در نقطه صفر هستیم.
* نقش بزرگان حوزه و شخصیتها در تحول حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
شخصیتهای نادری در حوزه یا مرتبط با حوزه هستند که به صورت انفرادی یا فردی فعالیتهای بین المللی خوبی داشتهاند. امام موسی صدر را در نظر بگیرید که یک شخصیت حوزوی بود و به فضای بین المللی رفت یا شهید بهشتی. این نوع حضورها هم اگر نبود ما اولین و ابتداییترین پیامهایمان را هم به جهانیان منتقل نکرده بودیم و الگویی در اختیار نداشتیم. اهمیت فعالیت این شخصیتها در این است که ما به بررسی آن بنشینیم و فوائد مختلفی که بر فعالیت آنها مترتب بود را تحلیل و رصد کنیم و با مطالعه فعالیتهای آنها به یک مدل و الگو برای تعامل برسیم.
اتفاقا کسانی که وارد عرصه بین الملل شدند کسانیاند که عمدتا تجربههای خوبی داشتهاند. آدمهایی که درک جهانی ندارند یا در عرصه بین الملل ورود پیدا نمیکنند، به محض اولین ورود پس زده میشوند؛ چون فضای بین المللی فضایی آزاد است. این طور نیست که شما بتوانید با زور، جبر و تحمیل، حضور پیدا کنید. اگر کسی منطق حضور در عرصه بین الملل را نفهمد به سرعت دفع میشود. لذا کسانی که از حوزه رفتهاند و تلاش کردهاند، همه در یک نقطه مشترکاند که یک درک اولیه از شرایط و قواعد حضور در عرصه بین الملل داشتهاند. اگر بتوانیم تجربههای اشخاص را استحصال کنیم، بشناسیم، بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم و آنها را به یک مشی و آییننامه طبیعی تبدیل کنیم، میشود امیدوار بود که دوباره به ارتباطهای خنثی و عقیم دچار نخواهیم شد.
گاهی جسته و گریخته کارهایی انجام شده است ولی حضور ما منطبق با اقتضائات بین المللی نیست.
اگر حوزه بخواهد با ادبیات ضعیف وارد عرصه بین الملل شود، نتیجه معکوس دارد و دفع میشود. لذا اولین گام برای حضور این است که آنان که از حوزه به هر نحو و لو انفرادی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب به عرصه بین الملل رفتهاند، شناسایی شوند و با اینها وارد صحبت شود و تجاربشان دریافت شود. آن تجربهها باید به عنوان خط مشی حوزه تلقی شود و حوزه به سراغ تجربه مجدد آنها نرود.
* راهکارهای شما برای حضور تأثیرگذار روحانیت و مبلغان در عرصه بین الملل چیست؟
به نظر من شروع نکردن بهتر از شروع کردن غیر مبتنی بر تجارب عرصه بین الملل است. گاهی افرادی که میخواهند کار بین المللی کنند، ارتباطی برقرار میکنند و تماسی میگیرند که کار را خراب میکند.
ما همچنین باید اطلاعات علمی متناسب با حضور در عرصه بین الملل را آموزش دهیم و مسلح بودن و مجهز بودن به زبانهای بین المللی از مقدمات کار است. بدون آگاهی و آشنایی و تسلط نسبی به زبان خارجی، حضور در عرصه بین المللی مضر و غیر مفید است.
سوم اینکه دورههای تجربی و تمرینی داشته باشیم یعنی کسانی که به عرصههای بین المللی میروند، افرادی را جهت آشنایی با خودشان ببرند و این افراد ببینند و ذهنشان باز شود.
ما باید کنفرانسهای بین المللی را دستهبندی و تقسیمبندی کنیم. همچنین لازم است برای رسانه در عرصه بین الملل برنامهریزی کنیم. متأسفانه حوزه در این قسمت ورودی ندارد و بیم آن وجود دارد که اگر حوزه علمیه، رسانهای در عرصه بین المللی راه بیندازد، اقتضائات آن را رعایت نکند و به شدت منزوی شود.
متن سخنرانی حجت الاسلام مبلغی