با ورود مرحوم آیتﷲ حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی برابر با ۱۳۴۰ قمری، حوزه علمیه قم رونقی دوباره یافت و مرکزی علمی در جهان تشیع شد. اما این تنها یک آغاز بود برای مرکزیت حوزه در ایران. تا اینکه پس از رحلت آیتﷲ مؤسس و زعامت مراجع ثلاث، آیات عظام سید محمد تقـی خـوانساری (۱۳۷۱ ق)، سید محمد حجت (۱۳۷۲ ق) و سید صدر الدیـن صدر (۱۳۷۳ ق)، نوبت به مرجعیت مطلقه آیتﷲ سیدحسین طباطبایی بروجردی (۱۳۸۰ ق) رسید و حوزه نیز سامانی بهتر یافت. در این دوره بود که فکر اصلاح حوزه و سازماندهی آن در اندیشه فضلا بود و به انحاء مختلف مطرح شد. از آن جمله طرحی بود که آیتﷲ محمدتقی مصباح یزدی نوشته بود و مرحوم آیتﷲ مشکینی آن را با خطی خوش بازنویسی کرد و با امضای ۲۰۰ تن از اعاظم حوزه به محضر مرجعیت تقدیم کرد. آیتﷲ بروجردی در دیدار با علمای طراز اول حوزه به مناسبت عید نوروز، محتوای نامه را تایید کرده و خواستار تشکیل درس اخلاق و تدابیری برای اصلاح حوزه شد. [۱]
این شد که درس اخلاق در حوزه رسمیت یافت و میتوان بهترین نمونه را جلسات اخلاقی حضرت امام خمینی دانست که عصرهای پنجشنبه و جمعه از سال ۱۳۱۵ شمسی تا هشت سال در مدرس غربی فیضیه درس اخلاق میگفتند و با استقبال طلاب و مردم مواجه بود. گرچه حضرت ایشان در این زمینه فرمودند: «علت اصلى توسعه اين مجلس، جلوگيرى شديد پليس رضاشاه بود از مطلق مجالس تعزيه و موعظه و امثال آن، از اين جهت مردم علاقهمند بودند و اينجانب نيز درس خصوصى منازل السائرين را به نحو عموم و عوامفهم توسعه دادم.» [۲]
پیش از آن نیز مرحوم آیتﷲ شاهآبادی (۱۳۲۸ ش) و پس از پیروزی انقلاب نیز مرحوم آیتﷲ بهاءالدینی (۱۳۷۶ ش) در این مدرسه درس اخلاق داشتند. امام خمینی تأکید زیادی بر تهذیب و اخلاق در حوزه داشتند و میفرمودند: «از بالاترين و والاترين حوزههايى که لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد، علوم معنوى اسلامى است، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوک الىﷲ- رزقنا ﷲ و اياکم- که جهاد اکبر مىباشد.» [۳]
جلسه اخلاقی حضرت امام راحل، فضلایی را تربیت کرد که روزهای هفته را به شوق شرکت در این محفل اخلاقی سپری میکردند. شهید مطهری در یک بحث تفسیری، نقلی از مباحث این جلسه میکند و میگوید: «آقای خمینی درس اخلاق که میگفتند از آن حرفهایی که همیشه بر آن مبنا تکیه میکردند، همین مسئله اثر گذاشتن عمل روی روح انسان بود که چگونه هر عملی یک صورت مشابه و متناسب با خودش بر روی روح انسان باقی میگذارد. «[۴]
گرچه سنت درس اخلاق در حوزه تداوم یافت اما رشد گسترده حوزههای علمیه در دهههای گذشته، ممکن است آسیبهایی را درپی داشته باشد. این آسیبها را میتوان اینگونه برشمرد:
۱. کمتوجهی مسئولان حوزه به مسئله تهذیب و فرعی دانستن آن
۲. عزلت اساتید صاحبنفس از برگزاری جلسات اخلاقی به بهانههای اخلاقی
۳. پیش افتادن افراد سطح پایین در تدریس اخلاق
۴. کنارهگیری مراجع عظام تقلید و فضلای تراز اول از شأن تدریس اخلاق
۵. بروز نمونههای اخلاقی نامناسب از برخی روحانیان به ویژه در مسائل سیاسی یا مالی
۶. بلاتکلیفی طلاب در شناخت و شرکت در جلسات اخلاقی
۷. ظهور حلقههای به ظاهر اخلاقی از افراد مغرض به ویژه ضدانقلاب
۸. مدون نبودن مباحث اخلاقی و نبود متون جدید علم اخلاق
۹. بیتوجهی به سیره علما و فراموشی سنتهای اخلاقی حوزه در نسلهای جدید
۱۰. تضاد مبانی اخلاقی با شیوه زندگی نوین حوزویان در جامعه امروزی
۱۱. بیدقتی در پذیرش و جذب طلاب
این آسیبها و دیگر عواملی که اکنون در مقام رصد و استقرای آن نیستیم ممکن است آسیبهای جدی به بدنه حوزه وارد آورد. این در حالی است که از سویی بزرگان حوزه در اوج زهد و تقوا بوده و هستند و بیشتر طلاب جدیدالورود نیز از سلامت نفس برخوردارند.
شاید یک گام بلند و هدفمند بتواند این نقیصه را جبران کند و حوزه را همچنان در صدر اخلاقی جامعه نگهدارد. جلسات اخلاقی مرحوم حاج شیخ علیپناه اشتهاردی و آیتﷲ شاهآبادی از دروس سالهای اخیر حوزه علمیه قم است و هنوز کم و بیش جلساتی در گوشه و کنار برگزار میشود اما به نظر میرسد تبدیل به برنامه اصلی حوزه نشده است.
مقام معظم رهبری حضرت آیتﷲ خامنهای در توصیفی از پیر مرادشان حضرت امام خمینی میفرمایند: «من در زندگى امام بزرگوارمان (رضوانﷲتعالىعلیه) این را یافتم که وقتى بار عظیمى بدون سابقه بر دوش او قرار مىگرفت، با اتصال و ارتباط معنوى و قلبى، خودش را تقویت مىکرد. در این اواخر، معمولا ایشان در ماه رمضان با کسى ملاقات نمىکردند. من بعد از ماه رمضان که ایشان را زیارت مىکردم، به وضوح مىدیدم که نورانىتر شدهاند؛ به خاطر همین نورانیت بود که ایشان تا آخرین ماههاى عمرشان مثل کوه ایستاده بودند. سن پیرى معمولا فصل ضعف و انحطاط جسمى و روحى در انسان است؛ ولى جوان از لحاظ روحى و جسمى – هر دو – قوى است؛ اما این را بایستى به خداى متعال وصل کند، تا در او هیچ چیزى نفوذ نکند. به هر حال، در این مبارزه عظیمى که در مقابل شماست و باید آن را ادامه بدهید، من تقویت جانب معنوى را واجب مىدانم.»[۵]
امام خمینی(ره) گرچه خود در اوج قدرت سیاسی بودند و خیل میلیونی جمعیت ارادتمند ایران، مطیع ایشان، اما گویا همان استاد اخلاقی بودند که چهل حدیث را نوشتند و در خطابههای سیاسی نیز از وعظ و پند و اندرز دریغ نداشتند. وصیتنامه سیاسی الهی ایشان نیز مصداق چنین روح بلندی بود.
امام خمینی بارها به مسئله تهذیب در حوزههای علمیه تأکید کردند که در ادامه به مواردی از آن اشاره میشود تا راهنمای مسئولان و دستاندرکارانی باشد که میخواهند با دلسوزی برای تربیت نسل جوان حوزه کاری پیش برند.
• عالم متعهد
باید از حوزههای علمیه یک عالِمی به تمام معنا متعهد بیرون بیاید، و مرکز ساخت انسان باشد. [۶]
• علم حجاب اکبر / تهذیب نفس
در فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» هر چه انباشتهتر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند. باید کوشش بشود در این حوزههای علمیه، چه حال و چه بعدها که اینها را مهذَّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزههای اخلاقی، حوزههای تهذیب باشد، و حوزههای سلوک «الى ﷲ تعالى». شما میدانید که مرحوم شیخ فضل ﷲ نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمّم زنجانی (شیخ ابراهیم زنجانی)، یک ملّای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد. وقتی معمّم، ملّا، مهذّب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها- اهل جهنم- از تَعفُّن بعض روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفُّن بعضی از اینها در عذاب است.
تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمیتوانید دیگران را تهذیب کنید. آدمی که خودش آدم صحیحی نیست نمیتواند دیگران را تصحیح کند. هرچه هم بگوید فایده ندارد. کوشش کنند علمایی که الآن در حوزهها هستند، در هر حوزهای از حوزههای اسلامی که این جوانها که با یک فطرت سالم میآیند، بعد از ده بیست سال با یک فطرت فاسد بیرون نروند. تهذیب لازم است. هم در شما و هم در شما. البته همه، همه ملت و همه انسانها باید مهذَّب بشوند. لکن تاجر اگر مهذَّب نشد، کارش یک کار گرانفروشی و نمیدانم اینهاست که وقتی همهاش را روی هم بگذارند فسادش زیاد است، اما یک نفر این قدرها فساد ندارد. اما عالِم اگر فاسد بشود، یک شهر را، یک مملکت را به فساد میکشد، چه عالِم دانشگاه باشد و چه عالِم فیضیه، فرقی نمیکند.۷]
• روحانی مربی جامعه
اول کار این است که ما خودمان را تهذیب کنیم. به طوری که ما وقتی که اسم خودمان را «روحانى» گذاشتیم، الهی باشیم، روحانی باشیم. عرضه بکنیم خودمان را به دنیا، بگوییم که ما اشخاصی هستیم که روحانی هستیم و مربی جامعه هستیم. اگر از مربی جامعه خدای نخواسته یک وقت یک چیز خلاف دیدند خوب، چه خواهد شد؟ این خواهد شد که خدای نخواسته اگر زیاد شد، خوب روحانیت شکست میخورد. شکست روحانیت، شکست اسلام است. یعنی آنی که اسلام را تا اینجا آورده است روحانیین بودهاند. آنی که اسلام را، همه احکام اسلام را ضبط کرد و جمع کرد و ترویج کرد همین قشر روحانی است. اگر خدای نخواسته از ما یک چیز خلافی ببینند، کم کم زیاد و زیاد، یک وقت به آنجا برسد که مردمْ ما را بر خلاف مسیر اسلام ببینند و به ما پشت بکنند. آن روزی که مردم به شما پشت کردند و خدای نخواسته – خدا نیاورد یک همچو روزی را- آن روز است که اسلام از دست ما خواهد رفت. بنابراین یک تکلیف الهی بزرگ معیّنا بر هر یک از ماست. نه منِ تنها، نه آقایِ تنها، نه شما تنها، یک تکلیف الهی به طور وجوب عینی بر همه افراد ما طلبهها و روحانیین است و آن حفظ خودمان، که یک وقت قدم خلاف نگذاریم، و حفظ کسانی که با ما رابطه دارند. هر کس به اندازه خودش، یکی امام جماعت است آن جمعیت را، یعنی آقای یک شهر است به همان مقداری که هست. یکی طلبه است و توی مدرسه است، با آنهایی که تماس دارد. همه ما الآن موظفیم در این زمانی که ما مدعی هستیم که میخواهیم آن رژیم نباشد و یک رژیم روحانی، یک رژیم انسانی، یک رژیم اسلامی باشد. اگر در این وقت که ما این ادعا را داریم که ما آن رژیم را کنار گذاشتهایم و میخواهیم اسلام را بیاوریم روی کار، اسلام را هم ماها باید معرفیاش بکنیم، اگر در یک همچو مقطع از زمانی، خدای نخواسته ملت از ما یک چیزی دید که نباید ببیند، یک مسائلی دید که نباید باشد، این اسباب این میشود که روحانیت شکست بخورد. با شکست روحانیت، اسلام شکست خورده است. این تکلیفی است که بر همه ماست، و هر کدام باید هم شخص خودمان را و هم شعاعی که داریم تربیت بکنیم. [۸]
• علم، غرورآور است
شما آقایان که در راه اسلام و علم قدم برمیدارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیا شدهاید و متلبس به لباس روحانیت شدهاید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه قرائت به اسم رب باشد برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد. گاهی علم غرور میآورد. گاهی علم انسان را پرت میکند از «صراط مستقیم». اینهایی که دینساز بودند اکثرا اهل علم بودند. اینهایی که دعوت بر خلاف واقع کردند اکثرا از اهل علم هستند. چون علم قرائت به اسم رب نبوده است. انحراف داشته است از اول. این راه انحرافی هر چه پیش رفت، بیشتر انحراف حاصل میشود. دورتر میشود از انسانیت. چه بسا یک نفر آدم فیلسوفِ اعظم است، به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است به حسب نظر مردم، همه چیز میداند، انبار معلومات است، لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است، از صراط مستقیم دورتر شده است. و از همه دورتر. هر چه انبار زیادتر وِزرش زیادتر. هر چه انبار بزرگتر وزر و ظلماتش بیشتر. ظُلُمَاتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ. گاهی علم ظلمت است، نور نیست. آن علمی که شروع بشود به اسم رب، آن نور هدایت دارد. آن علمی که برای این است که یاد بگیرد، آن خوبش این است که میخواهد یاد بگیرد. و الّا میخواهم مَسند بگیرم، میخواهم امام جماعت بشوم، میخواهم اهل منبر باشم، میخواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم. انحراف است. اینها انحرافات است. و همه دقیق! صراط مستقیم، به حسب وصفی که شده است، باریکتر از موست. بسیار دقیق است. [۹]
• مکتب باید زنده بماند
نبادا ما پاهایمان را انحرافی برداریم. قدمهای انحرافی برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفی کنیم. آنکه مهم است این است که مکتب به قدرت خودش باقی باشد، ولو ما همه از بین برویم. [۱۰]
• قلمهای دشمن میخواهد مکتب را بد جلوه دهند
خدایا به فریاد اسلام برس! امروز [مبادا] که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود، یا از اعمال من و شما… رژیم سابق ادعا نمیکرد که من [اسلامی هستم] ادعایش را میکرد، لکن کسی از آن قبول نمیکرد. رژیم سابق خطری نداشت. اگر معممی در رژیم سابق یک کار خلاف میکرد، میگفتند این درباری است، این ساواکی است. امروز که ساواکی در کار نیست و همه دفن شدهاند، اگر از شما آقایان یک چیزی صادر بشود، میگویند جمهوری اسلامی این است. مکتب ما متزلزل میشود. مسئولیتتان زیاد است آقایان! خیال نکنید که بروید یک حرفی بزنید، و چیزی نشده. خیر، هر یک از شما مسئولیت دارید، و مسئولیت بزرگ. خیلی بزرگ. امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست. مکتب ما بسته به اعمال روحانیین است. اگر روحانیین سابق خدای نخواسته یک حرف خلاف، یک کار خلاف میکردند، مردم خودِ او را یک طعن و لعنی میکردند، ولو یک دستهشان هم میگفتند روحانیون این جورند. آخرش این بود که میگفتند روحانیون این جور [هستند]. اما رژیم رژیم اسلامی نبود. نمیگفتند رژیم اسلامی. نمیگفتند مکتب اسلام اینطوری است. امروز قلمهای دشمنهای ما در خارج، و گاهی در داخل، برداشته شده است، قلمفرسایی میشود که مکتب ما را بد جلوه بدهند… [۱۱]
• اول خودسازی
شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن – تمام ابعاد را- ترقی دهید، جنبه علمی، همه ابعاد علم، جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق، تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا، که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است. و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز میدارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت میرساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند؛ بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. [۱۲]
• علم و عمل، دو بال پرواز
شما آقایان اهل علم، که بعضی ملبس به لباس علم هستید، و بعضی یا اکثرا انشاءﷲ بعد ملبس خواهید شد، انشاءﷲ این مراتب را طی بکنید. علم تنها اثر ندارد، بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بینتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت میرساند. علم به همه شئون و عمل – عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی- انسان را به مراتب انسانیت میرساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسهها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. [۱۳]
• اشتباه روحانیان به حساب نظام نوشته میشود
اگر امروز خدای نخواسته در طبقات مردم، خصوصا در طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نماینده اسلام هستند، اگر خدای نخواسته بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کاری بکنند به اسم روحانی، یک کاری بکنند به اسم کمیته کذا، و این کار بر خلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمیآیند حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتی است، میگویند رژیم اسلامی است و این هم کارهایش! این هم حرفهایی است… [۱۴]
• راه خوب و خطرناک
اگر یک بقال، یک کارمند، یک شخصی که سِمِه روحانیت ندارد، یک کار زشتی خدای نخواسته انجام بدهد، این برای خودش عیب است، اما اگر شما انشاءﷲ روحانی شدید و هر کدامتان در یک بلدی یا در یک مملکتی انشاءﷲ سرشناس شدید و مروج دین اسلام، اگر خدای نخواسته انحرافی در شما پیدا بشود، این انحراف انحرافی نیست که مثل سایر مردم باشد. [۱۵]
• آیتﷲ باید الهی باشد
شما نشانه خدا هستید، نشانه اسلام انشاءﷲ خواهید بود. و کسی که نشانه خدا و نشانه اسلام است، باید همه حرکاتش، همه سکناتش، همه اعمالش، همه گفتار و کردارش الهی باشد. روی موازین الهی باشد. مردم به روحانیون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پیغمبر اکرم، که اینها نمایندگان پیغمبراکرم و امام زمان- سلامﷲعلیه- هستند. اگر خدای نخواسته از اینهایی که نماینده هستند از طرف اولیای خدا، از طرف رسول خدا، اینها اگر یک وقت یک انحرافی از آنها پیدا بشود، شاید اشخاص غرضمند این را به پای اسلام حساب کنند. خیال کنند تعلیمات اسلامی اینطور است. ولهذا راه، راه پرخطری است، و راه شریفی. جدیت کنید که از این راه پر خطر خوب عبور کنید، که این صراط است. صراط مستقیم الهی از اینجا شروع میشود. [۱۶]
• یک روحانی یک ملت را نجات میدهد یا تباه میکند
شما در آتیه، انشاءﷲ در آتیه، مربی مردم هستید. و مربی مردم باید خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشید که آخوند شغلش بزرگترین شغلها و مسئولیتش بزرگترین مسئولیتهاست. یک شخص روحانی میتواند یک ملت را نجات بدهد و یک شخص روحانی میتواند یک ملت را به تباهی بکشد. توجه کنید که در خلال تحصیل علم، تقوا تحصیل کنید، مهذب بشوید، اخلاقتان را مهذب کنید، اعمالتان را مهذب کنید. باید بر طبق کتاب و سنت باشد که شما خودتان کتاب و سنت بشوید. یعنی کتاب و سنت عملی. روحانی باید طوری باشد که مردم وقتی که او را دیدند به یاد رسول خدا بیفتند. و شما این بار را به دوش گرفتید، و باید این بار را به سلامت به آخر برسانید و مردم را هدایت کنید. [۱۷]
• حوزه علمیه اگر درست بشود، ایران درست میشود
و اگر -خدای نخواسته- در حوزه علمیه فسادی به وجود آید – ولو در دراز مدت- در سرتاسر ایران آن فساد پیدا میشود و آنها که همیشه در فکر بودهاند که در حوزه علمیه نفوذ کنند، به همین خاطر است. نفوذ آنها، نفوذ ظاهری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است. چه بسا بیشتر از شما اظهار دیانت بکند، معذلک، در موقع مناسب کارش را انجام دهد. اینها از مشکلات حوزه است. [۱۸]
• توجه به دروس اخلاق در حوزه
اخلاق باید در همه جا و در همه دروس، مورد توجه قرار گیرد. و اعتقادم بر این است که باید هر کس حوزه درسی بزرگ یا کوچکی دارد، یکی دو دقیقه – مقدمتا یا مؤخرتا- درس اخلاق بگوید که طلاب با اخلاق اسلامی بار بیایند… گروههای مختلف به این حوزه نظر دارند. باید توجه داشت که این افراد، حوزه را فاسد نکنند. [۱۹]
نگاه مقام معظم رهبری به مسئله اخلاق در حوزه بسیار دقیق و موشکافانه است و دستورالعملهای ویژهای در این زمینه دارند. معظمله میفرمایند: «بایستی راههای تهذیب را پیدا کرد. درس اخلاق مهم است. یکی از کارهایی که خیلی تأثیر دارد، بیان شرح حال بزرگان اهل تهذیب و اهل اخلاق است. درباره اینها کتاب بنویسند و همینها را بین طلبهها پخش کنند. مثلا مرحوم آقای قاضی مکتوباتی دارد که اینها مستقلا چاپ نشده. اشعار مرحوم آقای قاضی هم آنجا هست. مرحوم آقای طباطبایی میفرمایند که ایشان شاعر مقلق بود، یعنی شاعر برجستهای بود. ایشان توی شعرهاشان نصایحی دارند، مکتوباتی دارند، به خود آقای طباطبایی نامه دارند، به مرحوم حاج حسن آقا الهی – اخوی آقای طباطبایی – نامه دارند، به دامادشان مرحوم آقای شریفی… یک گروهی بنشینند کار کنند… نوشتههای مرحوم بهاری هم همین طور. درسهای مرحوم حاج آقا حسین فاطمی هم همین طور… راهش اینهاست، یعنی وصل کردن طلبه به این منابع اخلاقی و معرفتی و اهل حال و اهل ذکر و اهل خشوع؛ و الا درس حرفهای اخلاق هیچ فایدهای ندارد. گفتن اخلاق اصلا درس نیست؛ اخلاق یک صیرورت است. باید استاد کاری کند که شاگرد صیرورت اخلاقی پیدا کند…
مرحوم آقای قاضی… از طریق پدرش هم به آخوند ملاحسینقلی همدانی وصل میشود. ایشان تربیت شده پدرش بوده و مقاماتی هم داشته، در عین حال وقتی که نجف میآید و با مرحوم آسیدمرتضی کشمیری ارتباط پیدا میکند، میگوید من نماز خواندن را از آسیدمرتضی کشمیری یاد گرفتم… از قول آقای طباطبایی نقل شده که… آقای قاضی وقتی وارد نماز میشد، کأنه از همه چیز دنیا غافل میشد، فراموش میکرد… همینها را برای طلبهها بگویند، خیلی تأثیر میکند. همین حاجآقا محمد شاهآبادی شما، من خیال میکنم اهل این معانی است. از ایشان خواسته شود که هفتهای یک بار بیاید و طلبهها را نصیحت کند. عرفان نظری اصلا در اینجا مورد نظر ما نیست و فایدهای هم ندارد. واقعا عرفان نظری فایدهای ندارد. عرفان نظری هیچ کس را بالا نمیآورد. من یک شب از امام پرسیدم آقا شما مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید؟ درس ایشان رفتید؟ ایشان بلافاصله گفتند افسوس، نه. بعد گفتند آقای حاجشیخ محمدعلی اراکی آمد به من پیشنهاد کرد که برویم درس آمیرزا جوادآقا. ایشان هفتهای یک بار جلسه داشت. گفتند با ایشان یکی دو جلسه رفتیم. بعد اینجوری تعبیر کردند: آن وقتها ذهن ما پر بود، این درس را نپسندیدیم. آن وقت امام نپسندیده بود؛ اما حالا در هشتاد و چند سالگی که حتما ایشان از لحاظ معنوی پختهتر شده بود، افسوس میخورد که چرا نرفته. ذهن ایشان آنوقت از چه پر بود؟ از همین حرفهای عرفان نظری. یعنی وقتی که کسی رفت پای درس شاهآبادی نشست و آن حرفها و آن اصطلاحات و آن زرق و برق الفاظ را شنفت، و لو برای خود آن آدم با معنا همراه است، اما این حرفها برای هر کسی معنا نمیآورد، طبعا حرفهای سادهٔ مثل حاج میرزا جواد آقا را نمیپسندد، در حالی که لبّ عرفان، همان حرفهای ساده بوده.
آقای خوشوقت میگفتند که من میخواستم کتاب «لقاء ﷲ» را چاپ کنم، پیش امام رفتم و گفتم شما یک تقریظ بنویسید. امام گفتند نه، این را چاپ نکن؛ برو «المراقبات» را چاپ کن، آن موثرتر و بهتر است. آنچه که طلبه را بالا میبرد، تزکیه میکند و معراج طلبه میشود، عرفان نظری نیست، اگر چه عرفان نظری هم ممکن است کمکهایی بکند. باید این عرفان عملی را، این حالت سلوک را توی طلبه راه انداخت. ما همت کنیم، طلبه را اهل نماز شب کنیم، این خیلی کمک میکند. برنامهریزی کنید که از میان پنجاه هزار طلبه حوزه قم – حالا با حذف یک عده خیل پایینترها و یک عده خیلی پیرترها – اقلا سی هزار تاشان هر شب نماز شب بخوانند. اگر این شد، به نظر من حوزه از جهت اخلاقی راه میافتد. بنابراین لازم است نظام جامع در همه این زمینهها تهیه شود.» [۲۰]
امروزه شاهدیم مدیریت حوزه در پی اصلاحاتی است و کلیت حوزه نیز متوجه رسالتهای کلان خود شده است. گرچه ممکن است در برنامهریزیها افراطهایی رخ بدهد و بوروکراسی اداری و مدرکگرایی گریبانگیر طلاب شود اما گسترش ابزارهای رسانهای و ارتباطی و بالا رفتن سطح آگاهیها و مطالعات حوزویان این نوید را میدهد که برنامههای سودآوری مبتنی بر پژوهشهای کارشناسانه و البته دلسوزانه و از سر مسئولیتپذیری ارایه شود و جامعه حوزوی را به سوی ارتقای اخلاق و تهذیب نفس هدایت کند.
شاید مهمترین وظیفه در این مقطع بر عهده اساتید است که ضمن تدریس و تهذیب نفس خود، از وظیفه تربیتی خود غافل نشده و فرزندان حوزوی خویش را از راهنماییهای اخلاقی بیبهره نگذارند.
پانوشت:
[۱] مجله کوثر/ آذر ۱۳۷۸، شماره ۳۳/ زندگی نامه استاد مصباح یزدی، مفسر قرآن
[۲] صحیفه امام، ج ۳، ص ۱۸۳
[۳] صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۲۶
[۴] مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج ۱۳، ص: ۶۶۳
[۵] بیانات در دیدار با اعضای کادر مرکزی جنبش انقلابی حزباللَّه لبنان/۱۳۷۰
[۶] صحیفه امام، ج ۱۳، ص: ۴۱۷
[۷] صحیفه امام، ج ۱۳، ص: ۴۲۰
[۸] صحیفه امام، ج ۱۰، ص: ۲۵
[۹] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۳۲۸
[۱۰] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۳۳۵
[۱۱] صحیفه امام، ج ۱۳، ص: ۴۱۷
[۱۲] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۶۷
[۱۳] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۶۷
[۱۴] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۸۳
[۱۵] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۶۱
[۱۶] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۶۱
[۱۷] صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۶۲
[۱۸] صحیفه امام، ج ۲۰، ص: ۱۹۰
[۱۹] صحیفه امام، ج ۲۰، ص: ۱۹۱
[۲۰] بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم/۱۳۸۹ قم
عکس تیتر: امیر حسامینژاد
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
روحانیت اصیل و آفات آن از نگاه امام خمینی(ره)
آیتاللهالعظمی گلپایگانی، مودّی به آداب سنت