جمعیت مات و مبهوت مانده است، این زبان قال و حال استادی است که پس از سالها درس و بحث و تحقیق، حالا بار مسئولیتی سنگین نیز بر دوش او نهاده شده؛ مسئولیتی که به گفته خود او «[هم] بسیار بسیار شاق است، هم خودِ کار که علی شفیر جهنم است، مثل قضاوت میماند که انسان خدای نکرده درست دقت نکند، رأیش درست نباشد [گرفتار میشود] خیلی برای من مشکل است».
خیلی برای او مشکل است، این را به راحتی از لرزش صدایش میتوان فهمید. او خود را طلبهای میخواند که وظیفهای اسلامی، به صلاحدید رهبر به او محول شده است. حالا استادی که بدون هیچ تشریفاتی رفت و آمد میکرد، محافظ پیدا کرده است و این برای او مطلوب نیست و بدتر اینکه محافظان، علاوه بر امر و نهی به شاگردان او، اینک دو سه روزی است که از نشستن در هلالی پشت استاد منعشان میکنند و طبیعی است که طلبهها دلخور شوند.
استاد ناراحت است: «این دوستان و برادران عزیز [محافظ] هم من بارها خدمتشان گفتم، ولی آنها هم عذرشان این است که بالاخره ما وظایفی داریم».
و از این میگوید که خود، شاگردانی را که در هلالی پشت سرش مینشینند، میشناسد و به آنها اعتماد دارد ولی آنها میگویند ممکن است یک وقتی، روزی …، نمیدانم! حالا اینها یک جهات امنیتی است که ما بلد نیستیم در آن فازها نبودیم».
استاد که از اشاره به سوء قصد احتمالی، لبخندی بر لبش نشسته بود، دوباره جدی میشود و میگوید: «من واقعا عرض کردم من طلب مرگ کردم از خدای متعال که اگر برای دین من یک ذره ضرر داشته باشد خدایا مرگ مرا برسان».
حالا دوباره، فضا سنگین میشود، استاد بغض کرده است و با شناختی که شاگردان از او دارند، میدانند این سخن او تعارف نیست، عین حقیقت است.
همین یک ماه پیش که جلسات درس آغاز شد، وقتی طلاب از تراکم انبوه شاگردان و کمبود و ضیق مکان به استاد شکایت بردند و خواستار تعویض مکان تدریس شدند، او بدون استقبال و توجه به کثرت شاگردان، خیلی محکم گفت: «خب نیایند» و ارجاع داد به درس دیگر اساتید. تعارف هم نکرده بود، واقعا میخواست درسش خلوت باشد در حالی که تعداد شاگردان او رشکبرانگیز و قابل توجه است.
حالا هم او واقعا طلب مرگ کرده و این برای طلابی که شاگرد او هستند سنگین است!
استاد به امر رهبری و توصیه دستورمانند والد خود اشاره میکند: «فرمودند که برای نظام و برای [انجام] وظیفه [و برای این]که الان احکام اسلام باید عمل بشود، بالاخره کسانی باید در آنجا باشند».
آنجا یعنی «شورای نگهبان» و استاد مدتی است به حکم رهبر، عضو فقهای آن شورا شده است و توضیح میدهد که کار شورای نگهبان «همین کار طلبگی است، قانونهایی که میآید ببینیم شرعی هست شرعی نیست طبق یک ضوابطی که البته آنجا وجود دارد و در محضر بزرگانی که آنجا هستد؛ دیدیم شانه نمیتوانیم خالی کنیم، هیچ، جواب خدا را چه بدهیم که حالا بگوییم مثلا نه» و از مشقت و سختی کار میگوید و ادامه میدهد: «ولی خب چه بکنم، از آن طرف همین جهاتی را که دوستان [محافظ] لازم میدانند، [در حالی که] ذاتا من آدم تشریفاتیای که [بگویم] این جوری باشد و آنجوری باشد، نیستم و خیلی برایم سخت است. ولی خب حالا وقتی که این جور تشخیص میدهند چارهای نداریم. بنابراین تلقی به جسارت یک وقت نشود تلقی به اینکه کار سیاسی است [نشود، اینها سیاسیکاری] نیست. من همان کوچک آقایان که بودم هستم و خدای متعال توفیق دهد که تا آخر همین جور إن شاء ﷲ باشیم».
آیتﷲ شب زندهدار
امروز [۱] طلبههای درس آیـتﷲ مهدی شبزندهدار، درسی بالاتر و والاتر از مباحث طهارت فقه را آموختند. آنها که این روزها درباره طهارت ظاهری حاصل از اسلام بحث میکنند، اکنون با درجات عالیتری از طهارت باطنی مواجه شدند که از مراتب عالی ایمان و اسلام سرچشمه میگیرد.
استاد شبزندهدار که در محضر بزرگان علم و عمل، سالها شاگردی کرده، حالا خود، عالمی عامل است که علاوه بر طی مدارج عالیه علمی، مراتب اعلای تعبد و اخلاق و خودسازی را نیز درک کرده و اینک در کنار درس و بحث رسمی و لسانی، سلوک اخلاقی و ایمانی را نیز به شاگردانش میآموزد.
این سلوک اخلاقی استاد، همان دُرّ کمیابی است که سه سال پیش در همین روزها، رهبر معظم انقلاب در سفر قم، پس از شنیدن آراء و پیشنهادات نخبگان حوزه، به آن اشاره کردند و فرمودند: «اگر بخواهیم این خواستهها و این آرزوها… تحقق پیدا کند، جز با اخلاص، با تلاش براى خدا، با کار براى خدا، با رها کردن مشکلاتى که ناشى از هوىپرستى ما و دنیاطلبى ماست، ممکن نخواهد شد؛ والّا ما بر سر چیزهاى کوچک یقه هم را بگیریم و دستهبندىهاى گوناگون تشکیل دهیم و براى هیچ، هیاهوها کنیم، معلوم است که به اینجاها نخواهیم رسید؛ وقتى باقى نمیماند براى اینکه بخواهیم این همه کار بزرگ را انجام دهیم. ثانیاً اگر این خواستهها تحقق هم پیدا کند، روح ندارد. ما چطور میخواهیم دل بشر معاصر را در مقابل اسلام خاشع کنیم، در حالى که دل خود ما خاشع نباشد؟ پس خشوع لازم است. گفت:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت گمرهى است
راهـــــــــــرو گر صد هنـــــــــر دارد توکل بایدش
جز به کمک خدا نمیشود. علم، فکر خوب، ذهن خوب، استعداد بالا، تلاش فراوان، اگر با کمک الهى همراه نباشد – که از راه توکل باللَّه و تفویض الىاللَّه حاصل میشود – راه به جایى نخواهد برد.»[۲]
و این همان راهی است که ایشان برای حصول تهذیب و اخلاق و تقوا در حوزه و طلاب توصیه کردند: «درس حرفهاى اخلاق هیچ فایدهاى ندارد. گفتن اخلاق اصلاً درس نیست؛ اخلاق یک صیرورت است. باید استاد کارى کند که شاگرد صیرورت اخلاقى پیدا کند.[۳]
پانوشت:
[۱] شنبه ، ۴/ ۸/ ۱۳۹۲
[۲] بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعى از اساتید، فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم۲ /۸ / ۱۳۸۹
[۳] بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضاى شوراى عالى حوزهى علمیهى قم ۴ / ۸ / ۱۳۸۹
بررسی ضرورت تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با وجود شورای نگهبان
فقیه نواندیش شورای نگهبان و یک چالش
روحانی متواضع جهرم
گزارش جلسه «بررسی جایگاه فقهی و حقوقی شورای نگهبان در قانون گذاری»