مصاحبه مذکور و طبعاً سخنان سید کمال حیدری، در عین حال که دربردارنده نکات و دغدغههای ارزشمندی بود، اما به گمان نگارنده، شیوه ویژه وی در گزارش از حوزههای علمیه قم و نجف، و رویکرد یکسویه و تعمیمگر وی در شرح نظرات بزرگان حوزههای علمیه شیعه، تا حدود زیادی خارج از چارچوبهای علمی و طبعاً در موارد بسیاری خالی از انصاف تلقی میشود.
آنچه آیتﷲ حیدری در خلال سخنانش در گفتوگوی مذکور به زبان میآورد، تنها دغدغهها و رویکردهای علمی و فقهی بخش محدودی از حوزههای علمیه را بازمیتاباند؛ اما نه با یادآوری و تصریح به اینکه آنچه گفته میشود، تنها نظرات بخشی از عالمان حوزههاست؛ بلکه ادبیات وی در مجموع بهگونهای است که یا همه و در مواردی «عموم علمای امامیه»، به باور وی فهم خود از احادیث را دین و در نتیجه مخالفت با فهم خود را مخالفت با دین و بالتبع پیامبر و سرانجام مخالفت با خدا تلقی میکنند.
برای نمونه، حیدری تصریح میکند که عموم علمای امامیه معتقدند اساساً زمان و مکان و شرایط اجتماعی و فرهنگی، هیچ دخلی در احکام فقهی ندارد و همه احکامی که در روایات نقلشده از معصومین آمده، بی کم و کاست باید در همه زمانها و مکانها اجرا شود. او همواره بیآنکه به نامی اشاره کند یا دقیق و روشن سخن بگوید، به «اینها» و «آقایان»ـی ارجاع میدهد که معتقدند شناخت دلایل رفتار متفاوت ائمه معصوم در ادوار مختلف، برای ما قابل فهم نیست و از این رو، نظام سیاسی تنها باید حسینی باشد و رفتار دیگری مقبول نیست.
چنانکه سید کمال حیدری میگوید، «اینها» معتقدند اگر یک مرجع تقلید، اقدامی مانند ولیعهدی امام رضا(ع) انجام دهد و نائب حاکم ظالمی بشود، «مردم این را نمیپذیرند و فرهنگ طوری است که او را بایکوت میکنند.» او در گزارشی یکسویهتر، با نادیده گرفتن رویکردهای مختلف مراجع معاصر و گذشته، به صراحت تأکید میکند که همه ماجرا نهتنها در دست فقها، بلکه در اختیار یک تن از فقهاست و سپس پای میفشرد که «این آقایان تکثر را قبول نمیکنند و تعدد برداشت و قرائت را قبول ندارند؛ میگویند نظری که ما میدهیم، همان نظر دین است و مخالفت با آن، مخالفت با دین و خداست».
او همواره بیآنکه به نامی اشاره کند یا دقیق و روشن سخن بگوید، به «اینها» و «آقایان»ـی ارجاع میدهد که معتقدند شناخت دلایل رفتار متفاوت ائمه معصوم در ادوار مختلف، برای ما قابل فهم نیست و از این رو، نظام سیاسی تنها باید حسینی باشد و رفتار دیگری مقبول نیست.
آیتﷲ سید کمال حیدری در این موارد که نمونههایی است از آنچه در گفتوگوی مذکور بدانها تصریح میکند، بارها نظرات و رویکردهایی به حوزههای علمیه قم و نجف منتسب میکند که اولاً مشخص نیست رأی و نظر کیست، و در ظاهر، گویی رویکرد همه یا دستکم عموم فقها و مراجع است؛ در حالی که بسیاری از آنچه وی تصریح میکند، در آرا و اندیشههای مکتوب و در دسترس عالمان، فقها و مراجع حوزههای علمیه، اثری از آن نیست.
وی در نقاط مختلفی از گفتوگو، بهجای آنکه به گفتارها و نوشتارهای صریح علما، فقها و مراجع اتکا کند، به لوازم تئوریک یا عملی نظریات آنها دست مییازد و برای نمونه، گویا صدور فتوای برخی از مراجع درباره مخالفت اندیشههای وی با اعتقادات مسلم شیعه امامیه را ملازم با حکم به خارج شدن از دین تلقی میکند؛ در حالی که حداکثر حکمی که یکی از فقهای ساکن نجف اشرف در پاسخ به استفتائی درباره آرای وی تصریح کرده، خارجشدن از مذهب بوده است. روشن است که خارجشدن از مذهب، نه لزوماً بهمعنای خارج شدن از دین است و نه اشارهای به اقدام عملی علیه وی دارد؛ بهویژه آنکه دو تن از مراجع مقیم قم، همین گزاره را هم بهکار نبرده و صرفاً اعتقادات ذکرشده در متن استفتا را مخالف با اعتقادات شیعه دانسته و درباره فرد معتقد به آن هیچ حکمی صادر نکردهاند. بنابراین گزارش وی درباره صدور فتوا علیه وی، به تمامی حاصل بدیهی فرضکردن لوازم نظری گزارههای موجود در پاسخ به استفتائات مذکور است.
در عین حال، سخنان وی بهگونهای است که گویا همه یا عموم عالمان و بزرگان و مراجع حوزههای علمیه، همراه و همسخناند و همگی، کسانی را که سخنی خارج از خطوط قرمز بر زبان جاری میکنند، خارج از دین و مخالف خدا قلمداد میکنند. در حالی که حتی همان کسانی که رسماً بیانیه صادر کردهاند، تنها «عدم توجه» به وی را «از مؤمنین» خواستهاند.
حیدری به درستی تأکید میکند که شناخت هر کدام از فقها، نه خود دین، بلکه اجتهاد وی از متون دینی است؛ اما گزارش او از مواجهه حوزههای علمیه شیعه با مخالفان فکری و نظری و همچنین کسانی که نظرات متفاوتی دارند، بهگونهای است که تنها نظرات کسانی را رویکرد حوزههای علمیه معرفی میکند که مبتنی بر تحلیل موردنظر اوست. بر این اساس، روایت او از حوزههای علمیه، و مواجهه حوزههای علمیه با مخالفان و گفتارهای خارج از چارچوب، کاملاً یکسویه و در جهت مخالفستیز و بیتحمل نمایاندن کل حوزههای علمیه است.
سخنان وی بهگونهای است که گویا همه یا عموم عالمان و بزرگان و مراجع حوزههای علمیه، همراه و همسخناند و همگی، کسانی را که سخنی خارج از خطوط قرمز بر زبان جاری میکنند، خارج از دین و مخالف خدا قلمداد میکنند. در حالی که حتی همان کسانی که رسماً بیانیه صادر کردهاند، تنها «عدم توجه» به وی را «از مؤمنین» خواستهاند.
وی در بخش دیگری از گفتوگو، به نقل از «این آقایان» تصریح میکند که چون هر انسانی باید اهل دین و متدین باشد، و نماینده و سخنگوی دین هم علمای حوزه هستند، پس باید در برابر دین فقط اطاعت کنید و کسی که مخالف من است، مخالف دین است. حیدری، همه یا عموم علمای اهل سنت و شیعه را در این اعتقاد، همرأی معرفی میکند. با این حال تصریح میکند که آنچه میگوید، مبتنی بر مبانی آنها و «از نظر تئوری است، نه عملی». وی سپس یادآوری میکند که «ممکن است کسی بگوید ما کسی از شیعیان را ندیدیم که اهل سنت را بکشد؛ ولی بحث من تئوری است؛ نه عملی».
سید کمال حیدری، در فراز مذکور از گفتوگوی خود، گرچه تصریح میکند که از منظر تئوری سخن میگوید نه عملی، اما همچنان بهگونهای سخن میگوید که گویی شیعیان و بهویژه فقها و مراجع شیعه، هرکه را مخالف خود بیابند، از دین خارج میدانند و او را با دین و پیامبر و خدا مخالف میشمرند. او در ادامه تصریح میکند که «در حوزههای علمیه ما، اگر نظری مخالف نظر مشهور یا نظر رسمی باشد، فتاوا علیه او صادر میکنند که از دین خارج شدهای و از مکتب خارج شدهای». این در حالی است که چنانکه گفته شد، آنچه در فتاوای علیه وی دیده میشود، دستکم اثری از خارج شدن از دین ندارد؛ گرچه خود وی تصریح میکند که در آنچه انتشار یافته، نامی از وی برده نشده است.
همه آنچه گفته شد، تنها یک نکته از گفتوگوی مذکور است که گویا آنچه سید کمال حیدری در سالهای اخیر در مواجهه با برخی حوزویان دیده و شنیده، بر دریافت و برداشت وی و طبعاً گزارش وی از حوزههای علمیه تأثیر گذاشته است. از همین منظر است که آنچه سید کمال حیدری درباره وضعیت حوزههای علمیه شیعه در نجف و قم میگوید، از دید کسانی که از نزدیک با حوزههای علمیه در ارتباطاند، از چارچوب علمی فاصله گرفته و به تندی گراییده و با قضاوتهای نادرست و خالی از انصاف علمی مخلوط شده است.
رضا
این گزارش با واقع موجود در بین بزرگان حوزه و بیانیه صادر کنندگان در تضاد است تو گویی نویسنده محترم در جریان ماجراهای اخیر نبوده. دوم اینکه ایشان فتوی به خروج از مذهب را امری ساده و بی اهمیت میداند یا اینکه فتوی به عدم توجه ″مؤمنین″به سخنان یکی از مراجع را امری بدون تبعات خاص می پندارد من از خود ایشان میپرسم آیا اگر یکی از مراجع نسبت به خودشان(نویسنده)این تصمیم را اتخاذ کند و وی را خارج از مذهب بداند و به مؤمنین توصیه کند که به حرفهایشان توجه نکند باز هم ایشان اینگونه خونسرد می ماند چه رسد به یکی از مراجع که با این بیانیه ها عدالت وی را در انظار عموم عوام خدشه دار کرده اند و وقتی عدالت مرجعی خدشه دار شود حتما دوست نویسنده از تبعات آن با خبر هستند.
حسن اجرایی
در متن، فتوی به خروج از مذهب، ساده تلقی نشده، بلکه گزارش سید کمال حیدری از فتوای مذکور، مغشوش و بزرگنمایانه دانسته شده. اولین قدم در شناخت درست وضعیت، نشان دادن بزرگنماییها و گزارشهای نادرست است.
ناشناس
گزارش شما دقیق نیست،شما فتوای بشیر نجفی علیه آقای حیدری را ببینید به صراحت می گوید خارج از دین است،علاوه بر آن نظر غالب علمای شیعه این است که مذهب تشیع مساوی با دین است لذا کسی که خارج از مذهب است در حقیقت خارج از دین است،این مطلب را آقای حیدری در درس خارج فقه زنان به تفصیل بیان کرده اند که علمای شیعه مذهب خود را عین دین می دانند.
حسن اجرایی
در همان فتوای شیخ بشیر نجفی، معتقد به چنان عقایدی خارج از مذهب تلقی شده. همین تصور شما که گمان میکنید در فتوای مذکور، به خروج از دین تصریح شده، نشانهای است بر اینکه گزارشهای نادرست، تا چه اندازه توانسته بر ذهن و زبان مخاطبان سایه بیندازد. از جمله اول به بعد شما هم که دقیقا تکیه بر لوازم نظریای است که قائلان آن بدان باور ندارند اما شما اصرار دارید آن را به گردن قائلان بیندازید. دقیقا همان روشی که در یادداشت نقد شده است.
من من
یکی از مشکلات فراوانی که تمدن عقب مانده ما از آن رنج میبرد همین ندانستن چگونه نقد کردن علمی است. یعنی اینکه به جای نقد منطقی شروع میکنیم به حمله شخصی. بدون هیچ مطالعه، تدبیر و تفکر. خوب به هر حال مطالعه، مشاهده و تفکر که اصلا جزو فرهنگ و تمدن ما هرگز نبوده اند ولی امروز هم در عصر اینترنت که میتوانیم از یاقوزالاباد به کلاسهای درس ام آی تی وصل بشویم باز هم نمی خواهیم از جهل کمی فاصله بگیریم! چون عاشق جهل هستیم.
همین جا میشود این جنبه تمدنی ما را دید. فردی نقدی به علما و تفکر عمومی اسلامی وارد کرده است. به جای اینکه یا این نقد پذیرفته شود و راهی شود برای پیشرفت یا که به این نقد از راه منطقی نقدی وارد کنیم مثلا بگوییم که در تاریخ اسلام هیچگاه کسی به خاطر برداشتش از اسلام تکفیر نشده است، چکار میکنیم؟ مثل یک بازرس امنیتی فیلمنامه های پنجاه سال پیش مقاله مینوسیم که اسم ها و آدرس ها و شماره تلفن ها را بگو!
وقتی در تمدنی یک آدم حتی حق داشتن فکر خودش را هم نداشته باشد آیا میتوان در چنین تمدنی از آزادی بیان، حریم خصوصی و حق شاد بودن حرفی به میان آورد؟ چون این سنگین است دوباره تکرار میکنم تا مفهوم شود: تمدنت استقلال فکری ندارد و بعدش ادعای پیشرفت و مدیریت جهانی میکنی؟!
ما اگر فقط تاریخ اسلام را هم مطالعه میکردیم و درست میفهمیدیم خیلی از مشکلاتمان حل میشد و از آن به بعد کمتر گمراه میشدیم. مثلا همین روایت اعدام محمد بن قاسم ثقفی توسط خلیفه المسلمین. ژنرال قاسم نصف هند را گرفته بود و دختر زیبای پادشاه هندی که به اسارت نیروهای اسلام درآمده بود را به بغداد میفرستد تا که به حرم خلیفه اضافه شود. شب اول خلیفه از دختر میپرسه تو که باکره نیستی. دختر هم جواب میدهد تقصیر قاسمه. خلیفه بسیار عصبانی میشود و دستور میدهد که قاسم را داخل کیسه ای از چرم خر بیاندازند و سر کیسه را بدوزند و از هند تا بغداد در آن آب و هوای سوزان صحرا همراه با شکنجه های فراوان، بر روی شتر سوار کرده و بیاورند. وسط راه قاسم زیر شکنجه میمیرد. یا همین روایت ابن مقفع. یا منصور حلاج. یا ذکریا رازی. یا بحرالعلوم و همه فن حریف ابوحامدغزالی. اینها تاریخ ما هستند. امروز هم همان ادامه دارد. وضع همان است. منتها شاید امروزها کمی از غربی ها میترسیم که از نقطه ضعف های ما سواستفاده کنند و به همین خاطر کمتر از این کارهای تاریخی میکنیم ولی بهرحال کمترین تغییری در وضعیت فکری ما ایجاد نشده است. مگر امروز هم مسلمانان دادگاه تفتیش عقاید برگذار نمیکنند و متهم را شکنجه و اعدام نمی فرمایند؟ کمی تحقیق کنیم. و بعدش فکر کنیم. قبل از اینکه بازجویی کنیم.
سالبهی جزئیه
بعدی که مورد انتقاد شما قرار گرفته است، کماهمیتترین بعد قابل انتقاد است. چطور توانستید از پرسش نهایی دهباشی و پاسخ ایشان چشمپوشی کنید.
علاوه بر این، ظاهرا ایشون همهی احکام را میخوان به نحوی استنباط کنند که مطابق نگاه کنونی جهان به احکام هست. از دیه گرفته که اون را با مبلغ پرداختشده به آمریکاییها در ماجرای لاکربی مقایسه میکنند تا احکام بانوان. اگر هم استنباط نمیشه یه جوری استنباط میکنند.
سؤالی که من دارم اینه که حالا که قراره بسیاری از روایات را به خاطر مخالفت با قرآن – طبق برداشت ایشان از مخالفت – کنار بگذاریم، خیلی از آیات قرآن را هم زماندار بدونیم و بگیم زمانش گذشته و در واقع به یه سری چیزهایی برسیم که شاید جهان غرب بهش رسیده باشه، چه ضرورتی داره که بخواهیم مقلد ایشون باشیم؟ خوب میریم از خود غربیها میپرسیم؛ اونها قطعا خیلی بیشتر کار کردن، روشهای تعریف مسأله و حل مسألهشون خیلی مناسبتر هست و …
راستی ظاهر ایشون مشکل تعدد زوجات را کم شدن تعداد زوجه و نرسیدن به افراد مجرد بیپول میدونند؟! واقعا اینطوریه؟!!
ابراهیم
آن چیزی که بایستی در مورد سید کمال حیدری مورد توجه ویژه قرار گیرد، سرقت های علمی فراوان موجود در آثار و تالیفات ایشان و موسسه ی ایشان و همچنین متاسفانه عدم حفظ امانت در نقل روایات شیعه و نقل اقوال علماء می باشد.
بخش هایی از این موارد در وبلاگ «حقانیت شیعه و رد شبهات» همراه با اسناد و مدارک قرار گرفته است.
من من
سالبهی جزئیه،
البته جواب نقد شما را ایشان داده ولی نه مستقیما. ایشان در همان مصاحبه میگویند که دین اسلام باید برود به سمت معنویت و عرضه محصولات معنوی نه که به اینصورت حقوقی که امروز ادعای انجامش را دارد. معنی اش یعنی که شما بیشتر در بعد معنوی مقلد ایشان خواهید بود و نه در بعد طبیعیات. در این چند دهه بعلت اینکه قدرت کشوری دست خود روحانیون بوده و خوب وضع هم به اینجا رسید، یک حرکتی در بین بعضی روحانیون متفکر بوجود آمده که ۵۰ سال پیش به ذهن کسی هم نمیرسید و آن اینکه بقول خودشون «با این فقه چکار کنیم»؟ من نه آخوندم و نه ایشان را میشناسم ولی به هر حال حرفهای ایشان در همان راستای فکری است. در مقابل این جریان، سنت غزالی است که نه فقط در بین روحانیون بلکه کسانی که خودشان را مدرن و غربی هم میدانند چنان رخنه کرده که توانایی فکری متوسطه را هم از این جامعه گرفته است.
ولی حقیقت این است که مشکل ما با اینها حل نخواهد شد. اول اینکه چون ما هنوز نفهمیده ایم مثلا گالیله چکار کرده بوده و نیوتون با ایده گالیله چی کرده بوده و چه پاردایم هایی را اینها ساخته بودند (و با ساده سازی بچگانه فکر میکنیم که گالیله گفته بوده زمین میگرده و نیوتون هم سیب روی سرش افتاده بوده) مرتکب اشتباه فهم علم غربی میشویم. یعنی فیزیکدان و کیهانشناس ما بعلت همین نفهمیدن ادعا میکند فیزیک یک کاسبی برای پولدار شدن و کاسب شدن است. یعنی کشف ذرات بنیادین کاسبی خوبی است که ما هم مثلا باید داشته باشیم و عین ممکن است که مردم هم برای ایشان کف بزنند که چه کیهانشناس باهوشی! این یعنی ابزاری رفتار کردن با علم غربی. در غرب اگر پیشرفتی رخ داد کسانی بودند مثل دکتر آکویناس که فقه و معنویت مسیحی را از طبیعیات و فلسفه بشری تفکیک کردند و هر دو را واقع دانستند (مسلمانان درست در ۱۸۰ درجه این سمت حرکت کردند مثلا غزالی طبیعیات و ریاضی و فلسفه و اندیشه بشری را تکفیر کرد). امروز که ما دلمان میخواهد علوم غربی را به عنوان یک کاسبی قبول کنیم و بقیه اش را راه خودمان را برویم به این خاطر است. از این هم بدتر اینکه فکر کنیم علم غربی با روش اخباری و تقلید آموختنی است. یعنی که ما به هر مشکلی برخوردیم از غرب بپرسیم یا در کتابهای غربی سرچ کنیم و مشکلمان را حل کنیم (نقد شما!). در حالیکه علم غربی اصلا آموختنی نیست. به همین خاطر با فرستاندن بچه ها به امریکا که از ام آی تی در فیزیک پی اچ دی بگیرند و برگردند و یک عمر در دانشگاه وطنی به اصطلاح تدریس کنند و دانشجویان هم نسل اندر نسل از این به اصطلاح استادان! فیزیک بیاموزند، ما به هیچ جایی نرسیدیم. نکته: علم غربی اندیشیدنی است. باز هم نکته: اندیشیدن یک عمل کاملا فردی است. نکته اصلی: اندیشیدن همراه با آزمایش تجربی برای آزمودن اندیشه و اندازه گیری مقدار تطبیق اندیشه با واقع میشود علوم غربی. ما این پارادایم ها را اصلا نمی شناسیم. به همین خاطر مرتب با بحث های ابزاری مثل توسعه کاسبی با دستاوردهای غرب برخورد میکنیم. و از همه مضحکتر اینکه میخواهیم اینها را اسلامی و فقهی هم بکنیم. از لاکربی میگوییم. و هزار چیز دیگر.
همین سوال آخر آقای دهباشی که شما هم به آن اشاره کردید نتیجه منطقی غزالی-گری است. وقتی همه چیز معجزه بشود (رک: غزالی) و انتظار عمومی هم منتظر باشد که دین معجزه کند ولی معجزه ای هم رخ ندهد پس راهی نداریم بجز اینکه به همین سوال برسیم. این نتیجه مستقیم ندانستن مفهوم علم است. در یکی از همین مصاحبه های آقای دهباشی این ندانستن به شکل بسیار بامزه ای بیان میشود. بحثی میشود که مسلمانان بسیار پیشرفت کرده بودند و علم داشتند و … پس چه شد که غرب جلو افتاد و امت اسلام عقب مانده شد؟ استاد ایشان و مصاحبه شونده محترم دلالت ضمنی کردند بر اینکه این علوم در صندوقی در اندلس بود که موقع عقب نشینی مسلمانان در آنجا جا ماند و به دست غربیان افتاد، و صندوق را هم قفل نکرده بودند!
عقب ماندگی ذهنی ما بسیار عمیق تر از این حرفهاست. میلیونها میلیون از ایرانیان به خارج تشریف بردند و خیلی ها دین را هم کاملا کنار گذاشتند ولی در بینشان نمی شود آلن تورینگ و انریکو فرمی و ریچارد فاینمن پیدا کرد. یعنی ما حتی اگر کافر هم بشویم و آخرت و عاقبت مان را هم ریسک کنیم باز هم به جایی نخواهیم رسید. بدبختی اینجاست.
ایوبی
مسئله اینجاست ک ایت الله حیدری به صورت کاملا حرفه ای مباحث خود را مطرح میکند و با توجه به اینکه اطلاعات زیاد دینی و فقهی دارد تاثیر منفی بر روی افکار عوام گذارده و انها را دچار انحراف میکند و چالش ایجاد میکند فلذا باید اینگونه پاسخ داد ک احتمال شیعه انگلیسی بودنه او فراوان است و باید حرفای امثال جناب اراکی را درمورد ایشان جدی گرفت و به انها عمل کرد
ع حقیقیت
فقط فضایی بسازید که از ایه الله ولایی وایت الله غالی تا ایت الله حیدری غیر غالی تا یک عالم سنی وهابی وغیر وهابی تایک فرد عامی بدون عنوان اما صاحب سؤال وفهم بتواندبدون ترس ولکنت و با نزاکت علمی در محافل خاص یا عمومی عقاید خودرا بگویند وبنویسندیا عقاید دیگران را نقد کنند بدون انکه مشمول هرگونه آزار عوام ویامحدودیت مادی از ناحیه خواص ویا پیامد های حقوقی بشوند انگاه خواهید دید که نه دین ودینداران و مقدسات مغلوب ومعدوم می شوند ونه آسمان به زمین می آید تازه میرسیم به فضای داد وستد علمی -انسانی وزیست صلح امیز بدور تعصب وجزمیت اروپا یا امریکای شمالی.اما دکان دکاندارانی که سقف کسب ومعیشت و سیادت را بربنیان دین وعوامیت توده زده اند قطعا فرو بسته خواهد شد.