کسی نمیگوید توجه به ارزشهای اسلامی لازم نیست و همه کسانی که در محیط ایرانی اسلامی زندگی میکنند فارغ از هر گرایش فکری و سیاسی قائل به رعایت اخلاق و ارزشهای اسلامی هستند؛ اما نکته قابل توجه این است که اگر دورههای مختلف انتخابات را از ابتدای انقلاب بررسی کرده باشیم ـ به غیر از دوره اول که کمونیستها هم بودند ـ در سایر دورهها همه شرکتکنندگان و انتخابشوندگان، مسلمان و معتقد به نظام بودند؛ اما در بسیاری از اوقات اختلاف شدیدی با همدیگر داشته و رفتار یکدیگر را شدیداً نقد کرده و همدیگر را به رفتارهای غیردینی متهم میکنند. این نشان میدهد که ما در تعاریف و ارائه ملاکهایی که با رفتار اسلامی و اخلاقی مطابقت دارد مشکل داشتهایم و هنوز در اینکه کدام رفتار و معیار، ما را از ارزشها دور کرده و یا به آن نزدیک میکند ابهام داریم و این خلأی است که باید درباره آن سرمایهگذاری و مذاکره بشود. بهنظر میرسد رسانهها و بهخصوص رسانه ملی که از مهمترین کانونهای فرهنگسازی در کشور است در ارائه این الگو نقش بسیار مهمی دارد و باید از روشهای مطلوب و مناسب و مقبول نزد همگان برای ارایه ارزشهای مشترک استفاده کند بهطوریکه الگوی سایر رسانهها بشود.
مطلب دیگر اینکه غیر از اصل مشارکت در انتخابات که تکلیف دینی است، پرسشهایی وجود دارد که باید از سوی فقها بدانها پاسخ فقهی داده شود؛ از جمله اینکه همه ما به حرمت دروغ یقین داریم و به غیر از موارد مصلحتآمیز ـ که تعریف خاص خود را دارد و موارد خاص است ـ این کار را حرام میدانیم؛ اما گاهی مواقع برخی رسانهها حرف یک مرجع تقلید و یا یک صاحبنظر حوزوی و دانشگاهی را بهگونهای تقطیع میکنند که پخش آن مصداق دروغ و یا حتی تهمت به فرد طراح است و معنای دیگری از گفته او افاده میشود که قصد گوینده نبوده است.
در دورههای مختلف انتخابات از ابتدای انقلاب ـ به غیر از دوره اول که کمونیستها هم بودند ـ همه شرکتکنندگان و انتخابشوندگان، مسلمان و معتقد به نظام بودند؛ اما در بسیاری از اوقات اختلافات شدیدی با همدیگر داشته و همدیگر را به رفتارهای غیردینی متهم میکنند. این نشان میدهد که ما در ارائه ملاکهایی که با رفتار اسلامی و اخلاقی مطابقت دارد مشکل داشتهایم.
فقهای ما ـ مخصوصاً فقهایی که درک رسانهای دارند ـ باید در مورد مصادیق دروغ مصلحتآمیز و مواردی مثل جواز پخش چهره افراد بدحجاب در ایام انتخابات پاسخ فقهی دهند.
نقش رسانهها در حضور حداکثری مردم در انتخابات
اگرچه همه دلسوزان و علاقهمندان به انقلاب معتقدند رسانهها و بهطور خاص رسانه ملی باید زمینه مشارکت مردم را فراهم کند و دلایل سیاسی و عقلی این خواست نیز واضح است، اما به نظر بنده این بحث فقط ناظر به انتخابات نیست؛ بلکه در هر جایی که نظام نیاز به نمایش و مشارکت جمعی ـ مثل راهپیماییها ـ دارد باید رسانهها و همچنین رسانه ملی به ایفای نقش بپردازند. در دفاع از این دیدگاه ضروری میبینم که چند شاهد تاریخی ذکر کنم؛ دولت پیامبر(ص) الگویی همهجانبه برای ماست و ما باید رفتارهایی که ایشان در دوران حاکمیت خود انجام دادند را ملاک قرار دهیم؛ ایشان وقتی وارد مدینه شدند، هدف و انگیزه خود از تشکیل دولت را افزایش و مشارکت حداکثری مردم قرار میدهند و این متفاوت با رفتار ایشان در جنبه تربیت دینی مردم است. اگر چه غایت اصلی پیامبر تربیت دینی مردم است که در آن شکی نداریم، اما وقتی وارد عمل و میدان کار میشوند گویی که ایشان سه هدف را که در راستای هم هستند تقطیع و تعیین کردهاند و در پارهای مقاطع یکی از این اهداف را به صورت خاص برجسته میکنند. هدف و گام اول ایشان معتقدکردن مردم به خدا و تغییر روحیه مردم در جهت اعتقاد به توحید و لوازم آن است و محل ثبت این باور در قلب آنان است. اما پیامبر(ص) به این بسنده نکرده و در آغاز اجرای هدف دوم، دامنه این باور را از دامنه قلب به ذهن و فکر مردم میکشاند؛ تشریح و تبیین اینکه خدا کیست و چرا باید به او اعتقاد داشت، نبوت و معاد چیست و چرا باید به آن اعتقاد داشت و تبیین مباحث اعتقادی برای مردم و تقویت ایمان قلبی آنان. البته میدانیم که لازم نیست همه افراد جامعه همه جزئیات را به شکل مبسوط بدانند و برای برخی ایمان قلبی کفایت میکند و ظرفیت بیشتر از این ندارند؛ ولی باید کوشید به فراخور ظرفیت، شخص را یک گام به بهتر فهمیدن نزدیک کرد. هدف سوم ایشان بروز و ظهور ایمان قلبی ـ که دیگر پشتوانه ذهنی هم دارد ـ در رفتار انسان است. تحقق هر یک از این موارد در آحاد جامعه، روشهای تبلیغی خاص خود را دارد؛ اما ارزش اصلی ایمان قلبی است که باید تقویت شود؛ البته اینطور نیست که اگر فرد در مرحله اول کامل نشده باشد نتواند وارد مرحله دوم شود و تا در مرحله دوم به کمال نرسیده باشد نتواند وارد مرحله سوم شود و با این توجیه که مخاطب ما هنوز توجیه نشده است صرفاً یک رفتار خاص از او انتظار داشته باشیم و منتظر تکمیل او در همه مراحل باشیم و سپس از او انتظار رفتار داشته باشیم. تأکید میکنم منظور من این نیست که دچار عملزدگی یا اصطلاحاً پراگماتیسم شویم؛ اما در رفتار پیامبر(ص) میبینیم که بهرغم کاملنشدن اعتقادی از منظر نظری، مردم را در صحنه حاضر میکرد؛ اگرچه به هر اندازه پشتوانه نظری، معرفتی و قلبی در پس این حضور باشد بهتر و ارزشمندتر است؛ اما نباید اداره امور جامعه متوقف به تکمیل همه مراحل اعتقادی باشد.
همچنین ما مقولهای داریم تحت عنوان «مؤلفة قلوبهم» که تعبیری قرآنی است و در رفتار پیامبر هم این را شاهد هستیم که کسانی که در مرزهای جهان اسلام زندگی میکنند و میتوانند برای جامعه اسلامی خطرآفرین باشند ـ اگرچه از نگرش اسلامی و نبوی، شکل مطلوب، ورود به قلب و سپس ذهن و بعد اصلاح رفتار است اما ـ پیامبر(ص) با پرداخت پول به این مرزداران، رفتار مطلوب را از آنان طلب میکند.
در غزوه حنین که پیامبر(ص) بعد از فتح مکه درگیر آن شد نیز دیدیم که ایشان بیشتر غنایم جنگ را به آن تعداد محدود رزمندگان از شهر مکه ـ که اهالی آن تازه اسلام آورده بودند ـ داد و در پاسخ به اعتراض اهالی مدینه که بیش از ۹۰ درصد مشارکتکنندگان در جنگ را تشکیل میدادند فرمودند: «من سهم شما از غنایم هستم و با شما به مدینه میآیم». دلیل این کار این بود که پیامبر میخواست اولاً جلوی مخالفت احتمالی این تازه مسلمانان را گرفته و دل آنان را به اسلام گرم کند. ما در اینجا از سوی مردم مدینه شاهد یک رفتار همگرایانه با حکومت اسلامی ـ که از مردم مورد انتظار است ـ هستیم.
در مقاطعی که به مشارکت مردم نیاز داریم، تأکید بر اینکه عمل مردم پشتوانه نظری داشته باشد موقتا ضروری نیست؛ اگرچه وجود این پشتوانه نظری در مسؤولان ضروری است. بنابراین میتوان با تدابیری موقتاً به دنبال افزایش حضور حداکثری مردم بود و سپس سر فرصت بر روی افکار آنان کار کرد و معرفت و شناخت آنان را افزایش داد.
ضمن اینکه مجدداً تأکید میکنم که رویه رایج ما نباید عملزدگی باشد، اما از طرح این شواهد تاریخی قصد دارم بگویم که در مقاطعی که به مشارکت مردم نیاز داریم، تأکید بر اینکه عمل مردم پشتوانه نظری داشته باشد موقتا ضروری نیست؛ اگرچه وجود این پشتوانه نظری در مسؤولان ضروری است. بنابراین میتوان با تدابیری موقتاً به دنبال افزایش حضور حداکثری مردم بود و سپس سر فرصت بر روی افکار آنان کار کرد و معرفت و شناخت آنان را افزایش داد. رسانه ملی و سایر رسانهها باید تلاش خود برای افزایش باور و اعتقاد قلبی مردم به نظام و اینکه چرا باید در سرنوشت خود مشارکت کنند را در همه مقاطع درنظر داشته و انجام دهند.
نکته دیگر این است که هرچند تبلیغات و تهییجات در مشارکت تأثیرگذار است، اما مشارکت در واقع روندی جاری است که همواره باید باشد و در انتخابات ثمرهاش ظاهر شود. رسانهها در غیر ایام انتخابات هم باید بتوانند مشارکت و اعتماد عمومی را جلب کنند؛ اگر در این فرایند نتوانند کار خود را بهخوبی انجام دهند، بهطور طبیعی در مناسبتهای دیگر چون سابقهای ندارند نمیتوانند نقشآفرینی کنند. مثلاً در غیر ایام انتخابات، بیحجابی در رسانه ملی ضد ارزش است؛ ولی در ایام انتخابات برای اینکه حضور اقشار مختلف را نشان بدهند حتی با زنان بدحجاب هم مصاحبه میکنند و بدحجابی به ارزش تبدیل میشود که نتیجه آن هم طرح طنزهای مختلف در جامعه بر ضد رسانه ملی است.
در یک جمعبندی بهعنوان فردی که اندکی از مقوله رسانه آگاهی دارد، معتقدم با وجود همه این مسائل، رسانه ملی این توان را دارد که با اتکا به تجربیات بیش از ۳۰ساله پس از انقلاب، بهطور مشخص نظریه کلان و کلانتئوری در باب رسانه تولید کند. تجربه رسانه ملی میتواند به افزایش مشارکت در مناسبتهای خاص از جمله انتخابات و ارائه نظریه مشارکتافزایی منجر شود.
ورود مصداقی روحانیت در انتخابات، مصداقی از اهتمام به امور مسلمین است
انتخاب اصلح، یعنی انتخاب فردی که مصون از خطاست/هیچ کاندیدایی مصون از خطا نیست
اینکه روحانیون به کلی از ورود به فعالیتهای انتخاباتی برحذر باشند، در اذهان مردم نگرش منفی ایجاد میکند
مرزهای اخلاقی باید برای نامزدهای انتخابات مشخص شود