بیراه نیست اگر محمدباقر صدر را با تفکر نظامسازیاش معرفی کنیم. مطرح کردن فقه به صورت یک نظام منسجم، یکی از دغدغههای او بود. شهید صدر در کتاب «اقتصادنا» همین رویّه را دنبال کرده بود و به یک ساختار و نظام اقتصادی میاندیشید. او گفته بود که این قدم اول است که من بر میدارم و امیدوارم محققان بعدی قدمهای دیگری بردارند. شهید صدر در خصوص نهاد مرجعیت نیز همین رویکرد را داشت. گفته بود که نهاد مرجعیت نمیباید براساس محوریت یک شخص دنبال شود. به این معنا که محور، اقدامات مرجع و فتوای او نباشد که به مجرد فوت آن شخص، همه اقدامات از هم بپاشد. وی معتقد بود که کارها باید نهادینه شود و از شخصمحوری خارج گردد. همین روحیات و تعلیمات شهید صدر، در شاگردانش نیز مؤثر افتاد.
دو تن از شاگردان صدر، مقدمات مؤسسهای در خصوص دائرهالمعارف فقه اسلامی براساس فقه اهل بیت(ع) را پیشنهاد میدهند. سید علیرضا حائری پیشنهاد این مؤسسه را به سید محمود هاشمی شاهرودی میدهد. وی نیز این طرح را با آیتﷲ خامنهای در میان میگذارد. آیتﷲ خامنهای در سال ۱۳۶۹ طی حکمی به آیتﷲ شاهرودی عنوان میکند: مجموعهای که حاکی از همه ابواب و انظار و مؤلفات این عرصه وسیع (فقهی) باشد در دست نیست. لذا، اینجانب که مدتهاست در آروزی تهیهی دائرهالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع) میباشم جنابعالی را برای انجام این اقدام بزرگ شایسته میدانم.
هاشمی شاهرودی که دیده از جهان فروبست، مسئولیت این مؤسسه به دیگر شاگرد شهید صدر افتاد. حائری فردی بود که به گفتهی خودش، نخستین بار پیشنهاد این مؤسسه را به هاشمی شاهرودی داده بود. این بار مسئولیت اصلی این مؤسسه نیز به حکم رهبری برعهدهی او افتاد. سید علیرضا حائری متولد کربلا بود. به نجف رفته و در محضر حضرات خویی و امام خمینی حاضر شد. اما بیشترین تأثیر را از سید محمد باقر صدر برد. وی قبل از حضور در نجف، برخی از آثار شهید صدر را خوانده و شیفتهی آن شد. همین علاقه، او را به درس محمدباقر صدر کشاند. او اما یکی از کوچکترین افراد حاضر در محفل صدر بود. «یک روز به قصد درس آقای صدر حرکت کردم، به کلاس درس ایشان وارد شدم، وقتی وارد کلاس شدم دیدم همه افراد حاضر، از نظر سنی بسیار از من بزرگتر هستند. آن زمان آنها را نمیشناختم، افرادی مانند سید باقر حکیم، محمود هاشمی، شیخ برهان و غیره. من آن زمان ۱۷ سال سن داشتم، پس از دیدن این بزرگان هیبت آنان مرا مغلوب کرد، بسیار خجالت کشیدم و به حجره خودم که در مدرسه آقای بروجردی بود، برگشتم و بسیار خودم را ملامت کردم که چرا به کلاس درسی که این بزرگان بودند، وارد شدم». اما این شرمساری سبب نمیشود که وی از درس شهید صدر پای پس بکشد. «پس از گذشت زمانی تصمیم گرفتم که عصر حتما به کلاس درس اصول ایشان بروم، عصر به کلاس رفتم هنوز استاد نیامده بود، سلام کردم و همه جواب سلام من را دادند و احترام کردند، بعد از مدت کوتاهی استاد آمد، همگی به احترام ایشان ایستادیم، استاد مکثی روی من کرد و لبخندی زد و سپس درس را شروع کرد، پس از آن در کلاسهای صبح و عصر استاد شرکت کردم»[۱] . حائری مدتی را در محضر شهید صدر به تلمذ پرداخت، اما در سال ۱۳۵۱ به دلیل فشارهای حاکمیت بعثی، به ایران آمد. حضور او در محفل صدر، تأثیرات اندیشهای بسیاری بر او گذاشت.
برخی نظرات
حائری تفکر نظامسازی در اسلام را میپسندید و بارها به آن تأکید داشت. معتقد بود که اسلام در خصوص بسیاری از علوم سخنی نگفته است، اما نظامسازیِ آن علم را ترسیم کرده است. به عنوان نمونه عنوان کرده بود که اسلام دارای علم اقتصاد نیست، همچنان که فیزیک و شیمی و طب هم ندارد، ولی مکتب اقتصادی دارد؛ یعنی آنچه سزاوار است انجام بگیرد. به تعبیر دیگر، علم، آنچه واقع است را میگوید، اما اسلام میگوید که چه چیزی سزاوار است که باشد. وی مقاله مبسوطی در خصوص نگاه محمدباقر صدر در خصوص مفهوم قانونگذاری نوشته و در آنجا به این شیوهی نظامسازی پرداخته بود.
حائری به حوزههای علمیه نیز نقد داشت. میگفت که حوزه نظریه جدیدی در اصول تولید نکرده است. بر این باور بود که با وجود کتابخانههای تخصصی فراوان و کادرهای خوبی برای تحقیق که در حوزه وجود دارد، اما در مجموع از لحاظ علمی و تولید علم حوزه علمیه ایران نه تنها رشد نکرده، بلکه اُفت هم داشته است. وی به عنوان مثال اشاره میکرد که در علم اصول عمده نظریاتی که الان در قم مطرح میشود نظریات گذشتگانی همچون میرزای نائینی، آقاضیاء عراقی، آخوند خراسانی، شیخ انصاری، آقای خویی است و تولید جدیدی صورت نگرفته است. وی معتقد بود که حوزههای علمیه ایران در تولید کیفی علم علاوه بر اینکه نسبت به حوزه علمیه نجف افت داشته، نسبت به دانشگاههای داخلی نیز در سطح پایینتری قرار گرفته است. حائری گفته بود که حضور طلبهها و روحانیون در پستهای مختلف بسیار فریبنده است و بسیاری را از مرام طلبگی خارج کرده است. به تعبیر او، برخی افراد از ابتدا طالب علم نبودهاند و به دنبال دنیاطلبی و پست و مقام بودهاند و به حوزههای علمیه وارد شدند.
وی همچنین نسبت به عوامزدگی و وابستگی معیشت روحانیت به مردم ابراز نگرانی کرده و گفته بود که این مسأله نیز یکی از عوامل اُفت حوزه است و مجال تولید علم را نمیدهد. در این خصوص گفته بود: وقتی درآمد منبر بسیار خوب باشد، طلبه زمان و فکر خود را صرف تولید علم در حوزه نمیکند و برای درآمد بیشتر در صف منبر قرار میگیرد. این مسائل از جمله عوامل فریبدهنده طلبه است، طلبه خود باید عزم راسخی داشته باشد و در مقابل این عوامل بایستد، اما در حال حاضر چنین طلبههایی نادر هستند.
این شاگرد شهید صدر که چنین دغدغه حوزه و نظامسازی آن را داشت، بر اثر سکته مغزی چند روزی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در بامداد ۲۷ تیر ماه دیده از جهان فرو بست.
روحش شاد.
ناشناس
متن فوق برگزیده ای از مصاحبه های مرحوم آقای سیدعلیرضا حائری است، ولی مشخص نیست چرا به این مصاحبه های لینک داده نشده است من لینک و بخشی از این مصاحبه را می آورم:
لینک و بخشی از مصاحبه مرحوم آیت الله سید علیرضا حائری رئیس موسس فقه مذاهب اسلامی:
«سید صادق شیرازی را از ۵۰ سال پیش میشناسم، من بچه کربلا هستم ایشان و برادرشان هم در کربلا بودند حتی مقداری هم پیش ایشان در کربلا درس مقدمات خواندم، اینکه مطرح میشود ایشان اصلاً سواد ندارند، حرف نادرستی است. [منظور ایشان آیت الله سید صادق شیرازی و برادرش مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی است که اکنون در ایران متهم به شیعه انگلیسی بودن هستند]»
https://fa.shafaqna.com/news/357251/
امیرحسین ابطحی
خیلی متشکر از تذکر به جا و درست شما. منبع این نقل قول به مطلب اضافه شد.