مباحثات
آسیب‌شناسی اجمالی رابطه مردم و روحانیت پس از انقلاب

فاصله‌ای که همچنان زیاد می‌شود

ایران- ویکی یادمان ۲۰۱۷

در آستانه چهل‌سالگی انقلاب اسلامی، در کشورمان وقایع و صحنه‌هایی از نارضایتی‌های مردم به چشم خورد که قابل چشم‌پوشی نبود و برای همگان از جمله مردم، مسئولین، سران برخی کشورهای خارجی و رسانه‌های داخلی و بین‌المللی بسیار تأمل برانگیز بوده است و هر شخص و گروهی آن را با توجه به ذهنیت خود از کشور، منافع شخصی و وابستگی‌های اندیشه‌ای خود تعریف و تحلیل کرده است. البته لزوماً این‌گونه نیست که این افراد یا گروه‌ها، دلایل و عواملی که برای نارضایتی‌های مردم بیان می‌کنند، حتماً آن علت و دلیلی باشد که واقعاً در ذهن خود دارند؛ مثلاً چه‌بسا عده‌ای از مخالفین نظام این وقایع را گرچه در دل خود و بین هم‌فکرانشان برخاسته از تبلیغات غیرواقعی مخالفین و رسانه‌های آن‌ها می‌دانند، اما آن‌ را به رضایت اکثریت مردم برای اسقاط نظام تعبیر و تفسیر کنند؛ یا مثلاً عده‌ای از صاحب‌نفوذان داخلی ـ که تریبون‌های قابل توجهی را نیز در اختیار دارند ـ با این‌که می‌دانند ریشه این تحولات نارضایتی‌های سیاسی است، برای حفظ موقعیت خود و یا به این خیال که می‌خواهند نظام را حفظ کنند، به جای اذعان به نارضایتی‌های سیاسی مردم، ریشه‌ی این تحولات را به مسائل صرفاً اقتصادی تقلیل می‌دهند تا ضمن انحراف افکار عمومی، دولت مستقر را بکوبند و به مردم هم اعلام کنند که ما هم می‌دانیم که شما مشکلات اقتصادی دارید و همراهتان هستیم (در حالی که البته شاید واقعاً همراه و غم‌خوار مشکلات اقتصادی مردم نیستند).

در این میان آن‌چه واضح است اهمیت و نقش روحانیت در این تعابیر و تفاسیر به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم می‌باشد؛ به‌ویژه آن‌که حداقل ده سمت و منصب اساسی و اصلی کشور  ـ مانند رهبر، رئیس قوه قضائیه، دادستان کل کشور، رئیس دیوان عالی و فقهای شورای نگهبان ـ در اختیار روحانیت است.

اکثر قریب به اتفاق افرادی که دلایل و عوامل بروز چنین تحولاتی در کشور را تبیین می‌کنند، خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمسقیم، دلسوزانه و یا معاندانه، روحانیت را نقد می‌کنند؛ آن‌ را نصیحت می‌کنند و حتی در مواردی اندک خواهان اسقاط آن هستند؛ برخی آن را به جدایی از قدرت و گوشه‌نشینی تشویق می‌کنند و در مواردی هم البته آن‌ را به حفظ وضع موجود تشویق می‌کنند.

سؤالی که به ذهن افراد دلسوز، روحانیون تحول‌خواه و البته معتقد به اصول دین و تشیع می‌رسد این است که روحانیت در این میانه باید چه‌کاری انجام دهد که ضمن حفظ موجودیت و هویت خود، بتواند واقع‌بینانه مردم را درک کند و آن‌ها را نیز هم‌چنان به عنوان پشتوانه اصلی خود، در کنار خود حفظ نماید؟

روحانیون باید به نشانه‌هایی که از ذهنیت مردم در گفتار، رفتار، رسانه‌هایی که غالب مردم به آن مراجعه و تغذیه می‌کنند و حتی به طنزها و لطیفه‌های مردم توجه کنند تا نمایی کلی از ذهنیت مردم و به خصوص جوانان نسبت به خود به دست آورند.

پاسخ به این پرسش البته ساده نیست و یقیناً هم فقط در یک راه حل مشخص نمی‌گنجد؛ اما به‌هرحال روحانیت باید برای شروع، یک قدم مشخص، مطمئن، واقع‌بینانه، عقلانی، شجاعانه و البته موافق با موازین شریعت بردارد و این پیام را برای مردم صادر کند که جامعه روحانیت با حفظ تکثر و چند‌‌دستگی‌ای که در میان خود دارد، خواهان همراهی و هم‌گامی با خواسته‌های قانونی مردم می‌باشد. برای این کار روحانیت باید بدون جهت‌گیری به آسیب‌شناسی خود بپردازد تا بداند غالب مردم و به‌خصوص جوانان چه تصویر و تصوری را در ذهن خود از روحانی و روحانیت دارند؛ در واقع بدون ایجاد یک بیناذهنیت مثبت بین مردم و روحانیون، روحانیت نخواهد توانست نظر مردم را به‌سوی خود جلب نماید و انکار مطلب، شاید برای مدت کوتاهی ظاهر مسأله را حفظ کند؛ اما در طولانی‌مدت دوام نخواهد آورد؛ هم‌چنان که بی‌تعارف باید اعتراف کرد که نشانه‌هایی از این مسأله ـ یعنی فاصله‌گرفتن مردم از روحانیت ـ در جامعه پدیدار شده است.

برای این کار روحانیون باید به نشانه‌هایی که از ذهنیت مردم در گفتار، رفتار، رسانه‌هایی که غالب مردم به آن مراجعه و تغذیه می‌کنند و حتی به طنزها و لطیفه‌های مردم توجه کنند تا نمایی کلی از ذهنیت مردم و به خصوص جوانان نسبت به خود به دست آورند. از نظر نگارنده ـ با توجه به تجربه‌ی کار رسانه‌ای ـ اولین و بدیهی‌ترین ذهنیتی که از روحانیت در اذهان بسیاری از مردم ـ به‌ویژه جوانان ـ وجود دارد این است که روحانیت عنصری است که با گرفتن پول و بودجه از مردم و حکومت برای خودش درس می‌خواند و در نهایت هم در مقابل خواسته‌های ذاتی و طبیعی مردم می‌ایستد. فارغ از میزان صحت و سقم این ذهنیت، روحانیت باید وجود چنین ذهنیتی را بپذیرد و سعی کند دلایل پیدایش آن را کشف و آن را اصلاح کند. در این راستا پیشنهادات ذیل به ذهن می‌رسد:

در پایان شاید بتوان امام موسی صدر را نمونه‌ی مطلوب تعامل روحانیت با مردم ـ آن هم در جامعه‌ای با مختصات لبنان ـ ارزیابی کرد؛ روحانی‌ای که به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران، بخش زیادی از زیست مسالمت‌‌آمیز پیروان ادیان مختلف در لبنان، مرهون زحمات وی بوده است.

Exit mobile version