«کم شدن محبوببت طلبهها» مسألهای است که این روزها بیش از هر زمانی حوزه و روحانیت را به چالش کشانده است؛ طوری که برخی از عالیترین مقامات علمی حوزه همچون آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی نیز با تعبیر «مصیبتهای سخت اما واقعی امروز طلبهها» نسبت به این مسأله ابراز نگرانی کردهاند. از منظر این مرجع تقلید دخالت بیش از حد طلاب در امور سیاسی، کاهش علمیت و تقوا بین طلاب، جدایی و فاصله روحانیون با مردم از دلایل اساسی کاهش محبوبیت طلاب بهشمار میآید. البته پیش از این برخی از مراجع تقلید و مدیران حوزه برخلاف چنین باوری، تعبیر کاهش علمیت حوزه را نسبتی ناروا تلقی کرده و مدعی شدهاند که «اینگونه تعبیرات شایسته حوزه نیست؛ چون پیشرفتهای بسیاری نسبت به گذشته در حوزه داشتهایم که قابل قیاس نیست».[۱]
با بررسی و نگاه اجمالی به تاریخ حوزه و روحانیت میتوان تصویر روشنی از گذشتهی این نهاد و جایگاه آن در میان مردم و حاکمیت بهدست آورد که در ارزیابی وضعیت امروز روحانیت اهمیت بهسزایی دارد. تا قبل از دوران صفویه، جامعه شیعی بهعنوان یک اقلیت مذهبی تحت حکومت سنی قرار داشت و روحانیت شیعه نیز از نفوذ و اعتبار کمتری برخوردار بود. با آغاز دوران صفویه که به رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران انجامید، مناسبات دولت و روحانیت دچار تغییرات مهمی گردید. با مراجعه علما و روحانیون طراز اول شیعه از نقاط مختلفی مانند سوریه، لبنان، عراق و بحرین به ایران و تأیید حکومت پادشاهان صفوی تحت عنوان سلطان اسلامپناه، همکاری دین و دربار شکل تازهای به خود گرفته و نقشهای جدیدی را بر عهده روحانیون قرار داد.
از دیگر تحولات عمدهای که در تاریخ معاصر به تقویت و محبوبیت نهاد روحانیت انجامید، برتری اصولیون در منازعه دیرین خود بر اخباریون بود. با توفق اجتهادگرایان به همت وحید بهبانی، رابطه روحانیت با مردم شکل تازهای به خود گرفت. پیروزی عقلگرایان که با رشد اختیارات علما و شکلگیری و تثبیت نهاد مرجعیت همراه بود، تحولی بزرگ در گفتمان دینی بهشمار میآمد. گسترش دامنه اجتهاد و تقلید، جامعه شیعی را عملاً به عالمان شرع وابسته کرد و نفوذ اجتماعی سیاسی آنان را بسیار افزایش داد. تمرکز قدرت روحانیت در دست یک عالم طراز اول که از زمان شیخ انصاری(ره) و با تأکید بر لزوم مراجعه به مجتهد اعلم بهوجود آمد ریشه در همین برتری اصولیون داشت. تمرکزگرایی و شکلگیری مناسبات سلسلهمراتبی روحانیت، این نهاد سابقهدار را بهعنوان سازمانی منظم با تشکیلات منسجم درآورد و بر کارایی وانسجام آن در مواجهه دوسویه خود با دولت و مردم افزود. در واقع از اواسط دوره قاجار، اقتدار و نفوذ اجتماعی علما و مراجع بهگونهای افزایش یافته بود که هیچ حرکت اجتماعی و جنبش سیاسیای جز با حمایت علما و فتوای حامیانه آنان راه به جایی نمیبرد.
از دیگر تحولات عمدهای که در تاریخ معاصر به تقویت و محبوبیت نهاد روحانیت انجامید، برتری اصولیون در منازعه دیرین خود بر اخباریون بود. با توفق اجتهادگرایان به همت وحید بهبانی، رابطه روحانیت با مردم شکل تازهای به خود گرفت. پیروزی عقلگرایان که با رشد اختیارات علما و شکلگیری و تثبیت نهاد مرجعیت همراه بود، تحولی بزرگ در گفتمان دینی بهشمار میآمد.
استقلال مالی روحانیت که وابسته به وجوهات شرعیه و موقوفهها بود از دیگر علل برتری این نهاد بر سایر نهادهای سیاسی و اجتماعی دیگر بود که کمک شایانی در نفوذ اجتماعی و قدرت سیاسی روحانیان ایفا میکرد و بر مقبولیت و محبوبیت هر چه بیشتر آنان میافزود.
از سوی دیگر ظلم و ستم حاکمان بر مردم، روحانیان را بهعنوان پناهگاه و ملجأ مردم مطرح ساخته بود. علما و مراجع تنها نهاد قدرتمند در جامعه بودند که به دلیل نفوذ اجتماعی و سیاسی خویش قادر بودند در برابر تعدی حکام ایستادگی کرده و به استیفای حقوق مستضعفان و ستمدیدگان بپردازند.
از کارویژههای سنتی روحانیت انجام کارهای خیریه و عامالمنفعه بود که منجر به محبوبیت هر چه بیشتر این نهاد مردمی شده بود. ساخت مریضخانه و مکتبخانه، انفاق به درماندگان و تهیدستان، رسیدگی به یتیمان و بیسرپرستان، انجام امورات مذهبی مردم از دیگر کارویژههای نهاد روحانیت محسوب میشد.
ايمان، پارسايى و سادهزيستى علماى بزرگ و بیشتر روحانيون در طول تاریخ از مهمترین عوامل محبوبیت اجتماعی روحانیت محسوب میشود. زیست سالم و الهی علمای بزرگ سبب شده مردم در زندگی عادی خود، آنها را بهعنوان الگوی علمی و عملی خویش قرار داده و حرف و سخن آنها را فصلالخطاب منازعات خویش تلقی نمایند.
تا پیش از انقلاب که هنوز مدارس جدید بهصورت جدی تثبیت نشده بود، آموزش در انحصار حوزههای علمیه قرار داشت و مردم سواد، دین، اعتقاد، باور و دانش خود را توأمان از مجرای روحانیون کسب میکردند و این از مؤلفههای تأثیرگذار بر نقش روحانیت در جامعه شیعی، بهشمار میآمد که بر نفوذ اجتماعی و تأثیرگذاری نهاد روحانیت در جامعه شیعی یاری میرساند.
علاوه بر موارد ذکرشده، ايمان، پارسايى و سادهزيستى علماى بزرگ و بیشتر روحانيون در طول تاریخ از مهمترین عوامل محبوبیت اجتماعی روحانیت محسوب میشود. زیست سالم و الهی علمای بزرگ سبب شده مردم در زندگی عادی خود، آنها را بهعنوان الگوی علمی و عملی خویش قرار داده و حرف و سخن آنها را فصلالخطاب منازعات خویش تلقی نمایند.
با نفوذ اجتماعی روحانیت و گسترهی نقشی که بهعنوان محبوبترین نهاد مردمی در جامعه ایفا میکرد زمینه لازم برای حضور مستقیم روحانیون در قدرت مهیا شده بود. طرح نظریه ولایت فقیه توسط امام خمینی که منادی ورود مستقیم روحانیت به قدرت و اجرای بلافصل دستورات دینی در جامعه بود روحانیت را وارد مرحلهی تاریخسازی کرد و پیروزی انقلاب اسلامی کارویژههای روحانیت را دگرباره مورد آزمونی جدی قرار داد؛ که انتظار میرفت بیش از هر دورهای محبوبیت و جایگاه آنان را در میان مردم افزایش دهد.
اظهار نظرهای اخیر برخی از مراجع عالی حوزه از کاهش محبوبیت طلاب در بین مردم و دیدگاه برخی دیگر در نقد این نظرات بهانهای شد که دوباره به این مسأله پرداخته شود؛ درهرحال بهنظر میرسد این هشدارهای نگرانکننده در عصری که حوزه از بیشترین قدرت و حمایتهای اقتصادی و سیاسی نظام برخوردار است، اهمیت ویژهای دارد؛ به همین دلیل باید بهطور جدی به چرایی کاهش محبوییت و جایگاه روحانیون در میان مردم پرداخته شود. مباحثات قصد دارد با بهرهگیری از نظرات اساتید حوزه و گفتوگو با صاحبنظران و نخبگان حوزوی این مسأله را از زوایای مختلف ارزیابی نماید.
(عکس از زهیر صیدانلو؛ خبرگزاری مهر)