معارف اسلامی را معمولا به سه بخش تقسیم میکنند عقاید، فقه و اخلاق؛ اما در حوزههای علمیه اخلاق جایگاه کلام و فقه را ندارد، شما دلایل آن را چه میدانید؟
اخلاق یکی از موضوعات بسیار مهم است و توقع مردم از حوزه علمیه بیش از هر چیز رعایت اخلاقیات میباشد. من بخاطر ندارم تا به حال کسی از من پرسیده باشد آیا شما اخلاق خواندهاید یا نه؟! یا در چه سطحی از اصول فقه هستید؟!
زمانی که خودمان می گوییم کسی توجه چندانی به این مسائل ندارد و فرقی بین آنها قائل نمیشود، ولی آن چیزی که مردم بیش از هر چیزی می بینند و دنبال میکنند و ویترین روحانیت میباشد، اخلاق است. دروغ گفتن یک آخوند بیشتر از دروغگویی سایر اقشار به چشم میآید. خلف وعده یک آخوند، تضییع حق توسط یک روحانی، یا معصیت یک عالم، یا نفاق یک روحانی بیشتر به چشم می آید، و مردم به این رفتارهای روحانیت حساسیت دارند.
به نظر من طلبه دو بال قدرتمند و قوی میخواهد، یکی بال علم و دیگری بال تقوا، اخلاق، خودساختگی و تهذیب است. زمانی که این دو بال را با هم ببینیم باز هم متوجه میشویم که مردم به اخلاقیات بیشتر توجه نشان میدهند. مردم به روحانیون خوش خلق عنایت و اعتماد بیشتری دارند. حتی اگر از نظر علمی چندان قوی نباشند. ما نمونه چنین روحانیونی را در جامعه بسیار دیدهایم. جالب است که برخی از این افراد مستجابالدعوه هم هستند و گویا به چشم خداوند هم همین مهم است.
اصل بعثت پیامبر(ص) برای مکارم اخلاق بود و واژه «انما» فقط برای این مساله آمده است. وضعیت حوزه علمیه در چنین فضایی مطرح میشود. در برههای افرد بزرگی پیدا میشدند که اینها بسیار بزرگ و بزرگوار بودند و خاص و عام آنها را میپذیرفتند. این شخصیتها معصوم نبودند، ولی گاهی در عصمت آنها بحث شده است. چون اهل پرهیز و رعایت بودند و این افراد آرام آرام جا میافتادند و عدهای دور آنها را میگرفتند و در همان برهه نیز افرادی آنها را نفی و نهی میکردند، همچون مرحوم ملاحسینقلی همدانی، مرحوم علی آقا واعظی و… . وقتی به این افرد نگاه کنید، متوجه میشوید همگی فقهای قدرتمندی هستند. کسانی در بین اینها بودند که دومی نداشتند و عارف، فقیه، فیلسوف حاذقی بودند. کسانی مانند میرزا آقاملکی تبریزی که در برههای افرادی زیر چتر آنها قرار گرفتند، تربیت شدند و آنها نیز شاگردانی داشتند،اما امروز چنین افرادی حضور ندارند.
بعد از رحلت مرحوم آیتﷲ بهجت عرصه خالی شد، و نمیتوان از کسی با این شرایط نام برد. ما امروز به دلایل مختلف خواستیم به وضعیت حوزهها نظم بدهیم. محصّل امکانات، استاد و کتاب میخواست و مدارسی راهاندازی شد. من کسی از مسئولین مدارس و افراد رده بالاتر نمیشناسم که بگویند اخلاق مهم نیست و اهمیت ندهند. همه این مبحث را مهم میدانند و یک اجماع معنوی در این مورد وجود دارد. اما وقتی وارد برنامهریزی میشویم گویی چنین چیزی مورد قبول کسی نیست، و برای اخلاق وقتی گذاشته نمی شود و یا اوقات مرده به اخلاق اختصاص داده شده است. من نمیدانم چرا به این مساله توجه نشده، و علتها و معلولها دنبال نمیگردد.
به طور مثال، علامه طباطبائی و امام خمینی که خط خوبی داشتند، با دغدغه شخصی به دنبال آموزش خط رفته بودند، وگرنه در حوزه علمیه خطاطی نبود، و حوزه علمیه مسئولیتی نسبت به این مساله نداشت. من گمان می کنم در مورد اخلاق هم وضعیت به همین صورت است و اگر روزی هم یک میرزا جواد آقا از این سیستم بیرون آمده، خود او دغدغه اخلاق داشته است؛ وگرنه در حوزه میرزا جواد آقا به وجود نمیآمد.
امروز مسائل علمی در اخلاق روشن نیست، و برخی مباحث تعریف مشخصی ندارد. مبادی اخلاق و تفاوت میان اخلاق انسانی و اسلامی را نمیدانیم؛ از اصول اخلاق و قواعد اخلاقی آگاهی نداریم، چون در این زمینه بحث نشده است. البته استثنائاتی هم وجود دارد، بزرگانی همچون امام خمینی و آیتﷲ بهجت که در مباحث عملی، و آیتﷲ مرتضی مطهری که در مباحث نظری ورود کردهاند، و امثال آیتﷲ مصباح و آیتﷲ جوادی آملی وغیره که در این زمینهها وارد شدهاند، برای روشن شدن اصول و قواعد بوده تا بتوان امر مدونی تدوین کرد.
البته همه این موارد به اخلاق نظری مربوط است و در اخلاق نظری کار شده است. ولی در اخلاق عملی کاملا دست خالی هستیم، و حتی خط اول انسانی اخلاقی شدن را هم نمیدانیم، به طوری که طلبهای با هزار و یک امید آمده و خانواده او توقع دارند در شش ماه اول تغییری مثبت در او ببینند، نمیداند چه کاری باید کند. من احساس می کنم این مبحث برای برخی مهم نیست و کتابی مدون برای آن در نظر گرفته نمیشود و بودجهای برای آن اختصاص داده نمیشود.
بحث تربیت نیز ضعیفتر از اخلاق است. اخیرا با فشار مقام معظم رهبری، موسسه امام خمینی اقدام به تدوین رسالههایی در بحث تربیت کردهاند، البته سه چهار سال بیشتر از این کار نمیگذرد، و در ب بسم ا… هستیم، هر چه میخوانیم مقدمه بوده و کارهای اصلی مانده است.
طلبهها را چندین سال معطل کردیم. کتاب معانی بیان کتاب حجیمی بود و سالها برای این وقت میگذاشتند، تا حرف حرف این اثر را بفهمند؛ بعد کتاب مطول، مختصرالمعانی و امروز هم که جواهر آمده است. این درست نیست که بگوییم دیگران هر کاری کردهاند باید ادامه داشته باشد، آنها که معصوم نبودند. باید برای اخلاق و تربیت به لحاظ نظری و عملی وقت صرف شود و برای این موارد برنامه داشت. می گویند به سراغ اهل بیت(ع) بروید، اما آیا وقتی برای ما باقی مانده است، چیزهایی جلوی ما ریختهاند که دیگر وقتی باقی نمیماند.سیوطی میخواندیم و حفظ میکردیم که از یک فرد سنّی بود، در مورد ابنعقیل هم همینطور. خواندن این مطالب چقدر واقعا لازم است؟!
من زمان دبیرستان تا کلاس یازدهم رفتم و بعد فرار کردم. رشته من تجربی بود و قاعدتا باید پزشک میشدم. ما کتابی به نام طبیعی داشتیم که کتاب قطوری بود و در چهار بخش انسانی، جانوری، طبیعی و گیاهی بحث میکرد. به طور مثال در بحث گیاهی باید تعداد گلبرگها، کاسبرگها و پرچمهای گل ختمی را حفظ میکردیم. آن زمان من با معلم بحث میکردم و میگفتم شما آخرت را قبول ندارید، به من بگویید تعداد پرچمهای گل ختمی چه فایدهای برای دنیای من دارد؟! از آن زمان تا به حال یکبار هم لزومی نبوده که من تعداد پرچمهای یک گل را بدانم و از آن استفاده کنم. اگر این مساله خیلی مهم باشد، هر کسی میتواند یک گل را بردارد و پرچمهای آن را بشمرد.
آخرت خیر است، واقعا برای آخرت که تهذیب نفس است چه چیزی میگذاریم؟. شاید کسانی بگویند ما اینها را قبول ندرایم، ولی ما آخوندها این مطلب را پذیرفتهایم و این وجه مشترک همه روحانیون است. امروزه متدینین اکثر مباحث فقهی و احکام را میدانند. ولی در بین افراد باسواد هم مشاهده میشود که اخلاق کمرنگ است و چیزی در این رابطه نمیدانند و در الفبای بحث ماندهاند.
در حوزههای علمیه علم اخلاق جدی گرفته نمیشود و در همان حد که از نظر شرعی کار خود را به درستی انجام دهند، اخلاقی تلقی میشود. همین مساله باعث شریعتگریزی میان جوانها شده است. اگر اخلاق جدیتر دنبال میشد، حداقل کسانی که از شریعتگریزان هستند، به سمت اخلاق تمایل پیدا میکردند.
چنین حالتی وجود دارد، ولی هنوز هم دیر نشده و میتوانند کارهای خوبی انجام دهند، چون همه در این مورد اتفاق نظر دارند. اگر اخلاق جامعه خوب شود، لهو و لعب کاهش یافته و جوانها به درس و کار میپردازند.
چالشها آنقدر زیاد است که طلبه مشتاق آموزش اخلاق باید از مسائل زیادی بگذرد و مجاهد باشد تا بتواند اینجا آموزش ببیند.
در مرکز تربیت مربی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی که زیر نظر حضرتعالی اداره می شود، چه برنامههایی در این زمینه انجام شده است؟
در موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی تقریبا کاری نشده بود و یک برنامه مدون و مشخصی برای ما وجود نداشت. اما شروع کردیم و مراحل مختلفی را پشت سرگذاردیم، و الان حدود ده تا پانزده سال است که در حال فعالیت در این زمینه هستیم. اینجا بخش فرهنگی موسسه امام خمینی بود که رشد کرد، و در حال حاضر یکی از مراکز اقماری موسسه امام خمینی است، که برنامهریزی، سرفصل، استاد و کتاب جداگانهای داریم. از مقطع لیسانس شروع شد و امروز مقطع کارشناسیارشد هم داریم. ابتدا مدرک نمیدادیم و گواهی تحصیلی ارائه میکردیم، اما به تدریج به سمت ارائه مدرک رسمی رفتیم.
تغییراتی در موسسه روی داده و در حال حرکت به سمت مباحث اخلاقی و عرفانی هستیم و آن را به طوری جدی در دستور کار داریم. امکاناتی برای گروه فراهم کردهایم تا بتوانند مقالات، نوشتهها و کتابهایی از پژوهشهای این حوزه استخراج کنند. تلاش میکنیم اعضای هیات علمی خوبی داشته باشیم. در نظر داشتیم گروهی را تربیت کنیم تا آنها مربی اخلاق باشند، و در کنار درسهایی که به محصلین داده میشود، اخلاق تدریس کنند. در همین زمینه جزوههایی نوشته شد و به تدریج در چهار مرحله افرادی تربیت شدند.
امروز این افراد وارد حوزه علمیه شدهاند، یا مسئولیت معاونت تهذیب برخی از مدارس را برعهده داشته و فعال هستند. دروس به سمت و سویی میروند که باعث میشود ما در آموزش و پژوهش گروه اخلاق جدیتری داشته باشیم. روند کار ما اینگونه بود که پیش میرفتیم و بعد برنامه را از نظر پیشرفت و یا نواقص کار بازبینی میکردیم. زمانی بحث فلسفه و تفسیر جزو علوم حوزوی نبود و علامه طباطبائی تلاش کردند و فلسفه و تفسیر را راهاندازی کردند، اما بحث اخلاق جداست و حتی امام خمینی هم در این زمینه تلاشهای زیادی داشته و کتابهایی مثل چهل حدیث را تالیف کردند، با این وجود مباحث اخلاقی در حوزههای علمیه هنوز به جایی نرسیده است.
وقتی در جامعه از اخلاق صحبت می شود به خروجی رفتارها توجه دارند، ولی در حوزه علمیه بیشتر بر خودسازی تاکید میشود.
وقتی تهذیب را شروع کنیم، درون آن اصلاح عمل وجود دارد، اما باید توجه داشت تمام بحثهای نظری تهذیب درونی نیست، و جوانبی دارد. در این زمینه یک چارچوب مدون قطعی ایجاد نشده و نمی توان گفت مشترکات آقایان کجاست؟ و این موارد را به صورت سلسله مراتبی مرتب کرد. تهذیب نفس هم به همین صورت است و نمی دانیم باید از کجا شروع کنیم.
تربیت انسانها نسخه یکسانی ندارد، چون استعدادها و مسایل آنها متفاوت است. از سوی دیگر، معمولا کسانی به اسم اخلاق و عرفان مشکلاتی را ایجاد میکنند، به نظر شما آیا این مساله به حاشیه رفتن اخلاق و عرفان در حوزه علمیه را به دنبال نداشته است؟
خیر. به نظر بنده به این مساله توجه درست نشده است، وگرنه علاقمندان زیادی دارد. ندانستن با نخواستن متفاوت است، به این مبحث اهمیت زیادی داده نشده و برای آن وقت کافی نگذاشتهاند. به همین دلیل هم با ایرادها و اشکالات زیادی روبرو است، و افراد فعال در این حوزه، بعد از مدتی کار خسته میشوند و آن را رها میکنند.
بسیاری از آقایانی که در کلام و سخن به اخلاق اهمیت می دهند و از مهم بودن مبحث اخلاق صحبت میکنند، طلابی را که به سمت این رشته آمدهاند به بیسوادی متهم میکنند.
در حال حاضر حدود ۸۵ یا ۸۶ هزار طلبه در قم مشغول به تحصیل هستند، چه تعداد از آنها در حوزه اخلاق پژوهش و تحقیق میکنند؟
اگر امروز از شما یک برنامه اخلاقی بخواهند چه کسی را دارید؟ آن کسانی هم که در این زمینه فعال هستند، به سرعت عرصه را ترک میکنند. آقای حسینی – در حوزه اخلاق در خانه- سیدمهدی طباطبائی، آقامرتضی تهرانی، مجتبی تهرانی، خوشبخت، حائری شیرازی، حقشناس، مشکینی، اشتهاردی و آقای شبزندهدار و سایر کسانی که در حوزه اخلاق فعالیت میکردند، دیگر کسی نیست. امثال مرحوم میرزاجواد آقا، آیتﷲ بهجت و مرحوم قاضی که در این زمینه قدر بودند، بحث دیگری است. دلیل اصلی این وضعیت هم عدم برنامهریزی و توجه به این مباحث میباشد.
تعداد مراکز حوزوی را در نظر بگیرید، و با مراکزی که به بحث اخلاق میپردازند، مقایسه کنید. همین تعداد محدود نیز یا در حال تعطیلی هستند، و یا نمیتوانند کاری کنند. چالشها آنقدر زیاد است که طلبه مشتاق آموزش اخلاق باید از مسائل زیادی بگذرد و مجاهد باشد تا بتواند اینجا آموزش ببیند. بسیاری از آقایانی که در کلام و سخن به اخلاق اهمیت می دهند و از مهم بودن مبحث اخلاق صحبت میکنند، طلابی را که به سمت این رشته آمدهاند به بیسوادی متهم میکنند.
بنده کتابی با عنوان «قلع الغیبه» به معنی «کندن غیبت» را مطالعه کردم که بسیار جالب بود. به آیتﷲ مظاهری گفتم «قلع الغیبه» را آیتﷲ آقامرتضی مظاهری نوشتهاند، ایشان چه کسی هستند؟ گفت، پدر خانم بنده است، که از علمای بزرگ نجف بوده و در فقه و اصول انسان برجستهای هستند، و با همین کتاب و ورود ایشان به حوزه اخلاق بود که ایشان را به بیسوادی متهم کردند. من هم که اکنون اخلاق میگویم مجاهدت میکنم، چون برخی آقایان این مبحث را یک علم نمیدانند. اگر این یک علم و درس حوزوی است باید آن را راهاندازی کنیم، در حالی که در حال حاضر تنها یکی دو مرکز در این زمینه فعالیت میکنند.