مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

پس از آن‌که اینجانب در پاسخ به مقالۀ جناب آقای طاهری با عنوان «علامۀ طهرانی را همان‌طور که بودند معرفی کنید»، یادداشتی را با عنوان «علامۀ طهرانی، همان‌طور که بودند» ارائه دادم، ایشان مجددا متنی را منتشر ساخته و البته با انتخاب عنوان «آخرین پاسخ» برای آن، تصمیم خود برای خاتمه‌دادن به این مباحثۀ مکتوب را اعلام کرده است. از همین رو بنده نیز به‌ عنوان «آخرین پاسخ» به ایشان، مطالبی را به عرض می‌رسانم. اما پیش از آن، لازم می‌دانم که نکاتی را در رابطه با اصل این مباحثه یادآور شوم:

اولا، دیگران را نمی‌دانم؛ اما یکی از انگیزه‌های اصلی اینجانب برای اقدام در راستای ترویج «عرفان شیعی فقاهتی» و دفاع از اَعلام آن در مواجهه با هجمه‌ها، چیزی نبوده است جز: زمینه‌سازی برای عملیاتی‌ شدن راهبرد تعیین‌ شده از سوی نائب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، رهبر حکیم انقلاب و زعیم حوزه‌های علمیه، حضرت آیت‌ﷲ خامنه‌ای مدّ ظلّه العالی؛ راهبردی برخاسته از «معنویت»، مبتنی بر «حکمت» و مطابق با «مصلحت»:

«ما در بین سلسلۀ علمی، فقهی و حِکمی خودمان در حوزه‌های علمیه ـ در این صراط مستقیم ـ یک گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم که می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد ـ علمای بزرگ و کوچک ـ هم برای آحاد مردم و هم برای جوان‌ها؛ می‌توانند واقعاً الگو باشند. این‌ها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند، مجاهدت کردند، کار کردند و به مقامات عالیه رسیدند؛ و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق من‌درآوردی و تخیّلی ـ مثل بعضی از سلسله‌ها و دکان‌های تصوّف و عرفان و مانند این‌ها ـ بلکه صرفاً از طریق شرع مقدّس، آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند. همین سلسلۀ مرحوم آقای قاضی ـ مجموعۀ این بزرگواران که از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع می‌شود ـ همه‌شان مجتهدین طراز اول بودند. … این یک گذرگاه فوق‌العاده‌ای است؛ گذرگاه خاص‌الخاص است. برای ماها از این جهت حجّت است که ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حرکت، این سلوک، این خلوص در راه خدا هست. … بالاخره خیلی مهم است که شخصیت‌های این‌جوری احیاء بشوند، شناخته بشوند، معرفی بشوند»‏[۱]‎

«کار معنویت، کار دلدادگی به عالم معنا، در حوزه اساس کار است؛ این را باید همه توجه داشته باشیم. کمبود این معنا در حوزه به ما لطمه می‌زند. در حوزه بحمدلله کسانی هستند که می‌توانند از زلال معنویاتی که از دل آن‌ها سرازیر می‌شود ـ فقط لقلقۀ زبان هم نیست ـ همۀ ما را سیراب کنند؛ بخصوص طلاب جوان را که بیش از همه احتیاج دارند، بیش از همه هم از این بیانات آمادگی و تأثر دارند. … شما ببینید یک نفس گرم مثل حاج میرزا علی آقای قاضی در نجف چقدر برکات درست کرد. شاگردهای مرحوم آقای قاضی هر جا که بودند، مایۀ برکت شدند؛ یک نمونه‌اش مرحوم علامۀ طباطبائی رضوان ﷲ تعالی علیه که قم را روشن کرد؛ چراغ علوم عقلی را در قم ایشان روشن کرد و ادامه داد و با مشکلات ساخت. بقیه تلامذۀ مرحوم آقای قاضی و متأثرین از ایشان هر جا بودند، همین‌جور بود. در تهران، در آذربایجان، در خود نجف، در بروجرد، در جاهای دیگر، هر جا شاگردهای ایشان بودند، مرکز معنویت و مرکز اشعاع روحانیت بودند. نمی‌شود این‌ها را ندیده گرفت»‏[۲]‎

«آماده‌سازی فضا برای رشد معنویّت و رهایی از بردگیِ شهوت و غضب در انسان‌های مستعد؛ این هم یکی از آن برترین آرزوها است که غالباً به این توجّه نیست. باید فضا جوری بشود که انسان‌های مستعد بتوانند در آن فضا حرکت کنند، امثال حاج میرزا علی‌آقای قاضی‌ها و علامۀ طباطبائی‌ها و شخصیّت‌های برجستۀ این‌جوری به وجود بیایند؛ انسان‌های والا و برتر که از این فضای مادّی توانسته‌اند تعالی پیدا کنند و فراتر بروند؛ یعنی فضا بایستی برای این آماده بشود. البتّه همۀ ما استعداد یک چنین چیزی را نداریم؛ امّا در میان ما کسانی هستند که استعداد این حرکت را دارند، بخصوص در دورۀ جوانی»‏[۳]‎

آری! تلاش برای «کسب معرفت» و «حرکت صحیح در وادی معنویت، سلوک و توحید» ـ علاوه بر «پایبندی به ظواهر دینی» ـ با «شناخت، احیاء و معرفیِ مرحوم قاضی، اساتید و شاگردان ایشان» به‌عنوان «یک جریان خاص الخاص» و «الگوسازی» از آنان در جامعه ـ علی الخصوص برای «حوزویان» و «جوانان» ـ به‌عنوان «یکی از برترین آرزوها»، راهبردی است که رهبر عزیز و نورانی انقلاب، ضرورت عملیاتی‌شدن آن را بارها مورد تأکید قرار داده‌اند؛ و به همین دلیل، نه می‌توان توجیه کرد مخالف‌خوانی‌های رسمی و کارشکنی‌های رسانه‌ای در مقابل «عرفان شیعی فقاهتی» را و نه می‌توان پذیرفت بی‌اعتنائی به این جریان و انکار خاص‌ بودن آن را با طرح مواردی هم‌چون «ضرورت سلوک در ذیل شخصیت دو قائد انقلاب». دوستانی که به‌ شکل اجتهادی، یقین به خلاف نظر رهبری عزیز دارند، نهایتا می‌توانند در فرایند ترویج «عرفان شیعی فقاهتی» مشارکت نکرده و سکوت اختیار کنند؛ نه آن‌که به‌ شکل علنی و با تمام توان، به مخالفت با آن برخیزند. دوستانی هم که ـ خدا را شکر ـ به ولایت فقیه ملتزم بوده و خود را به تلاش برای تحقق منویات و تصریحات ایشان ملزم می‌دانند نیز لازم است که با توجه به بیانات فوق الذکر، از انکار خاص‌ بودن بزرگان مکتب عرفانی نجف دست برداشته و الگوسازی از آنان در جامعه را منافی با سلوک در ذیل شخصیت قائد انقلاب نپندارند؛ و ای کاش مخالفان «عرفان شیعی فقاهتی» لااقل «نحوۀ برخورد با حاکم شرع» را از علامۀ طباطبائی می‌آموختند:

«من وقتی از تبریز به قم آمدم و درس أسفار را شروع کردم و طلاب بر درس گرد آمدند و قریب به یکصد نفر در مجلس درس حضور پیدا می‌کردند، حضرت آیت‌ﷲ بروجردی رحمت‌ﷲ علیه، اولاً، دستور دادند که شهریۀ طلابی را که به درس أسفار می‌آیند قطع کنند. … و ثانیاً، یا همان روز یا روز بعد، آقای حاج أحمد خادم خود را به منزل ما فرستادند و بدین‌گونه پیغام کرده بودند: ما در زمان جوانی در حوزۀ علمیۀ اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان أسفار می‌خواندیم ولی مخفیانه‌؛ چند نفر بودیم‌ و خُفیةً به درس ایشان می‌رفتیم‌؛ و اما درس أسفار علنی در حوزه رسمی به‌ هیچ‌ وجه صلاح نیست و باید ترک شود! من در جواب گفتم‌: به آقای بروجردی از طرف من پیغام ببرید که این درس‌های متعارف و رسمی را مانند فقه و اصول‌، ما هم خوانده‌ایم‌؛ و از عهدۀ تدریس و تشکیل حوزه‌های درسی آن برخواهیم آمد و از دیگران کمبودی نداریم‌. من که از تبریز به قم آمده‌ام فقط و فقط برای تصحیح عقائد طلاب براساس حق و مبارزه با عقائد باطلۀ مادیین و غیرهم می‌باشد. در آن زمان که حضرت آیت‌ﷲ با چند نفر خُفیةً به درس مرحوم جهانگیرخان می‌رفتند، طلاب و قاطبۀ مردم بحمدﷲ مؤمن و دارای عقیدۀ پاک بودند و نیازی به تشکیل حوزه‌های علنی أسفار نبود؛ ولی امروزه هر طلبه‌ای که وارد دروازۀ قم می‌شود با چند چمدان (جامه‌دان‌) پر از شبهات و اشکالات وارد می‌شود! و امروزه باید به درد طلاب رسید و آن‌ها را برای مبارزه با ماتریالیست‌ها و مادیین براساس صحیح آماده کرد و فلسفۀ حقۀ اسلامیه را بدان‌ها آموخت‌؛ و ما تدریس أسفار را ترک نمی‌کنیم‌. ولی در عین حال من آیت‌ﷲ را حاکم شرع می‌دانم‌؛ اگر حکم کنند بر ترک أسفار، مسأله صورت دیگری به خود خواهد گرفت‌»‏[۴]‎

آری! این است نحوۀ صحیح برخورد با حاکم شرع جامع‌الشرائط؛ نه آن‌چه که از برخی دوستان، در مواجهه با نظرات صریح رهبر معظم انقلاب مشاهده می‌شود:

«در گذشته در حوزۀ قم با فلسفه و وجود مرحوم آقای طباطبایی مخالفت می‌شد. می‌دانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دورۀ اخیر، قم مرکز حوزۀ فلسفی ما بوده است؛ آقای طباطبایی هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآب‌های آن‌طوری نبوده است ـ البته جلسات خصوصی را کاری نداریم ـ . مراتب علمی و فقه و اصولش هم طوری نبوده که کسی بتواند آن‌ها را انکار کند؛ در عین حال کسی مثل آقای طباطبایی که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفی ما در جامعه و بین علمای دین محدود است. با بودنِ استادی مثل آقای طباطبایی، جا داشت امروز تعداد زیادی استاد درجۀ یک از تلامذۀ ایشان در قم و دیگر شهرستان‌ها داشته باشیم. آقای طباطبایی فرد فعّالی بود؛ بنابراین، جریان فلسفی‌ای که به‌وسیلۀ ایشان پایه‌گذاری شد، باید به شکل وسیعی گسترش پیدا می‌کرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقای بروجردی بودیم و الأن هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه می‌کنیم؛ اما بالاخره هر چه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود. فلسفۀ اسلامی … فقه اکبر است؛ پایه‌ی دین است؛ مبنای همۀ معارف دینی در ذهن و عمل خارجی انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد»‏[۵]‎

ثانیاً، هم‌چنان‌که بارها به عرض رسیده است «حضرت علامه آیت‌ﷲ حسینی طهرانی رضوان ﷲ علیه» ـ به‌ عنوان یکی از شخصیت‌های شاخص در جریان «عرفان شیعی فقاهتی» ـ و آثار ایشان ـ علی الخصوص کتاب «روح مجرد» ـ قطعا مورد عنایت خاص رهبر معظم انقلاب بوده و هستند:

«عالم عامل ربّانی و سالک مجاهد روحانی، آیت‌ﷲ حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی … از جمله فرزانگان معدودی بودند که مراتب برجستۀ علمی را با درجات والای معنویت و سلوک توأماً دارا بودند و در کنار فقاهت فنّی و اجتهادی، به فقه ﷲ الأکبر نیز که از مقولۀ شهود و محصول تجربۀ حسّی و مجاهدت معنوی است نیز نائل گشته بودند. … هنیئاً لَهُ ما أعدَّهُ ﷲ لأولیاء ﷲ و عباده الصّالحین»‏[۶]‎

بر همین اساس می‌توان تلاش برای معرفی ایشان به جامعه را حرکت در مسیر تحقق راهبرد رهبری دانست؛ حرکتی که نه تنها از سوی حوزویان بی‌اعتقاد به رهبری عزیز، بلکه متأسفانه از طرف برخی داعیه‌داران انقلابی‌گری، مورد بی‌مهری و بعضا هجمه‌های ناجوانمردانه قرار گرفته و می‌گیرد؛ و جالب آن‌که بخشی از این بی‌مهری‌ها و هجمه‌ها، معطوف به اثبات بیرون‌ بودن علامۀ طهرانی و علاقمندان ایشان از جبهۀ انقلاب است؛ غافل از آن‌که: «چطور می‌شود من [یعنی رهبری] به آقای طهرانی ارادت داشته باشم و ایشان ضدانقلاب باشد؟! چه غلط‌ها!»‏[۷]‎

و ثالثاً، اگرچه ترویج جریان برحقِ «عرفان شیعی فقاهتی» به‌ عنوان راهبرد حکیمانۀ رهبری، یکی از وظائف قطعی همۀ علاقمندان به انقلاب اسلامی است، اما باید توجه داشت که مدیریت اختلافات موجود در داخل جبهۀ انقلاب و خودداری از تبدیل آن‌ها به مناقشات بی‌حاصل و تشنج‌های آسیب‌زا نیز وظیفه‌ای قطعی است که رهبر حکیم انقلاب تأکید ویژه‌ای نسبت به آن دارند:

«یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف ‌نظر وجود داشته باشد؛ … این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف ‌نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن‌زدن به چهرۀ یکدیگر نیانجامد! ما در گذشته در سنّت حوزه‌های خودمان داشته‌ایم … [یعنی] اختلاف فکری، در عین حال اتّحاد به‌معنای واقعی کلمه؛ لله، فی‌ﷲ، فی‌سبیل‌ﷲ. … البتّه ضدّش و خلافش هم بوده؛ تزاحمات بی‌خودی، تعارض‌های بی‌جا، از این‌ها هم داشته‌ایم؛ امّا برجستگان ما این‌جور بودند»‏[۸]‎

آری! همگان بدانند که اگرچه بخش عمده‌ای از جریان مخالفِ «فلسفه و عرفان اسلامی» عملا التزامی به اطاعت از رأی ولی فقیه جامع‌الشرائط نداشته و با بی‌بصیرتی‌ها، بداخلاقی‌ها، جوسازی‌ها، جدل‌های بیهوده، عدم التزام به اقتضائات بحث علمی و عدم لحاظ اولویت‌های جامعه، به اخلال در فرایند مدیریت ایشان می‌پردازند، اما جریان اصیل حکمت و معنویت ناب شیعی در دوران معاصر، تبعیت از نظرات رهبری عزیز را وظیفۀ خود دانسته و کوچک‌ترین تخطی از فرامین نائب عظیم‌الشأن حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را جائز نمی‌داند؛ و از همین رو، عملکرد خود در مواجهه با جریان‌های فکری مخالف را نیز بر توصیه‌های ایشان مبتنی ساخته و می‌کوشد تا عمدتا از طریق فعالیت‌های اثباتی، روشمند و اخلاق‌مدار، به تبیین حق در عرصۀ معارف اسلامی پرداخته و در عین حال، گوش شنوایی برای سؤالات علمی و انتقادات روشمند نیز داشته باشد. اما با این وجود باید دانست که اعتراض معقول، مستدل و جدی نسبت به بی‌اخلاقی، بی‌تقوایی، جسارت، توهین و افتراء نسبت به اولیاء خدا و خوبان روزگار نیز وظیفه‌ای است که با هیچ بهانه‌ای نمی‌توان از انجام آن طفره رفت. به قول علامۀ طهرانی:

«عرفان و سلوک و توحید، ناموس مؤمن است و انسان در برابر این مسائل نباید ساکت بنشیند. … خداوند از گناهان بسیاری ممکن است بگذرد و گناهکار را ببخشد، ولی از اهانت به اولیاء خود نمی‌گذرد و نسبت به ایشان غیرت دارد»‏[۹]‎

به بیان دیگر، باید توجه داشت که می‌توان در عین حفظ حدود، رعایت اخلاق، ملاحظۀ اتحاد و مشغول‌ نشدن به مجادلات بازاری، به دفاع از حریم حق و جلوگیری از هتک حرمت مقدسات نیز اقدام کرد؛ و امیدواریم که این مهم، با همت و بصیرت متابعان و مدافعان حکمت و معنویت ناب شیعی محقق شود، ان شاء ﷲ.

بر همین اساس، به نظر می‌رسد که تصمیم جناب آقای طاهری مبنی بر ختم این مباحثۀ مکتوب، تصمیم عاقلانه‌ای است؛ خصوصا آن‌که طرفین، تا آن‌جا که مقدور بود، به توصیف و تبیین مدعای خود پرداخته‌اند؛ و دقیقا در چنین موقعیتی است که باید محاکمه را به خوانندگان فرهیختۀ بحث واگذار کرده و تشخیص آنان را به قضاوت طلبید. آری! این گفتگوها شاید در طرفین تغییری ایجاد نکند، اما همان‌طور که در یادداشت قبلی خود اشاره کردم، قطعا زمینۀ شفافیت دیدگاه‌ها و آشنایی افکار عمومی با عیار نقدها را فراهم آورده و به خواست خدا، اصلاح یا ارتقاء نظرات ناظران را باعث خواهد شد.

در پایان، لازم می‌دانم که از پایگاه محترم «مباحثات» بابت انتشار این مباحثۀ مکتوب تشکر کرده و توفیقات روزافزون دست‌اندرکاران آن را از خداوند منان مسئلت نمایم.

هم‌چنین پیشاپیش از همۀ خوانندگان محترم، به‌خاطر طولانی‌ بودن پاسخ آخر خود ـ و این‌که به همین خاطر، در قالب یک فایل ارائه می‌شود ـ عذرخواهی کرده و امیدوارم که با مطالعۀ کامل و دقیق آن، لطف خود به این طلبۀ کوچک را تکمیل کنند.

پانوشت‌ها

  1. ۲۶/۴/۹۱ ـ بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت حضرت آیت‌الله سید علی قاضی قدّس سرّه [⤤]
  2. ۲/۸/۸۹ ـ بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبۀ حوزه علمیه قم [⤤]
  3. ۷/۳/۹۷ ـ بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان [⤤]
  4. مهر تابان، ص۱۰۳ [⤤]
  5. ۲۹/۱۰/۸۲ ـ بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی [⤤]
  6. بخش‌هایی از پیام مقام معظم رهبری به‌ مناسبت رحلت علامۀ طهرانی [⤤]
  7. بخشی از دیدار غیررسمی اعضاء بیت علامۀ طهرانی با رهبر معظم انقلاب (برگزار شده در ۹ فروردین ۱۳۹۷ در مشهد مقدس) [⤤]
  8. ۱۸/۲/۹۸ ـ بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه [⤤]
  9. نور مجرد، ج۳، ص۶۵ [⤤]

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. مهدی 

    این جماعت چون پاسخی منطقی برای نقدها ندارند چاره ای ندارند تا از حیثیت و آبروی آقاجان عزیزمان استفاده کنند. اینان این روش ناجوانمردانه در پیش دارند . چون بت بزرگشان اصلا انقلابی نبود . و از حیث مبنای عرفانیش امام خامنه ای را لایق رهبری نمیداد. در انقلابی نبودن مقتدایی دعائی کتابی که خودشان چاپ کردند کافی است. منظور : اندیشه سیاسی علامه تهرانی است

    1. ناشناس 

      همین متن کوتاه، هم از جهت محتوا، هم از جهت ادبیات و هم از جهت املاء کلمات، به خوبی نشان دهندۀ سطح بینش و بصیرت انقلابی نماهایی است که هیچ خاصیتی جز ایجاد دردسر برای انقلاب و رهبر معظم انقلاب نداشته و گفتگو با آنها جز اتلاف وقت و انرژی، هیچ نتیجۀ دیگری ندارد. البته برخی دیگر هم هستند که جاهلند؛ افرادی که در سخنان اخیر مقام معظم رهبری خطاب به مسئولان و مربیان مؤسسۀ جوانان آستان قدس رضوی به آنها اشاره شده است:
      «راجع به آقا سید محمدحسین طهرانی (علامۀ طهرانی) عرض کنم ایشان جزء مبارزین و کهنه‌کارها و قدیمی‌های انقلاب بودند. ایشان در مشهد که مستقر شدند مقید بودند نمازجمعه را در سرما و گرما و باران و آفتاب با سن بالای‌شان شرکت و نماز را پشت سر افرادی که از لحاظ علمی و معنوی قطعاً از ایشان پایین تر بودند اقامه کنند؛ ولی صرفاً به‌خاطر اینکه امام جمعه‌ی منصوب امام بودند این کار را می‌کردند. ما در طول سال‌ها، با ایشان جلسات مفصل داشتیم. سال آخر عمر ایشان، دوبار دیدار داشتیم. بار اول وقتی بود که ایشان با تمام آقازاده‌ها آمدند و یک نوبت دیگر هم خودشان تنهایی تشریف آوردند و جلسه ۱٫۵ ساعته مفصلی داشتیم. ارتباط ما این طور صمیمی بود. بچه انقلابی‌هایی که نسبت به ایشان موضع‌گیری دارند اینها آدم‌های خوبی هستند، عناد هم ندارند، ولی نسبت به ایشان کم‌اطلاع هستند و جهل دارند و این نکات را نمی‌دانند.»
      امیدواریم که با این سخنان، جهل این گروه برطرف شده و به خود بیایند.

  2. اسماعیل بامری 

    باسلام.ابراز تاسف میکنم نسبت به افرادی که از روی جهل و تحت تاثیر هوای نفس نسبت به بزرگان دین اظهار نظر می کنند.پیشنهاد میکنم که دوستان تالیفات علامه طهرانی را مطالعه کنند تا با شخصیت علمی وعرفانی ایشان بیشتر آشنا شوند.والسلام

پاسخ دهید