خدا رحمت کند قدیمیها را؛ یکی از بستگان مرحوم ما، تاجری دنیادیده و زحمتکشیده بود؛ از نوجوانی کار کرده و در میانسالی، آرام آرام به یکی از بزرگان رشته کاری خود بدل گشته بود؛ آنسان که پای جواز کسب بسیاری از کاسبان همصنفش، نام و امضای او هنوز به چشم میخورد. به قدری فعال و کاری بود که با وجود سالها بیماری، خانهنشین نمیشد و تمام دوره درمان و جراحی و نهایتاً مرگ او کمتر از یک ماه طول کشید؛ با این حال، وقتی از دنیا رفت، تمام آن نام و اعتبار که دهها سال برایش زحمت کشیده بود هم، با او رفت. نه فرزندان خودش و نه شرکایش، هیچیک وارد کار آنها نشدند؛ درواقع حضور پررنگ و فعال خود او و شرکایش جایی برای نسل بعدی باقی نمیگذاشت تا در کنار آنها تجربه بیاندوزند و همکارشان شوند و بعدها بتوانند نام و اعتبار برآمده از زحمت سالیان ایشان را امتداد بخشند.
حالا حکایت تعامل نظام اسلامی و مبارزان نسل اول و جهادگران نسل دوم با جوانان انقلابی نسل سوم است! حقیقت آن است امتزاج فلز نسل اول و دوم در تنور دفاع مقدس، کار را برای انقلاب و نظام آسان کرد؛ اما اکنون وقت زیادی از زمان واگذاری مدیریتهای گوناگون کشور به نسل سوم انقلاب باقی نماندهاست. این دوی امدادی حالا و در چهلسالگی انقلاب به مرحلهای رسیده است که باید دوندهی از نفس افتادهی قبلی، چوب را به دوندهی تازه نفس بعدی بسپارد تا انقلاب اسلامی همچنان جریان داشته باشد و نظام اسلامی بتواند از مدیریت جهادی و انقلابی نخبگان نسل سوم بهرهمند گردد و البته زمان زیادی هم برای این انتقال باقی نیست. بهانهی اصلی بسیاری از مدیران نسل پیشین، لزوم وجود پختگی برای مدیران جدید است، اما سن پختگی همراه با سن خود آنان افزایش یافته است؛ بهگونهای که فرماندهان و مدیران ۲۰ ساله و ۳۰ ساله اول انقلاب، حالا در ۶۰ سالگی ۷۰ سالگی هنوز نسل بعدی را دارای پختگی لازم نمیبینند.
به رغم رهنمودها و پیگیریهای رهبر گرامی اما همین تنگچشمی و خودمحوری درلایههای گوناگون مدیریت نظام اسلامی، فروبستگی جریان اصلاح و پیشرفت امور در کشور را رقم زد و روند تغییرات مثبت و انقلابی را هرروز کندتر کرد. انقلابیگری و جهاد مخلصانه درمیدان عمل، جای خود را به منفعتسنجی و راحتطلبی داد و فضای بدهبستانهای مدیران محافظهکار، نفس نظام و انقلاب را تنگ کرد. جوانان انقلابی دههی هشتاد و نود که خاطرات فرماندهان جوان بیست و چند سالهی دفاع مقدس را خوانده وخبرهای انتصاب جوانان سی و چند ساله از سوی رهبر گرامی را شنیده بودند، با مدیران تکراری و تاریخمصرفگذشتهای مواجه میشدند که در عوض جایگزینی با نیروهای جوان و پر نشاط، تنها جابهجا میگشتند و این روندِ راهبند، ناامیدی و بیم از آینده را به همراه داشت.
سازمان تبلیغات، باید از کرختی سازمانی فعلی خلاص شود و با حضور طلاب جوان و باانگیزه در میدان تبلیغ معارف اسلامی، پرچمدار و پیشرو باشد. عملکرد کارشناسانه، انقلابی و جهادی حجتالاسلام محمد قمی در این مسؤولیت، راه را برای تغییرات مثبت و جوانگرایی مستمر در عالیترین سطوح مدیریت نظام اسلامی هموار خواهد ساخت.
اما دیروز با پیگیری و حکم رهبر انقلاب، مدیریت بزرگترین نهاد تبلیغی ـ فرهنگی نظام بر دوش جوانی سیوهفت ساله نهاده شد تاروزنهای از امید برای حضور نخبگان جوان، انقلابی، پرکار و جهادی در مدیریت عرصههای گوناگون نظام اسلامی گشوده شود.
ویژگی اصلی حجتالاسلام محمد قمی، رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی، فراتر از دانش، تجربه، تلاش، تدبیر، نشاط و ارتباط با بدنه جوان حوزه و دانشگاه، خودساخته بودن و تواضع توأمان اوست. سال ۱۳۸۰ که محمد قمی بیستساله برای ادامه تحصیلات دینی به قم آمد، یک طلبهی ساده بود مانند طلاب دیگر؛ نه آقازاده (به معنای مصطلح) و نه سفارششده از جایی خاص.
از همان آغاز طلبگی، برای تبلیغ به اقصی نقاط ایران رفت و بی هیچ ادعا و سروصدا، سالها در کنار درس و بحث طلبگی معارف اسلامی را برای مجامع دانشجویی به سوغات برد. از خرمن دانش اساتید مختلف بهره گرفت و درکنار برخی از آنها به کار فرهنگی مشغول شد. نه حفظ احترام بزرگان مانع تفکر نقاد او میشد و نه نشاط و نوآوری او بهانهای برای طعن و طرد پیشکسوتان. اخلاقمداری و آزادگی، در کنار تحصیل مستمر و تلاش خستگی ناپذیر از یک سو و بصیرت و بینش انقلابی و ولایی همراه با تعبد و اخلاص از سوی دیگر، قدم به قدم راه را بر او گشود و پله پله او را بالا برد. تا پیش از این انتصاب مبارک، او محجوب و بیادعا، علاوه بر تدریس و تبلیغ، مؤسس و مدیر موفقترین حوزهی علمیه دانشجویی کشور در دانشگاه شریف بود که فراتر از همه نهادهای فرهنگی مسؤول و مربوط، تلاش مثمر و مفید داشت و با گسترش این حوزه دانشجویی در دیگر دانشگاهها، ارتباطی تنگاتنگ با دانشآموختگان و نخبگان انقلابی دانشگاههای تهران برقرار کرده بود. کارنامهی جهاد فرهنگی ـ تبلیغی او به قدری درخشان بود که با همهی گمنامی و بیادعایی، درچشم رهبر انقلاب بهعنوان مدیری لایق جلوه کرد و فرای همهی مشاهیر محتمل، قلم اعتماد رهبر معظم به نام او چرخید.
با این انتصاب، نظام و انقلاب در عمل نشان داد که فضای کار و مجاهدت در عالیترین سطوح به روی نخبگان انقلابی نسل سوم که مجاهدانه در میدان عمل به وظائف خود مشغولند، گشوده است؛ هرچند تنها بر توان و تلاش خود تکیه کرده باشند و نه بر شهرت و شناخت از قِبل این و آن!
حالا او وظیفهای خطیری بر دوش دارد؛ باید قدردان این اعتماد انقلابی رهبر معظم باشد و بر انجام وظائف محولشده در حکم انتصاب و نمودار سازمانی آن نهاد فرهنگی، چنان اهتمام کند که امیدها و نویدها در بهرهگیری نظام و رهبری از نخبگان نسل سوم انقلاب هر روز بیشتر شود. سازمان تبلیغات، باید از کرختی سازمانی فعلی خلاص شود و با حضور طلاب جوان و باانگیزه در میدان تبلیغ معارف اسلامی، پرچمدار و پیشرو باشد. عملکرد کارشناسانه، انقلابی و جهادی حجتالاسلام محمد قمی در این مسؤولیت، راه را برای تغییرات مثبت و جوانگرایی مستمر در عالیترین سطوح مدیریت نظام اسلامی هموار خواهد ساخت.
اقیانوسالعلومطبیبالعلمااستادالحکمادکترمنمنکثراللهامثالخودم
معیار باید شایسته سالاری در مسئولیت پذیری باشد. نه سن. نه شکل صورت. نه فامیل. نه رفیق. نه جنسیت. نه ادعا. نه وعدهها. نه زیرمیزیها. نه هر چیز دیگر. فقط شایسته سالاری.