دو سال پس از آنکه آیتﷲ هاشمی رفسنجانی رئیس پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام در دی ماه ۱۳۹۵ از دنیا رفته بود، جانشین او آیتﷲ سید محمود هاشمی شاهرودی نیز ماه دی در سن ۷۰ سالگی از دنیا رفت.
تا پیش از ۲۳ مرداد ۱۳۷۸ که به عنوان چهارمین رییس دستگاه قضائی جمهوری اسلامی منصوب شد، همه او را با عنوان «سید محمود هاشمی» میشناختند که یکی از مجتهدان جوان حوزه علمیه قم، از شاگردان شاخص شهید آیتﷲ محمدباقر صدر و عضو فقهای شورای نگهبان بود. اما از زمانی که آیتﷲ خامنهای در حکم انتصاب وی به ریاست قوه قضائیه، به رسم معمول و نانوشته حوزههای علمیه، نام زادگاه اجداد او را نیز به نام خانوادگیاش افزود، «آیتﷲ هاشمی شاهرودی» به عنوان یکی از سران نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج به نام شناختهشدهای بدل شد.
مرداد ۱۳۲۷شمسی در نجف از پدر و مادری ایرانی متولد شد. پدرش سید علی هاشمی اگرچه از شاگردان نخبه آیتﷲالعظمی سید ابوالقاسم خوئی بود، اما در آستانه چهل سالگی درگذشت. گفته میشود که وی اولین نویسنده تقریرات درس آیتﷲ خویی بوده است. سید محمود که در کودکی پدرش را از دست داده بود، راه او را ادامه داد و به یکی از شاگردان خاص آیتﷲ محمدباقر صدر بدل شد. میگویند استادش او را امید آینده اسلام و مسلمین و ذخیره شریعت دانسته بود. آیتﷲ دکتر مصطفی محقق داماد به خاطر میآورد که شهید صدر به وی گفته بود سید محمود هاشمی همچون فرزند اوست.
با افزایش تنش سیاسی میان حکومت بعثی عراق و طلاب معترض و منتقد نجف، عرصه بر شاگردان شهید صدر نیز تنگتر شد. سید محمود هاشمی با اینکه عضو فعال گروه منتقد و زیرزمینی «حزب الدعوة الاسلامیة» نبود، اما چندین هفته زندانی شد و سرانجام در فروردین ۱۳۵۸ به سفارش استادش از راه کویت به ایران آمد. در ایران نیز مدت کوتاهی به فعالیت سیاسی علیه رژیم صدام حسین پرداخت و همراه با شهید آیتﷲ سید محمدباقر حکیم «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» را تأسیس کرد. او نخستین رییس این تشکل بود، ولی پس از چند ماه ریاست آن را به شهید حکیم واگذار کرد و تا چند سال به عنوان سخنگوی این گروه مبارز فعالیت کرد. این اقدامات آیتﷲ هاشمی شاهرودی منجر به بازداشت و شهادت سه برادرش در عراق شد.
از ابتدای دهه شصت دیگر چندان خبری از سید محمود هاشمی در عرصه سیاسی نبود و او آنگونه که خود گفته است، به توصیه امام خمینی در تدریس و پژوهش حوزوی متمرکز شد تا یک نظریهپرداز برای نظام ولایت فقیه باشد. تأسیس «مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع)» در ابتدای رهبری آیتﷲ خامنهای و با دستور ایشان، مهمترین اقدام تشکیلاتی آیتﷲ هاشمی شاهرودی در حوزه علمیه قم به شمار میآید.
اما روزگار دوریگزینی او از سیاست چندان به درازا نکشید و پس از یک دهه سکوت سیاسی، در آذر ماه سالهای ۷۲ و ۷۳ که آیات عظام گلپایگانی و اراکی از دنیا رفتند، وی از مرجعیت آیتﷲ خامنهای سخن گفت و آن را به مصلحت اسلام و مسلمین، مایه وحدت کلمه و سرافرازی پرچم حق و هدایت، و نیز سبب شکست نیرنگ دشمنان و کافران دانست. همچنین از ۱۱ اسفند ۱۳۷۳ به جای آیتﷲ محمدی گیلانی به عضویت فقهای شورای نگهبان درآمد و بدینترتیب در ۴۶ سالگی وارد چرخه سطوح عالی مدیریتی ایران شد. آیتﷲ خامنهای در این حکم خود، وی را با عنوان «فقیه بصیر و محقق» مورد خطاب قرار داد.
با این حال مهمترین موضعگیری رسانهای و سیاسی آقای هاشمی شاهرودی به اواخر آبان ۱۳۷۶ برمیگردد که پس از سخنرانی ۱۳ رجب آیتﷲ منتظری، وی در خلال درس خارج خود سخنان آقای منتظری را هتاکی، غرضورزی و اسائه ادب به رهبری دانست. او در پاسخ به سخنرانی جنجالی آیتﷲ منتظری، از برتری آیتﷲ خامنهای بر دیگر مراجع و اعلمیت ایشان سخن گفت و تأکید کرد: «هر گونه تشكيک در مجتهد مطلق بودن مقام معظم رهبری ناشی از جهل يا غرض يا مرض است و غير از ضربه زدن به اسلام چيز ديگری نيست، و آرزوهایی را كه خداوند بعد از سالها برآورده كرده كه يك نظام اسلامی در اين مملكت شكل گرفته كه آرزوی ديرينه انبياء، ائمه، علما و فقها بوده است. حال انسان اينها را كنار بگذارد و به دنبال هوی و هوسهای شخصی خود برود؟! بالاخره از نظر مجتهد مطلق بودن مقام معظم رهبري جای شكی نيست». این سخنرانی مهمترین دفاعیه حوزوی از اعلمیت رهبری در ۲۴ سال گذشته محسوب میشود. آیتﷲ هاشمی شاهرودی در این سخنرانی، علاوه بر اشاره به ویژگیهای برتری رهبری بر دیگر مراجع تقلید نشان داد که دو دهه حضور در حوزه علمیه قم سبب شده که کمی از فضای فکری حوزه نجف فاصله بگیرد و مانند آنها به دانش اصول فقه محوریت ندهد.
آیتﷲ هاشمی شاهرودی علاوه بر آنکه همچون استادش شهید صدر از «فهم فرهنگ و مسائل فکری و حقوقی روز» به عنوان یکی از مؤلفههای اعلمیت یک فقیه نام برد، همانند قمیها که تابع نظام فکری و استدلالی آیتﷲالعظمی بروجردی بودند، دقتهای اصولی را برای یک فقیه کافی ندانست و گفت باید برای اجتهاد و اعلمیت به مجموعه معارف و روایات معصومین تسلط داشت و به آنها اهتمام بیشتری نشان داد:
«اين مطلب درست نيست که کسی خيال کند چون چند صباحی در اين بحثها بيشتر بررسی کرده، يک کتابی نوشته، رسالهای نوشته، زود خيال کند که خودش اعلم است و چماق اعلم بودن خودش را بر سر ديگران بکوبد. اين کار هم از نظر علمی غلط است و هم از نظر اخلاقی واقعاً کاری بسيار زشت و معصيت بزرگي است».
تابستان داغ سال ۱۳۷۸ با ادامه شوک قتلهای زنجیرهای و فاجعه تلخ کوی دانشگاه تهران آغاز شده بود و فضای سیاسی کشور به سمت تشنج بیشتر پیش میرفت. آیتﷲ هاشمی شاهرودی که به تازگی وارد مجلس خبرگان رهبری شده بود، در ۲۳ مرداد ماه این سال به ریاست قوه قضائیه انتخاب شد و انتقاد تند وی از وضعیت دستگاه قضائی، به تلطیف فضا کمک کرد. وی گفت که یک ویرانه را تحویل گرفته است، اگرچه انتخاب او با مخالفت روحانیون اصلاحطلبی همچون آیتﷲ صانعی و سید علی اکبر محتشمیپور همراه بود که نزدیکی وی به حزبالدعوه را نشانهای بر ناهمسویی او با امام خمینی ارزیابی میکردند.
آقای هاشمی شاهرودی بر خلاف رییس قبلی قوه قضائیه، کمتر در رسانهها سخن میگفت و میکوشید چهره ملایمی از خود نشان دهد. روابط بهتر وی با دولت اصلاحات، شایعه انتخاب وی به عنوان رهبر آینده را تقویت کرد، به گونهای که در ابتدای دهه هشتاد آیتﷲ امینی به نمایندگی از هیأت رئیسه خبرگان مجبور به تکذیب این شایعه شد.
پایان دوره ده ساله ریاست بر دستگاه قضایی نیز با تابستان داغ ۸۸ همراه بود و او بدون آنکه در دعواهای بیسابقه آن روزها مداخله جدی کند، به قم بازگشت و درس خارج فقه و اصول خود در حوزه علمیه قم را پس از یک دهه وقفه از سر گرفت. سال ۸۹ دیدگاههای فقهی خود را منتشر کرد و خود را در سلک مراجع تقلید شیعه درآورد. در عین حال با حکم رهبری به شورای نگهبان بازگشته بود و مهمتر از همه آنکه باز هم با حکم رهبری، ریاست نهاد تازهتأسیس «هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه» را از مرداد ۱۳۹۰ به عهده گرفت تا بتواند آتش اختلاف میان احمدینژاد و برادران لاریجانی را فروبنشاند. آخرین حکمی که از رهبری گرفت، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که نشان از اعتماد فوقالعاده آیتﷲ خامنهای داشت؛ اعتمادی که در سه دهه رهبری ایشان، به کمتر مجتهدی تا بدین حد ابراز شده بود؛ مجتهدی که اکنون مهمترین سخنگوی آرای فقهی و اصولی شهید صدر شمرده میشود.
اکنون زعامت دینی و سیاسی آیتﷲ هاشمی شاهرودی در نیمه راه به سر رسیده و او در سنی از دنیا رفته که میتوانست آغازی بر اثرگذاری تاریخی او در عرصه دین و سیاست باشد. تصاویری که از آخرین حضور او در جلسات مجمع تشخصی مصلحت در اذهان نقش بست، شباهتی به تصاویر خندان و قاطع سلف او مرحوم هاشمی رفسنجانی در آخرین حضورش در مجمع نداشت.
توقف حیات علمی آقای هاشمی شاهرودی پایانی بر راه ناتمام بخشی از جریان حوزوی پیرو شهید صدر است که رویای تحقق آرمانهای اسلامی خود را در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در سر داشتند.
ناشناس
برآمدن کسانی چون ایشان در ایران پس از انقلاب به راستی سنگ محک خوبی برای اثبات ناکارآمدی اسلامِ فقاهت در فراهم آوردن سعادت و بهروزی دنیا و آخرت ایرانیان شمرده میشود.
علی اکبر
من که منظور ایشان را متوجه نشدم . شاید ایشان دارای یک نظریه جدید هستند که اگر هستند مطرح کنند تا ما نیز توجیه شویم