یکی از موضوعات محوری تفکر ابن خلدون در اخلاق سیاسی، «عصبیت» است. عصبیت و تعصب در همهی حوزههای فکری و اندیشگی حضور دارد؛ عصبیت نسبت به قدرت، شوکت و عظمت، عصبیت نسبت به گذشته تاریخی و وفاداری به هویت و تبار، عصبیت نسبت به شرافت، شکوه و افتخارات ملی، عصبیت نسبت به فضایل و اخلاقیات و… . این مباحث اصطلاحاً در حوزه اخلاق سیاسی قرار دارند. از موضوعاتی که این روزها در فضای فکری و شبکههای اجتماعی به آن دامن زده میشود، مقوله باستانگرایی و تمدنگرایی و ایرانشهرگرایی به مناسبت روز منتسب به کوروش (۷ آبان) است. گذشتهی هر ملتی هویت تاریخی اوست؛ مثبتبودن آن باعث افتخار و منفیبودنش سبب ناخوشایندی است. اما یک واقعیت را باید پذیرفت که گذشتهی خوب یا بد قابل انکار نیست. انکار هویت تاریخی حماقت است؛ همانطوری که بازگشت به گذشته حماقت است. گذشته انباشت تجربههای خوب و بد است که به اصطلاح چراغ راه آینده است. ما ایرانیها ملت ریشهدار تاریخی هستیم؛ تمدنی بسیار تاریخی و قدیمی در دوره باستانمان قبل از اسلام داشتیم. در این تمدن فراز و فرود، پیروزی و شکست، افتخار و انحطاط، انسانیت و بیرحمی، اخلاق و عدالت و قتل و جنایت زیاد نقل شده است؛ شخصیتهای بزرگ مانند کوروش و داریوش، جمشید، خشایار، هوشنگ، زرتشت، مزدک، رستم و سهراب داشتیم. بعد از اسلام هم شخصیتهای دینی فراوانی در پیشینه تاریخی ما وجود دارد. هویت تاریخی و تمدنی برای امروز ما یک امتیازاست. ما در مقابل کشور جدیدالتأسیسی مثل امریکا که سابقه آن به چند قرن میرسد امتیاز داریم. بیریشه نیستیم. اما این تمدن زمانی برای ما ارزشمند است که سبب رشد، پیشرفت و حرکت ما باشد و اگر بخواهد به یک گذشتهگرایی و باستانگرایی قهقهرایی تبدیل شود، هویت تاریخی مانع پیشرفت میشود و ارزشش را از دست میدهد. بنابراین، دو نوع باستانگرایی قابل تصور است؛ باستانگرایی برای تقویت پشتوانهها و افتخارات برای بازگشت به خویشتن و حرکت رو به جلو؛ دیگری باستانگراییِ مانع حرکت که در آن سلفیت و باستان، خود تبدیل به الگو و هدف و درنتیجه مانع توسعه میشود. تاریخ را باید در ظرف خودش و به اندازه خودش مطالعه و ارزشگذاری کرد و بیشترین بهره را از آن برد.
در تمرکزی که در سالهای اخیر روی ایران باستان ـ که شامل غرب آسیا و به اصطلاح امروزیها منطقه اوراسیاست ـ و همچنین در مورد کوروش، پاسارگاد و تخت جمشید شده، هر دو رویکرد توسعهگرایانه و سلفیگرایانه دیده میشود؛ گاهی عصر هخامنشی بهصورت افراطی به مثابه مدینه فاضلهای (یوتوپیا) تلقی میشود که فقط یکبار در تاریخ اتفاق افتاده است و دیگر هم قابل تکرار نیست و همچون پتکی روی سر ایرانی مسلمان امروز کوبیده میشود؛ گاهی نیز به شکل تفریطی واقعیتهای تاریخ نادیده و تحریف و حذف میشوند. هر دو رویکرد منفی است. ما باید از امتیازات و تجربیات گذشتهمان در جهت پیشرفت و اقتدار امروزمان استفاده کنیم. هخامنشیان مانند سلسلههای پادشاهی دیگر کارهای مثبت و منفی را با هم داشتند. منشور کوروش و تمدن هخامنشی در ۲۵۰۰ سال پیش که نوعی توحش در دنیا حاکم بود برای ما ایرانیها یک امتیاز است. در کنارش نابودی تمدنهای عیلامی، لیدایی و ماد و نیز قتلعام نینوا و برده گرفتن انسانها در این دوره مذموم و مایه ننگ است. اما بالاخره این دوره با خوبی و بدیاش بخشی از تاریخ ماست و باید در ذاکره ملی ما بماند که ما که بودیم و الآن که هستیم.
دو نوع باستانگرایی قابل تصور است؛ باستانگرایی برای تقویت پشتوانهها و افتخارات برای بازگشت به خویشتن و حرکت رو به جلو؛ دیگری باستانگراییِ مانع حرکت که در آن سلفیت و باستان، خود تبدیل به الگو و هدف و درنتیجه مانع توسعه میشود. تاریخ را باید در ظرف خودش و به اندازه خودش مطالعه و ارزشگذاری کرد و بیشترین بهره را از آن برد.
در یکصدسال اخیر رویکردهای مختلفی به تاریخ گذشته ما شده است. یک رویکرد با انطباق کوروش بر «ذوالقرنین» کوروش را در زمرهی انبیا بالا برده است. ابوالکلام آزاد پاکستانی و علامه طباطبایی از جمله چهرههای این رویکرد هستند که بعدها نیز مدعیانی پیدا کرد. در مقابل این دیدگاه برخی هم دنبال انکار تاریخ گذشته و نادیدهگرفتن آن بودهاند. در سالهای اخیر من پنج رویکرد را میبینم که بهرغم تفاوت هویتی و ماهیت فکری، در یک نقطه به هم رسیدهاند و آن قرار دادن باستانگرایی است در مقابل اعتقادات اسلامی و فرهنگ دینی امروز. در اینجا به اجمال مروری داریم بر این رویکردها.
۱. رویکرد شرقشناسی وارونه روشنفکران غربگرا
بخشی از روشنفکران به تبع فیلسوفان غربی بر این باورند که فکر، اندیشه و عقلانیت در غرب باستان تولید شده و محل زایش تفکر در یونان باستان و آتن بوده است. این چشمه جوشنده عقلانیت فقط در روی کره زمین در همین یک نقطه، فوران کرده است. هر آب این چشمه به هر کجا رفته است سهمی از عقلانیت نصیب آنها شده است. ایران باستان هم تحت تأثیر این سرچشمه تفکر، به نوعی عقلایت بومی ایرانشهری رسیده بود. این عقلانیت اروپامحور، در دوره میانه اسلامی از طریق دارالحکمه بغداد وارد جهان اسلام شد و توسط فارابی «نیمروزی» در جهان اسلام وجود داشت. بعد از وی هم به دلیل اینکه عقلانیت فلسفی به عقل شرعی و دینی تبدیل شد، به «زوال» رسید و ایران و اسلام در «انحطاط» کامل قرار گرفت. حدود هزار سال این انحطاط ادامه یافت تا در دوره معاصر در جریان جنگهای ایران و روس و بعد از آن نهضت مشروطیت ما با عقلانیت جدید اروپایی آشنا شدیم و برای ورود به عقلانیت خیز برداشتیم؛ اما به دلیل حضور اندیشه شریعتمداران و فقیهان منحرف شدیم و بیش از یک سده دم دروازه تجدد ایستادیم و هنوز هم وارد مدرنیته نشدیم. به دلیل اینکه با عقلانیت و خودآگاهی فاصله گرفتیم، قدرت اندیشیدن نداریم و کیستی و چیستی خود را فراموش کردیم. پس راه حل این است که ما به احیای تفکر دوره «ایران باستان» و اندیشه ایرانشهری قبل از اسلام و منشور کوروش برگردیم.
۲. رویکرد سیاسی شوکتگرایان
نهضت عدالتخواهی عالمان دوره قاجار که به نهضت مشروطه معروف شد، با قصد اصلاح قدرت مطلقه شاهان و کاهش ظلم و تعدی آنها به ملک و ملت بود؛ اما به دلیل انحرافاتی که در آن پدید آمد، نهتنها شاهنشاهی حذف و تعدیل نشد، بلکه در قانون اساسی به مثابه «موهبتی الهی» تلقی گردید و شاه بهعنوان « ظل ﷲ» در زمین، شناخته شد. با شکست مشروطه، رضاشاه و روشنفکران ضددینی رسماً خواهان احیای تاریخ ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی و بازگشت به هویت سیاسی ایرانشهری شدند؛ برگزاری جشنها و آیینهای باستانی، تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی، طرح تغییر خط و ادبیات و بازگشت به میراث شکوهمند کوروش و نهایتاً احیای اقتدارگرایی در ایران در همین راستا بود.
۳. رویکرد ناسیونالیستی شکوهگرایان
اندیشه ناسیونالیستی و ملیگرایی که متعاقب عصر استعمار در همهی جهان اسلام مطرح گردید که در ایران به باستانگرایی و میراث تمدنی گذشته گره خورد. این رویکرد در سه نحله فکری قابل شناسایی است:
- ملیگرایان «باستانگرای ضدعرب» که برخی از آنها ممکن است مخالف اسلام نبودند؛ اما تعصبات ضدتازی و ضدعربی آنها بسیار آشکار است؛ افرادی مانند کسروی و تقیزاده. طرفداران این نحله اشعار فردوسی را الگوی فکری خودشان میدانند.
- ملیگراهایی که بهعنوان «ملیگرایی کاذب» شناخته میشوند و بازگذشت به تفاخرات تمدن ایرانی را برای مقابله با اسلام تعقیب میکنند؛ افرادی مثل میرزا آقاخان کرمانی، آخوندزاده، پورداود و صادق هدایت.
- ملیگراهای مسلمان که بازگشت به هویت و تاریخ و تمدن گذشته را برای تقویت ایرانی مسلمان و بازگشت به خویشتن امروزی، تلقی میکنند و بهعنوان «ملیگرایان شوکتگرا» شناخته میشوند؛ طیف عمدهی ملیگرای مذهبی اخیر از این صنف هستند.
۴. رویکرد روانی واگرایانه
شکست ایران در جنگ با روسها و ورود ناموفق به دنیای جدید سبب انباشت سرخوردگیها، عقدهها و عصبیتهایی در میان روشنفکران ایرانی گردید که به تدریج در قالب مخالف با اسلام یا برخی از مقررات اسلامی و عربها ظاهر شد.
بعد از انقلاب اسلامی ، انتظاراتی در نسل جدید ایجاد شد که عدم تحقق آن انتظارات ـ که ناشی ازکاستیها، شرایط سیاسی، ناکارآمدی حکومت، بیتجربهگی کارگزاران و ضعف ساختارها بود ـ به لحاظ روانشناختی، سبب یأس و سرخوردگی از حاکمیت دینی گردید. به دلایل مختلف بخشی از این عقدهها در گرایش به باستانگرایی و ایرانشهری و بالتبع عربستیزی و یا حتی اسلامستیزی نمود یافتند. در سالهای اخیر، حسب برنامهریزیهایی، این جریانها با شعارهایی علیه نظام در سالروز بزرگداشت کوروش، علاقمند به دیدهشدن هستند. اخیراً نیز بخشی از آنها خواهان ثبت رسمی این تاریخ در تقویم ملی کشور شدند.
سناریوی سیاسی انگلیسی صهیونیستی
صهیونیستهای غاصب که بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی هستند، با استفاده از روایات تاریخی عهد عتیق و کتاب تورات به تقویت جریان باستانگرایی ایرانی پرداختهاند. آنها معتقدند یهود مدیون شخصیت کوروش کبیر است؛ زیرا وی در جنگ با امپراتوری بابل، به اسارت هفتادساله یهود پایان داد. صهیونیستها با جمعآوری روایات، آثاری را تهیه و به فارسی منتشر ساختهاند و در دوره پهلوی نیز به رویکرد احیای کوروش کمک کردند. بعد از انقلاب هم در راستای تضعیف اسلام به این ماجرا دامن زدند. جالب است انگلیسیها که کتیبه منشور کوروش را غارت کرده بودند، هنگام جشنهای ۲۵۰۰ساله آن را به مدت ۱۰ روز به شاه امانت میدهند و پس از گذشت ۴۰ سال مجدداً در دوره باستانگرایان دولت هشتم ـ در ۱۹ شهريور سال ۱۳۸۹ ـ منشور كوروش وارد ايران شد و تا پايان فروردين ۱۳۹۰ در ایران بود و مجدداً به انگلیس برگشت.
نوعی همگرایی برای مقابله با انقلاب اسلامی و تضعیف باورها و «عصبیت دینی» و وفاداری به نظام اسلامی، شکل گرفته است. جریان وفادار به اندیشه انقلاب اسلامی باید با برنامهریزی دقیق و هوشمندانه و با رویکرد فرهنگی به این گرایشها بنگرد و با حوصله به مدیریت بحران بپردازد و متوجه باشد که نه انکار تاریخ درست است و نه تسلف به تاریخ.
این پنج رویکرد امروز به هم رسیده اند و با همگرایی عجیبی با سرزنش واقعیتهای امروز جامعه ایرانی به دنبال احیای گذشته هستند. بازگشت به گذشته را برخی بازگشت به عقلانیت میدانند؛ برخی نیز مسکنی برای التیام زخمها و کاستیها و مشکلات امروز میبینند و با عقده گشایی، راه حل اقتدار و سربلندی را در گرایش به تبار ایرانی و باستان جستوجو میکنند. نوعی همگرایی برای مقابله با انقلاب اسلامی و تضعیف باورها و «عصبیت دینی» و وفاداری به نظام اسلامی، شکل گرفته است. جریان وفادار به اندیشه انقلاب اسلامی باید با برنامهریزی دقیق و هوشمندانه و با رویکرد فرهنگی به این گرایشها بنگرد و با حوصله به مدیریت بحران بپردازد و متوجه باشد که نه انکار تاریخ درست است و نه تسلف به تاریخ. با کسانی هم که در این خصوص افراط میکنند باید با منطق و فهم تاریخی برخورد شود.
(عکس از شفقنا)
اهورا
بخدا شمای آخوند بجای اینکه در کاخ های امپراطوری های حوزه های قم و دیگر شهرها بشینید تز فکر مردم بدید ، بشینید مشکل معیشت ملت انقلابی رو حل کنید همه عاشقتون میشن،، میدونم از دستانتون آب نمیچکه ولی اگه فقط ده درصد مانند کوروش و داریوش و غیره رفتار کنید و کمی ازین نونی که بین خودتون و سوریه سید حسن و باقی تقسیم میکنید به ملت هم بدبد مردم شمارو تا هزار سال نگه میدارن، ولی نه شما مرد نییتید و بزودی زیر یک قرن خواهید رفت
محمد ایمانی نژاد
تبیین پنج رویکرد بسیار دقیق و عالمانه است . متشکرم
اهورا
چه شد راجع به عصبیت و تعصب تان صحب کردم به گفتگو اضافه نکردید، حتما حقیقت سیاسی بوده و تلخه
مرتضی معراجی
رویکرد مباحثات فکری و تحلیلی است و بههیچعنوان از درج دیدگاههای مخالف حتی سیاسی هم ابایی ندارد؛ بهشرط آنکه بر مبنای فکر و تحلیل باشد. این را میتوانید با مرور بر مطالب منتشرشده در سایت ملاحظه کنید. از شما دوست عزیز هم یک نظر ذیل این مطلب منتشر شده؛ هرچند نظرتان ژورنالی و شعاری بود و وجه تحلیلی نداشت؛ ادبیات آن هم چندان مناسب نبود. با اینحال به همان دلیلی که گفته شد، منتشر کردیم. اما آنچه راجع به عصبیت فرمودید را خودتان دوباره مرور کنید؛ بلکه دلیل منتشر نشدنش را دریابید؛ بیاخلاقی در نقد هم تلخ است. موفق باشید
اهورا
درود،،،، باشد بگونه ژورنالیستی نمیگم،، یک پرسش: آیا وجود چندهزار امامزاده عزیز و دریافت وجوهات یا همان نذری ها در ضریحشان (که بسیاری از آنان معلوم نیست امامزاده باشند یانه چون طی ۱۴سال هم همه حرفها گم میشوو چه رسد هزار و چهارصدسال)، برای خود شما عجیب و شگفت آور و مشکوک نیست؟ آیا واقعا یکی نه پنج تن نه ۱۴ معصوم بس نیست اصلا با شهدای جنگ ها و بزرگان و یاران خاص امامان و فرزندان بلافصل وغیره بشود سیصد یا چهارصد نفرحمد وثنا و مدح شونده و تعظیم شونده و توسل به آنان بجوییم چشم ،، ۱۱هزار نفر دیگر در اقصی نقاط کشور در دل جنگلهای زیبای شمال تا کویر برهوت لوت و تبریز و غیره برای چیست ؟ !!!؟ حال آیا مردمی هم در ایران بزرگ به فقط یک نفر اصلا کوروش و زرتشت و داریوش و باقی بشود پنج نفر ، بخواهند بروند بر مزار یا اصلا یادبود و یادواره آنان و فقط شعر بخوانند و گرامی بدارند چه اشکالی دارد؟ بخدا قبول کنید همه مثل و عین ما نمیتونن باشند کسانی بامن فرق میکنند و اصلا اسلام رو قبول ندارند و دلائل فراوانی دارند که دین یا عقیده و تفکر دیگری را قبول دارند،،،درست که کتاب و دین ما مجوز میدهد آنهارا شهروند درجه دو بدانیم و اصلا حتی بخواهند تحلیل و تحقیق راجع به دین اسلام ارائه دهند آنها را سرکوب و منکوب کنیم، ولی وجدان هم خوب چیزی است،برادر معراجی ،بخدا قسم سه بار پیاده روی کربلا نصیبم شد ،یکبار مشرف شدم مکه مکرمه، و همچنین چندبار پیش آمد رفته بودم پاسارگاد، بخدا دربین زائران کربلا انسانهایی هم دیدم که در خانه نیمه ساخته ای در خود شهر کربلا که از تهران اومده بودند پس از قمه زدن آب جو الکل دار خوردند ،،، و دنبال این بودند که گوشه ای مواد بکشن و در مکه اشخاصی دیدم که از طرف جایی چهاربار به مکه اومد باپارتی بازی و بخدا بوی گند غرور و ریا و تکبر و بیشعوری از همه بدنش میزد بیرون، و در پاسارگاد اشخاص پاکی هم دیدم که اگه شما میدیدی میگفتی شاید امامزاده باشه ،،،، برادر انسان آزاد آفریده شده و همانطورکه
اهورا
تعصب من مسلمان زاده ترسو که اجازه تغییر دین خود را ندارم و برای فرزند خود نمیتونم دین دیگری انتخاب کنم تا او وقتی به سن قانونی رسید با مشکل من که ارتداد و اعدام هست مواجه نشود و اگر در دین دیگری باشه راحتتر میتونه دینی که دوست داره رو انتخاب کنه و مجبورا و باتقیه به مسجد میرم که برای شغلی که در اداره ای گرفتم خوبه و از مفاخرم جانانه حرف نمیزنم که مبادا فامیل و رییس ها بفهمن و در دعاهای عربی که متنفرم ازین زبان شرکت میکنم که در جامعه بیمار اسلامی ترد نشم آیا تعصب من بیشتره یا اون فردی نترس و آزادمرد میاد میگه من علاقه به کوروش دارم دلم میخواد برم برسر مزارش حالا در هر دین و نژادی باشم شاید مسلمون باشم ولی عشقم افتخارم کوروش کبیره،،یا یکی دیگه میگه من شاید به جبر پدری مسلمون شدم ولی خودمو زرتشتی میدونم ،، یا فلانی میگه من مسیح رو فقط دوست دارم، ،،، برادر مهاجرنیا اینها اسمش تعصب نیست ، همانطور که من و شما یا حقیقی و قلبی یا ریا و تقیه و تزویر در هر کوچه و برزن و اداره و سازمان و شرکتها و مسجدها و تکایا و خانه ها مراسم مذهبی و عقاید و دعاهای عربیمون و افکار غم پرستی رو جار و فریاد میزنیم ، عده ای هم علاقه دارند جایی بروند و از کوروش تعریف کنند این ها تعصب نیست ، تعصب رو ما داریم که تعصب ما وحشت ماست بخدا چون به مذهب و دین خود و حتی به خودمون ایمان و باور واقعی نداریم از بزرگی تفکرات و عقاید دیگران وحشت داریم و دچار تعصب کور کورانه میشیم ،،، پیش خودمون میگیم نکنه ۱۱هزار امامزاده کمرنگ بشن و مردم پول نریزن ، حتی به امام رضا ع هم ایمان نداریم و میگیم نکنه اززائران امام رضاع ع کم بشن،، این تعصب شیعی ما مارو کور کرده و چون موج روبرگردانی مردم رو میبینیم ترس ور داشته مارو ، دیگه نمیگیم آنچه ایمان تورا نابود میکند ترس توست،،
اهورا
هموطن برادر ، تعصب من و شما به دین پدری بیشتره ، تعصب ما اینه که رویکرد حکومتی و حاکمیتی و سیاست گذاری سازمانی و شرایط جامعه رو طوری میسازیم و تغییر میدیم که بیشتر مردم از ترس و حسابگری( در مدرسه و دانشگاه و اداره و بنگاه های اقتصادی و عبادت گاهها و حتی ورزشگاهها و مراکز تفریحی) ، رویکرد و رفتار الکی مسلمونی و طرفداری بزدلانه و مومن بازی مزحک کاذب و ریاکارانه داشته باشند و اون حقیقت و واقعیت قلبی رو بروز ندهند ، خیلی از مردم اصلا ازپایه دین و انقلاب رو آدمهاشو از پایه قبول ندارند ،من در بطن جامعه هستم و میبینم ، ولی احترام کاذب میگذراند ، چون تعصب ما نمیگذاره ملت خودشون باشند و ملت بیماردروغگویی و دورویی شدند،ما ملت ایران بیشترمان بخدا ظاهرمان چیز دیگرست و باطنمان چیز دیگر ، نگاه نکن به عده ای که نترس میرن جار میزنن ما عاشق ناسیونالیست مثبت و آرام ایرانی هستیم ، اینها تعدادشان فعلا کم هست ، نود ددصدمون یا وام داریم باید قسط بدیم یا در نهاد دولتی یا لشکری هستیم یا بنگاه اقتصادیمون لنگ عنایت ملوکانه حکومته،،،،،راحت بگم ما ترس داریم ازشما برادر ، و شما هم ترس دارید از ما که نکند ما نود درصد هم روزی مثل آن عده کم غیور شویم و دین و باور و آنچه هستیم و دوست داریم را فریاد بزنیم پس بشدت نسبت به عقایدشخصی خودتان برای اشائه و نفوذ و چپاندن در مغز ما تعصب شدید نشان میدهید،،میترسم سیاسی بشه ولی میگم ، نظام مقدس جمهوری اسلامی و در راس آن روحانیت محترم و معزز بشدت از آگاهی و استقلال فکری و آزادی طلبی ملت وحشت پیدا کرده و داره تعصباتش رو نسبت به مقدس بودن تمام ارگانهاش از ب ی ت ر ه ب ر ی و مقدس بودن نیروهای نظامی و حوزه ها و معمم و غیره و غیره بالا میبره،، و البته حق دارید اگه جامعه رو باز بزارید و عصبیت نداشته باشید امکان داره مردم در کنار مسجد معبد زرتشتی بزنن و در کنار یادواره های سراسر کشور ، یادبود کوروش برگزار کنن، یا دوباره کلیساها زیاد بشه ، اونوقت نان روحانیت عزیز و مداحان شیعه و جان برکفان نظام وو دور ازجان شما چاپلوسان و چپاول گران و رانت خواران و ویژه خواران و ژن های خوب و اختلاسگران چه میشود؟، خلاصه عصبیت روحانیون بسیار بیشتره،،،، حقیقتا چهار خط آخر رو کمی با بغض گفتم ، به دل نگیرید ، من ایالوارم سه تا پسر دارم خلاصه نان چندرغاز بیمه بیکاری ما قطع نشود صلواااااااات، الهم صل علی محمد وآل محمد ، حاج آقا تقبل الله.
ناشناس
درود آقای معراجی ، این بار که چند پیام بدون بی اخلاقی فرستادم ؟
ناشناس
درود و سپاس
کریم
سلام. در کنار این دیدگاهها ما یک دیدگاه دیگری هم داریم که با ریختن مارکسیسم-به عنوان روش انقلاب- و مفاهیم مارکسیتی چون (ستیز با امپریالیسم، خودبستدگی اقتصادی، مستضعف و خلق و ..)و پوشاندن لباس اسلامی به آنها و قلب و دگرگونی و از معنا تهی کردن مضامین دینی موفق شدند تفسیری بنیادگرایانه و غیر معنوی-اصیل از اسلام و تشیع ارائه بدهند و بعدا با روی آوردن به مبارزه مسلحانه مارکسیستی-با نام جهاد- توانستند قدرت را به دست بگیرند. دیدگاه این گروه در درجه اول دشمن دین است و در درجه دوم دشمنان کشور و ملیت. و کسی هم که این دیدگاه را وصف میکند یک کورشی- مبتنی بر نگرش شرق شناسانه است، ،لطفا یک دسته بندی دیگری هم اضافه کنید.
اهورا
ممنون از آقای معراجی گرامی که پیام من رو کامل گذاشتند