«امام نمیخواستند با زور شلاق حجاب اجباری شود؛ ولی متأسفانه توسط عدهای این تصمیم گرفته شد و بعضیها درکمیتههای انقلاب، گشت ارشاد راه انداختند؛ در حالی که واقعیت این است که قبل از اجباریشدن حجاب، خیلی از خانمها، بیشتر از امروز و با اختیار خودشان، حجاب داشتند».
متن فوق اظهارات جناب آیتﷲ سید حسین موسوی تبریزی عضو تشکل اصلاحطلبانه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در گفتوگو با سایت مباحثات است.
آنچه از این اظهارات به ذهن خواننده القا میشود، این است که در زمان حضرت امام و سالهای اول انقلاب، جریانی تند و خشن و حزب ﷲی، با موضوع حجاب مواجههای آنچنانی و غیرعقلانی داشتند که امروز وضع حجاب را به اینجا کشانده است و جریان اصلاحات که اکنون آقای موسوی تبریزی عضو و یا نزدیک به آن است، پیوسته منتقد این وضعیت است و برای آنچه از آغاز انقلاب تا به امروز در امر حجاب رخ داده متأسف و معترض است.
چند نکته را دراینباره عرض میکنم:
۱. از نظر بنده از آغاز انقلاب و فعالیت مطبوعاتیام در دهه ۶۰ و ۷۰ تا به امروز، هرگز مسأله حجاب ـ که در وجوب شرعی آن کمترین خدشهای وجود ندارد ـ مسأله اول کشور نبوده و اکنون نیز نیست.
۲. این که آقای موسوی تبریزی و برخی دیگر نیز از حجاب اختیاری بحث کنند نیز از نظر بنده ایرادی ندارد و باب بحث و گفتوگو در مسائل گوناگون در کشور مفتوح است. در این موضوع هم باید نظرات و دیدگاههای مختلف مطرح و شنیده شود.
۳. آنچه از آقای موسوی تبریزی در کسوت یک روحانی اصلاحطلب اصلاً قابل قبول نیست، روایت غلط و وارونه از تاریخ است؛ بهگونهای که گویا ایشان در دهه ۶۰ همچون امروز، اصلاح طلب اهل مدارا و بازاندیشی بودهاند و سالهاست که منتقد و مخالف خشونتهای گفتاری و رفتاری درباره حجاب بودهاند.
بخشی از اظهارات آقای موسوی تبریزی در سال ۶۱ دربارهی بدحجابی: «… عدهای نیز هستند که جامعه را درک نمیکنند و با همان وضع زننده زمان پهلوی بیرون میآیند که اینان باید در جامعه مطرود بشوند و افراد حزبﷲی باید اینها را مطرود بکنند؛ باید تاکسیها آنان را راه ندهند؛ شرکتهای واحد اینها را راه ندهند و مردم انقلابی در مغازههای خودشان به اینان جنس نفروشند؛ شرکتهای تعاونی اینها را راه ندهند. و مردم با اینها رفت و آمد نکنند و…».
این ادعا و تصویر نه درباره آقای موسوی تبریزی صادق است و نه درباره دیگر چهرههای مدعی اصلاحطلبی امروز.
هرجا که امروز اصلاحطلبان از یک حرکت افراطی، خشن، غیرمنطقی و غیردموکراتیک در سالهای پس از انقلاب سخن میگویند، قبل از همه رد پا و بلکه نقش تأسیسی خودشان در میان است که باید در مقالی دیگر به این مسأله پرداخت و اتفاقاً در همین موضوعِ مواجهه خشن و غیرمنطقی با حجاب، یکی از بدترین برخوردها را جناب موسوی تبریزی بهعنوان دادستان کل وقت در سال ۶۱ با مقوله بدحجابی و بدحجابان داشته است.
اکنون به اظهارات ایشان در سال ۶۱ درباره بدحجابی بنگرید:
«بسیاری از خانمهای فهمیده که درد مردم را درک کرده و خون شهدا را دیده و خانوادههایشان را درک کردهاند، خودشان را با جامعه اسلامی تطبیق دادهاند. ولی عدهای نیز هستند که جامعه را درک نمیکنند و با همان وضع زننده زمان پهلوی بیرون میآیند که اینان باید در جامعه مطرود بشوند و افراد حزبﷲی باید اینها را مطرود بکنند؛ باید تاکسیها آنان را راه ندهند؛ شرکتهای واحد اینها را راه ندهند و مردم انقلابی در مغازههای خودشان به اینان جنس نفروشند؛ شرکتهای تعاونی اینها را راه ندهند. و مردم با اینها رفت و آمد نکنند و اینان را به میهمانی دعوت نکنند تا بالاخره در جامعه مطرود بشوند. البته این قبیل افراد از ادارات هم پاکسازی خواهند شد و حتی کسانیکه در اداره رعایت حجاب را بکنند، ولی در بیرون نکنند، قانون پاکسازی این اجازه را میدهد که اینان پاکسازی بشوند و مسلماً نیز خواهند شد و باید این قبیل افراد بدانند که با نام جامعه اسلامی بازی میکنند و روزی خشم این ملت آنها را خواهد گرفت. و اینان نهتنها از ادارات بلکه از جامعه مطرود خواهند شد.»
(اطلاعات، ۲۸/ ۱/ ۱۳۶۱)

خب با این سابقه و سند تاریخی، اظهارات اخیر آقای موسوی تبریزی را چگونه باید تعییر و تفسیر کرد؟!
قلی
موضوع عطیه چیه؟