چه شده است؟
در ظاهر به نظر میرسد که چالشهای سیاسی معطوف به حوزه و مرجعیت با شیفت پارادایمی یا تغییر تاکتیکی، از جدال بر سر «استقلال حوزه» به «غیر سیاسی کردن حوزه» ارتقا پیدا کرده و چند ماهی است که موضعگیریها بر سر حوزه سیاسی یا غیر سیاسی افزایش محسوسی یافته است.
پاییز هفت سال پیش، در آستانه محرم پرتنش ۱۳۸۸ حجتالاسلام علی عبدﷲی دادستان ویژه روحانیت قم در نشست سرگروههای تبلیغی سازمان اوقاف استان قم که در سالن همایشهای دادسرای ویژه روحانیت برگزار شد، گفته بود: «مبلغین در امور سیاسی دخالت نکنند و فقط زمینههای اصلاح جامعه را فراهم کنند و فعالیتهایشان ارشادی باشد. افتخار و محبوبیت روحانیت در بین مردم به خاطر این است که حلال و حرام خدا را با حفظ امانت بیان میکند. روحانیون از موضعگیریهای صریح سیاسی و طرفداری از احزاب و گروهها خودداری کنند تا چهره روحانیت از سیاستزدگی به دور باشد».
این یکی از مهمترین موضعگیریهای مقامات رسمی درباره فعالیتهای سیاسی روحانیون بود که به نظر میرسد ناشی از افزایش بیسابقه تنشهای سیاسی در سال ۸۸ بوده باشد. اما پیش از حوادث تلخ ۸۸ بخشی از استادان مطرح حوزه با همراهی چند تن از مراجع، تشکلی غیرسیاسی برای تمشیت امور صنفی و دینی تشکیل داده بودند که نگرانیهایی در میان مدیران رسمی حوزه ایجاد کرده بود. اکنون پس از یک دهه، تنش درباره فعالیتهای این تشکل به موضوع روز بدل شده و تعیین تکلیف در قبال دغدغههای این تشکل، بهعنوان مؤلفهای جدی در گفتمان کنونی بخشی از روحانیت اثرگذار تثبیت شده است.
مروری بر اخبار چند ماه اخیر حوزه علمیه قم نشان میدهد که موضوع سیاسیبودن یا نبودن حوزویان، فراتر از دغدغه دیرینه استقلال حوزه، بهعنوان نقطه مشترک بسیاری از اخبار رسانهای حوزه به نظر میرسد. از یک سو آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی دهم بهمن امسال در دیدار با حجتالاسلام حاجعلیاکبری ـ رییس مرکز رسیدگی به امور مساجد ـ میگوید: «اینکه مساجد، زیاد سیاسی بشوند هم به ضرر حکومت است و هم باعث تضعیف دین میشود … برخی از آقایان فکر میکنند اگر زیاد وارد مباحث سیاسی شوند، بهتر میتوانند جایگاه روحانیت و یا پایگاه مسجد را حفظ کنند؛ در صورتی که ما معتقدیم زیاد سیاسی شدن و بروز برخی اختلاف نظرات که اجتنابناپذیر است، برای جایگاه روحانیت و مسجد مشکل ایجاد میکند و موجب تضعیف دینداری میشود. کسانی که در زمینه سیاست تخصصی ندارند بهتر است از زیاد وارد شدن در مسائل سیاست، پرهیز کنند».
جدالهای خونبار عصر مشروطه و تلخکامیهای عصر پهلوی اول، بر ذائقه بسیاری از فقها و حوزویان اثرات منفی طولانیمدتی گذاشته است که جدالهای ناخوشایند سیاسی عصر جمهوری اسلامی را نیز باید بدان ضمیمه کرد تا به درک درستی از سیاستگریزی این جریان رسید. در ششدههی نخست فعالیت حوزه نوین قم، دوری از فعالیتهای حزبی و سیاسی، رویه واحد فقهای قم بوده است و امام خمینی بدون تردید، استثنای مهمی در این زمینه محسوب میشود.
از سویی دیگر آیتﷲ محمد یزدی در مقام عالیرتبهترین مسؤول حوزوی ۱۱ بهمن امسال هشدار میدهد که «عدهای نادان» میخواهند به اسم «استقلال حوزه»، حوزه را به قبل انقلاب برگردانند. چند روز بعد حجتالاسلام حاجعلیاکبری در جلسه شرح صحیفه سجادیه میگوید: «سکولاریزم را شرک بدانید. چنانچه کسی گفت دین به جامعه و سیاست چه کار دارد، حتی اگر عالم هم باشد، مشرک محسوب میشود».
حیدر مصلحی ـ وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد ـ نیز که در سخنرانیهای اخیر خود بارها نسبت به فعالشدن جریان غیرسیاسی در حوزه هشدار داده و طرح شعارهای «اعتدال» و «اسلام رحمانی» را پروژه سازمان سیا دانسته بود، اوایل اسفند گفته است: کسانی که قصد داشتند حوزه را سنتی و غیر سیاسی کنند، حالا با ضدانقلاب مرتبط شدهاند.
حجتالاسلاموالمسلمین نائینی از استادان مشهور حوزه قم و از سران تشکل «نشست اساتید» هم در مقام دفاع از خود و این تشکل به سایت مباحثات گفته بود: «مدام عبارات غیرانقلابی و سکولار را حواله عدهای از مدرّسین نکنند. اگر خود شما جای عدهای از مدرّسین باشید و مدام به شما بگویند ضدانقلاب یا سکولار، شما چه عکسالعملی نشان خواهید داد؟! این آقایان مدرّسین خیلی نجیب هستند؛ هرچه به آنها میگویند حتی درصدد جواب دادن برنمیآیند».
چه باید کرد؟
این نخستین اختلاف و جدال در میان حوزویان نیست. اگر بخواهیم به راهکاری بر اساس تجربههای تاریخی برسیم، ابتدا باید به اصطلاح خود حوزویان «تحریر محل نزاع» کنیم؛ یعنی بکوشیم اختلاف موجود را درک کنیم و پیشینه آن را بدانیم.
واقعیت وجودی حوزههای علمیه در ترویج و تبلیغ دین خلاصه میشود. دین اسلام و بهویژه مذهب شیعه، ماهیت ذاتیاش توجه به اجتماع و سیاست بوده است و بر خلاف آنچه که مستشرقینی چون هنری کربن تصور میکنند، تصور یک مذهب غیرسیاسی و غیراجتماعی از شیعه و اسلام بسیار دور از ذهن و واقعیت است. اما اقلیتبودن شیعیان و غاصبدانستن حکومتها از نظر آنان سبب شده که دوریگزینی از سیاست و مداخله جزئی در امور سیاسی در ذائقه آنان نهادینه شود. ولی باید دید که چرا برخی حوزویان در دوره معاصر که میتوان آن را سیاسیترین عصر تاریخ بشر نامید، از سیاست دوری میکنند؟
واقعیت آن است که «اسلام سیاسی» به معنای مدرن آن از پیشینه چندان خوشایندی برای این دسته از حوزویان برخوردار نیست. جدالهای خونبار عصر مشروطه و تلخکامیهای عصر پهلوی اول، بر ذائقه بسیاری از فقها و حوزویان اثرات منفی طولانیمدتی گذاشته است که جدالهای ناخوشایند سیاسی عصر جمهوری اسلامی را نیز باید بدان ضمیمه کرد تا به درک درستی از سیاستگریزی این جریان رسید. در ششدههی نخست فعالیت حوزه نوین قم، دوری از فعالیتهای حزبی و سیاسی، رویه واحد فقهای قم بوده است و امام خمینی بدون تردید، استثنای مهمی در این زمینه محسوب میشود.
اگر مهندس بازرگان در سخنرانی عید مبعث سال ۱۳۴۳ در زندان قصر که بعدها با عنوان «بعثت و ایدئولوژی» منتشر شد، بخشهای اجتماعی و سیاسی قرآن و نهجالبلاغه را به اکثریت غیر سیاسی روحانیت یادآوری میکند، در چنین فضایی قابل تصور است.
اما یک واقعیت دیگر را نیز باید در نظر گرفت؛ حتی غیرسیاسیترین علما و روحانیون شیعه نیز گاه سیاسیترین رفتارها را از خود نشان دادهاند. این برخاسته از همان ذات سیاسی و اجتماعی اسلام و شیعه است. گاه حتی برخی سکوتها و انزواطلبیهای ظاهری، معنا و تبعات سیاسی خاص خود را دارد که نمونههای متعددی از آن را در تاریخ معاصر حوزههای شیعه میتوان نشان داد.
با این پیشینه و واقعیتها، شاید بتوان سیاستگریزی بخشی از حوزه را تاکتیکی برای تقویت ابعاد دیگر «رسالت حوزوی»شان تلقی کرد. تصور بسیاری از روحانیون و علما این است که پرداختن بیش از حد معمول حوزویان به امور سیاسی و حزبی، جایگاه مرجعیتی آنان را کاهش داده و این نهاد اثرگذار را تا سطح طرف دعوای دیگر گروههای سیاسی تنزل داده است. نتیجه چنین رفتارهایی، به گمان جریان غیرسیاسی فعلی، کاهش دینداری و اخلاق در جامعه است و روحانیت اکنون وظیفه دارد که با کمرنگکردن فعالیتهای سیاسی و اجرایی خود، فکری به حال بحران اخلاق و دینداری جامعه کند.
اما یک واقعیت دیگر را نیز باید در نظر گرفت؛ حتی غیرسیاسیترین علما و روحانیون شیعه نیز گاه سیاسیترین رفتارها را از خود نشان دادهاند. این برخاسته از همان ذات سیاسی و اجتماعی اسلام و شیعه است. گاه حتی برخی سکوتها و انزواطلبیهای ظاهری، معنا و تبعات سیاسی خاص خود را دارد که نمونههای متعددی از آن را در تاریخ معاصر حوزههای شیعه میتوان نشان داد.
شاید اگر با این منظر به موضوع نگاه کنیم، راه برای همگرایی دو جریان سیاسی و غیر سیاسی حوزه هموار شود و جدالهای تند لفظی اخیر کاهش یابد. البته لازمه این امر آن است که روحانیون متصدی امور اجرایی و سیاسی، زبان گفتوگو با بدنه سنتی و مراجع را بیاموزند و قواعد آن را مراعات کنند. تجربه فرجام جدال اصولیون و اخباریون شیعه نشان میدهد که برخورداری از پشتوانه قدرت سیاسی، تنها ضامن بقای یک گفتمان نیست. ضامن اصلی را باید توانایی انطباق اجزای یک گفتمان با واقعیتهای انسانی و اندیشهای موجود دانست.
جریان غیرسیاسی نیز میتواند برای کاهش بدفهمیها، بر ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام و شیعه تأکید کند، همانگونه که آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی در دیدار با رییس امور مساجد ضمن انتقاد از سیاستزدگی روحانیون گفته بود: «جدا نبودن دین از سیاست امری روشن است». واقعیت آن است که نهاد دینی شیعیان نمیتواند خود را از عناصر ذاتی سیاسی و اجتماعی اسلام منفک کند و از لزوم افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی طلاب غفلت کند؛ اگرچه رفتار سیاسی و اجتماعی لزوماً در فعالیت حزبی و مداخله مستقیم اجرایی معنا نمییابد.
(منبع: مجله تقریرات، شماره ۶)
(عکس از پایگاه تحلیلی خبری خلیج فارس)